چاپ
دسته: امام موسی صدر
بازدید: 2131

دكتر سيد صادق طباطبايي

مباني انديشه امام صدر در ايجاد انسجام اسلامي و وحدت ملي
    كرامت انساني، پايه و مايه تفكر امام صدر است، كه آن را نموداري ازفطرت انسان بر مي شمارد؛ فطرتي كه به گفته ايشان همان پيامبردروني انسان است. بر مبناي همين ديدگاه، برخورداري از آزادي را حق انكار ناپذير و مسلم انسان مي انگارد.
    (برادران ! آزادي، برترين سازوكار فعال كردن همه توانايي ها وظرفيت هاي انساني است. هيچ كس نمي تواند در جامعه محروم از آزادي خدمت كند، توانايي هايش را پويا سازد و موهبت هاي الهي را بپروراند.آزادي، يعني به رسميت شناختن كرامت انسان و خوش گماني نسبت به انسان. حال آنكه نبود آزادي، يعني بدگماني نسبت به انسان و كاستن ازكرامت او. كسي مي تواند آزادي را محدود كند كه به فطرت انساني كافرباشد. فطرتي كه قرآن مي فرمايد: (فطره الله التي فطر الناس عليها).فطرتي كه پيامبر باطني و دروني انسان است).
    امام صدر آزادي را چنين تعريف مي كند:
    (آزادي حقيقي دقيقا رهايي از عوامل فشار خارجي و عوامل فشارداخلي است و به تعبير امام علي (ع): (من ترك الشهوات، كان حرا). آزاده كسي است كه شهوات را ترك كند. اگر بخواهيم آزادي را تعريف كنيم،بايد بگوييم كه آزادي، رهايي از ديگران و رهايي از نفس است. اگر آزادي را اينگونه تفسير كنيم، ديگر معتقد به حد و مرز براي آزادي نخواهيم بود. آزادي اي كه با آزادي ديگران اصطكاك داشته باشد، در حقيقت بندگي نفس خويشتن و شهوت طلبي است. آزادي، جهاد است. همان جهاد اكبري كه مورد نظر پيامبر گرامي بود؛ جهاد با خويشتن خويش براي رهايي از شهوات. در مقابل آنچه جهاد اصغر كه جهاد با بيگانگان است).
    محكوم بودن ترور و تروريسم در ديدگاه امام صدر نيز همين مايه وپايه را دارد. حيله گري را حتي در مصاف با دشمن نمي پذيرد و از قول پيامبر اسلام آن را مذموم مي شمارد و مي افزايد:
    (ترور، بدترين و شكست خورده ترين روش براي نيل به هدف است،حال اين هدف هر چه باشد. پيامبر خدا(ص) مي فرمود، (ايمان،خونريزي را مهار مي كند).و نيز مي فرمود، (مسلمان، حيله گري نمي كند،دستاورد آن هر چه باشد). مسلم بن عقيل در كوفه از ترور عبيدالله بن زياد سر باز زد، هر چند مي توانست دور از دسترس ديگران او را درخانه اي بكشد. مسلم، از ترور روي مي گرداند و با اين كار، مسئوليت هاي بسيار و نتايج ناگواري را كه يكي از آنها كشته شدن حسين (ع) بود، به جان خريد. هدف، هر چند بزرگ باشد، نمي تواند توجيه گر ترور باشد.