چاپ
دسته: اخبار فرهنگی
بازدید: 1056

حجت الاسلام لک زایی در گفت و گو با شفقنا: پیدایش داعش یکی از پیامدهای اسلام هراسی است

حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی، رییس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معتقد است: شکل گیری گروه هایی مثل داعش، القاعده، جبهةالنصره و امثال آن یکی از پیامدهای تقویت اسلام هراسی از طریق ترسیم یک چهره خشن و غیر انسانی از اسلام است که نتیجه آن یک انحطاط امنیتی فراگیر در سطوح این کشورها و نهایتا عقب ماندگی بیشتر آنها از عرصه توسعه و پیشرفت است. آنها خون مسلمان ها را حلال اعلام کرده اند که از عدم رعایت شرایط فهم دینی و استفاده از آیات و روایات با انگیزه های سیاسی و گروهی نشأت می گیرد.

گفت و گوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین لک زایی را در ادامه می خوانید:

* جهان و خصوصا منطقه خاورمیانه درگیر تفکر افراط و تفریط و در واقع سطحی نگری هایی است که از سوی گروه های تروریستی مانند داعش ترویج می شود، ریشه این نوع تفکرات چیست و تفکرات داعشی از کجا نشات می گیرد؟

لک زایی: به طور کلی برای فهم پیدایش جریاناتی مثل داعش باید به سه سطح توجه داشت اول: سطح خرد و داخلی، دوم: سطح منطقه ای و متوسط و سوم: سطح کلان و جهانی است. از لحاظ سطح ملی و داخلی و در ارتباط با پیدایش داعش چند مساله دخیل بود مساله اول به فروپاشی دولت بعثی عراق و از بین رفتن و یا انحلال اولیه ارتش این کشور باز می گردد. در واقع تدبیری که آمریکایی ها در ارتباط با ارتش عراق در پیش گرفتند، تدبیر درستی نبود. حاکم وقت یعنی پل برمر در سال 2003 ارتش عراق را منحل اعلام کرد و این کار باعث شد، بسیاری از نیروهای آموزش دیده و مخصوصا کسانی که در سطوح فرماندهی بودند بیکار شوند و در نهایت بسیاری از این افراد جذب کشورهایی شدند که از تحولات به وجود آمده در عراق راضی نبودند و همین نیروها بعدأ برای مقابله با دولت عراق و بخشی از جریانی که امروز به عنوان داعش یاد می شود خصوصا در سطوح نظامی و فرماندهی مورد استفاده قرار گرفتند. بخش دوم آن سیاسیونی هستند که در خدمت حزب بعث بودند. گروه سوم هم بخشی از نظام قبایلی در عراق هستند که از گذشته یک وضعیت سهم خواهی را داشتند اما با توجه به اینکه در دولت جدید بحث دولت مدرن و ملی مطرح شد این گروه ها منافع خود را در معرض خطر دیدند و  نهایتا بخشی از آنها هم به این جریان پیوستند.

نکته مهم دیگری که می توان در سطح داخلی از آن یاد کرد مسایلی است که ریشه تاریخی دارد. اکثریت جمعیت عراق را شیعیان تشکیل می دهند اما از زمان خلافت عثمانی پیوسته در عراق این جمعیت نادیده گرفته شدند یعنی چون دولت عثمانی مبتنی بر تفکر خلافت بود اکثریت عراق را نادیده می گرفت بنابراین به طور تاریخی اقلیت در عراق حاکم بود و در دوره استقلال این کشور از عثمانی هم این روند ادامه پیدا کرد و بعد از انحلال خلافت عثمانی و بعد از قضایایی که در جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و منجر به فروپاشی عثمانی شد، عراق در اختیار انگلیسی ها قرار گرفت و انگلیسی ها برای اینکه قدرت و نفوذ خود در عراق را حفظ کنند به تقویت و حاکم کردن اقلیت روی آوردند و این کار تا دوره حکومت صدام ادامه پیدا کرد. در سال 2003 و همزمان با اشغال عراق زمانی که قرار شد مردم سالاری در این کشور حاکم شود به طور طبیعی معلوم بود که جمعیت شیعه و با توجه به کثرتی که دارد لااقل بخشی از قدرت را در اختیار خواهد گرفت و مدل تقسیم قدرت به این شکل شد که شیعیان با توجه به تعداد آرای بیشتری که داشتند سمت نخست وزیری را در اختیار گرفتند اما شیعیان نه تنها انتقام نگرفتند بلکه اهل سنت را در قدرت مشارکت دادند و ریاست پارلمان را به آنها سپردند و ریاست جمهوری هم به کردها واگذار شد. بنابراین در دوره جدید یک تعادلی در قدرت ایجاد شد اما مشکلی که بروز کرد این بود آن اقلیتی که در طول تاریخ در عراق قدرت را در اختیار داشت و از مواهب قدرت بهره مند می شد زیر بار این جریان نرفت و افراد ناراضی عمدتا همان کسانی بودند که به خاطر شرکت در دولت صدام، در ظلم و کشتار مردم نقش داشتند و در نهایت این افراد به مسایلی که در سطح دوم اتفاق افتاد ضمیمه شدند. در سطح دوم کشورهایی اعم از عربستان و قطر قرار دارند که نمی خواستند امنیت در این کشور برقرار شود زیرا احساس می کردند از استقرار حکومت مردم سالار در عراق متضرر می شوند.

