******** اشاره:
به دليل درک جامعى که مقام معظم رهبرى از پروژههاى در حال طراحى و اجراى دشمنان نظام و جهان اسلام داشتند، امسال را به نام اتحاد ملى وانسجام اسلامى ناميدند. در واقع اين نامگذارى ناظر به اتفاقات پيشين، تحولات حال و چالشهاى آيندهاى است که فرا روى ايران و جهان اسلام قرار خواهد داشت که براى برونرفت از دايره تهديدها و شکار فرصتها بايد راهبردى جامع انديشيده مىشد که اين راهبرد در سال جارى توسط سکاندار نظام اسلامى در قالب اتحاد ملى وانسجام اسلامى تعريف شده است. در همين زمينه گفتگويى با شريف لکزايى محقق و پژوهشگر علوم وانديشه سياسى انجام دادهايم که در ذيل از نظر مىگذرانيد.
امسال از سوى رهبر معظم انقلاب سال اتحاد ملى وانسجام اسلامى نامگذارى شده است. بىشک اين نامگذارى حاصل درک عميق ودقيق معظم له از شرايط داخلي، منطقهاى و بينالمللى است. به نظر شما اين نامگذارى براساس چه ضرورتها و نيازهايى صورت گرفته است؟
اگر بخواهيم درباره چرايى اين نامگذارى و ضرورت آن در شرايط فعلى سخن بگوييم، به نظر مىرسد که بايد دو سطح را از يکديگر جدا کنيم. يکى سطح داخلى است که تحت عنوان اتحاد ملى مورد توجه مقام معظم رهبرى قرار گرفته است و سطح دوم سطح بيرونى است که تحت عنوان انسجام اسلامى از آن ياد فرمودند. طبيعتا ما در هر دو سطح دچار مشکلاتى هستيم. در سطح داخلى ما از اواخر سال 84 و بخصوص در سال 85 گرفتار مسائل و مشکلاتى شديم که به نوعى مذهبي، قومى و فرقهاى بود. در 25 اسفند 84 حادثه تاسوکى در سيستان و بلوچستان رخ داد که به نظر من بعد از انقلاب و طى 28 سال گذشته يک حادثه منحصر به فردى بودکه عدهاى به نام اسلام و تحت عنوان جهاد راه را بر عدهاى بىگناه بستند و آنها را به شهادت رساندند. اين واقعه موضوعى نبود که بشود به سادگى از کنار آن گذشت و از آن غفلت کرد. مقام معظم رهبرى دقيقا به يک نکته کليدى اشاره کردند. اين حادثه در مقايسه با قبل انقلاب و بعد انقلاب بىسابقه بود که عدهاى را که هيچگونه مسئوليتى در نظام نداشتند و صرفا افرادى عادى بودند به شهادت مىرسانند. اين فاجعه جامعه ما را به شدت متاثر کرد. در سال 85 نيز اين قبيل حوادث و بعضا توسط همين گروهک و ديگر عوامل تفرقه افکن ادامه پيدا کرد، بخصوص در سيستان و بلوچستان که بعد مذهبى و قومى آن پررنگ بود گرچه اهدافى که در آنجا دنبال مىشد، اهدافى سياسى و فرامذهبى بود. در ساير نقاط کشور مثل اهواز، آذربايجان و به طور کلى نقاطى که پتانسيل لازم براى اين قبيل حوادث را داشتند ما شاهد ناآرامىها واخلالهاى امنيتى بوديم. لذا به نظر من بجا بود که امسال توسط رهبر معظم انقلاب به نام اتحاد ملى و انسجام اسلامى مزين شود.
