جدیدترین مطالب

جامعه ما نسبت به عهدنامه صلح امام حسن(ع) نگاه ساده ای دارد

شفقنا – «پیامبر اسلام، حکومت خود را بر اساس منشور مدینه و در واقع یک قانون اساسی بنا نهاد. در زمان حکومت امام علی(ع) حضرت فرصت نکرد که یک منشور مورد اتفاق همه را تثبیت حکومتی کند؛ اما امام حسن(ع) با عهدنامه صلح خود در واقع توانستند مجدداً جامعه اسلامی را بر محور یک قانون اساسی، متحد و منسجم نمایند. منشور مدینه و عهد نامه صلح امام حسن (ع) نشان می دهد که حتی حکومت پیامبر اسلام(ص) و امام معصوم هم که حجت الهی هستند، با تدوین یک قانون و منشور اساسی شکل می گیرد.»

دکتر محمدعلی فتح الهی، رییس پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی علاوه بر اینکه عهدنامه صلح امام حسن(ع) را تدوین و تبیین نوعی از قانون اساسی دانست، اظهار کرد: جامعه ما نسبت به عهدنامه صلح امام حسن(ع) نگاه ساده ای دارد و به صورتی عمیق به دلایل این اقدام حسن(ع) توجه نکرده است و گمان می کند این اقدام صرفا نشانه ای از صلح طلبی است. در صورتی که قضیه، جنگ طلبی یا صلح طلبی نیست، بلکه هدف اصلی این بود که اجرای قوانین الهی باید در قالب یک بیعت، میثاق و سند عمومی اتفاق بیافتد و در زمان امام حسن(ع) این امر اتفاق افتاد و البته نیاز امروز ما هم است.

متن گفت وگوی شفقنا با دکتر فتح الهی را می خوانید:

دکتر محمدعلی فتح الهی در گفت وگو با شفقنا به دلایل انعقاد عهدنامه صلح توسط امام حسن(ع) و تأثیر آن بر نجات اسلام اشاره و اظهار کرد: نجات یا پیشرفت اسلام با عمیق شدن و تثبیت دین و ایمان در دل مردم میسر می‏شود؛ تثبیت دین، ایمان و اعتقادات دینی مردم و گسترش آن، ممکن است گاهی با جنگ شکل بگیرد و گاهی با شیوه‏ کار صلح آمیز؛ مهم رشد ایمان مردم است. علی (ع) بعد از رحلت پیامبر (ص) قدرت شمشیر داشت، اما احساس کرد به کار بردن قدرت شمشیر باعث سستی ایمان مردم می‏شود. وقتی علی(ع) شمشیر را کنار گذاشت و سکوت کرد، دریافت مردم این بود که حقیقت و دینی وجود دارد که کسی مثل علی (ع) که آن شجاعت‏ها و معنویت را دارد، به خاطر تصرف حکومت جنگ نمی‏کند. مردم در دین خودشان سست نشدند و باورشان به خداوند و اسلام تقویت گردید. دین دارای اصالت است و حکومت برای دین است. در آن مقطع زمانی سکوت حضرت علی(ع) اسلام و دین را نجات داد، اما در جای دیگر شمشیر حضرت موجب نجات دین و اسلام شد.

او در مورد اینکه اصالت با جنگ است یا صلح گفت: به نظر من در منطق اهل بیت(ع) اصالت با تربیت ایمانی مردم است، البته نهایت تلاش و برنامه ریزی برای آن است که هزینه های کمتری متوجه جامعه گردد. وقتی در منطق امام مجتبی(ع) دقت می‏کنیم، می‏بینیم که ایشان به گونه اتی مدیریت کردند که بیشترین دستاوردها با کمترین هزینه حاصل شود. اهمیت این نکته را می‏توان در مقایسه با حکومتهای غیر دینی دریافت کرد که هزینه های سنگین انسانی و مادی را برای رسیدن به اهداف خود بوجود می آورند.