فريبكاري و ناجوانمردي از ديدگاه دين، در نظر وجدان و در منطق سياست جرم است. ترور، بازتابهاي خطرناكي در جامعه دارد كه ابعاد آن،قابل محاسبه و پيش بيني نيست. خلافت اسلامي كه رسالت نور ورحمت، منشا خدمت و تعامل مثبت با مردم و پذيراي همه مسئوليت هابود، اين خلافت درخشان و جهت بخش پس از ترورهايي كه دامان مردان بزرگ آن و در طليعه همه، امام علي (ع) را در محراب عبادت گرفت، رو به ضعف و سستي نهاد. اين ترورها سمت و سوي خلافت را ازراه مستقيم منحرف ساخت. خليفه در حريم هاي بسته جاي گرفت و ازدسترس مردم دور شد. خلافت به سلطنتي وحشي و حكمران به مالك الرقاب تبديل گشت. بيت المال مسلمانان به خزانه حاكم و ارتش مدافع وطن به گارد شخصي حاكم تغيير ماهيت داد. ترور، حاكمان را دوراز دسترس قرار مي دهد، رهبران را عقب مي زند و خيرخواهان جامعه را ازمردم مي گيرد. در اين فاصله گرفتن از جامعه خطري بنيادين نهفته است. زيرا حاكمان به طور مستقيم از وضع و حال مردم آگاه نمي شوند،شكايتهاي آنان را نمي شنوند، گم گشتگان جامعه هدايت نمي شوند ومنحرفان به راه راست برگردانده نمي شوند. زمامداران بيرون از متن جامعه قرار گرفته، در معرض تملق و چاپلوسي واقع شده، راه بر كساني كه اشتباهات آنان را بكاوند و بنمايانند، بسته مي شود و اينگونه اينان به انحراف، سركشي و استبداد سوق داده مي شوند. اين فاصله افتادن دردلهاي مردم فضايي وهم آلود و ابهام آميز پديد مي آورد. به طوري كه مردم حاكمان را تافته اي جدا بافته دانسته به آنان گمان بدي برند، يا آنهارا بتي قرار مي دهند كه به جاي خدا پرستش شوند. در هر دو حالت،اعتماد عمومي از بين مي رود، شهروندان تحقير گرديده و محكوم وزيردست تلقي مي شوند، حاكم، سرور و ارباب به حساب مي آيد و در هر دوحالت انحراف پيش مي آيد. به همه اين مصيبتها در عهدنامه امام علي (ع) به مالك اشتر اشاره شده است. آنجا كه حضرت، مالك را ازفاصله گرفتن از مردم و حجاب قرار دادن ميان خود و مردم باز مي دارد.برادران ! ترور، ناهنجاري اجتماعي خطرناكي است، زيرا مردم را از تعامل با رهبرانش باز مي دارد. ترور خطرناك است، زيرا در اين وضعيت،محاكمه، صدور حكم و اجراي آن تنها در دست يك نفر است، كه چه بسابه راه خطا رود. اگر اين راه باز شود، ديگر ممكن نيست كه عدالت درجامعه حكم فرما شود).
    باز بر همين مبنا است كه انديشه فقهي ايشان در طهارت اهل كتاب معني مي يابد.(1) نظر امام صدر در باره موسيقي به طور خاص و هنر به معناي عام ؛ نيز منبعث از خصلت زيبا پسندي و كمال جوئي فطرت است كه آن را وديعه خداوند به عنوان خصيصه آفريدگاري انسان كه همان تعريف عام از هنر است برمي شمرد.
    امام صدر تقريب مذاهب و آميختگي توام با عزت و شرافت همه فرق مذهبي و اقليت هاي قومي را زير بناي انسجام امت اسلامي دانسته ووحدت ملي را در مقياس يك كشور بر همان مبنا استوار ساخته است.توفيق ايشان در ايجاد روح اخوت و يكرنگي و همدلي در ميان طوايف موجود در لبنان، نمودار همين طرز تفكر مي باشد. (وجدان لبنان).عنواني است كه جامعه لبناني برازنده اين عالم شيعي دانستند.
