البته اینان كه كتابهای دكتر را میخوانده و مورد بحث و جدل قرار میدادند میدیدند كه در كتابها جنبه انتقادی و خراب كردن مكتبهای سنتی زیادتر از جنبههای مثبت است به علاوه كاملا میدیدند كه تغییراتی عمیق در افكار او كه به صورت سخنرانی درآمده به وجود میآید و اصولا كلمات او را وحی منزل ندانسته و انتقاداتی هم داشتند ولی با این حال و با توجه به این سه موضوع (انتقاد، تغییر، عدم موافقت كامل) مطالب او را در میدان بحث و جدل با افكار انقلابی معاصر و علیه رژیمهای راستگرا و چپگرایان ملحد وسیلهای موثر میدانستند.
وقتی
كه دكتر از ایران خارج شد و به اروپا رسید، همه امیدوار شدند كه در
گوشهای آرام، دور از حملهها، دفاعها و مشكلات سیاسی، او به زودی یک تز
كامل و افكار سازنده برای آنها خواهد داد كه اولا مثبت باشد و ثانیا بعد
از تجربهها، مطالعهها و محیط جدید ثابت باشد و تناقض هم نداشته باشد،
ولی ناگهان دیدند كه مرگ او را فرصت نداد. به راستی درجه تاثر و
مصیبتزدگی جوانان را نمیتوان وصف كرد.
در این حال، وضع روحی،
انتقادها را تشدید كرد و روابط این جوانان مسلمان را با روحانیت كه ضمانت
اسلام و راه معرفت احكام و تعالیم اسلام هستند، تهدید میكرد. متاركه
علمای ایران [...] و تسلیت نگفتن ایشان، حزن و عصبانیت این جوانان را
تشدید كرد و من به راستی مشاهده میكردم كه دلجویی از اینها، فقط میتواند
آن مقداری كه از رابطه جوانان مسلمان با روحانیت باقی مانده است، حفظ و
تقویت كند و امكان اصلاح اشتباهاتی كه شده است، باقی بگذارد. وگرنه این
خطر كه آنها برای همیشه از روحانیت جدا شده و گرفتار انحرافات و خطرهایی
شود كه در دوری از روحانیت وجود دارد گریبان آنها را خواهد گرفت. من با
جود آنكه میدانستم این كار مورد انتقاد برادران، و روحانیون، میگردد و
من در این اوضاع و گرفتاریها ممكن است صدمههای شدید بخورم، فداكاری كرده
و به این روش اقدام كردم و تحمل نتایج این كار را ثواب و اجر آخرت دانستم
و امیدوارم خداوند قبول كند.
در عین حال، در وقت اعلان، در جلسه فاتحه
و در مقاله روزنامه با صراحت تمام اعلام كردم كه با او اختلافات زیادی در
افكار داریم و خیلی از مطالب او را نمیپذیریم و احترام و یادبود او فقط
از این نظر است كه یك فكر انقلابی اصیل داشته است و به همین جهت از فتح هم
با احترام یاد میكنیم و این مطالب در صورتجلسه، در نوارها و در مقاله و
كتاب ضبط است اما درباره ترجمه كتابها و مقالات: فقط یك مقاله كه
ضدماركسیسم بود، در روزنامه خودمان، «امل و رساله»، ترجمه و به مناسبت
چهلم او درج شد،كتاب دعا و «آری، چنین بود برادر» پنج سال قبل در عراق به
وسیله سعید علی ترجمه شده و در اینجا فقط كتاب شهادت، با اختصار و به
واسطه دوستانش، چاپ شد هیچ دیگر از آن وقت، یعنی بعد از چهلم او، هیچ كتاب
و هیچ مقالهای و هیچ یادی نشده است. و لازم است در اینجا عرض كنم كه من
نسبت به روحانیت ایران احترام میگذارم و خودم را جزئی از آن میدانم و به
ارتباط با آنان مفتخرم و به هیچ وجه برای دكتر شریعتی یا مهمتر از او،
رنجش خاطر آقایان را فراهم نكرده و نمیخواهم بكنم و امیدوارم این موضوع
كاملا واضح باشد كه هیچوقت در مقام انتخاب بین دو راه نبوده و نیستم. راه
من راه روحانیت است. من امیدوارم همیشه خدمتگزار روحانیت و تشیع بوده و
باشم و تاریخ زندگی و مبارزه سهمگین 16 ساله من این روش را ثابت كرده است.
در
مصر هم همان وقت كه آقای سعید آمدند و از كتاب تذكره التوحید یاد كردند،
فورا به خدمت شیخ ازهر رفتم و چون او را از نامه سابق رنجیده یافتم، نامه
دیگری نوشته و حضورا دستور تغییر داد و جواب نامه آقای سعید را هم با
احترام و مرتب نوشت. در كشور سعودی هم با ملك خالد و برادرانش ملاقات حاصل
شد و از موضوع كتاب «تاریخ» و مجله دعوت و غیره صحبت شد و فورا امر تغییر
و حذف كلمات ناروا صادر شد و اعلام كردند كه بههیچوجه این موضوع مورد
رضایت آنها نبوده است. به علاوه قرار شد و خواستار شدند با علمای آنها
تماس حاصل شود و زمینه این كار هم فراهم میشود.
به هر حال این
اقدامات، به علاوه سخنرانی در منی (كه فقط سه نفر صحبت كردند و اولین بار
بود كه یك عالم شیعه صحبت میكرد) و روشی كه با من داشتند به لطف خدا سبب
عزت شیعیان بوده و هست هرچند كسانی ناراحت شدند و به تشویش و تیرهكردن و
گلآلود كردن آب پرداختند. آنچه مهم است، آن است كه به آن سرور بزرگوار
تاكید كنم كه ما با خداوند عهدی ثابت و قاطع و ازلی داریم كه در خدمت دین
او و اولیای معصومین او تلاش كرده، جان خود را در گروش بگذاریم: سلام حضور
حضرت اخوی آیتالله عظمی قمی اعلام میدارم.
منبع: روزنامه كارگزاران، چهارشنبه، 29 خرداد 1387.