ابزار هدایت انسان از طریق فکر، ضرب شمشیر نیست

او افزود: تردیدی نیست که هدف امامان علیهم السلام هدایت انسان هاست. اما این هدایت فکری، اعتقادی و اخلاقی و ایمانی قاعدتاً باید با ابزارش همخوانی داشته باشد. این ابزار باید اقناع ایمانی را موجب شوند؛ لذا جنگها و مصالحه ها در رفتار های سیاسی اهل بیت هم در این راستا معنا پیدا می کنند. به همین دلیل نرمش‏های اهل بیت (ع) در برابر حکام را به تعبیری نرمش قهرمانانه‏ می نامیم.

اصالت نه با جنگ است نه با صلح، بلکه اصالت با زندگی ایمانی است.

فتح الهی تأکید کرد: اصالت نه با جنگ است نه با صلح، بلکه اصالت با زندگی ایمانی است؛ جنگ و صلح هر دو جزء زندگی هستند. شما نمی‏توانید به یک بخشی از زندگی اصالت بدهید و به یک بخش دیگر اصالت ندهید چون می‏خواهید زندگی کنید که توأم با رشد و پیشرفت همه جانبه و دینی باشد. زندگی به معنایی این که امروزت با دیروزت فرق کند و فردا نسبت به امروز، معرفت و درک بیشتری از زندگی داشته باشید. لذا برای زندگی کردن گاهی جنگ و گاهی صلح انتخاب می شود. جنگ با صلح توام است و صلح با جنگ توام است چون هر دو وسیله ای برای پیشرفت و تعالی زندگی هستند. در حقیقت پیشرفت زندگی اهمیت دارد و این جلو رفتن زندگی گاهی با یک عهدنامه‏ صلح است و گاهی با شمشیر زدن. صلح و جنگ هردو به ما نشان می‏دهند که حقیقت زندگی در این دنیا قابل دوام نیست و این دنیا موقتی است و حقیقت ما در عالم دیگری است؛ اگر جنگ یا صلح اصالت داشت، ما به این اصل نمی رسیدیم و گمان می‏کردیم همه حیات همین دنیاست.

او در پاسخ به اینکه به چه دلیلی امام حسن(ع) این گمان را داشتند که صلح با معاویه منجر به گسترش ایمان و زندگی کردن می‏شود؟ گفت: من معتقدم امام حسن (ع) می خواست کار نیمه تمام امام علی (ع) را تمام کند و تمام کرد و زمینه قیام امام حسین (ع) را فراهم کردند. پیامبر(ص) در زمان حکومت خود، قانون و عدالت را اجرا می‏کرد و علی(ع) کسی بود که پیامبر در غدیر خم به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود و مردم می دانستند که علی(ع) نیز مانند پیامبر(ص) عدالت را در جامعه برپا می کند. عده ای طالب تحقق و برپایی عدالت توسط علی(ع) نبودند لذا دیگران را به عنوان حاکم پذیرفتند؛ اما پس از قتل عثمان عده کثیری از مردم به سراغ حضرت علی(ع) آمدند و از ایشان خواستند که حکومت را بپذیرند. آن حضرت نمی پذیرفتند چون می دانستند این اقبال مردم برای برپایی حکومت عادلانه نیست و بلکه به خاطر منفعت های خود خواستار حکومت علی(ع) هستند. اما حضرت اعلام کردند که اگر حکومت را بپذیرم، همچنان عدالت را برپا خواهم کرد و نسبت به آن ذره ای کوتاه نخواهم آمد. درواقع امام علیه السلام به دنبال آن بودند که همچون زمان پیامبر اسلام حکومت مبتنی بر قانون و اقتدار قانون را تثبیت کنند. اما شهادت حضرت علی(ع) توسط ابن ملجم مرادی، اقتدار قانون و تثبیت حکومت شریعت الهی در جامعه توسط حضرت را ناتمام گذاشت.

