چاپ
دسته: اخبار فرهنگی
بازدید: 1915

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: هابز از جمله اندیشمندانی است که چندان روی خوش به مفهوم وضعیت طبیعی نشان نمی دهد. در باب تلقی او از این وضعیت و الزامات اخلاقی که به وجود می آورد تحلیلی ارائه می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، هابز ما را دعوت به بررسی این مسئله می کند که در یک وضع طبیعی، یعنی یک وضعیت بدون دولت، زندگی به چه صورت خواهد بود. ممکن است ما تصور کنیم که مردم در چنین وضعیتی که هر کس خودش تصمیم می گیرد که چکار کند و در موارد نزاع و مناقشات چگونه قضاوت کند، بهترین گذران را خواهند داشت.

هابز این وضعیت را این گونه بیان می کند " شرایط طبیعی صرف " ، یک وضعیت داوری و قضاوت کاملا شخصی و خصوصی که در آن هیچ گونه ارگانی با اقتدار مشخص برای داوری و رسیدگی به منازعات و قدرت موثر برای اعمال تصمیماتش وجود ندارد. جان لاک، نسل نزدیک به هابز، در رساله دومش درباره حکومت بر این امر پافشاری می کند که وضع طبیعی در واقع بر فرمانبرداری از قدرت حاکم خودکامه و مستبد، ارحجیت داشت.

اما هابز قویا استدلال می کند که "اینچنین وضعیت فاسدی، بدون فرمانبداری از قوانین و بدون قدرت قهریه برای جلوگیری از سرقت و جنایت، ایجاد امنیت اساسی که یک زندگی متمدن، اجتماعی و همراه با آسایش و راحتی به آن وابسته است را غیر ممکن می سازد. در این وضیعت  فرهنگی وجود نخواهد داشتف هیچ گونه صنعت کشتیرانی و استفاده از تسهیلاتی که ممکن است از راه دریا حاصل شود، وجود نخواهد داشت، هیچ گونه ابزار نقل و انتقال در بین نخواهد بود، از هیچ گونه دانش، هنر ، و علوم که برای همه دارای ارزش هستند در روی زمین اثری نخواهد بود، و آنچه که برای همه بد است یعنی ترس مداوم و خطر مرگ ناشی از خشونت وجود خواهد داشت، و زندگی یک فرد در تنهایی و فقر و زشت و حیوانی و کوتاه خواهد بود".

اگر وضع طبیعی این است، افراد دلایل قوی برای جلوگیری از آن دارند که تنها از طریق اطاعت و فرمانبداری از اقتدار عمومی رسمی میسر خواهد بود . به همین خاطر چون میل و آرزوی شخصی مقیاس خیر و شر است، تا مدتها انسان در وضع طبیعی صرف بوده است. اگر چه بسیاری از خوانندگان وضع طبیعی هابز را به خاطر بیش از حد بدبینانه بودن آن نقد کرده اند، وی این وضعیت را از طریق تعدادی از فرضیات هنجاری و تجربی فردی قابل پذیرش طرح ریزی کرده است.

وی وانمود می کند که مردم به اندازه کافی از لحاظ ویژگیهای ذهنی و جسمی مشابه هستند به طوری که هیچ کس آسیب ناپذیر نیست و هیچ کس نمی تواند انتظار توانایی تسلط بر دیگران را داشته باشد. هابز وانمود می کند که مردم عموما از مرگ گریزان هستند و تمایل به حفظ جان در اکثر مردم بسیار قوی است. در حالی که مردم دارای عطوفت و مهربانی مقطعی هستند، خیر و نیکی آنان محدود است، و آنها تمایل به حق کشی و غرض ورزی ندارند. آنها انتظار دارند که بقیه با نظرات و دیدگاه های بلند آنان موافق باشند و از تحقیر و بی اعتنایی بیزارند. مردم قضاوتهای سنجیده ای انجام می دهند، اما ظاهرا اغلب از اصطلاحات غیر شخصی مانند خوب و بد برای طرفداری کردن از اولویتهای شخصی شان بهره می گیرند. آنها درباره علت رویدادها کنجکاو هستند و دلواپس آینده شان هستند، از نظر هابز این ویژگیها مردم را به سوی باورهای بسته به نوع آموزشهای مذهبی رسیده به آنان فرق می کند.

در ارتباط با فرضیات هنجاری، هابز در وضع طبیعی به هر شخصی یک حق آزادی برای صیانت از نفس می دهد که آن را "حق طبیعی" می نمامد. این حق برای انجام هر چیزی است که یک شخصی برای صیانت از نفس می تواند داشته باشد. با این حال به خاطر اینکه در این مورد حداقل ممکن است برای حفاظت از نفس هر اقدام مورد نیازی صورت گیرد، این حق محدود طبیعی از لحاظ نظری در عمل تبدیل به یک حق نامحدود برای انجام بالقوه هر چیزی می شود، یا همانطور که هابز اشاره می کند : "حقی برای همه چیز" .  هابز به عنوان اصل عقلانیت عملی می افزاید که مردم باید هر آنچه را که به عنوان روشهای لازم برای مهمترین اهدافشان در نظر دارند ، به کارگیرند.

