چاپ
دسته: اخبار فرهنگی
بازدید: 1791

‌روحاني شهيد نعمت‌الله پيغان

اشاره
آنچه مي‌خوانيد مقاله‌اي است با عنوان «امت واحده از همگرايى تا واگرايى» به قلم روحانى شهيد نعمت الله پيغان که در زمان حيات ايشان در فصلنامه علوم سياسي منتشر شده است. اين شهيد بزرگوار، كه دانشجوي دانشكده علوم حديث شهر ري و در دوره كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل بود در 25 اسفند 1384 در منطقه تاسوكي توسط اشرار جهالت و تعصب به شهادت رسيد.

چكيده

در اين مقاله نگرش قرآن به همگرايى و وحدت ميان انسان‏ها و عوامل بر هم زننده آن مورد بررسى قرار گرفته است. از ‏ديدگاه قرآن، انسان‏ها در آفرينش از يك گوهرند و وحدت دارند، يعنى همه از حضرت آدم به وجود آمدند، ليكن به سبب ‏امتحان بشر و ظهور استعدادها و ظرفيت‏هاى او و نيز حسد و دنياطلبى، فرقه‏گرايى، تفرقه افكنى‏هاى دشمنان و بدخواهان، ‏القائات شيطانى، مسخره كردن متقابل افراد و گروه‏ها، دادن لقب‏هاى زشت‏به يكديگر و سوء ظن به يكديگر، اين وحدت فرو ‏پاشيده است. قرآن كريم براى تحقق دوباره امت واحد، اين مؤلفه‏ها را پيشنهاد مى‏دهد: اخوت بين مسلمانان، مودت ‏مسلمانان، الفت‏بين مسلمانان، رحمت مسلمانان در قبال همديگر، رافت‏بين مسلمانان، عفو، فضل، صفح، اصلاح، تعارف، ‏احترام به ساير اديان و پيامبران الهى و رد انحصارطلبى گروهى خاص در مورد خداوند. ‏

مقدمه ‏
آيا انسان‏ها ذاتا از يكديگر بيگانه‏اند يا در ذات خود به همكارى و همگرايى تمايل دارند؟ در صورت همگرايى ذاتى ‏انسان‏ها، چه عواملى باعث تفرقه و واگرايى و فروپاشى وحدت مى‏شود؟ به نظر مى‏رسد با توجه به آموزه‏هاى اسلامى، ‏دلايل فراوانى مبنى بر وجود زمينه‏ها و عناصر همگرايى، وفاق، اتحاد و تعاون و در يك كلام امت واحده در انسان‏ها ‏وجود دارد كه در اين مقاله به مطالعه و بررسى اين موضوع مى‏پردازيم. ‏
منظور از «وحدت انسان‏ها»، توحيد اعتقادى و دينى و كنار گذاشتن اختلافات فكرى و اعتقادى و سليقه‏اى ميان آنها نيست، ‏بلكه مراد اين است كه با حفظ اين اختلافات، نسبت‏به هم همدلى پيدا كنند و به حقوق يكديگر احترام بگذارند و مصالح متقابل ‏را رعايت كنند. همچنين منظور از «وحدت امت اسلامى‏»، وحدت مواضع اعتقادى و فقهى و عدم بيان آنها نيست، بلكه ‏مقصود اين است كه نخست فرقه‏هاى اسلامى به طور صحيح يكديگر را بشناسند، از مواضع فكرى و اعتقادى هم كاملا ‏مطلع شوند و براى حفظ و گسترش كيان اسلام از نزاعى كه قرآن كريم آن را نهى كرده «لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ‏ريحكم‏» (1) بپرهيزند و براى دفاع از ساحت قران و اصول ثابت و مشترك اسلامى، يد واحده باشند. ‏

از ديدگاه قرآن كريم، انسان‏ها وحدت در خلقت دارند، چون خداوند آنها را از «نفس واحده‏» آفريده است. «نفس‏» به معناى ‏عين است و نفس هر شئ‏يعنى عين آن شئ، و نفس انسان آن چيزى است كه قوام انسان به آن است و انسان به واسطه آن، ‏انسان است و آن مجموع روح و جسم انسان در اين دنيا و روح به تنهايى در برزخ است. (2) ‏
در آيات ذيل بر مفهوم نفس واحده تاكيد شده است: ‏
‏[1. ] يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء؛ (3) اى ‏مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو ‏مردان و زنان بسيارى پراكند. ‏

علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند مراد از «نفس واحده‏» در آيه شريفه حضرت آدم عليه السلام و مراد از «زوجها» ‏همسرش حواست كه اين دو والدين انسان‏ها هستند و خلقت‏حوا نيز از آدم عليه السلام است؛ بنابراين خلقت همه انسان‏ها به ‏حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند. (4) ‏
محمد رشيد رضا نيز با تاكيد بر اين كه همه انسان‏ها از نفس واحده خلق شده‏اند و وحدت در خلقت دارند، مى‏گويد: در اين ‏كه آن «نفس واحده‏» كيست، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم عليه السلام باشد. (5) ‏