    بر مبناي آن چه تا كنون گفته شد به جمع بندي نظر و سيره امام صدردر باره وحدت ملي و انسجام اسلامي مي پردازيم :
    
    وحدت ملي
    براي درك بهتر مقوله وحدت ملي از ديدگاه امام صدر لازم است به چند اصل كليدي در مباني نظري و منش هاي عملي ايشان عنايت لازم را مبذول داريم :
    ـ نگرش ايشان به جهان هستي نگرشي است نظام مند و چنانكه گفته شد مبتني بر ميزان و عدل ؛
    تمامي اجزاء عالم درهم تنيده اند و مشيت الهي درهمه آنها جاري وساري است ؛
    ـ انسان خود منظومه اي است از اجزاء اين عالم و در ذات خود چه درابعاد مادي و چه در وجوه معنوي داراي سازماني است سازگار وهم آهنگ با نظام حاكم بر آفرينش ؛
    ـ هر گونه عمل و نظر كه از انسان سرچشمه گيرد (اعمال، آمال وآرزوهاي وي)، هم بر عالم هستي اثر گذار است و هم از آن اثر پذير؛
    ـ هر چه از انسان صادر شود، حتي در مقام فكر و معنا، فنا پذير نيست ؛
    ـ برخاسته از اين نقطه نظرات، سرنوشت هيچ انساني جدا از سرنوشت ديگر انسان ها نيست ؛
    ـ مذهب، خون، قبيله، نژاد، مليت، تعلقات فردي و گروهي، اختلاف درزبان و گويش و... هيچ يك وجه امتياز انساني از انسان ديگر نيست ؛
    ـ انسان به عنوان اشرف مخلوقات بر تمامي اجزاء عالم حاكم است وهمه چيزمي تواند تحت اراده و اختيار باش ؛
    از آنجا كه انسان از تمامي مواهب عالم بهره مند است و در مسيرتكامل مادي و معنوي خود، تمامي كارگزاران هستي را در اختيار دارد (ابرو باد و مه و خورشيد و فلك)، به اين مجموعه مديون بوده و غفلت از آن موجب خسران وي خواهد بود؛
    ـ كمال انساني جز در جمع و جماعت حاصل نمي آيد؛
    ـ ماهيت يك مجموعه انساني، ماهيت يك وحدت است نه يك شركت (بسان شركت هاي تجاري نيست)؛
    ـ ابتناي پايه هاي جماعت انساني را (ميزان و عدل).شكل مي دهند وهمين ها لازم و ملزوم بقاء و حيات طيبه انسان مي باشد، ايمان به اين دو اصل و عمل در مسير آن ها، سعادت اين جهاني و فلاح و رستگاري ابدي او را تضمين مي كند، و غفلت از آن ها خسران وي را سبب مي شوند(ان الانسان لفي خسر، الا الذين آمنوا و عملوالصالحات)؛
    وحدت انسان ها زماني محقق مي شود كه همگان به اين اصول واقف بوده و با درك وتفاهم و احترام به حدود و آزادي هاي ديگري در اين مسير حركت كنند. نيروهاي كارگزار آفرينش در اين صورت مددكار و ياوراو خواهند بود. اديان همگي جز اين رسالتي نداشتند كه راه تشكيل چنين جمع و جماعتي را به انسان بنمايانند. انسان آگاه و مومن وتلاشگر دو وظيفه اصلي دارد ؛ با عوامل مانع بر سر راه تكامل خود از هرسنخ و قماش بستيزد و در پيمودن مسير عدل و حق بر ديگري سبقت بگيرد. به ياري مستمندان و رنج ديدگان وستم كشيدگان بشتابد، بازورگويان و مستكبران و ستمگران مبارزه كند.
    (اديان يكي بودند و هدفي مشترك را پي مي گرفتند؛ جنگيدن در برابرخدايان زميني و طاغوت ها و ياري مستضعفان و رنجديدگان ؛ و اين دونيز نمودهاي حقيقتي يگانه هستند؛... اديان يكي بودند و يكديگر رامورد تصديق قرار داده اند. خداوند به واسطه اين اديان مردم را ازتاريكيها به سوي نور بيرون كشيد، و آنان را از اختلافات ويرانگر نجات داد و آنان را پيمودن راه صلح و مسالمت آموخت...اديان يكي بودند، زيرادر خدمت هدفي واحد بودند: دعوت به سوي خدا و خدمت انسان ! و اين دو نمونه هاي حقيقتي يگانه هستند.... اديان يكي بودند، زيرا نقطه آغازهمه آنها، يعني خدا، يكي است ؛ و هدف آنها، يعني انسان، يكي است وبستر تحولات آنها، يعني جهان هستي، يكي است... و چون هدف رافراموش كرديم و از خدمت انسان دور شديم، خدا نيز ما را به حال خودگذاشت و از ما دور شد، و ما به راهها و پاره هاي مختلفي بدل گشتيم، و درپي خدمت به منافع خاص خود بر آمديم، و معبودهاي ديگر، جز خدا را برگزيديم، و انسان را به نابودي كشانديم).(2)
    از ديدگاه امام صدر وحدت ملي منافاتي با وجود اختلافات طبيعي وخدادادي ندارد، چه اگر خداوند مي خواست همه را يكسان و برابر خلق مي كرد. اديان گرچه همگي يكي بودند اما به مذاهب مختلف تقسيم شدند:
    (مذهب راه يا منش خاصي است كه به افرادي معين اختصاص دارد.مثلا تشيع و تسنن نه دو دين كه دو مذهب از ديني واحد هستند، كه فتنه سياست از اموي گري متعصب گرفته تا صفوي گري متعصب، ميان آنهاجدائي افكند. از اين اختلاف كه تنها به واسطه سياست ها پديد آمد،شايسته بود كه اجتناب شود. چه تشيع و تسنن، از يك سر چشمه، از يك پيامبر و از يك كتاب نشات گرفته اند و هيچ اختلافي ميان آن دو نيست جز آن كه تشيع، نگاه و نگرشي خاص در باب مبارزه پيشوايان اسلام است. با همين سياق مي توان در مورد همه اديان سخن گفت. آنها يكي هستند، خدايشان يكي است، و سرچشمه شان نيز يكي است. اماآميختگي با برخي تفسيرها، برخي دخل و تصرفها و برخي شيوه هاي خاص، چهره اي از آنها به نمايش گذاشته است، كه گوئي ادياني متفاوت و به دور از هم هستند.