وضع طبیعی یک وضعیت جنگی است

روی هم رفته ، این فرضیات هنجاری و توصیفی قابل قبول یک وضع طبیعی همراه با کشمکش به صورت بالقوه را به همراه دارد. حق هر کس برای انجام هر چیزی مناقشه جدی را به دنبال دارد، بویژه اگر رقابت بر سر منابع کمیاب مانند کارهای کمیاب ، سرزمین های مطلوب و  غیره در میان باشد. مردم به صورت کاملا طبیعی از تهاجم دیگران هراس دارند، و ممکن است به طور عقلایی نخست برای دفاع آماده شوند. علاوه بر این آن اقلیتی که در پی اعمال قدرت بر دیگران هستند طبیعتا در پی شکستن دفاع آنها خواهند بود.

مناقشه به خاطر تفاوت دیدگاههای مذهبی، قضاوتهای اخلاقی و نیز بر سر مسائل دنیوی مانند کارهای مورد نیاز و جایگاه و شأن مناسب، بیشتر خواهد شد. هابز وضع طبیعی را تصور می کند که در آن هر شخصی آزاد است که در مورد نیازهایش ، در مورد آنچه که کسب کرده است ، در مورد حق، احترام و دین تصمیم بگیرد و نیز آزاد است که هر طور می خواهد در این موارد داوری کند و هر جا که امکانش هست دیدگاههایش را تقویت کند.

در چنین شرایطی که هیچ اقتدار عمومی برای حل این منازعات فراوان و جدی وجود ندارد، ما می توانیم به سادگی همراه با هابز تصور کنیم که وضع طبیعی تبدیل به "یک وضعیت جنگی" ، حتی بدتر از آن خواهد شد، یعنی "جنگ همه علیه همه".

اما پرسش این است که آیا فرضیات دیگر فلسفه هابز اجازه وجود این وضعیت را می دهند که در آن افراد در پی برداشتها و قضاوتهای خصوصی خودشان باشند؟ احتمالا نه، از زمانی که نقدهای فمینیستی مطرح شده اند، بچه ها بر اساس نظریه هابز در عوض تغذیه آنها توسط والدین متعهد به اطاعت از آنان هستند، و بدین ترتیب واحدهای اولیه در وضع طبیعی شامل خانواده ها، مانند افراد از طریق تعهدات داخلی سرو سامان می گرفتند.

مواردی مانند عطوفت و مهربانی، نیاز جنسی و دوستی مانند عضویت در یک طایفه یا قبیله و باورهای مشترک مذهبی، ممکن است صحت هرگونه مدل کاملا فردی وضع طبیعی را بیشتر کاهش دهد. این امتیاز نیازی به تکذیب تحلیل  هابز از مناقشه در وضع طبیعی ندارد، حال آنکه ممکن است ثابت شود که رقابت، بی اعتمادی و جستجوی افتخار منابع فاجعه آمیز مناقشه در بین گروهها همانند افراد، هستند.

هنوز هم مفسران در جستجوی جواب این سئوال هستند که چگونه ما باید وضع طبیعی هابز را به صورت دقیق بفهمیم. سئوال روشن دیگر این است که دقیقا چه چیزی در مورد انسانها وجود دارد که زندگی عمومی ما را فاجعه آمیز می کند زمانی که ما تنها بر اساس قضاوتهای فردی خودمان عمل می کنیم. شاید، زمانی که مردم آرزوی اقدام برای بهترین منافع درازمدت شان را دارند ، کوته بین هستند و بدین ترتیب بدون بررسی و در نظر گرفتن مناسب تاثیرات رفتار کنونی شان بر منافع درازمدت شان، تسلیم منافع و علایق کنونی شان می شوند. این می تواند نوعی از شکست عقلانیت باشد.

در عوض ممکن است که انسن در وضع طبیعی کاملا عقلانی باشند، اما به وضعیتی دچار شوند که از لحاظ  فردی اقدام علیه یکدیگر را عقلانی کند. و ناگزیر از آن باشند. یا باز ممکن است که وضع طبیعی هابز صلح آمیز باشد اما به خاطر وجود افراد که غرایز آنها بر عقلشان حاکم است یا مغرور ، حسود و جاه طلب هستند. آنها طوری رفتار کنند که منجر به جنگ و مناقشه شود . این موارد بر غرایز انسانی غیر عقلی به عنوان منبع مناقشه دلالت دارد. اگر هر کدام از این موارد به طور برابر پاسخی به متن هابز باشند ، روندی از منازعه دائمی در بین اندیشمندان هابز شناس نیز است.