فخر رازى در تفسير آيه فوق مى‏گويد: اين امر كه همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» خلق شده‏اند مى‏طلبد كه نوعى انس و ‏اتحاد بين انسان‏ها برقرار باشد تا موجب زيادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بريكديگر شود. (6) ‏

‏[2. ] و هو الذى انشاكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع قد فصلنا الآيات لقوم يفقهون؛ (7) و اوست كه شما را از تن ‏يگانه‏اى پديد آورد و آن گاه [شما را] قرارگاه و وديعت گاهى است. به راستى كه آيات [خود] را براى قومى كه در مى‏يابند ‏به روشنى بيان كرده‏ايم. ‏
و محمدرشيد رضا (10) درباره اين آيه مى‏گويند: مراد از «انشاكم‏» در آيه شريفه، «خلقكم‏» است و به اين معناست كه ‏ذريه انسان با همه فزونى و گستردگى‏اش به حضرت آدم عليه السلام منتهى مى‏شود و بعضى از اين ذريه، خلق شده و در ‏زمين مستقرند و برخى نيز هنوز به دنيا نيامده‏اند و در صلب‏ها و رحم‏ها هستند و در آينده متولد خواهند شد. (11) ‏

همان طور كه بيان شد، طبق مفاهيم قرآن، همه انسان‏ها از «نفس واحده‏» يعنى حضرت آدم خلق شده‏اند. از ديدگاه قرآن، ‏اين وحدت بشر در آفرينش، بايد به وحدت در امت‏بينجامد؛ انسان‏ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد، متحد و ‏همبسته را تشكيل مى‏دهند. ‏
قرآن كريم تشكيل امت واحد را يك برنامه وسيع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى‏داند. براى تحقق اين آرمان ‏در اديان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نويد داده است كه وى اين امت جهانى را بنيان مى‏نهد. (12) ‏

آيات «امت واحده‏» ‏
در قرآن «امت‏» به چند معنا آمده است: (13) ‏
‏1. ملتى كه دينى واحد دارند: «ان هذه امتكم امة واحدة‏». (14) ‏
‏2. امت‏به معناى جماعت: «و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون‏». (15) ‏
‏3. امت‏به معناى چند سال: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة‏». (16) ‏
‏4. امامى كه پيشوا و مقتداى سايرين است: «ان ابراهيم كان امة قانتا لله‏». (17) ‏

‏«امت واحده‏» در نه آيه قرآن آمده است كه اين آيات را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد: ‏
دسته اول: آياتى كه خطاب به پيامبران بوده و فرمان الهى را براى تشكيل امت واحد به آنان يادآور مى‏شود و بيان مى‏كند ‏كه مردم به طور فطرى و غريزى امت‏يگانه‏اى هستند و سرشت آنها اقتضا مى‏كند كه در اين جهت‏حركت كنند، اما ‏اختلافاتى كه پيش مى‏آيد آنان را به تفرقه مى‏كشاند. تاكيد بر وحدت فطرى امت‏ها در اين آيات به اين معناست كه پيامبران ‏بايد موانع اين وحدت را بردارند. اين دسته آيات هشدار مى‏دهد كه تنها خدا شايسته سرورى است و بايد فقط او را عبادت ‏كرد كه اين خود مى‏تواند موضع وحدت امت نيز باشد؛ سپس بيان مى‏كند كه امت‏هاى پيامبران در طور تاريخ عصيان كرده ‏و به تفرقه كشيده شده‏اند؛ اين آيات عبارتند از: ‏

‏[1. ] ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون و تقطعوا امرهم بينهم كل الينا راجعون؛ (18) اين امت‏شماست كه امتى ‏يگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستيد، ولى آنان در كار خود اختلاف پيدا كردند و همگى شان به سوى ما ‏باز مى‏گردند. ‏

‏[2. ] ان هذه امتكم امة واحدة و اناربكم فاتقون فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون؛ (19) و همانا اين ‏مت‏شماست، امتى يگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد، ولى آنان در كارشان ميان خود اختلاف و تفرقه ‏يافتند، هر گروهى به آنچه در دست دارد شادمان است. ‏

فخر رازى مى‏گويد: مراد از وحدت امت، وحدت در دين است و مراد از دين، اصولى است كه مورد قبول همه شرايع ‏است، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و امثال آن؛ بنابراين مختلف بودن شريعت‏هاى پيامبران، خللى به وحدت ‏امت وارد نمى‏كند، چون به هرحال پيروان همه شرايع به اصول واحدى ملتزم هستند. (20) ‏