امام حسن(ع) کار نیمه تمام امام علی(ع) را تمام کرد

او ادامه داد: شهادت حضرت علی(ع) و روی کار آمدن امام حسن (ع) باعث شد که جوهر حکومت امام علی (ع) نشان داده شود. چرا که در زمان حیات امام علی(ع) عده ای می‏گفتند حضرت با معاویه بر سر قدرت می جنگد، اما وقتی امام حسن (ع) روی کار آمد و به حکومت رسید، معلوم شد که خود ایشان و علی(ع) هرگز به دنبال جنگ قدرت نبودند و بلکه امر امامت الهی، حقیقتی ورای قدت طلبی های مرسوم حکام است. وقتی که امام حسن (ع) به حکومت رسید مسئله خون خواهی عثمان، موضوعیّت خود را از دست داد. در زمان حکومت کوتاه امام حسن(ع) مشخص شد که جنس حکومت علی (ع)، جنس حکومت پیامبر است و جنس حکومت معاویه از جنس دیگریست. به همین دلیل می گویم امام حسن(ع)، کار نا تمام امام علی(ع) را تمام کرد.

امام حسن(ع) با عهدنامه صلح در میان جامعه اسلامی یک قانون اساسی برجای گذاشت

رییس پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، اظهار کرد: پیامبر اسلام، حکومت خود را بر اساس منشور مدینه و درواقع یک قانون اساسی بنا نهاد. بعد از رحلت پیامبر اسلام دیگر این اقتدار قانون را نمی بینیم. در زمان حکومت امام علی(ع) هم با اینکه حکومتشان از جنس حکومت پیامبر(ص) بود ولی حضرت فرصت نکرد که یک منشور مورد اتفاق همه را تثبیت حکومتی کند. اما امام حسن(ع) با عهدنامه صلح خود درواقع توانستند مجدداً جامعه اسلامی را بر محور یک قانون اساسی، متحد و منسجم نمایند. اهمیت این مسئله بیشتر از مفاد عهد نامه است؛ هرچند که آن مفاد هم به نوبه خود و خصوصاً برای آینده جهان اسلام بسیار تعیین کننده بوده است. به تعبیر دیگر عهدنامه صلح امام حسن(ع)، یک عهد و پیمان و قانون اساسی است که همه در مورد آن توافق و آن را امضا کردند. در حقیقت مقرر شد که نظام چرخش قدرت در چارچوب یک قانون اساسی مورد اتفاق همه اتفاق افتد. این اقدام دارای اهمیت سیاسی زیادی است.

با عهدنامه صلح امام حسن(ع) مسلمانان قدرت قضاوت پیدا کردند

او با بیان اینکه نه جنگ اصالت دارد نه صلح بلکه اقدام در چارچوب قانون اساسی اصالت دارد، گفت: اقدام در چارچوب قانون اساسی ممکن است یک روز با جنگ و یک روز با صلح حاصل شود و هر یک که اتفاق افتد، قانونی است و اگر خارج از قانون اساسی باشد، غیر قانونی است. این قانون اساسی که امام حسن(ع) با سیاست و هوشمندی موجب تحقق آن شدند این است که شما می ‏توانید بر اساس این سند قضاوت کنید و مسلمانان قدرت قضاوت پیدا کردند و می توانند بگویند که فلانی براساس قانون عمل کرد و فلانی خلاف قانون. به همین دلیل است که اهل سنت هم می توانند بر اساس آن نسبت به حکومت ها قضاوت داشته باشند.

عهدنامه امام حسن(ع)، زمیه ساز واقعه عاشورا شد

او افزود: همین سند بود که راه امام حسین(ع) را برای قیام هموار کرد. اگر این سند قانونی یعنی عهدنامه صلح امام حسن(ع) که در آن آمده است بعد از معاویه حکومت به امام حسن(ع) منتقل خواهد شد و اگر برای امام حسن (ع) هم حادثه ای بیفتد امام حسین(ع) حکومت را برعهده خواهد داشت، نبود، امام حسین (ع) از لحاظ حقوقی نمی‏توانست قیام کند و اگر امام حسین (ع) قیام نمی‏کرد، یزید چیزی از اسلام باقی نمی‏گذاشت و اسلام برای همیشه دفن شده بود.

او ادامه داد: عاشورا است که باطن و حقیقت پیام اسلام را برای همیشه آشکار نمود و اگر صلح امام حسن (ع) نبود امکان ظهور این حقیقت میسر نمی شد و عمق راه پیامبر اسلام در عاشورا نمایان نمی گردید. آنچه دایره صدر اسلام را تکمیل کرد و حلقه اتصال شد، عهدنامه صلح امام حسن(ع) بود.

