چاپ
دسته: امام موسی صدر
بازدید: 1562
بسم الله الرحمن الرحیم
سرور محترم و خالوی بزرگوار حضرت آیت‌الله معظم آقای حاج سیدباقر طباطبایی قمی دامت بركاته- سلام و دعاگویی گرم و قرین تشكر فراوان و شوق زائدالوصف خود را پس از بازگشت از سفر مبارك حج بوسیله این نامه تقدیم می‌دارم و به راستی نیازمند دعا و محبت و دیدار شما هستم. نامه مبارك نیز دلیل دیگری بر محبت و رعایت آن سرور نیست به نحو احسن زاده مخلص و بی‌غرضشان بود كه از راه دور عنایت فرمودید امیدوارم همیشه مشمول این تفقد باشم و به مصداق دعای ماثور، الهی لا تكلنی الی نفس طرفه عین ابداً، ما را در این محیط پربلا رها نفرمایید. اما،‌محبت و روش آن سرور درباره آقایان لبنانی‌های ارسال شده به ایران هرچند بی‌نهایت ارزنده و مفید بوده و خواهد بود ولی باز هم مقتضای عنایت و وابستگی «كه عزت من معرفت شما و سرشکستگی من در آن سرور اثر می‌گذارد» بعید است خداوند وجود معظم را برقرار و حفظ كند. درباره فاتحه و تشییع جنازه مرحوم دكتر شریعتی با كمال محبت و دقت نصایح آن سرور را مطالعه و مراجعه كردم و لازم بود مفصلا جواب را عرض كنم كه اگر در ذهن دیگران مطالبی و تصوراتی بوده و هست روشن گردد و در این نامه نمی‌خواهم درباره انتقاداتی كه از كتاب‌های ایشان شده است بحثی كرده و از آن دفاع كنم و هیچ‌وقت بدان صدر نخواهم بود. سرور محترم دست تقدیر مرا در لبنان قرار داده است و زمان و وضع منطقه و بحران‌های خطرناك منطقه و قضیه فلسطینی‌ها و زد و خورد با مسیحیان و غیره لوازمی گوناگون دارد به علاوه نزدیكی لبنان به اروپا و رفت‌وآمد من و وجود ده‌ها هزار محصل مسلمان در اروپا و انقطاع آنها از رعایت روحانیت مسئولیت خاصی برای اینجانب ایجاد كرده است. دكتر شریعتی، همان‌طور كه می‌دانید تاثیر فراوانی در جوانان مسلمان و محصلین همه و حتی در بسیاری از جوان‌های خوب و متدین و ارحام خودمان از كوچك و بزرگ، دختر و پسر گذاشته است و آنان را كه از وابستگی به كمونیست‌ها امتناع دارند و در عین حال نمی‌خواهند همدست و هم‌روش دولت‌ها و دست‌راستی‌ها باشند و تمایلات اصلاحی دارند، آنان را با اسلحه فكری مناسبی مجهز كرده است و شاید بدانید كه كتاب هایش دست به دست و چاپ پشت سر چاپ و در جلسات و حوزه‌های جوانان مسلمان خوانده می‌شد. جوانانی كه بدون مبالغه در اروپا و آمریكا خودشان را حفظ كرده، عبادت و طاعت و معصیت و هوا و هوس و همه‌چیز را بر طبق اوامر اسلام مراعات می‌كنند و من، خود، خدا شاهد است كه وضع این دختران و پسران را از نزدیك دیده‌ام.
 

البته اینان كه كتاب‌های دكتر را می‌خوانده و مورد بحث و جدل قرار می‌دادند می‌دیدند كه در كتاب‌ها جنبه انتقادی و خراب كردن مكتب‌های سنتی زیادتر از جنبه‌های مثبت است به علاوه كاملا می‌دیدند كه تغییراتی عمیق در افكار او كه به صورت سخنرانی درآمده به وجود می‌آید و اصولا كلمات او را وحی منزل ندانسته و انتقاداتی هم داشتند ولی با این حال و با توجه به این سه موضوع (انتقاد، تغییر، عدم موافقت كامل) مطالب او را در میدان بحث و جدل با افكار انقلابی معاصر و علیه رژیم‌های راست‌گرا و چپ‌گرایان ملحد وسیله‌ای موثر می‌دانستند.


وقتی كه دكتر از ایران خارج شد و به اروپا رسید، همه امیدوار شدند كه در گوشه‌ای آرام، دور از حمله‌ها، دفاع‌ها و مشكلات سیاسی، او به زودی یک تز كامل و افكار سازنده برای آنها خواهد داد كه اولا مثبت باشد و ثانیا بعد از تجربه‌ها، مطالعه‌ها و محیط جدید ثابت باشد و تناقض هم نداشته باشد، ولی ناگهان دیدند كه مرگ او را فرصت نداد. به راستی درجه تاثر و مصیبت‌زدگی جوانان را نمی‌توان وصف كرد.