دسته دوم: آياتى كه هر نوع مشيت جبرآميز خداوند براى رسيدن به امت واحد را نفى مى‏كند و نشان مى‏دهد اراده خدا بر ‏اين تعلق گرفته كه انسان با انتخاب و اختيار خود به امت واحد برسد. دسته دوم چهار آيه را شامل مى‏شود كه دو آيه از ‏آن ويژه امت‏هاى پيشين بوده و يك آيه شامل امت اسلام و امت‏هاى پيشين است. اين سه آيه ناظر به امت واحد بشرى ‏است، اما آيه چهارم ناظر به وحدت امت اسلام است. ‏

اين آيات عبارتنداز: ‏
‏[1. ] ولوشاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لايزالون مختلفين الا من رحم ربك؛ (21) و اگر پروردگارت مى‏خواست، مردم ‏را مت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى همچنان اختلاف مى‏ورزند مگر كسانى كه خداوند [بر آنان] رحمت آورد. ‏

اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است. علامه طباطبايى در اين‏باره مى‏گويد: مراد از وحدت و اختلاف در اين آيه، وحدت ‏و اختلاف در دين است. (22) فخر رازى نيز معتقد است اين آيه ناظر به امت واحد بشرى است. (23) رشيد رضا هم ‏معتقد است اين آيه ناظر بر امت واحد بشرى است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است. (24) ‏

‏[2. ] و لوشاء الله لجعلهم امة واحدة و لكن يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون مالهم من ولى و لانصير؛ (25) و اگر ‏خداوند مى‏خواست آنان را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كس را كه بخواهد در جوار رحمتش در مى‏آورد و ستمكاران ‏‏[مشرك] يار و ياورى ندارند. ‏

اين آيه نيز ناظر به امت واحد بشرى است. ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى معتقدند در اين آيه خداوند به پيامبر مى‏فرمايد كه اگر خدا مى‏خواست همه مردم را يك امت ‏قرار مى‏داد با صفاتى يكسان به نحوى كه يا همه مؤمن باشند و وارد بهشت‏شوند و يا همه كافر باشند و وارد جهنم شوند، ‏ولى سنت الهى اين گونه است كه انسان‏ها را آزاد بگذارد تا خود راهشان را برگزينند و آن گاه صالحان را از فاسقان جدا ‏ساخته، صالحان را به بهشت و فاسقان را به جهنم وارد سازد. (26) ‏

‏[3. ] ولو شاء الله جعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم فاستبقوا الخيرات... ؛ (27) و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را ‏مت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى [چنين كرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد. ‏
خطاب آيه شامل هم امت‏هاى پيشين و هم امت اسلام بوده و ناظر به امت واحد بشرى است. ‏

علامه طباطبايى و فخررازى و رشيد رضا در تفسير آيه مى‏گويند: اين آيه، ناظر به امت واحد بشرى است، اما خداوند ‏براى امتحان افراد بشر و تفكيك نيكان و بدان از يكديگر، وحدت را در ميان آنان ايجاد نكرد. (28) ‏
‏[4. ] ولوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن يضل من يشاء ويهدى من يشاء و لتسئلن عما كنتم تعلمون؛ (29) و اگر خداوند ‏ى‏خواست‏شما را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى هر كه را بخواهد بيراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد به راه مى‏آورد و از ‏چون و چند آنچه كرديد از شما خواهند پرسيد. ‏

اين آيه ناظر به امت واحد اسلامى است. ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى در تفسير اين آيه بر اين باورند كه خداوند پس از اين كه در آيات قبلى به اختلافات ميان ‏مردم اشاره كرده، در اين آيه مى‏فرمايد كه اين اختلافات غرض الهى در امر خلقت را نقض نمى‏كند، اگر خداوند بخواهد ‏اينان را امت واحد قرار مى‏دهد ولكن اين گونه نخواسته است تا هر كسى با اراده و خواست‏خود به سوى هدايت‏يا گمراهى ‏برود و خداوند جزاى عمل هر دو گروه را داده و آنان را در قبال اعمالشان باز خواست مى‏كند. (30) ‏

دسته سوم: آياتى كه دلالت مى‏كند انسان‏ها در ابتدا امت واحدى بودند، سپس بين آنان اختلافاتى به وجود آمد و اتحادشان بر ‏هم خورد. اين آيات عبارتند از: ‏

‏[1. ] كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه ‏و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم؛ (31) [در آغاز] مردم امت‏يگانه‏اى بودند آن‏گاه خداوند ‏پيامبران مژده‏آور و هشدار دهنده بر انگيخت و بر آنان، به حق، كتاب آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند ‏در ميان آنان داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن‏كه ‏روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن مى‏زدند]. ‏

