چاپ
دسته: اخبار فرهنگی
بازدید: 2216

استاد فلسفه دانشگاه تهران اعتقاد دارد استعاره برای فیلسوفان تنها نقش تعلیمی یا آرایشی نیست بلکه در برخی موارد به نظر می رسد با تشابیه مفاهیم بیان می شود که در قالب تعاریف دقیق قابل بیان نیست و نمی توان آن را به یک تعریف فلسفی تقلیل داد چرا که مفاهیم فلسفی در لایه های عمیقتری نیز قرار دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله سخنرانی های گروه فلسفه دانشگاه تهران، نشست "مجاز و استعاره در اندیشه فلسفی" امروز با سخنرانی دکتر محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران برگزار شد.

دکتر بهشتی در آغاز با اشاره به این نکته که معمولا دعوی فیلسوفان سنتی بر این است که مجاز و استعاره جایی در فلسفه نمی یابد، گفت : آنان معتقدند این بحث هایی است که به الفاظ مربوط می شود و به اصطلاح «منطقی را بحث از الفاظ نیست/ بحث از الفاظ او را عارضی است" .

وی افزود: بنابراین اگر هم در آثار فلاسفه و نوشته های آنها به تشبیه و تمثیل و مجاز و استعاره به کار رود، دو هدف عمده مد نظر است، یا هدف آراستن کلام است، یعنی فیلسوف در گفته اش برای خوشایند خوانندگان و شنوندگان و زیبا شدن کلام و به قصد خطابی و سخنوری از استعاره بهره می جوید و بنابراین ارزش فلسفی ندارد، یا هدف فیلسوف تعلیمی است، یعنی چون مباحث فلسفی و دستیابی به مباحث معقول دشوار است، از استعاره و مجاز به قصد تشبیه معقول به محسوس و هدف تقریب به ذهن استفاده می شود.

دکتر بهشتی تصریح کرد: در سنت فلسفی جایگاه بحث از مجاز و استعاره در فن خطابه و شعر، یعنی قلمرو ادبیات بود و این سنت از زمان ارسطو حفظ شده و در میان فیلسوفان تا قرن هجدهم این دیدگاه رواج داشت، یعنی به دلیل چند وجهی بودن و ابهام این تعابیر باید از آنها در بحث فلسفی اجتناب کرد.

دکتر بهشتی با اشاره به دکارت به عنوان کسی که زمینه اندیشه روشنگری در اندیشه او شکل گرفت، گفت: دکارت با تأکید بر وضوح و تمایز در مباحث فلسفی، بر ضرورت زبانی در خور علم و فلسفه تأکید می کند و از این رو باید از هرگونه استعاره و مجاز دوری کرد. با این همه هانس بلومنبرگ اندیشمند آلمانی قرن بیستم معتقد است که اگر این اندیشه دکارت عملی می شد ما امروز در قرن بیستم با اندیشه ای فلسفی با زبانی فقیر و تنک مایه مواجه بودیم.

وی در ادامه گفت: با وجود این اندیشه فلسفی در نظر، ما در مقام عمل، با انبوهی از تعابیر و مجازها در اندیشه فلسفی مواجهیم. این استعاره ها به قدری گسترده و فراوان اند که گاهی از نقش های آراستن و تعلیم فراتر می رود.

دکتر بهشتی سپس به مواردی از این کاربرد در تاریخ فلسفه اشاره کرد و گفت: در همان آغاز فلسفه ما با تعابیری چون مقوله(کاتگوری)، ایده، علت و ... مواجهیم. هر یک از این تعابیر از زندگی روزمره یا صنعت یا حیات اجتماعی اخذ شده اند. مثلا مفهوم کاسموس(cosmos)  یونانی از لشکرآرایی آمده است، یا واژه کاتگوری (مقوله) از دادگاه و قضاوت آمده است. همچنین است مفاهیمی چون نور، اشراق، ماشین و حتی مفهوم مهمم «تعریف»(definition).

استاد فلسفه دانشگاه تهران در پایان به اهمیت استعاره و مجاز در شکل گیری و گسترش اندیشه فلسفی نزد فیلسوفان بزرگ اشاره کرد و گفت: به نظر می رسد که استعاره برای این فیلسوفان صرفا نقش تعلیمی یا آرایشی نداشته باشد، حتی در برخی موارد به نظر می رسد با تشابیه مفاهیم بیان می شود که به در قالب تعاریف دقیق قابل بیان نیست و نمی توان آن را یک تعریف فلسفی تقلیل داد. بنابراین هر پژوهشی که در باب سیر تاریخ اندیشه ها صورت می گیرد باید به اهمیت استعاره ها در تفکر آن فیلسوف توجه کند.