اشاره: كساني كه بامداد روز 28 ژانويه سال 1974 مطابق با 8 بهمن سال 1352 روزنامه لبناني "المحرر " را از روزنامهفروشيهاي بيروت ابتياع كردند، با مشاهده عنوان اصلي آن در اعماق انديشه فرو رفتند: در بالاي صفحه اول با حروفي درشت چنين نوشته شده بود: "صدر بر روي حكومت ايران آتش گشوده است "! در زير عنوان آتشين مزبور از قول امام موسي صدر تصريح شده بود: "روحانيت ايران در رأس مبارزه عليه ظلم، جور، استبداد و تجاوز حكومت [شاه] قرار دارد ". آنچه در پي ميآيد، متن كامل گفتگوي اختصاصي روزنامه المحرر لبنان با امام صدر است كه پنج سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران صورت گرفته و هم اينك پس از 36 سال به فارسي ترجمه و در اين يادمان ميآيد. اين گفتگو سند قاطع ديگري است بر اين حقيقت كه مراتب همدلي و همراهي رسمي و علني امام صدر با امام راحل، جامعه روحانيت مبارز ايران و مردم خوب كشورمان در مبارزه عليه رژيم شاه، از سالها پيش از پيروزي انقلاب وجود داشته است. گفتگوي مزبور همچنين سندي تاريخي است كه بيان ميدارد اين امام صدر بود كه براي اولين بار، در شرايطي كه امام خميني در داخل و خارج از ايران، حتي از سوي نزديكترين ياران خود همچنان "آيتالله " يا "آقا " خوانده ميشدند، آن بزرگوار را در سطح مهمترين مطبوعات جهان عرب رسما "امام " ناميد و بالأخره آنچه گفتگوي ياد شده را بهرغم گذشت سي و سه سال همچنان مهم، با طراوت و صد البته بحثبرانگيز نگه داشته است، تأكيدات ظريف و ماهرانه امام صدر بر چهار نكته حياتي زير است: ضرورت ايجاد اتحاد، انسجام و همكاري ميان ايران و كشورهاي حاشيه خليج فارس؛ مراتب همدلي و همبستگي مردم ايران با جهان عرب؛ ضرورت وفاداري شيعيان جهان عرب به عروبت و اوطان خود و نهايتا ضرورت قرار گرفتن شيعيان در طليعه نبرد جهان اسلام عليه اسرائيل.
* سوال: در خبرها خوانديم كه برخي از روزنامههاي ايران، در اعتراض به مواضع شما در باره مسئله "خليج فارس "، حملات شديدي را عليه شما آغاز كردهاند. واقعيت قضيه چيست؟
قصه از زماني شروع شد كه استاد "جلال كشك "، در باره موضوعات دين، مذهب و روابط عربي - ايراني با من مصاحبهاي كرد كه در شماره ويژه عيد فطرِ مجله "الحوادث " به چاپ رسيد. در آن مصاحبه راجع به شيعيانِ كشورهاي حاشيه خليج فارس، گرايشات، تابعيت و مواضع آنها نيز صحبت كرديم؛ چرا كه من سال گذشته به آن منطقه سفر و با شيعيان آنجا ديدار كرده بودم. آنروز در پاسخ به يكي از سئوالها تصريح كردم كه "شيعيان آن كشورها، عينا همان حكم شيعيان ديگر كشورها را دارند؛ يعني به وطن خود علاقمند و وفادار هستند، بر "عروبت " خود تاكيد دارند، از تماميت كشور خود دفاع و در راه سربلندي و سازندگي آن تلاش ميكنند ". به نظر ميرسد كه اين جمله، براي برخي مسئولينِ "اطلاعات " ايران در لبنان ناخوشايند بود. آنها سخن من را مخدوش و از طريق مطبوعات ايران حمله متمركزي را آغاز كردند. نوع مطالب و تعابير مطبوعات يكي بود. همين امر نشان ميداد كه منبع خبر يكي است و اخبار توسط "اطلاعات " در اختيار مطبوعات قرار گرفته است. آنها مرا متهم كردند كه تعصب عربي دارم و عليه منافع ايران در خليج فارس اقدام كردهام. زماني نيز كه دبير كل مجلس اعلاي اسلامي شيعه يادداشتي را جهت توضيح و اعتراض براي حكومت ايران ارسال كرد، مطبوعات را از چاپ آن منع كردند ... . البته به اين حد نيز اكتفا نكردند. نامهاي را جعل، به من منسوب و در روزنامهها منتشر كردند كه طي آن چنين وانمود شده بود كه گويا من ديدگاه رهبري فعلي ايران در باره بحران خاورميانه و نيز خطمشي آن در قبال مسئله خليج فارس را صحيح و منطقي ميدانم! اين در حالي است كه من هرگز چنين مطالبي را نگفتهام و هرگز نيز نخواهم گفت.