علامه طباطبايى و رشيد رضا در تفسير اين آيه مى‏گويند: بر اساس اين آيه، مردم در آغاز در امور دنيوى و ماديات، امت ‏واحدى بودند، يعنى همگى به نحو يكسان از ماديات بهره‏مند بودند تا اين كه با افزايش جمعيت‏بشر و گسترش نيازهاى آنان، ‏انسان‏ها براى رفع نيازهاى خود به همكارى متقابل پرداختند و اين امر موجب اختلاف بين آنان شده است. ‏

براى رفع اين اختلافات خداوند پيامبران و قوانينى را در قالب شريعت‏براى مردم فرستاد، لكن عده‏اى از اهل كتاب با آگاهى ‏و از سر ظلم در شريعت الهى نيز ايجاد اختلاف كردند و موجب تفرقه مردم شدند؛ بنابراين از ديدگاه علامه طباطبايى و ‏رشيد رضا، امت واحدى كه قرآن حكايت مى‏كند در امور دنيوى و ماديات واحد بوده‏اند. (32) ‏
فخر رازى نيز در تفسير آيه مى‏گويد: بر اساس اين آيه مردم در ابتدا امت واحدى بودند، لكن در زمان‏هاى بعدى اختلاف ‏پيدا كردند كه اين اختلاف به سبب حسد و نزاع عده‏اى در ماديات ايجاد شده است. وى در اين كه وحدت اين امت در چه ‏بوده است، اقوالى را ذكر مى‏كند و معتقد است قول مشهور اين است كه در اعتقاد به حق و تبعيت از آن وحدت داشته‏اند. ‏‏(33) ‏

‏[2. ] ماكان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون؛ (34) و مرم جز امت ‏واحدى نبودند كه سپس اختلاف پيدا كردند و اگر وعده خداوند از پيش مقرر نگشته بود [به تاخير حكم و عذاب] بين آنان در ‏آنچه اختلاف كردند داورى مى‏شد. ‏
علامه طباطبايى و فخر رازى گفته‏اند: با توجه به اين آيه، مردم درگذشته امت واحد بوده و دين واحد يعنى دين توحيدى ‏داشته‏اند، سپس در آن اختلاف كرده برخى موحد و برخى مشرك شدند. (35) ‏
محمدرشيد رضا اين آيه را به نحوى تفسير مى‏كند كه آيه قبلى را تفسير كرد. (36) ‏

‏[3. ] و لولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و معارج عليهما يظهرون... ؛ ‏‏(37) و اگر نبود كه [نمى‏خواستيم]، مردم امت‏يگانه‏اى [در كفر ] مى‏شدند براى خانه‏هاى كسانى كه بر خداوند رحمان كفر ‏مى‏ورزيدند سقف‏هايى سيمين پديد مى‏آورديم و نيز نردبان‏هايى كه از آن بالا روند. ‏
علامه طباطبايى مى‏گويد اين امت واحد، در برخوردارى از اسباب و عوامل زندگى واحد بودند و خداوند براى بقاى اين ‏وحدت، به كفار برترى اين چنينى نداده است. (38) ‏

بر اساس اين سه دسته آيات انسان‏ها در ابتدا امت واحد بودند، اما بعد اختلافاتى بين آنان ايجاد شد، خداوند پيامبرانى را ‏براى رفع اين اختلافات فرستاد و پس از پيامبر خاتم، ائمه عليهم السلام را مامور به اين امر كرد. هر چند در اين ‏خصوص تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده است، ليكن اميد مى‏رود در حكومت‏حضرت مهدى عليه السلام امت واحدى ‏پديدار گردد. ‏

فلسفه امت واحده ‏
بى‏ترديد از مهم‏ترين مسائل امروز جهان اسلام، وحدت است، كه به دلايل زير ضرورى مى‏نمايد: ‏
‏1. وحدت اسلامى فراهم كننده قدرتى حقيقى است كه مى‏تواند تكيه‏گاه استوارى براى مسلمانان در رويارويى‏هاى فرهنگى ‏بين تمدن‏ها باشد، زيرا گرچه مسلمانان از نيروى عظيم انسانى، امكانات مادى فراوان، موقعيت‏هاى استراتژيك، روحيه ‏معنوى بالا، فرهنگ و ديدگاه اعتقادى و فكرى مترقى برخوردارند، اما چنانچه ميان اين اجزا و عناصر پراكنده اتحادى ‏ايجاد نشود - همان‏طور كه در حال حاضر چنين است - اين مجموعه عظيم كارآيى نخواهد داشت. (39) ‏