*چرا چنین حسی  در کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان و قطر وجود داشت؟

لک زایی: زیرا عراق یک کشور عربی است و اگر بعد از قرن ها دیکتاتوری یک حکومت مردم سالار روی کار بیاید و بتواند امنیت را برای مردم کشورش تامین کند و رفاه و توسعه را به ارمغان بیاورد مردمی که در کشورهای پادشاهی و استبدادی زندگی می کنند حکومت های مردم سالارانه را خواستار خواهند شد بنابراین برای اینکه چنین خواستی در میان مردم این کشورها ایجاد نشود مسوولین این کشورها تمام اهتمام خود را در این گذاشتند که عراق با یک وضعیت ناامنی گسترده ای روبه رو شود و مردم با دیدن وضعیت عراق آرزوی اینکه مشابه این کشور شوند را نداشته باشند بنابراین نیروهای ناراضی داخلی و برخی کشورهای منطقه یک هم پیمانی به نام رژیم غاصب صهیونیستی پیدا کردند که در کنار این گروه ها و در دفاع از جریان تولید ناامنی در عراق قرار گرفت و گروه های داعش به جای دفاع از استراتژی مقاومت با یک توجیه مذهبی از جنگ با آنها سرباز زدند که به نفع اسراییل بود.

*توجیه این افراد چیست که باعث می شود جنگ با دشمن را کنار گذاشته و به جنگ با هم دین خود بپردازند؟

لک زایی: آنها می گویند دشمن دو نوع است دشمن نزدیک و دشمن دور که جنگ با دشمن نزدیک به جنگ با دشمن دور اولویت دارد. امروز دولت عراق و سوریه دشمن نزدیک هستند و اسراییل دشمن دور بنابراین بر این اساس وظیفه امروز ما این است که فقط با دولت عراق و سوریه بجنگیم و تکلیفی با جنگ با دولت اسراییل نداریم که زمینه داخلی آن هم فراهم بود. بنابراین به طور طبیعی اسراییلی ها هم، به نفع خودشان دیدند که در کنار این جریان قرار بگیرند و با آن برخوردی نداشته باشند چراکه نیروهای افراطی هستند که از هر طرف کشته شوند به نفع اسراییل است اما در سطح جهانی بحث آمریکا مطرح است مساله ای که برای آمریکا نفع دارد؛ این است که از دو نوع اسلامی که در منطقه رواج دارد اسلام ناب را مورد سرکوب قرار دهد همانطور که امام خمینی(ره) فرمود «ما دو نوع اسلام داریم اول اسلام ناب محمدی و دیگری اسلام آمریکایی است» و اسلام آمریکایی اسلامی است که رفاقت این کشور و رژیم صهیونیستی را می توان به عنوان شاخص آن ذکر کرد. کشورهای متحجر سلطنتی و پادشاهی اسلامی که اسلام متحجر و آمریکایی را تبلیغ می کنند و همینطور کشورهایی که ساختار سیاسی آنها دیکتاتوری است و نمی توانند اسلام ناب را به دلیل اینکه مخالف با استبداد است مورد استفاده قرار دهند، با این گروه ها همراهی کردند؛ یعنی در اسلام ناب محمدی مبارزه با نظام سلطه اولویت اول است راهکار این مساله هم تقویت وحدت بین شیعه و سنی و تشکیل یک امت واحده اسلامی است اما چیزی که گروه هایی مثل داعش دنبال آن بودند بر خلاف این جریان بود و در نتیجه به نفع غربی هاست. داعش جنگ مذهبی و طایفه ای را دامن می زند و از طرفی با توجه به جنگ با شیعیان و حتی سنی هایی که با او همراه نمی شوند اسراییل را در حاشیه امن قرار می دهد و در سطح دیگر چون غرب و آمریکا را هم دشمن دور می دانند نظام سلطه را هم در حاشیه امن قرار می دهند. بنابراین پدید آمدن گروه های افراطی از این جهت به نفع قدرت های جهانی است که در تمام سال ها چشم خود را به روی عملیات تکفیری در عراق و عملیات کور فرقه ای در سوریه بستند و همانطور که خودشان هم گزارش دادند از کشورهای مختلف به آنها تسلیحات رساندند و آنها را مجهز کردند و امروز هم ائتلافی که تشکیل دادند و مبارزه ای که رهبری می کنند تا حدی است که این گروه را از نزدیک شدن به منافع غربی ها باز دارند و با آن عناصر به تضعیف استراتژی مقاومت و جریان اسلام نو بپردازند.