بيهوده تلاش كرديم تا مسئله را روشن سازيم؛ اما فايده نداشت. به ياد موارد مشابهي افتادم كه در گذشته مكررا اتفاق افتاد؛ از جمله وقتي سفراي كشورهاي عربي و اسلامي در هنگامه جنگ اكتبر به يكي از مساجد تهران آمدند كه جمعيت كثيري از مردم ايران در آن اجتماع كرده بودند؛ همان مردمي كه با همه احساس خود مشكلات جهان عرب را دنبال ميكنند و براي آن دل ميسوزانند. البته همه ملت ايران چنين هستند. در خلال اين جلسه كه ساعتها به طول انجاميد، برخي از علماي بزرگ سخن گفتند؛ آنها مواضع اعراب در جنگ را مورد تأييد قرار دادند، رزمندگان را دعا و آمادگي ملت ايران را براي حمايت و پشتيباني از آنان اعلام كردند. جلسهاي بسيار باشكوه، تاريخي و در نوع خود بينظير بود. گويي ملت ايران در يك همهپرسي عمومي، حمايت خود را از اعراب در بحران خاورميانه اعلام كرده بود. اما روز بعد، همه، از جمله 18 سفير كشورهاي عربي، با ديدن روزنامهها جا خوردند. روزنامههاي ايران نوشته بودند: جلسه مزبور بدين جهت برپا شده است تا براي سلامتي شاه كه اخيرا از يك سؤقصد جان سالم به در برده است، دعا كنند! يادآوري اين واقعه و نيز وقايع مشابه ديگر، مرا متقاعد ساخت كه در مطبوعات ايران، اصلاح خبر و روشنگري حقيقت، اساسا امري غيرممكن است. البته در همين جا فرصت را مغتنم ميشمارم و از طريق صفحات روزنامه شما، "المحرر "، با صراحت اعلام ميدارم كه خبر منتشر شده، كذب محض است و به هيچ وجه صحت ندارد.
* سوال: حالا كه سخن در باره خليج فارس است، با توجه به اينكه شما مدتي قبل بدان منطقه سفر كرديد و با شهروندان آن نيز روابط گستردهاي داريد، اجازه دهيد سئوال ديگري را نيز در اين باره مطرح كنيم. در مورد نهضتهاي ديني موجود در منطقه كه براي حل مشكلات سياسي آن و نيز رفع تهديدات حكومت ايران تلاش ميكنند، چه نظري داريد؟
حقيقت آن است كه ثروتهاي نهفته در خليج فارس، موقعيت جغرافيائي آن و نيز تأثيرات مهمي كه بر منطقه خاورميانه و معادلات حاكم بر آن دارد، مطامع قدرتهاي بزرگ داخل و خارج از منطقه را حسابي برانگيخته است. اين مطامع كه به ظاهر ماهيت اقتصادي دارند، خيلي سريع ابعاد گوناگون سياسي و نظامي مييابند. از طرفي ضعف منطقه، به توسعه مطامع ياد شده كمك ميكند و همچنين حجم اختلافات داخلي را افزايش ميدهد؛ به همين جهت، هرگونه حركت اصلاحي و خيرخواهانهاي، چه ديني باشد و چه غيرديني، بايستي قبل از هر چيز تقويت پيوندهاي برادرانه ميان فرزندان خليج فارس را سرلوحه كار خود قرار دهد تا بتواند زمينههاي ايجاد نوعي وحدت، انسجام و همكاري را ميان كشورهاي خليج فارس فراهم آورد؛ منظورم همه كشورهاي منطقه خليج فارس است. طبيعتا بالا بردن سطح زندگي شهروندان، آگاه ساختن آنها به مصالح كشورشان و نيز ترويج و تقويت ارزشهاي اصيل در منطقه، از ديگر گامهاي اساسي و لازم براي تأمين سلامت و امنيت اين منطقه عزيز هستند كه هرگز نبايد دست كم شمرده شود؛ زيرا اين منطقه امانتي از جانب خداست؛ سند قدرت و پشتوانه امت ماست و قطعا موجبات سربلندي و بهروزي آن را در ميان ساير ملتها فراهم خواهد كرد.