‏2. وحدت اسلامى مى‏تواند زمينه گسترده‏اى براى پژوهش و اجتهاد در منابع اسلامى فراهم آورد و بدين وسيله در ‏رويارويى‏هاى فكرى، فرهنگى و حل مشكلات انسانى يارى رساند. ‏
‏3. وحدت اسلامى موجب الگو شدن ديدگاه‏هاى اسلامى است. (40) ‏

‏4. وحدت اسلامى بر توانايى و مقاومت جامعه در مواجهه با دشوارى‏ها و بحران‏ها و برخورد با دشمنان خارجى مى‏افزايد ‏‏. قرآن كريم بر اين نكته تاكيد دارد كه وحدت مايه استوارى و نيرومندى است و اختلاف موجب شكست و سستى است: ‏
و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم و اصبروا ان الله مع الصابرين؛ (41) و اختلاف كلمه نداشته باشيد كه بددل خواهيد شد ‏و شان و شوكتتان بر باد مى‏رود و شكيبايى كنيد كه خداوند با شكيبايان است. ‏
‏5. وحدت اسلامى دستاورد طبيعى تكامل انسان و گوياى پيشرفت و رشد فكرى جامعه دينى است. (42) ‏

‏6. وحدت عامل اساسى در پيروزى پيامبر اسلام و نيز پيروزى انقلاب اسلامى ايران بود؛ وحدت هميشه عامل پيروزى ‏بوده و خواهد بود. (43) ‏

علل فروپاشى امت واحده ‏
برخى از عواملى كه موجب فروپاشى امت واحده (وحتى وحدت) مى‏شود از اين قرار است: ‏
‏1. ظلم، حسد و نزاع در طلب دنيا: عده‏اى براى كسب ماديات، از روى علم و آگاهى در كتاب خداوند اختلاف ايجاد كرده ‏و موجب تفرقه و فروپاشى امت واحد شدند: ‏
كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما ‏اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاء تهم البينات بغيا بينهم؛ (44) [در آغاز] مردم امت‏يگانه‏اى بودند و آن گاه خداوند ‏پيامبران مژده آور و هشدار دهنده برانگيخت و برآنان به حق كتاب‏هاى آسمانى نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف مى‏ورزند ‏در ميان مردم داورى كند و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان دين و كتاب داده شده بود كه پس از آن كه ‏روشنگرى‏ها نصيبشان شد از رشك و رقابتى كه با هم داشتند [به اختلاف دامن زدند]. ‏

‏2. عدم موفقيت در ابتلا و آزمايش الهى: خداوند به رغم اين كه مى‏توانست مردم را قهرا به اتحادى كه مطلوب اوست ‏وادارد، لكن به آنان اختيار داد كه خود اين راه را برگزينند تا بيازمايد كه چه كسانى نعمت‏هاى خدا را در راهى كه مطلوب ‏خداست در راستاى ايجاد وحدت به كار مى‏برند و چه كسانى تخلف كرده و به اختلاف و تفرقه چنگ مى‏زنند: ‏
و لوشاء الله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكم؛ (45) و اگر خداوند مى‏خواست‏شما را امت‏يگانه‏اى قرار مى‏داد، ولى ‏‏[چنين نكرد] تا شما را در آنچه به شما بخشيده است‏بيازمايد. ‏

‏3. فرقه‏گرايى‏ها و تفرقه‏طلبى‏هاى مردم: ‏
و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا (46) ؛ و از مشركان مباشيد، از همان كسانى كه دينشان را ‏پاره و پراكنده كردند و فرقه فرقه شدند. ‏

‏4. تفرقه افكنى‏هاى دشمنان: دشمنان اسلام از آغاز ظهور اسلام تاكنون همواره براى تفرقه‏اندازى و فروپاشى وحدت ‏اسلامى تلاش كرده و مى‏كنند: ‏
يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يالونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم ‏اكبر؛ (47) اى مؤمنان، از غير خودتان كسانى را به همدلى نگيريد كه از هيچ نابكارى در حق شما فروگذار نكنند و به ‏رنج و محنت افتادن شما را خوش دارند و دشمنى از لحن و سخنشان آشكار شده است و آنچه دل‏هايشان پنهان مى‏دارد بدتر ‏است. ‏

‏5. وسوسه‏ها و القائات شيطانى: ‏
ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا؛ (48) همانا شيطان ميان آنها را به هم مى‏زند، بى‏گمان شيطان ‏دشمن آشكار انسان است. ‏

عوامل ديگرى نيز هست كه گاه موجب بروز اختلاف بين مردم يك منطقه يا يك شهر مى‏شود از آن جمله است: ‏
‏1. مسخره كردن گروهى، گروه ديگرى را: ‏
يا ايها الذين آمنوا لايسخر قوم من قوم؛ (49) اى مؤمنان، نبايد كه قومى قوم ديگر را به ريشخند بگيرند. ‏