به طور خلاصه من می توانم بگویم که ریشه ها و زمینه های پیدایی گروه هایی مثل داعش و تقویت آنها را باید در سه سطح و پیوسته با هم دنبال کرد یک سطح داخلی که ریشه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قبیله ای، جامعه شناسی و... دارد و دوم سطح منطقه ایست که بحث استراتژی سازش با رژیم غاصب و کشورهایی با رفتار سیاسی دیکتاتوری است که از اسلام افراطی و متحجر حمایت می کنند و خواستار ناامن سازی عراق و همینطور خواستار ناامنی سازی کشورهای بلوک مقاومت، سوریه، لبنان و ایران هستند و حاشیه امنی را برای نظام سلطه و اسراییل به طور کلی علایق و منافع آمریکا و هم پیمانان او درست کنند.

* شاهد بودیم افرادی حتی از کشورهای پیشرفته جذب داعش شدند. چرا افرادی از سراسر دنیا و کشورهای پیشرفته به صورت خود جوش به داعش ملحق می شوند و متاسفانه شاهد هستیم این دین اسلام است که از درون آن گروه های افراطی مثل طالبان و داعش به وجود می آید. چرا دین اسلام ظرفیت این انحرافات را دارد؟

لک زایی: یکی از اهداف حمایت از این گروه ها به جریان اسلام هراسی در سطح دنیا باز می گردد ولی در واقع شکل گیری گروه هایی مثل داعش، القاعده، جبهةالنصره و امثال آن یکی از پیامد ها تقویت اسلام هراسی از طریق ترسیم یک چهره خشن و غیر انسانی از اسلام است که نتیجه آن یک انحطاط امنیتی فراگیر در سطوح این کشورها و نهایتا عقب ماندگی بیشتر آنها از عرصه توسعه و پیشرفت است؛ اما در پاسخ به اینکه چرا گروه های دیگری به داعش ملحق می شوند باید وسیع تر نگاه کرد. در واقع سه دسته نیروها به این گروه های افراطی ملحق می شوند دسته اول نیروهایی هستند که از دیگر کشورهای اسلامی به داعش ملحق شدند مثل لیبی، تونس، مصر، اردن، پاکستان و افغانستان و حتی ندونزی و مالزی و دسته دوم گروه هایی بودند که از اروپا وارد عراق و سوریه شدند که بیشتر آنها طبق گزارش های منتشر شده مسلمان های مهاجر ساکن این کشورها بودند اما تعداد کمی هم اصالتا اهل این کشورها هستند که به نظر من آنها را باید در دو گروه طبقه بندی کرد یک دسته از نیروها همانطور که خود داعش هم آن را اعلام کرد کسانی هستند که با پوشش وارد این جریانات می شوند ولی در واقع جاسوسان و ماموران اطلاعاتی غربی هستند و نمونه آن یک مقام ارشد اطلاعاتی بود که اعدام شد اما دسته دیگر آن نیروهایی هستند که با تصور جهاد به این گروه پیوستند و با قرار دادن اسلحه در اختیارشان احساسات خشونت آمیز خود را ارضا می کنند، مثلا آن داعشی که سر روزنامه نگار انگلیسی را برید خود یک انگلیسی بود این افراد کسانی هستند که از مسیر عادی زندگی خارج شده اند و احساسات خشونت گرایانه ای در وجودشان حاکم شده است.