سوالى که در اين خصوص به ذهن متبادر مىشود اين است اينگونه حوادث ناشى از چيست و چه عواملى در به وجود آمدن آن دخيل بودهاند؟
اگر ما بخواهيم خيلى سطحى با اين موضوع برخورد کنيم مىتوانيم آن را به سطح بيرونى وعوامل خارج از کشور متصل و مرتبط کنيم. که البته نبايد از اين هم غلفت کرد و در جاى خود مهم است. اين گونه حوادث را ما اين روزها در کشورهاى همسايه و منطقه مثل عراق، افغانستان و پاکستان هم مىبينيم. بخصوص در عراق که هدف شيعه کشى به شدت پيگيرى مىشود. اين حوادث در سطح منطقهاى باعث شد تا مقام معظم رهبرى امسال را سال انسجام اسلامى بنامند تا ما در سال جديد راهکارهايى ارائه کنيم که هم اين قبيل حوادث چه در داخل و چه در خارج رنگ ببازد و يا حداقل کاهش پيدا کند و ديگر اينکه ما توجه داشته باشيم که اگر به اين اختلافات دامن زده شود و توسعه پيدا کند، ما هيچ نفعى از آن نخواهيم برد و اگر مىخواهيم که از بروز اين حوادث جلوگيرى کنيم بايد در داخل کشور پروسه اتحاد ملى را جدى تلقى کنيم و در عرصه بيرونى پروسه انسجام اسلامى را دنبال کنيم. موضوع ديگرى که ما بايد علاوه بر چرايى اين نامگذارى به آن بپردازيم چرايى وقوع اين حوادث است؟ ما نبايد صرفا به رخ دادن اين حوادث اکتفا کنيم و براساس اين رخدادها نامگذارى امسال را تحليل کنيم. ما بايد علاوه بر اين موضوع به چرايى رخ دادن اين حوادث چه در سطح درونى و چه در سطح بيرونى توجه کنيم که به نظر من به آن کم بها داده شده است. به هرحال در مناطقى که از بافت قومي- مذهبى برخوردار است مشکلات اقتصادي، سياسى وامنيتى را بايد جدى بگيريم. به هرحال اگر ما نتوانيم عناصر فقر و فساد و تبعيض را کنترل و با آنها برخورد کنيم، خود منشاء رشد گروههاى افراطى نابسامانىها و ناامنىهاى عديده مىگردد.
البته مشکلات اقتصادى همواره وجود داشته است اما همانطور که خود شما اشاره کرديد، حوادثى چون تاسوکى بىسابقه است. حال چطور مىتوان بين مسائل اقتصادى و حوادث تروريستى چون تاسوکى ارتباط برقرار کرد؟ آيا بمبگذارىهاى اهواز ناشى از مشکلات اقتصادى تروريستها بود؟ به نظر مىرسد که ما بايد دنبال عوامل ديگرى در ريشهها و چرايى اين دست حوادث ناگوار تروريستى و تفرقه آفرين باشيم؟
البته ما نمىتوانيم درخصوص اين قبيل حوادث بگوييم که قطعا عوامل اقتصادى منجر به وقوع آنها شده است ولى وقتى که ما ريشههاى اين حوادث را مىشکافيم مىبينيم که در پس اين حوادث يکسرى مشکلات و نارسايىهايى وجود داشته است. يکى از عواملى که اين گروهکها را به اين قبيل عمليات تروريستى سوق داده مشکل اقتصادى است. ما در مناطق مرزى بخصوص سيستان و بلوچستان شاهد بىعدالتىها و تبعيضهايى هستيم که خود مىتواند زمينه ساز حرکات تند باشد. البته من نمىگويم که اين مشکلات مىتواند رفتار گروهک هاى تروريست و خشن آنان را توجيه کند. اما ما نبايد از شرايط و فضاى حاکم بر بروز اين حوادث غفلت کنيم. مشکلات اقتصادى بايد در بخش اقتصادى مورد توجه قرار گيرد و مسائل سياسى و بخصوص مشکلات فرهنگى که اغلب اين حوادث ريشه در فرهنگ دارد در حوزههاى خود مطرح شوند. بسيارى از اين حوادث متاثر از فرهنگ است که مىتوان مذهب را نيز در همين قسمت قرار داد. علما و دانشمندان ما بايد بنشينند و اين مشکلات را حل کنند. شايد قسمت فرهنگى موضوع از ساير قسمتها اهميت بيشترى داشته باشد. فقر فرهنگى شايد عامل عمده اين حوادث باشد اگر ما روى فقر فرهنگى تاکيد نکنيم بايد براى ارتقاى فرهنگى به نحو مطلوب و شايسته برنامهريزى و تامل شود و عناصرى از فرهنگ که افراد را به سوى حرکتهاى تروريستى و خشن سوق مىدهد از بخشهاى آموزشى براى مراکز حذف شود. طبيعى است در اين بخش بويژه نقش علماى اهل سنت بسيار مهم است.به نتيجه نخواهيم رسيد. اين فقر است که تبعيض و فساد را ايجاد مىکند. و باید براى رفع آن برنامه ريزى کنيم.