او در پاسخ به اینکه عهدنامه صلح امام حسن(ع) مفادی بود که مانع اصالت مورد اشاره شما یعنی زندگی ایمانی مردم شود؟ گفت: درست است که مفاد صلح، حکومت را برای یک دوره موقت از جایگاه امامت خارج می کند اما مهم این است که کارها بر اساس میثاق و عهدنامه انجام پذیرد. البته در زمینه مفاد هم امام حسن(ع) دقت های لازم را داشتند که موارد ظالمانه‏ای در این عهدنامه نگنجد و جلوی جنگ و خونریزی را گرفته شود و موجب حفظ دماء مسلمین شود و در نهایت تلاش کردند که مفاد عهدنامه عادلانه باشد و جلوی ظلم‏های بعدی را هم بگیرند.

فتح الهی ادامه داد: در تدوین مفاد عهدنامه مشارکت عمومی وجود داشت، نظرات همه‏ سرشناسان گرفته می شود و سپس حضرت نظرات همه را مشاهده و به همه ریزه کاری ها توجه کامل می کرد. عهدنامه امام حسن(ع)، هم تاریخ گذشته اهل بیت را به سرانجام رساند و هم فعالیتهای آینده را زمینه سازی نمودند. معاویه آنچنان مجذوب به دست گرفتن حکومت بود که اهمیت قطعنامه را متوجه نشد و فکر می‏کرد که وقتی به حکومت برسد این عهدنامه بی ارزش خواهد بود. اما پس از اینکه به حکومت رسید، هرچه زمان می گذشت سنگینی این عهدنامه را بیشتر احساس می کرد.

امام حسن(ع) سنت نبوی را زنده کرد

او به تأثیرگذاری فوق العاده عهدنامه امام حسن(ع) در میان جامعه مسلمانان اشاره و تصریح کرد: اینکه باید قانون اساسی یا میثاقی در جامعه وجود داشته باشد و اقدامات براساس آن انجام شود، سنت نبوی است که امام حسن(ع) آن را زنده کرد؛ به همین دلیل امروز ما می توانیم از لحاظ شرعی بگوییم بدون قانون اساسی نمی شود کشور را اداره کرد؛ قانون اساسی باید وجود داشته باشد و حدود گردش قدرت را سازماندهی کند.

او ادامه داد: وجود قانون اساسی در کشور چنان حائز اهمیت است که امام خمینی(ره) وقتی در سال ۵۷ وارد ایران شدند، اولین اقدامشان تدوین و تبیین قانون اساسی بود.

اقدام امام حسن(ع) صرفا نشانه ای از صلح طلبی نبود

رییس پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به عدم توجه عمیق مسلمانان به دلایل سیاسی اقدام امام حسن(ع) در جهت تدوین عهدنامه صلح با معاویه اشاره و اظهار کرد: جامعه ما نسبت به عهدنامه صلح امام حسن(ع) نگاه ساده ای دارد و به صورتی عمیق به دلایل این اقدام حسن(ع) توجه نکرده است و گمان می کنند این اقدام صرفا نشانه ای از صلح طلبی است. در صورتی که قضیه، جنگ طلبی یا صلح طلبی نیست، بلکه هدف اصلی این بود که اجرای قوانین الهی باید در قالب یک بیعت، میثاق و سند عمومی اتفاق بیافتد و در زمان امام حسن(ع) این امر اتفاق افتاد و البته نیاز امروز ما هم است. جامعه امروز ما نسبت به قانون اساسی اصالت قائل هست و می‏گوییم قانون اساسی بر جامعه حکومت می‏کند و کشورهایی که قانون اساسی ندارند را عقب مانده می دانیم.

فتح الهی گفت: آیا می‏توانیم بدون قانون اساسی، حکومت دینی داشته باشیم؟ مثلاً بگوییم چون ولی فقیه هست نیاز به قانون اساسی نداریم؟ منشور مدینه و عهد نامه صلح امام حسن (ع) نشان می دهد که حتی حکومت پیامبر اسلام و امام معصوم هم که حجت الهی هستند، با تدوین یک قانون و منشور اساسی شکل می گیرد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید