• در چه سالي با امام موسي صدر آشنا شديد؟ خاطرات خودتان را از آن سالها و پس از آن بيان فرماييد.
استاد: تفاوت سني من و امام موسي صدر زياد است. من خيلي کوچکتر از ايشان هستم. اما دو حادثه را در دهه شصت ميلادي به ياد ميآورم:
در منزل برادر شهيدم، حجتالاسلام سيد محمد مهدي حکيم، در بغداد بودم که امام موسي صدر آمدند. با ايشان و مرجع شهيد، سيد محمد باقر صدر، در يک ماشين بوديم و به قصد زيارت به سامراء ميرفتيم. امام موسي صدر، شهيد صدر و شهيد مهدي حکيم درباره مسائل گوناگون گفتگو ميکردند. البته من به علت اختلاف سني در سطحي نبودم که در بحثها شرکت کنم.
در حوزه علميه نجف طلبه بودم؛ در مدرسهاي که آيتاللهالعظمي سيد محسن حکيم تأسيس کرده بود و شهيد آيتالله سيد محمد باقر حکيم اداره آن را بر عهده داشت. آنجا بود که شنيديم امام موسي صدر به نجف آمده. ايشان از مدرسه علوم اسلامي در انتهاي خيابان الرسول ديدن کردند و سخنراني مؤثر و بسيار خوبي در آنجا داشتند. امام صدر در آن سخنراني تجربه شخصي خود را از تحصيل در قم و نجف بيان داشتند. پس از آن بود که به لبنان رفتند و رسالت خود را در مقام عالمي ديني ادا کردند و به تبليغ دين مبين پرداختند. ايشان همواره در کنار فعاليتهاي اجتماعي به مطالعه و تحقيقات علمي نيز ميپرداختند. البته همانطور که خودشان نيز گفتهاند، وقتي به لبنان رفتند بار سنگين مسئوليت و کارهاي مختلف به ايشان مجال نداد آنطور که علاقه داشتند به پژوهشهاي علمي خود بپردازند. در نتيجه ايشان همواره به ما توصيه ميکردند از اين فرصت گرانبهايي که در اختيارمان است، نهايت استفاده را ببريم. چرا که اگر زمان آن برسد که به ناچار مسئوليتي بپذيريم، ديگر فرصتي براي استمرار مطالعه و تحقيق علمي نخواهد ماند.
سخنان ايشان و ايستادگي و فعاليتشان براي ما بسيار جالب بود. امام موسي صدر همواره براي ما الگوي بسيار خوبي براي پذيرش مسئوليتهاي تبليغي بودهاند. به علت آن فعاليتها و ايستادگيها بود که ايشان طرحهاي بزرگي را به ثمر رساندند. اميدوارم خداوند ما را نيز در برابر امت و مردم موفق بدارد. به خاطر دارم هنگامي که ايشان (فرج الله عنه) تصميم داشتند نجف را ترک کنند و با علما خداحافظي و وداع ميکردند، در برخي محافل گفته ميشد، سفر ايشان به لبنان و عهدهدار شدن فعاليتهاي ديني در آنجا به نوعي گريز از عهدهدار شدن مرجعيت ديني در نجف اشرف بوده است. چرا که هيچ صفتي از نظر علمي، اخلاقي و ديني نبود که در ايشان وجود نداشته باشد. اينها همه به امام موسي صدر شايستگي پذيرش مرجعيت اعلي را در قم و نجف ميداد.