‏2. بد گمانى به يكديگر: ‏
يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ (50) اى مؤمنان، از بسيارى از گمان‏ها بپرهيزيد، چرا كه ‏بعضى از گمان‏ها گناه است. ‏

‏3. اتصاف يكديگر به لقب‏هاى زشت:
«ولاتنابزوا بالالقاب؛ (51) و يكديگر را به لقب‏هاى بد مخوانيد». ‏

‏4. غيبت كردن: ‏
و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه؛ (52) و بعضى از شما از بعضى ديگر غيبت نكند؛ ‏آيا هيچ كدام از شما خوش دارد كه گوشت‏برادر مرده‏اش را بخورد، كه از آن تنفر داريد. ‏

استراتژى‏هاى قرآنى در تحقق امت واحد ‏
قرآن كريم براى تحقق امت واحد عوامل زير را ذكر كرده است: ‏

‏1. اخوت بين مسلمانان
از ديدگاه قرآن كريم، همه مؤمنان با هم برادرند، بنابراين بايد با هم متحد باشند و اگر در موردى بين دو مؤمن اختلاف يا ‏نزاعى پيش آمد ساير مؤمنان بايد بين آن دو صلح و دوستى برقرار كنند: ‏
انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم؛ (53) همانا مؤمنان [مسلمانان ] برادرند، پس بين برادرانتان آشتى برقرار سازيد. ‏
و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا؛ (54) و نعمت‏خداوند را بر خود ياد كنيد كه ‏دشمنان همديگر بوديد و او ميان دل‏هاى شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست‏شديد. ‏
از ديدگاه علامه طباطبايى، اخوت ميان مؤمنان، اخوت تشريعى است و حقوقى را در بر دارد. (55) ‏

‏2. مودت بين مسلمانان
مودت يعنى دوست داشتن چيزى و نيز به معناى آرزو كردن وجود وحصول آنچه محبوب است‏به كار مى‏رود. (56) ‏
از ديدگاه قرآن كريم مؤمنان بايد با يكديگر مودت و محبت داشته باشند كه اين خود، وحدت و همدلى را به دنبال دارد: ‏
و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون؛ (57) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند و در اين امر ‏براى انديشه‏وران مايه‏هاى عبرت است. ‏

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ (58) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، زودا كه ‏خداوند رحمان در حق آنان مهربانى كند. ‏

‏3. الفت ميان مسلمانان ‏
الفت يعنى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر يا ضميمه كردن چند چيز با هم (59). قرآن كريم مؤمنان را به الفت‏با يكديگر ‏ترغيب كرده و مى‏فرمايد: ‏
واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم (60) ؛ و نعمت‏خداوند را برخود ياد كنيد كه دشمنان همديگر بوديد و ‏او ميان دل‏هاى شما الفت داد. ‏

‏4. رحمت مسلمانان بريكديگر ‏
رحمت به معناى رقت، عطوفت و رافت است. (61) علامه طباطبايى مى‏گويد: ‏
رحمت اثرى نفسانى است كه با مشاهده محروميت و حاجت‏شخص محروم، در قلب انسان ايجاد مى‏شود و مشاهده كننده را ‏به كمك به محروم فرا مى‏خواند. (62) ‏

قرآن در اين باره مى‏فرمايد: «وجعل بينكم مودة و رحمة؛ (63) و در ميان شما دوستى و مهربانى افكند». در جاى ديگر ‏مى‏فرمايد: ‏
محمدرسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم؛ (64) محمد پيامبر الهى است و كسانى كه با او هستند بر كافران ‏سختگير و با خودشان مهربان هستند. ‏

‏5. رافت مسلمانان ‏
رأفت به معناى رحمت و برتر و شديدتر از رحمت است، چرا كه رحمت ممكن است از روى كراهت‏باشد، ولى رافت چنين ‏نيست، بلكه با رضايت قلبى است (65). بدون شك رافت مسلمانان به يكديگر در اتحاد و همدلى آنان نقش به سزايى دارد. ‏قرآن كريم درباره اصحاب حضرت عيسى مى‏فرمايد: «وجعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافة و رحمة؛ (66) و در دل كسانى ‏كه از او پيروى كردند رافت و رحمت قرار داديم‏». علامه طباطبايى (67) در اين باره مى‏نويسد: در مورد اصحاب پيامبر ‏نيز قضيه چنين است، چون خداوند درباره شان مى‏فرمايد: «رحماء بينهم‏». (68)

‏6. عفو ‏
عفو به معناى «ترك چيزى‏» (69) يا «صرف‏نظر كردن از چيزى كه اقتضاى نظر و توجه دارد» (70) آمده است. قرآن ‏كريم مسلمانان را به عفو فرا خوانده، مى‏فرمايد: «فمن عفا و اصلح فاجره على‏الله؛ (71) پس هر كه عفو و نيكوكارى پيشه ‏كند پاداش او بر خداوند است‏». ‏