* سوال: برخي مطبوعات مدعي شدند كه ايران در جريان جنگ اكتبر، كمكهايي را براي اعراب ارسال كرده است. آيا اطلاعات قابل اعتمادي وجود دارد كه اين مسئله را تأييد و يا تكذيب كند؟ اصولا از ايران به عنوان يك كشور اسلامي چه انتظاري ميرود؟
من هم در روزنامهها خواندم كه حكومت ايران برخي كمكهاي پزشكي و اجتماعي را براي كشورهاي اردن، سوريه و مصر ارسال كرده است. اما حقيقت آن است كه اين گونه كمكها چيزي نيست كه با حجم انتظارات از ايران سازگار باشد. براي اينكه ايران يك كشور بزرگ اسلامي است؛ براي اينكه ايران آن طور كه اسناد نشان ميدهد، خود در معرض مطامع و تهديدات آينده اسرائيل قرار دارد. براي اينكه همه ملت ايران براي قداست فلسطين و جايگاه قدس اهميت فوقالعادهاي قائل است. براي اينكه اين ملت با همه ظرفيت و امكاناتش آماده است تا براي ياري اعراب وارد عمل شود. مجموعه اين مسائل بر حاكمان ايران واجب ميسازد كه لااقل صدور نفت به اسرائيل را قطع و روابط اقتصادي خود با آن را متوقف كند. البته مطلوبتر آن است كه ايران با همه توان نظامي، با بسيج ظرفيت و نفوذ سياسي و نيز با به كارگيري امكانات تبليغي و رسانهاي خود، اعراب را در جنگ با اسرائيل ياري دهد. براي اينكه جنگي كه امروز ملت عرب در آن درگير است، نبردي سرنوشتساز است كه نتايج آن، خواه ناخواه ايران را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد.
* سوال: آيا هيچ تلاش كردهايد تا حكومت ايران را به در پيش گرفتن يك سياست طرفدار اعراب ترغيب كنيد؟
بله؛ تلاشهاي فراواني در اين جهت به عمل آوردم، اما متأسفانه دستگاههاي امنيتي ايران مانع از آن شدند تا اين تلاشها به ثمر برسد. شما شايد تا حدودي اطلاع داشته باشيد كه اين دستگاهها چه اندازه بر دواير حكومتي، نهادها و سازمانهاي رسمي ايران نفوذ دارند. اينها هستند كه نميگذارند، مواضع ملت ايران، روابط برادرانه آنها با اعراب، آمادگي آنها براي حمايت و پشتيباني از اعراب و نيز فداكاري در اين راه، حتي در رسانهها انعكاس پيدا كند.
* سوال: با وجود اين، آيا احتمال ميدهيد كه حكومت ايران بتواند در آينده، موضع مثبتي در قبال مسائل برحق عربي اتخاذ كند؟
من يقين دارم كه ملت ايران، به اندازه خود اعراب، اگر نگوييم بيشتر، روي اين مسائل حساسيت دارد. اما اين حساسيتها بر مواضع حكومت تأثيري نداشته است. طبيعتا اين بدان معني نيست كه تلاشِ بيشتر براي جذب ايران فائدهاي نخواهد داشت؛ هر چند با ادامه حكومت فعلي و تداوم سيطره دستگاههاي صاحب نفوذ موجود، اميد زيادي باقي نمانده است.