• روابط فيمابين ايشان با مرحوم حضرت آيتالله سيد محسن حکيم چگونه بود؟ آيا ايشان انتقاداتي به روش و منش امام موسي صدر داشتند؟
استاد: روابطشان در بهترين شکل ممکن بود. آيتالله العظمي سيد محسن حکيم اعتقاد داشت امام موسي صدر توانايي انجام دادن کارهاي بزرگ را در درجه اول براي دين و شيعيان در لبنان دارد و همينطور در خارج از لبنان دارد. به همين علت بود که فرزند خود علامه شهيد سيد مهدي حکيم را براي حمايت مرجعيت از تشکيل مجلس اعلاي شيعيان به لبنان فرستاد و ايشان نيز مدتي که کوتاه هم نبود، در لبنان ماند و اين طرح بزرگ الحمدالله براي طائفه شيعه و همه لبنانيها محقق شد. من از آيتالله العظمي حکيم هيچ گونه انتقادي نسبت به کارها و برنامههاي امام موسي صدر نشنيدم. بلکه به عکس ايشان از شخصيتهاي محبوب و ارجمند و مورد حمايت ايشان بود. امام موسي صدر تجسم اين روابط نيکو و ايمان و اعتقاد به مرجعيت آيتالله العظمي حکيم و تقدير فراوان از نقش اصلاحي بزرگ ايشان بود. اين هنگامي بود که امام صدر رئيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان بودند و حرکت جهاني و منطقهاي را براي دفاع از آيتالله العظمي حکيم و مرجعيت نجف اشراف، رهبري ميکردند. اين قضيه مربوط به اواسط سال 1969 ميلادي است؛ زماني که حضرت آيتالله حکيم پس از يک سال از روي کار آمدن حزب بعث در عراق به مقابله با اين حزب برخاسته بودند. امام موسي صدر به امير کويت و دبير کل سازمان ملل متحد نامه مينويسند و از آنان ميخواهند سريعاً براي حمايت از مرجعيت ديني در نجف اشرف عکسالعمل نشان دهند. ايشان همچنين حمايت مردمي را براي شهيد سيد محمد باقر صدر جلب کرد. شهيد صدر حرکتي متشکل از مردم و علما در لبنان براي دفاع از آيتالله حکيم و مرجعيت ديني عهدهدار شده بود. اين حرکت به تيرگي روابط ميان لبنان و عراق منجر شد که عراق در نتيجه آن حرکت سفير خود را از لبنان فراخواند و از عراقيها خواست ظرف يک ماه لبنان را ترک کنند و به عراق بازگردند.
• روابط امام موسي صدر با کداميک از علماي نجف بسيار نزديک و با کداميک سرد بود؟ چرا؟
استاد: حقيقت آن است که در آن زمان اطلاعات خاص در اين باره نداشتم. اما ايشان روابط بسيار محکمي با بسياري از علما خصوصاً آيتالله العظمي سيد محسن حکيم و شهيد سيد محمد باقر صدر داشت. افزون بر آن روابط بسيار خوبي با ديگر مراجع و در رأس آنها آيتالله خوئي داشت.
• با توجه به نوگرايي امام موسي صدر که گاهي با باورهاي سنتي در تضاد بود، چگونه ايشان توانست برخي علماي بزرگ نجف را با خود همراه کند؟
استاد: در واقع امام موسي صدر در صدد تحقق طرحي بزرگ با شيوهاي نو بود. طبيعي است که ملاحظاتي نسبت به اقداماتي که انجام ميداد وجود داشته، اما به صورت کلي مورد احترام و حمايت مرجعيت ديني بود و مراجع از مواضع ايشان به طور کلي حمايت ميکردند و از ايشان پشتيباني ميکردند تا تضعيف نشوند.
• با توجه به اينکه ايشان هم در قم و هم در نجف تحصيل کرده بودند، به نظر شما ديدگاه ايشان بيشتر متاثر از حوزه نجف بود يا قم؟
استاد: به اعتقاد من او هم از قم و هم از نجف متاثر بود. در نجف حرکت قدرتمندي براي حمايت از اسلام و مرجعيت ديني در همه جاي جهان اسلام وجود داشت. بنابراين تحت مرجعيت آيتالله سيد محسن حکيم پيروزي و موفقيتهاي بزرگي به نفع مصالح اسلام محقق شد. در قم نيز حرکت بزرگي در زمان مرحوم آيتالله العظمي بروجردي و به کمک روابط و نيز نحوه برخورد و تعامل ايشان با مسايل مهم وجود داشت. خصوصاً در مورد وحدت ميان مسلمانان و تعامل ايشان با دانشگاه الازهر و شرايطي که نسبت به فلسفه در قم وجود داشت. همه اين امور در شکلگيري شخصيت امام موسي صدر نقش داشت و موثر بود و ايشان را شايسته عهدهداري مسئوليتهاي سترگ کرده بود.
• آيا ايشان در عملکردهاي سياسياش در لبنان با علماي نجف مشورت ميکرد؟ با کداميک از علما؟ آيا در اين باره خاطرهاي را به ياد داريد؟
استاد: ايشان با مرجعيت و همچنين با شخصيتهاي بزرگي چون شهيدان سيد محمدباقر صدر، علامه سيد محمد مهدي حکيم و سيد محمدباقر حکيم مشورت ميکرد. به ياد دارم در سال 1969 که شهيد سيد محمد باقر صدر براي حمايت از مرجعيت که از سوي رژيم بعث مورد اهانت قرار گرفته بود، به لبنان سفر کرده بود، حرکت بزرگي ايجاد کرد که اساساً با تکيه بر امام موسي صدر و مراکز تحت نظر ايشان و نيز استفاده از روابط سياسي و شخصيت فراگير او شکل گرفته بود. در اثر اين حرکت بود که پيروزي براي مرجعيت نجف به دست آمد که به قطع روابط لبنان و عراق در اعتراض به رفتار بعضيها با مرجعيت منجر شد. اين حادثه در تاريخ ثبت شده است که ميتوان به آن مراجعه کرد. طبعاً نقش شهيد صدر در اين مسئله علني نبود و برنامهريزي براي پيروزي نجف با امام موسي صدر بود. اين مواضع عزتمند امام موسي صدر و شهيد صدر است که ما بدانها افتخار ميکنيم.
• شما به عنوان يک سياستمدار شيعي به کدام رفتار سياسي امام موسي صدر علاقمند هستيد و از آن، در روشهاي خود استفده ميکنيد؟
استاد: در آن زمان موضوع بسيار مهم تشکيل «جنبش امل» بود. ما که جوان و طلبه حوزه و نماينده حرکت آگاه و مقاوم بوديم، پيش رويمان نمونه بزرگي وجود داشت که همان تشکيل گروههاي مقاومت لبناني (امل) بود. براي اولين بار پس از سپري شدن چند دهه اين سازمان تازه تاسيس روش مقاومت و مبارزه اسلامي را براي مواجهه با صهيونيستم در پيش گرفت. در نتيجه شيعه چنين نيرويي را از درون خود به دست آورد تا بتواند از طريق آن که همان پشتوانه ديني است، از شيعه و همه لبنانيها دفاع کند. اين مسئله بسيار بزرگ و مهم شمرده ميشود و برخي از اخبار آن از طريق شهيد صدر که با ايشان روابط مستحکمي داشتم به من ميرسيد. از برخي جزئيات مطلع بوديم. شهيد صدر درباره مسائل و مواضع مقاومت در آن زمان، نظر ميدادند؛ مقاومتي که در آغاز دهه هفتاد ميلادي در جنبش امل مجسم بود.
• تصور مي کنيد که ربوده شدن ايشان چه تاثيري بر لبنان، عراق، ايران و خاورميانه داشت؟
استاد: طبعاً ربوده شدن امام موسي صدر تأثير زيادي داشت. چرا که فردي ربوده شد که بزرگترين شخصيت شيعي مبارز عليه اسرائيل بود. افزون بر آن ايشان حلقه ارتباطي نجف و لبنان و ديگر کشورها بود و نيز مورد احترام و تقدير همگان. در نتيجه ربودن اين شخصيت با هدف از بين بردن تاثيرهاي او و درهم شکستن طرحهايش بود. اما به فضل خدا و با آگاهي دست اندرکاران و آگاهي مرجعيت، مقاومت و پايداري ادامه يافت و نتايج بزرگي محقق شد. البته حقيقت آن است که مرجعيت در قم و نجف خسارت بزرگي با ربودن امام موسي صدر تحمل کرد؛ امام موسي صدري که ميتوانست سالها به فعاليت موفق خود ادامه دهد.
• از نظر شما، ويژگي بارز امام موسي صدر نسبت به ساير سياستمداران روحاني شيعي، چه ويژگياي است؟
استاد: گشودگي در برابر ديگران، در پش گرفتن گفتگو و نشستها و ديدارهاي ايشان و نيز طرح مسائل مختلف. نيز تفکر عميق و تحليل دقيق اوضاع و برنامهريزي براي فعاليتها و حرکت و مقاومت و نيز ارتباط مستحکم با مرجعيت ديني.
منبع: هفته نامه شهروند، شماره 60. به نقل از سایت روایت صدر