    اصول همه اديان ؛ توحيد، نبوت و معاد است. اما زوائدي كه با آنهاآميخته است، به اجتهادات و برداشت هاي مشخص افراد يا پيروان اين اديان مربوط است).(3)
    رفتار امام صدر با دارندگان سلايق مختلف، با دگر انديشان، بامنتقدين سياست هاي ايشان، با مخالفان و حتي با دشمنانشان نمودارنگرش و پاي بندي ايشان به اصول ذكر شده بود. مدارا و مروت و گذ شت و چشم پوشي در يك سو، اخلاص و محبت و ياري رساني و احترام به شخصيت افراد در سوي ديگر از جلوه هاي بارز سلوك رفتاري و منش فردي ايشان بود. امام موسي صدر، اصل به رسميت شناختن طرف مقابل ؛ درك و شناخت افكار و آمال انسان ها از طريق گفتگو و جدال احسن و سپس اطمينان داشتن به يكديگر را زمينه ساز ايجاد احترام متقابل وهمياري آحاد يك واحد انساني مي دانست.
    تلاش بي وقفه امام صدر براي نزديكي با فرق مختلف مسيحي ويهودي در عين حفظ تمامي اصول و موازين شرعي تا آن جا كه او را(رمز لبنان).ناميدند، از پايبندي به اصول ذكر شده نشات ميگيرد.جايگاه امام در دل جوانان اهل تسنن و جانفشاني آنها در سازمان حركت المحرومين نيز نمود ديگري از اين حقيقت است. موفقيت ايشان درپايان بخشيدن به جدال هاي سياسي احزاب و گروه هاي مختلف درلبنان و حل اختلافات رهبران سياسي جهان عرب و اسلام با يكديگرنمايانگر وجوه ديگري از اعتقاد ايشان به كرامت انساني و سلوك ايشان مبتني بر احترام به طرف مقابل مي باشد.
    صدر، خدشه دار شدن و تضعيف وحدت ملي را تهديدي براي يك كشور و يك ملت مي داند و مي گويد: (تاريخ هيچ ملتي نشان نمي دهدكه به دليل زور و اجبار و در نتيجه غلبه دشمن خارجي از بين رفته باشد،تا زماني كه مردم آن كشور در كنار يكديگر بوده و وحدت آمال و اعمال داشته اند. خطر تفرقه زماني بروز مي كند تحقير ديگري و عدم احترام به يكديگر و نفي رسميت طرف مقابل امري رايج شده باشد).
    
    انسجام اسلامي
    همين نقطه نظرات را امام موسي صدر زمينه ساز وحدت و انسجام امت اسلامي مي دانست و تمام همت و تلاش خود را مصروف اين امرمي نمود.
    به شهادت سخنراني ها و نوشته ها و آثار به جا مانده از ديدارهاي امام باسران عرب و دنياي اسلام و حتي بزرگان جهان، و هم چنين بنا به گفته شهيد بزرگوار سيد محمد باقر صدر به اينجانب، وحدت و يكپارچگي امت اسلامي در جهان كنوني، منتهاي آرزوي امام صدر بود. امام با اين هدف پاي از دايره حوزه هاي علميه بيرون نهاد تا به گفته خود (كارناتمام سيد جمال الدين اسد آبادي).را به انتها برساند؛ با اين تفاوت كه سيد عقيده داشت بايد اين كار را با سران به سرانجام برساند و امام صدرمعتقد بود بايد با مردم بود و از پائين كار را شروع كرد و با بالا كشيدن مردم و با پشتوانه آنان، سران را به وحدت با يكديگر و به خير و صلاح مردم سوق داد و يا حتي وادار ساخت ؛ بدين منظور به كشورهاي مختلف از شمال اروپا گرفته تا جنوب آفريقا؛ از شرق تا غرب ؛ خاورميانه و خاوردور سفر كرده و به آشنائي دقيق با اقوام و ملل مختلف روي آورد؛ امام صدر فقط به ايالات متحده آمريكا سفر نكرد.