يعنى شما معتقديد که مسائلى همچون فقر و تبعيض بستر خوبى را براى اجراى حوادث تروريستى چون تاسوکى را فراهم مىکند. هرچند که در پس اين حوادث نيات خاصى دنبال مىشود. با توجه به اين موضوع اتحاد ملى از سطح گروههاى سياسى فراتر مىرود بعضىها اين برداشت را دارندکه اتحاد ملى يعنى اينکه از دامن زدن به اختلافات سياسى و فکرى اجتناب کنيم. آيا اتحاد ملى صرفا در حل مشکلات سياسى معنا پيدا مىکند؟
حتما همينطور است. مقام معظم رهبرى با اين نامگذارى صرفا مسائل سياسى و گروهى مدنظرشان نبوده است بلکه اين موضوع يک موضوع ملى است و همه ابعاد جامعه را در بر مىگيرد. اگر مسئله ملى نبود ايشان آن را در دستور کار قرار نمىدادند. اتحاد ملى وانسجام اسلامى در واقع حوزه کارى ما را در سال جديد مشخص مىکند تا ما در سال جديد مشکلات گذشته را با تاکيد و جديت بيشترى مورد توجه قرار دهيم و به سمت آن حرکت کنيم. اگر مسئله جناحى و گروهى ديده شود، خود به خود ذبح خواهد شد. طبيعتا عدهاى با آن موافقت مىکنند و عدهاى هم مخالفت و در اين بين نه تنها خواسته مقام معظم رهبرى برآورد نمىشود بلکه ممکن است اختلافات تشديد هم بشود. لذا در اتحاد ملى بايد منافع ملى جستجو شود و تمام گروهها و جناحها بايد از زاويه منافع ملى به اين موضوع توجه کنند. از آنجا که مذهب در اين شعار بخصوص در بعد دوم آن يعنى انسجام اسلامى نقش پررنگى دارند، عالمان دينى از جايگاه ويژهاى برخوردارند. قطعا تاکيد عالمان بر عنصر وحدت چه در سطح ملى و چه در سطح جهان اسلام تاثير زيادى در پى خواهد داشت. عالمان دينى بايد گروههاى مختلف حاضر در صحنه اجتماع را به سمت برآورده شدن منافع ملى هدايت و براى اين مهم راهبرد ارائه دهند. عالمان دينى در اين ميان قادر به انجام امورى هستند که سياستمداران از انجام آن عاجزند، لذا نقش علما در وحدت آفرينى برجسته است.
ما در داخل کشور هم در حوزه اعتقادى و هم در حوزه سياسى و فرهنگى با تکثر مواجه هستيم. کشور ما کشورى است که در آن اقوام متعدد و مذاهب و فرقههاى مختلف و جناحهاى سياسى متعدد در کنار يکديگر زندگى مىکنند که هر يک نظرات و سلايق خاص خود را دارند. آيا مىتوان گفت که منظور از اتحاد ملى يعنى يک جور فکر کردن و يک شکل شدن است؟
مسلما منظور از اتحاد ملى اين برداشت نيست. تکثر و تنوع يک مقوله طبيعى است. اگر قرار بود که همه چيز يک جور باشند، ديگر وحدت معنا پيدا نمىکرد. در عرصه فکر، فرهنگ و سياست طبيعتا ما تکثر و تنوع را مىبينيم. طبيعتا در بحث اتحاد ملى و انسجام اسلامى به اين معنا نيست که همه اختلافات فراموش شود، علائق و سلايق ناديده گرفته شود و همه يک جور فکر کنند و امکان پذير هم نخواهد بود. اتحاد ملى وانسجام اسلامى در عين تکثر معنا پيدا خواهد کرد. اگر شما تکثر نداشته باشيد اين بحث مطرح نخواهد شد. حتى در همين که ما چگونه به اتحاد ملى برسيم نظرات گوناگونى ارائه مىشود. راهکارى در اين ميان مىتواند موثر باشد که بتواند اين بحث را به خوبى پوشش دهد. خداوند هم در قرآن به اين موضوع اشاره فرمودهاند که وقتى جدالى صورت مىگيرد ما جدال احسن را انجام مىدهيم و در جدال احسن ديدگاه مطلوب را اتخاذ مىکنيم. و البته لازمه وحدت داشتن در عين تکثر اين است که همه گروهها همديگر را به رسميت بشناسند. شما ببينيد که در بحث مذاکره با آمريکا با اين موضوع سروکار داريم. حرف اصلى ما اين است که آمريکا بايد ما را به رسميت بشناسد و قبول کند که يک جمهورى اسلامى وجود دارد و با فرض اين احترام متقابل با ما گفتگو کند. اگر قرار باشد که چيزى را به ما ديکته کند، صحبت از رابطه و مذاکره بىمعنا خواهد بود. در بعد داخلى و بحث اتحاد ملى نيز گروهها، جناحها، اقوام و مذاهب بايد يکديگر را به رسميت بشناسند و براى يکديگر احترام قائل باشند.