*نوع رفتار این گروه افراطی با دیگر گروه های بنیادی همانند القاعده و جبهه النصره متفاوت است. در واقع گروه هایی مانند القاعده، غرب و استعمار را دشمن اصلی خود می دانند در حالی که داعش بر خلاف آنها سیاست خود را از کشورهای اسلامی آغاز کرده است و مذهب را عامل اصلی فعالیت و جنایات خود علیه شیعه و مسیحی قرار داده است؟ علت تغییر سیاست های گروه های بنیاد گرا چیست و در آینده به چه سمتی خواهد رفت؟

لک زایی: از مهمترین ویژگی گروه های افراطی دید بسته آنهاست زیرا در غیر اینصورت نمی توانند این رفتارها را داشته باشند این گروه قبل از پذیرش  هر عضوی با آنها گفت و گو می کنند که می خواهید با ما بیعت کنید یا فقط به ما یاری برسانید؟ اگر قصد بیعت دارید باید به هر چه می گوییم گوش دهید و اگر بیعت را شکستید حکم شما قتل است. بسته بودن دید این گروه باعث می شود که یک ویژگی دومی را هم پیدا کنند و آن ویژگی دوم این است که هر چه از سوی تشکیلات اعلام می شود اعضاء بدون چون و چرا آن را می پذیرند و مهمترین مساله ای که در این گروه  مطرح می شود بحث تکفیر است مبنی بر اینکه هر کس با ما نیست و عقاید ما را ندارد کافر است وقتی که حکم تکفیر صادر می شود یک مساله سوم به وجود می آید و آن بحث ترور است یعنی هر کس که مثل ما نباشد باید او را کشت کاری که داعش در حال انجام آن است و در طول این مدت با کشتارهای فراوان عقاید خود را به منصه ظهور رسانده است. گروه های تکفیری برای اقداماتی که انجام می دهند هم توجیهات مذهبی و هم توجیهات سیاسی و امنیتی دارند اما مساله مهم این است کسانی در رأس تشکیلاتِ رهبری هستند که هیچ جایگاهی عمومی و مذهبی در سطح جهان اسلام ندارند. بر همین اساس در پی اقدامات تکفیری و وحشیانه داعش بسیاری از گروه هایی که در ابتدا از آنها حمایت می کردند اعلام براعت کردند مثلا الازهر با انتشار بیانیه ای اعلام کرد آنها را قبول ندارد حتی مفتی های عربستان سعودی که بعضی از آنها در ابتدا از داعش حمایت می کردند، اعلام برائت کردند و یوسف قرضاوی که در یک مرحله ای آنها را انقلابی نامید بیانیه ای داد و اعلام کرد کارهایی که این گروه انجام می دهند و اعلام خلافت کردند کار نادرستی از نظر شرعی است. رهبران القاعده در یک فهرست بلندبالا از انتقادات که متوجه داعش و شخص ابوبکر البغدادی بود به نفی ادعای آنها پرداختند و اعلام کردند که داعش معتقد است که در اسلام خون مسلمان ها حرمت دارد در حالی که بغدادی خون مسلمان ها را حلال اعلام کرده است و خلافت بغدادی عامل تفرقه میان مسلمان ها شده است همچنین این گروه اعلام کردند که در انتخاب بغدادی به عنوان خلیفه تجمع اهل حل و عقد صورت نگرفته و او به دروغ مدعی این تجمع است و دیگر ادعای دروغ آنها نسب ابوبکر قریشی است و او به دروغ خود را قریشی می داند و طرح این ادعاها به نفوذ دستگاه های جاسوسی صهیونیستی، نیروهای بعثی و نفوذ سازمان جاسوسی غربی در رآس این تشکیلات و هدایت آنها به سمت تفرقه مذهبی و افراط گرایی و تروریسم برای تامین حاشیه امنی برای اسراییل و نظام سلطه است تا جریان اسلام ناب و استراتژی مقاومت و ساختار سیاسی مردم سالاری دینی که در سطح منطقه در حال گسترش است و از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می شود را تضعیف کنند.

*به نظر گروه داعش خشونت هایی را مرتکب شده و ما آنها را افراط گرا می نامیم درحالی که این افراد از ظاهر احادیث برداشت سطحی می کنند و همین اندازه قرآن و احادیث را درک می کنند. چرا این گروه ها قرآن را اینطور آموختند؟