‏7. فضل ‏
فضل در لغت به معناى زيادة و نيز به معناى خير مى‏آيد و افضال يعنى احسان و نيكى كردن (72). قرآن كريم در تشويق ‏مسلمانان به فضل و نيكى كردن به يكديگر مى‏فرمايد: «و لا تنسو الفضل بينكم؛ و بزرگوارى را در بين خودتان فراموش ‏نكنيد». (73) ‏

‏8. صفح ‏
صفح به معناى «كنار و جانب چيزى‏» (74) يا «عدول از چيزى به طرف يا جانب ديگرى‏» (75) و «گذشت كردن و ‏عفو» (76) آمده است. قرآن كريم مسلمانان را به صفح، گذشت و عفو يكديگر ترغيب كرده است: ‏
و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم؛ (77) و بايد عفو كنند و درگذرند آيا دوست نداريد كه خداوند از شما ‏درگذرد. ‏

‏9. صلح دادن
صلح به معناى مصالحه كردن، صلح كردن، اصلاح كردن و آشتى دادن آمده است. (78) قرآن از مسلمانان مى‏خواهد كه ‏در صورت نزاع بين عده‏اى از مسلمانان، ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنند: ‏
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما (79) ؛ و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درافتند ميان آنان را سازش دهيد ‏‏. ‏
در آيه ديگر آمده است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم؛ (80) پس از خداوند پروا كنيد و بين خودتان آشتى كنيد». ‏

‏10. تعارف ‏
عرف در لغت‏به معناى «اطلاع بر چيزى‏» (81) و نيز «شناختن يكديگر (82) » است. ‏
قرآن كريم ضمن توجه دادن مؤمنان به اين كه همه از مرد و زنى زاده شده‏اند و مثل هم هستند، به آنان هشدار مى‏دهد كه ‏اگر قبيله قبيله‏اند به اين علت است كه همديگر را بشناسند و الا اين امر مايه برترى گروهى بر گروه ديگر نيست: ‏
يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكم؛ (83) هان اى مردم، همانا ‏ما شما را از يك مرد و يك زن آفريده‏ايم و شما را به هيات اقوام و قبايل در آورده‏ايم تا با يكديگر انس و آشنايى يابيد، ‏بى‏گمان گرامى‏ترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست. ‏

‏11. احترام به اديان ديگر و ساير پيامبران الهى
قرآن مى‏فرمايد: ‏
قالوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و ما ‏اوتى النبيون من ربهم؛ (84) بگو به خداوند و به آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل ‏شده و آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم. ‏

‏12. رد داعيه اختصاص خداوند به اهل كتاب يا مسلمانان ‏
ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءا يجز به؛ (85) [وعده الهى] بر وفق آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل ‏كتاب نيست، هر كس مرتكب ناشايستى شود جزاى آن را مى‏يابد و براى خود در برابر خداوند يار و ياور نمى‏يابد. ‏

عمل به آموزه‏هاى قرآنى در تحقق امت واحده، ضمن اين‏كه تحقق بخش وحدت در ميان مسلمان‏هاست، زمينه ساز همگرايى ‏و وحدت در ميان تمامى انسان‏ها نيز خواهد بود. ظهور موعود حضرت بقية‏الله (عج) از حلقه‏هاى نهايى در تشكيل امت ‏واحده اسلامى و پايان دوره واگرايى است. ‏