البته اين گروهها و جناحها و مذاهب و... بايد در يکسرى اصول با يکديگر مشترک باشند به عبارت ديگر اتحاد لازمهاش داشتن يکسرى اصول و اهداف و يا آرمانهاى مشترک است. به نظر شما در بحث اتحاد ملى اين اصول مشترک چه مواردى مىتواندباشد؟
ما اصول مشترک بسيارى داريم که کمتر به آنها توجه مىشود. ما در اين زمينه دين مبين اسلام را داريم که خود به عنوان يک شاخص در وحدت فرقههاى اسلامى موثر و کارآمد خواهد بود و اختلافات جزيى که وجود دارد را مىتوان با گفتگو حل کرد. متاسفانه ما کمتر با يکديگر گفتگو کردهايم. عنصر دوم هويت ايرانى است. همه مذاهب و همه قوميتهايى که در ايران زندگى مىکنند ايرانى هستند و خود را قبل از هر چيز مسلمان ايرانى مىدانند. به عنصر زبان هم مىتوانيم اشاره کنيم. قانون اساسى نيز از پتانسيلهاى بالايى براى وحدت بخشى برخوردار است.
به نظر شما عنصر نقد در بحث اتحاد ملى از چه جايگاه واهميتى برخوردار است؟ امروزه صحبت از نقد در ميان گروههاى سياسى بسيار است، عدهاى نقد را عامل اتحاد ملى و عدهاى آن را عامل تشتت مىدانند. نظر شما چيست؟
اين بحث بسيار جدى است. اگر ما بخواهيم به اتحاد ملى برسيم چارهاى جز گفتگو با يکديگر نداريم. در گفتگو هم بايد طرفين اصولى را بپذيرند. نقد هم در واقع نوعى گفتگوست. گفتگويى که شما در آن سره را از ناسره جدا مىکنيد. اگر قرار باشد که در اين نقد نقاط مثبت طرف مقابل ناديده گرفته شود سازنده نخواهد بود. اشاره به نقاط ضعف طرف مقابل تا زمانى که به تحقير او منجر نشود کمک کننده خواهد بود. الزامات يک گفت و شنود مطلوب اين است که عنصر احترام متقابل انصاف و آزادى در آن لحاظ شود. همان طور که ما ديگرى را نقد مىکنيم بايد اجازه بدهيم او هم ما را نقد کند و به صحبتهاى او توجه کنيم. در اينجا عنصر آزادى و بخصوص آزادى فکر وانديشه حائز اهميت است. ما بايد به همه گروههايى که به قانون اساسى ملتزم و پايبند هستند اجازه دهيم که فکر وانديشه خود را ارائه کنند. به هرحال ما بايد در بحث اتحاد ملى عناصرى چون گفتگو، آزادى انديشه، احترام متقابل، اعتماد و اطمينان به يکديگر را مورد توجه قرار دهيم تا بتوانيم با وجود همه گروهها، جناحها، مذاهب و قوميتها را در کنار يکديگر به وحدت ملى جامه عمل بپوشانيم. تجربه امام موسى صدر در لبنان براى ما مىتواند درس آموز باشد، زيرا ايشان با توجه به تکثر قومى و فرقهاى و طايفهاى و سياسى وامنيتى و مشکلات اقتصادى کشور لبنان توانست در شکلگيرى يک اتحاد ملى و انسجام اسلامى نقش موثرى ايفا کند.
گفت و گوی روزنامه رسالت با شریف لک زایی، شماره 6168، سه شنبه، 22 خرداد 1386.