    توفيق امام در جامعه لبناني زماني محقق شد كه مقاومت يكسره ومتحد مردم لبنان اعم از طوائف هفده گانه مسيحي و سني و مسلمان راپشت سر خود داشت و امام محرومان و وجدان لبنان لقب گرفت. حتي زماني كه بنا به اقتضاي شرايط محلي، (سازمان نظامي امل). را مركب از جوانان مومن شيعه تشكيل داد، هدف آن را حفظ وحدت و يكپارچگي لبنان، دفاع از محرومان در وطن و محرومان از وطن (فلسطينيان) وبالاخره دفاع در برابر تجاوزات و مطامع اسرائيل اعلام داشت.
    ترديدي نبايد داشت كه اگر امام صدر امروز حضور مي داشت، همين اصول را مبناي وحدت نظر و عمل و انسجام كشورهاي اسلامي و نيزدول و ملل منطقه قرار داده و از تمامي توان و ظرفيت هاي خدادادي خوددر اين راه بهره مي گرفت.
    امام صدر معناي انسجام اسلامي را در اين نمي ديد كه تمامي انسانهاي منطقه را شيعيان دو آتشه حزب اللهي شكل دهند. امام با به رسميت شناختن تمامي تفاوت هاي طبيعي و خدادادي و وجود فرق وتشكلهاي مختلف، همگان را در برابر رژيم نژادپرست و ضد بشري صهيونيسم متحد مي كرد و با بهره گيري از تمامي استعدادهاي مادي وفرهنگي و معنوي به تشكيل جبهه اي نيرومند در برابر تجاوزگران جهاني روي مي آورد و قدرتي منبعث از وحدت ملي و ديني انسان هاي اين منطقه فراهم مي آورد كه در خور تمدن و فرهنگ غني و انسان سازاين خطه از جهان بود.
    امام صدر در فكر جهانگشائي نبود، سلطه قومي بر قوم ديگر را طلب نمي كرد، استثمار ملتي را توسط حكامي ديگر در سر نداشت، موازنه مبتني بر زور را نمي پسنديد، ستم كشي و ستم پذيري را نفي مي كرد،آن چه او در پي آن بود؛ ارتقاي جايگاه امت اسلامي در عصر علم وارتباطات بود، هم شان و همرديف با ساير ملل عالم. روابط مبتني براحترام متقابل، به رسميت شناختن حق و حقوق و منافع فرد و جامعه درمقياس جهان.
    واقعيت هاي كنوني نشان مي دهند، چرا بايد امام صدر از صحنه سياسي خاورميانه و جهان حذف مي شد.
    
    سخن آخر
    در قرآن كريم مي خوانيم : (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا)؛ آنان كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته و صالح انجام دادند، خداوند ايشان را محبوب دل ها مي سازد. همچنين در فرازي ازفرمان حضرت امير به مالك اشتر به اين حقيقت ناب بر مي خوريم كه :(و انما يستدل علي الصالحين بما يجري الله لهم علي السن عباده)؛صالحين را مي توان از آن چه خداوند بر زبان بندگانش جاري مي كند،شناخت.