-------------------
پى‏نوشت‏ها:
‏1. انفال (8) آيه 46. ‏
‏2. سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان (قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1394ق) ج 8، ص 135؛ فخرالدين محمد ‏رازى، تفسير كبير (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 8، ص 64. ‏
‏3. نساء (4) آيه 1. ‏
‏4. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 4، ص 135؛ فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 5، ص 167. ‏
‏5. محمدرشيد رضا، المنار (بيروت: دارالمعرفة، 1414ق) ج 4، ص 223- 326. ‏
‏6. فخرالدين محمدرازى، پيشين، ص 167. ‏
‏7. انعام (6) آيه 98. ‏
‏8. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 7، ص 228. ‏
‏9. فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 7، ص 107. ‏
‏10. محمد رشيد رضا، پيشين، ج 7، ص 638. ‏
‏11. آيات ديگرى نيز در اين‏باره وجود دارد از جمله: اعراف (7) آيه 189 و زمر (39) آيه 6. ‏
‏12. عبدالله حامد، اختلاف در امت واحد (تهران: انتشارات قلم) ص 24. ‏
‏13. محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 267. ‏
‏14. انبياء (21) آيه 92. ‏
‏15. اعراف (7) آيه 181. ‏
‏16. هود (11) آيه 8. ‏
‏17. نحل (16) آيه 120 ‏
‏18. انبيا (21) آيه 92- 93. ‏
‏19. مؤمنون (23) آيه 52- 53. ‏
‏20. فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 12، جزء 23، ص 105. ‏
‏21. هود (11) آيه 118. ‏
‏22. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 11، ص 65. ‏
‏23. فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 18، ص 78. ‏
‏24. محمدرشيدرضا، پيشين، ج 12، ص 193. ‏
‏25. شورى (42) آيه 8. ‏
‏26. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 17؛ فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج‏14، جزء 27، ص‏149. ‏
‏27. مائده (5) آيه 48. ‏
‏28. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 5، ص 382؛ فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 6، جزء 12، ص‏14؛ محمدرشيد ‏رضا، پيشين، ج 6، ص 418. ‏
‏29. نحل (16) آيه 93. ‏
‏30. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 12، ص 359؛ فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 10، جزء 20، ص 112. ‏
‏31. بقره (2) آيه 213. ‏
‏32. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 2، ص 111؛ محمدرشيد رضا، پيشين، ج 2، ص 276. ‏
‏33. فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 3، جزء 6، ص 12. ‏
‏34. يونس (10) آيه 19. ‏
‏35. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 10، ص 28؛ فخرالدين محمد رازى، پيشين، ج 9، جزء 17، ص‏64. ‏
‏36. محمدرشيد رضا، پيشين، ج 11، ص 328. ‏
‏37. زخرف (43) آيه 33. ‏
‏38. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 18، ص 105. ‏
‏39. سيدمحمدباقر حكيم، وحدت اسلامى (از ديدگاه قرآن و سنت)، ترجمه عبدالهادى فقهى‏زاده (تهران: تبيان، 1377) ص ‏‏31. ‏
‏40. همان. ‏
‏41. انفال (8) آيه 46. ‏
‏42. سيدمحمدباقر حكيم، پيشين، ص 117. ‏
‏43. صلاح‏الدين حسام، «وحدت و ضرورت آن‏»، وحدت مسلمين (دفتر كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات)، ص‏513. ‏
‏44. بقره (2) آيه 213. ‏
‏45. مائده (5) آيه 48. ‏
‏46. روم (30) آيه 32. ‏
‏47. آل‏عمران (3) آيه 118. ‏
‏48. اسراء (17) آيه 53. ‏
‏49. حجرات (49) آيه 11. ‏
‏50. همان، آيه 12. ‏
‏51. همان، آيه 11 ‏
‏52. همان، آيه 12. ‏
‏53. همان، آيه 10. ‏
‏54. آل‏عمران (3) آيه 103. ‏
‏55. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 3، ص 371. ‏
‏56. راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (بيروت: دارالمعرفة، 1418ق) ص 532. ‏
‏57. روم (30) آيه 21. ‏
‏58. مريم (19) آيه 96. ‏
‏59. احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغة (قم: مكتب الاعلام الاسلامى، 1404ق) ج 1، ص 131. ‏
‏60. آل‏عمران (3) آيه 103. ‏
‏61. احمد بن فارس، پيشين، ج 2، ص 498. ‏
‏62. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 113. ‏
‏63. روم (30) آيه 21. ‏
‏64. فتح (48) آيه 29. ‏
‏65. ابن منظور، لسان العرب (بيروت: داراحياء التراث العربى، 1416ق) ج 5، ص 82. ‏
‏66. حديد (57) آيه 27. ‏
‏67. سيدمحمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 19، ص 173. ‏
‏68. فتح (48) آيه 29. ‏
‏69. احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 56. ‏
‏70. حسين مصطفوى، التحقيق فى كلمات القران الكريم (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ج 8، ص‏181. ‏
‏71. شورى (42) آيه 40. ‏
‏72. احمدبن فارس، پيشين، ج 4، ص 508. ‏
‏73. بقره (2) آيه 237. ‏
‏74. احمدبن فارس، پيشين، ج 3، ص 293. ‏
‏75. حسين مصطفوى، پيشين، ج 6، ص 286. ‏
‏76. خليل‏بن احمد فراهيدى، ترتيب كتاب العين، ج 2، ص 343. ‏
‏77. نور (24) آيه 22. ‏
‏78. ابن منظور، پيشين، ج‏7، ص 384. ‏
79. حجرات (49) آيه 9. ‏
80. انفال (8) آيه 1. ‏
81. حسن مصطفوى، پيشين، ج 8، ص 96. ‏
‏82. راغب اصفهانى، پيشين، ص 334. ‏
‏83. حجرات (49) آيه 13. ‏
‏84. بقره (2) آيه 136. ‏
‏85. نساء (4) آيه 123‏.