* سوال: گفته شده كه حكومت ايران كمكهاي فراواني را در اختيار مؤسسات شيعي لبنان قرار داده است. آيا اين مسئله صحت دارد؟
تا آنجايي كه من خبر دارم، چنين كمكهايي تا كنون انجام نشده است. يعني بهجز كمكهايي بسيار جزئي كه قريب ده سال پيش يا حتي بيشتر از آن، براي احداث يك يا دو مسجد صورت گرفت، كمك ديگري در كار نبوده است.
* سوال: در تاريخ شيعه با مواردي برخورد ميكنيم كه شيعيان قهرمانانه در مقابل ظلم و جور ايستادگي و حماسههاي پرشوري از مقاومت و شهادت را خلق كردند. آيا تصور ميكنيد كه شيعيان امروز، هنوز ميتوانند چنين نقشهايي را ايفا كنند؟
قطعا! و چرا نه؟ آموزههاي مذهبي، ميراث تاريخي، اهميت جهاد و اجتهاد از يك سو و جايگاه عدالت و ولايت از سوي ديگر، همه و همه مشوق فرزندان اين طائفهاند تا باز هم چنين صحنههايي را خلق كنند. البته شكي نيست كه دوران طولاني ظلم و ستم، بسياري از آنان را رنجور، ناتوان و ناچار ساخته است تا مدتي را آرام زندگي كنند؛ طبيعتا اميد به بهتر شدن شرايط زندگي و حفظ حقوق و كرامت آنها نيز به اين وضع كمك كرده است. با اين همه من يقين دارم كه فاجعه فلسطين، انعكاس آن بر كل جهان اسلام و خصوصا بر شيعيان و نيز وجود پارهاي ديگر از نابسامانيهاي مهم محلي و منطقهاي، سرانجام فرزندان اين طائفه را بر آن خواهد داشت تا انشاءالله در پيشاپيش مبارزان راه حق، شرف و عدالت قرار گيرند.
البته اين نكته تاريخي را هم اضافه كنم. بر اساس مطالعاتي كه انجام دادهام، نه در لبنان و نه در ديگر نقاط جهان عرب، هيچ مبارزهاي را در سطح ملي عليه استعمار و استبداد نمييابيد، مگر آنكه شيعيان در صف مقدم مبارزان حضور داشتهاند. بهطور مثال، نهضت رهاييبخش عراق از دست استعمار انگليس، توسط مراجع بزرگ ديني شيعه از جمله سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي و شيخ محمدتقي شيرازي رهبري شد. يا عالم بزرگوار مرحوم سيد محمد صدر كه خود شخصا در نبردها شركت جست. همچنين مبارزات ضد استبدادي و مشروطهخواهي در ايران با رهبري عالمان دين بود كه صورت گرفت. رهبري اين مبارزات با مرجع اعلي مرحوم آخوند خراساني بود كه در كشاكش اين مبارزات به شكلي ناگهاني و مشكوك درگذشت و مدفنش، هماكنون در نجف اشرف است. مبارزات عالم بزرگوار مرحوم سيد عبدالحسين شرفالدين عليه استعمار فرانسه را نيز هرگز نميتوانيم فراموش كنيم.
* سوال: درباره موضع روحانيت ايران در برابر حكومت فعلي چه نظري داريد؟
روحانيت ايران مدت بسيار مديدي است كه از همراهي و تأييد حاكمان خودداري ميورزد. آنها بدين اصل پايبندند كه "اگر عالمان دين را در دربار حاكمان يافتيد، بدانيد كه بد عالمان و بد حاكماني داريد و اگر حاكمان را در درگاه منازل عالمان يافتيد، بدانيد كه خوب عالمان و خوب حاكماني داريد ". روحانيت ايران نفوذ زيادي در ميان مردم دارد و تا آنجايي كه در توانش هست با ظلم، جور، استبداد و تجاوز حاكمان مبارزه ميكند. در همين سالهاي اخير، قاطبه علماي ايران و در رأس آنها امام خميني، مبارزات شديدي را براي اصلاح اوضاع سياسي و اجتماعي كشور برپا كردند؛ بسياري از آنها به زندان افتادند و امام خميني نيز به نجف اشرف در عراق تبعيد گرديد.
خبرگزاری فارس، 1388/11/19