لک زایی: طبیعتا هر کس که بدون روش و شرایطی که لازم برای فتوا دادن دینی است، اقدام به این کار کند گرفتار این مشکلات می شود فتوا دادن شرایط سخت و پیچیده ای دارد در حالی که داعشی ها این بحث را حذف کردند و گفتند هر امیری می تواند خود به نصوص دینی مراجعه کند و برداشت خود را مورد عمل قرار دهد اما چون بعد از آن هرج و مرج به وجود آمد، اعلام کردند برداشت همان است که تشکیلات اعلام کند. این مساله یک آسیب بزرگی است که وقتی تشکیلاتی به شکل آزادانه و در راستای منافع سیاسی یا حزبی خود درخصوص مسایل اسلامی اقدامی انجام می دهد و تمام شرایط اجتهاد و فهم را کنار می گذارد و به شکل گزینشی در میان آیات و روایات جست و جو می کند باعث تحریف اسلام می شود. داعش هم بعضی از آیاتی که در ارتباط با جهاد مشرکان بوده و مربوط به کسانی می شود که سد راه خدا هستند و به پیامبر و مسلمان ها ظلم می کردند را جدا کردند و می خواهند به تمام انسان های اطراف خود تعمیم دهند در حالی که این گروه در یک سرزمین اسلامی و علیه شیعه و سنی این کارها را انجام می دهند و با فتواهای خود خون مسلمان ها را حلال اعلام می کنند که این ناشی از عدم رعایت شرایط فهم دینی و استفاده از آیات و روایات با انگیزه های سیاسی و گروهی است.

*چارچوب شناخت اسلام باید بر چه اساسی باشد؟ علمای جهان اسلام چگونه باید این شرایط را تغییر دهند؟

لک زایی: به طور کلی امروز جهان اسلام سه مشکل جدی پیش روی خود دارد که یکی از این مشکلات ریشه داخلی و دو مشکل دیگر جنبه بیرونی دارند. مشکلی که ریشه درونی دارد همان افراط گرایی و تفرقه است و کسانی که با اقدامات افراط گرایانه و تروریستی ابزار دست نظام سلطه و رژیم صهیونیستی شدند و جهان اسلام را از درون متلاشی می کنند که نمونه روشن آن داعش است اما مسایلی هم از بیرون به جهان اسلام تحمیل شده که یکی از این مشکلات رژیم صهیونیستی است که بخشی از ممالک اسلامی را اشغال کرده و باعث شده است که در درون جهان اسلام یک غده سرطانی تولید شود که به نیروهای افراطی هم همواره کمک می رساند و آنها را تغذیه می کند و باعث شده است که سلطه طلبان هم در منطقه حضور داشته باشند.

بهانه حمایت از این گروه ها هم فضای جهانی در حوزه تهاجم فرهنگی و فکری است که از طرق ابزارهای جدید صورت می گیرد ارسال علایم دیجیتالی که عمدتا غلبه این علایم از سوی نظام سلطه و شبکه های رسانه ای آنهاست به دلیل ضعف مفرط رسانه ای است که متوجه جهان اسلام است که این ضعف مفرط رسانه ای در کنار آن انحطاط امنیتی و ترسیم چهره خشن از اسلام که توسط افراط گرایان ترغیب می شود به مساله اسلام هراسی وصل شده که باید همه علمای اسلام و  سیاستمداران دست به دست هم دهند که در برابر این سه چالش مهم تبلیغ و برنامه ریزی کنند. در برابر افراط گرایی چاره ای نیست جز اینکه اسلام ناب را ترویج کنیم و بحث وحدت و همزیستی امت اسلامی در کنار هم به شکل مسالمت آمیز پیگیری شود. در مورد رژیم صهیونیستی هم باید هشیار بود که همواره به عنوان اولویت جهان اسلام حفظ شود و گرفتار حاشیه نشویم در واقع جریان افراط گرایی را نباید تبدیل به اولویت اول جهان اسلام کرد و در نهایت باید به تقویت جریان رسانه ای و تولید محصولات فرهنگی بیشتر روی آوریم تا بتوانیم در برابر هجمه ای که از سوی رسانه هایی که به اسلام هراسی دامن می زنند اسلام رحمانی و چهره معقول و معتدل اسلام را به جهانیان عرضه کنیم تا آنها بدانند که غیر از این اسلام آمریکایی و اسلام خشن، اسلام حقیقی چگونه اسلامی است و در این صورت است که آینده از آن اسلام رحمانی و ناب خواهد بود چراکه با نگاه به تاریخ می توان فهمید نیروهای افراط گرا هیچ گاه دوام نداشتند زیرا کسی که دست به شمشیر و اسلحه می برد دیر یا زود فرد دیگری پیدا می شود که با همان شمشیر به او جواب می دهد که مشابه آن را در نمونه خوارج می توان دید.

گفت وگو از فهیمه ابراهیمی- شفقنا