    شخصيتي كه دوست و دشمن، مسيحي و مسلمان، بزرگ و كوچك، ازمردمان عادي گرفته تا سران و بزرگان سياست و حكومت، اروپائي و غيراروپائي، عالم و عامي، فرق مختلف ديني و قومي با وجود همه اختلافي كه با يكديگر دارند، درباره اش جز سخن نيكو نمي گويند(4) و جز درتحسينش كلامي بر زبان جاري نمي كنند و جز مهر او در دل نمي پرورانند، آزادمردي كه فقيه و اصولي، فيلسوف و صوفي، مفسر و متكلم،مورخ و سياستمدار، اديب و شاعر، هنرمند و هنرشناس، موسيقي دان وكارگردان، او را از خود و در جرگه خود مي دانند، و بالاخره مصلح و ناجي ورهبر و انساني كه سي سال از صحنه اجتماع به دور نگاهداشته شده، ولي عشق او و هواي او در دل و در سر شيفتگان عدل و حق و زيبائي وپويندگان راه آزادي و كمال هم چنان موج مي زند و حركت مي آفريند، به راستي و درستي، مصداق اين آيه كريمه : (ان الذين آمنوا و عملواالصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا)
    و اين بيان علي بن ابيطالب : (و انما يستدل علي الصالحين بما يجري الله لهم علي السن عباده) مي باشد.
    بي تفاوتي در مورد سرنوشت چنين بنده صالحي و اهمال در پيگيري آن چه بر سرش آورده اند ومراوده با مقصر اصلي و عامل و باني شناخته شده اين جنايت، از جانب هركس كه باشد، با كدام معيار ديني و انساني سازگاراست ؟ چنين بي تفاوتي هايي را چگونه مي توان در محضر الهي ووجدان بشري و تاريخ انسانيت، توجيه كرد؟ پناه بر خدا.
    
    
پي نوشت ها:
    1. نظر شهيد سيد محمد باقر صدر و مرحوم پدرم آيت الله العظمي سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي در باب طهارت اهل كتاب و ذبيحه آنان همانند نظر امام موسي صدر است.
    2. بخشي از سخنراني امام موسي صدر در كليساي كبوشين بيروت.
    3. به نقل از مقاله پيامبري و پيامبران.
    4. علامه شيخ باقر شريف قرشي، كه بيش از 70 جلد تاليف درخصوص امامان معصوم شيعه نگاشته است، در خاطرات خويش،سرگذشت برخورد مرحوم علامه شيخ محمدجواد مغنيه، از عالمان برجسته لبنان و در عين حال از مخالفان سرسخت امام موسي صدر، باامام صدر را كه خود از زبان مرحوم مغنيه شنيده بود، براي من چنين نقل مي فرمودند: (شيخ مغنيه مي گفت : بر اثر جوسازي هايي كه در سطح كشور و حتي در محيط منزلمان بر عليه موسي صدر صورت گرفته بود، درنشستي با حضور رياست جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس لبنان، وروسا و رهبران فرقه ها، مذاهب و اديان آن كشور، كه امام موسي صدر نيزبه عنوان رهبر شيعيان لبنان حضور داشت، تريبون را در دست گرفته و باصراحت تمام، از حضور موسي صدر در لبنان اظهار تاسف نمودم و دريك سخن گفتم : اگر مي خواهيد لبنان، آرامش، آسايش و امنيت و صلح را به روي خود ببيند، ناگزير از اخراج موسي صدر از خاك لبنان هستيد).علامه مغنيه ادامه مي دهد: (هيچ تعبير نادرستي نبود كه ياد داشته باشم و در آن مجلس در حق امام موسي صدر نگويم. به هر تقدير سخنان من پايان يافت و نوبت به امام موسي صدر رسيد. او سخنانش را با تجليل كم نظير از من آغاز كرد و ادامه داد: اگر مي خواهيد عزت و كرامت را دراين كشور احيا كنيد و دانش دوستي و تكريم بزرگان و فرهيختگان را به ملت بياموزيد، بايد تصوير علامه شيخ محمد جواد مغنيه را در قاب طلابگيريد و در هر كوي و برزن، نصب نماييد. ما همگي مرهون شيخ جوادمغنيه هستيم). شيخ مغنيه مي گويد: (بزرگي، سعه صدر، گذشت وتواضع امام، مرا در آن مجلس ادب كرد و تمام وجودم را شرمندگي وخجالت فرا گرفت، بدون هيچ تاخير و بي اختيار، تريبون را در دست گرفته و گفتم : من در برابر اين كوه عظمت و صبر، و اسوه تواضع وفروتني، سر كرنش فرود مي آورم و در حضور شما بزرگان و شخصيت هاي سياسي، علمي و مذهبي، با او بيعت مي كنم). به هر حال ما با چنين شخصيتي مواجه هستيم.

دوهفته نامه پگاه حوزه، شماره 225، بیستم بهمن 1386