در این حال، وضع روحی، انتقادها را تشدید كرد و روابط این جوانان مسلمان را با روحانیت كه ضمانت اسلام و راه معرفت احكام و تعالیم اسلام هستند، تهدید می‌كرد. متاركه علمای ایران [...] و تسلیت نگفتن ایشان، حزن و عصبانیت این جوانان را تشدید كرد و من به راستی مشاهده می‌كردم كه دلجویی از اینها، فقط می‌تواند آن مقداری كه از رابطه جوانان مسلمان با روحانیت باقی مانده است، حفظ و تقویت كند و امكان اصلاح اشتباهاتی كه شده است، باقی بگذارد. وگرنه این خطر كه آنها برای همیشه از روحانیت جدا شده و گرفتار انحرافات و خطرهایی شود كه در دوری از روحانیت وجود دارد گریبان آنها را خواهد گرفت. من با جود آنكه می‌دانستم این كار مورد انتقاد برادران، و روحانیون، می‌گردد و من در این اوضاع و گرفتاری‌ها ممكن است صدمه‌های شدید بخورم، فداكاری كرده و به این روش اقدام كردم و تحمل نتایج این كار را ثواب و اجر آخرت دانستم و امیدوارم خداوند قبول كند.


در عین حال، در وقت اعلان، در جلسه فاتحه و در مقاله روزنامه با صراحت تمام اعلام كردم كه با او اختلافات زیادی در افكار داریم و خیلی از مطالب او را نمی‌پذیریم و احترام و یادبود او فقط از این نظر است كه یك فكر انقلابی اصیل داشته است و به همین جهت از فتح هم با احترام یاد می‌كنیم و این مطالب در صورت‌جلسه، در نوارها و در مقاله و كتاب ضبط است اما درباره ترجمه كتاب‌ها و مقالات: فقط یك مقاله كه ضدماركسیسم بود، در روزنامه خودمان، «امل و رساله»، ترجمه و به مناسبت چهلم او درج شد،‌كتاب دعا و «آری، چنین بود برادر» پنج سال قبل در عراق به وسیله سعید علی ترجمه شده و در اینجا فقط كتاب شهادت، با اختصار و به واسطه دوستانش، چاپ شد هیچ دیگر از آن وقت، یعنی بعد از چهلم او، هیچ كتاب و هیچ مقاله‌ای و هیچ یادی نشده است. و لازم است در اینجا عرض كنم كه من نسبت به روحانیت ایران احترام می‌گذارم و خودم را جزئی از آن می‌دانم و به ارتباط با آنان مفتخرم و به هیچ وجه برای دكتر شریعتی یا مهم‌تر از او، رنجش خاطر آقایان را فراهم نكرده و نمی‌خواهم بكنم و امیدوارم این موضوع كاملا واضح باشد كه هیچ‌وقت در مقام انتخاب بین دو راه نبوده و نیستم. راه من راه روحانیت است. من امیدوارم همیشه خدمتگزار روحانیت و تشیع بوده و باشم و تاریخ زندگی و مبارزه سهمگین 16 ساله من این روش را ثابت كرده است.


در مصر هم همان وقت كه آقای سعید آمدند و از كتاب تذكره التوحید یاد كردند، فورا به خدمت شیخ ازهر رفتم و چون او را از نامه سابق رنجیده یافتم، نامه دیگری نوشته و حضورا دستور تغییر داد و جواب نامه آقای سعید را هم با احترام و مرتب نوشت. در كشور سعودی هم با ملك خالد و برادرانش ملاقات حاصل شد و از موضوع كتاب «تاریخ» و مجله دعوت و غیره صحبت شد و فورا امر تغییر و حذف كلمات ناروا صادر شد و اعلام كردند كه به‌هیچ‌وجه این موضوع مورد رضایت آنها نبوده است. به علاوه قرار شد و خواستار شدند با علمای آنها تماس حاصل شود و زمینه این كار هم فراهم می‌شود.


به هر حال این اقدامات، به علاوه سخنرانی در منی (كه فقط سه نفر صحبت كردند و اولین بار بود كه یك عالم شیعه صحبت می‌كرد) و روشی كه با من داشتند به لطف خدا سبب عزت شیعیان بوده و هست هرچند كسانی ناراحت شدند و به تشویش و تیره‌كردن و گل‌آلود كردن آب پرداختند. آنچه مهم است، آن است كه به آن سرور بزرگوار تاكید كنم كه ما با خداوند عهدی ثابت و قاطع و ازلی داریم كه در خدمت دین او و اولیای معصومین او تلاش كرده، جان خود را در گروش بگذاریم: سلام حضور حضرت اخوی آیت‌الله عظمی قمی اعلام می‌دارم.

منبع: روزنامه كارگزاران، چهارشنبه، 29 خرداد 1387.