چاپ
دسته: امام موسی صدر
بازدید: 1968

پيشگفتار
امام موسي صدر كيست؟ چه نقشي در منطقه ايفا و چه هدفي را دنبال مي‏كرد؟ چرا وجود او ترس و دلهره در دل برخي افكند؟ چرا مرتكب چنين جنايتي در حق او شدند؟ چرا تاكنون كه سه دهه از ربودن او گذشته، پيگيري درخوري براي آزادي‏اش صورت نگرفته؟ چرا دولتمردان و سياست پيشگان سكوت پيشه كردند؟ سير وقايع و حوادث پس از ربودن نشان مي‏دهد كه اين عمليات با برنامه‏ريزي حساب‏شده و مورد توافق در سطوح مختلف منطقه‏اي و بين‏المللي انجام گرفته است.
سی سال تمام از ربودن امام می‏گذرد و خانواده و هموطنان ايشان هنوز چشم به راه بازگشت امام از ليبی هستند. امام صدر و همراهانشان به دعوت رسمی دولت ليبی به اين كشور سفر كردند، از ميهن و خانواده به دور افتاده‏اند؛ تمامی شواهد و قراين حاكی از آن است كه ربودن امام و همراهانش در ليبی اتفاق افتاده و سران دولت ليبی و دقيقاً شخص قذافی مسئول اين حادثه هستند. اينها عيناً نتايجی است كه سازمان‏های امنيتی و قضايی ايتاليا و دستگاه امنيتی لبنان بدان دست يافته‏اند و پس از تحقيق و بررسی بسيار بارها ادعای مقامات ليبيايی مبنی بر خروج امام و يارانش را از ليبی به مقصد ايتاليا تكذيب كرده‏اند.
سی سال از ربودن ايشان گذشته اما گذر ايام و بروز و ظهور حوادث متعدد و متنوع گرد فراموشی بر حادثه ربودن ايشان ننشانده است. اقران ايشان با دريغ و اميد همواره جويای بازگشت امام هستند و جوانان امروز نيز با كنجكاوی و اشتياق اين مسئله را پی می‏گيرند. اما افسوس كه سياست‏پيشگانی كه حقيقت را در مسلخ مصلحت ذبح می‏كنند، با جنايت ربودن امام موسی صدر چنين برخورد می‏كنند. مصالح مختلف كه ديروز وجود داشتند، امروز نيز هستند و فردا نيز احتمالاً خواهند بود ...
شايد که با مروری بر زندگی امام موسی صدر علل ربودن و حذف ايشان را بهتر درک کنيم.

ولادت
«موسي» فرزند چهارم آيت‏اللَّه‏العظمي سيدصدرالدين صدر، فقيه بزرگ، جزو مراجع ثلاث قم و جانشين آيت‏اللَّه‏العظمي شيخ عبدالكريم حائري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم، است. جد پدري ايشان مرحوم آيت الله سيد اسماعيل صدر، جانشين مرحوم آيت الله ميرزا حسن شيرازي و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادري ايشان مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمي، جانشين مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و رهبر قيام مردم مشهد بر عليه رضا خان بود. سيد موسی در 14 خرداد 1307ش. در قم به دنيا آمد. پس از اتمام دوره ابتدايي و فراگرفتن مقدمات علوم حوزوي، در سال 1322 ش. رسماً وارد حوزه علميه قم شد.
حوزه علميه قم
ايشان طي مدتي کوتاه دروس سطح را به پايان رساند و از بهار 1326 دروس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و تا اواخر پاييز سال 1338، يعني قريب سيزده سال تمام، از مدرسين بزرگ حوزه هاي علميه قم و نجف كسب فيض نمود و ديري نپاييد که به درجه اجتهاد نايل گشت. اساتيد او در قم آيات عظام سلطاني طباطبايي، محقق داماد، حجت كوه‏كمره‏اي، امام خميني(ره)، سيد احمد خوانساري در فقه و اصول و علامه طباطبايي و سيد رضا صدر در فلسفه بودند.
سيد موسي صدر در فراگيري علم بسيار كوشا و پرتلاش بود و ذهن فعال و استعداد ذاتي‏اش هم براي درك سريع مسائل بيشتر به وي كمك مي‏كرد. و اين سبب شده بود تا خيلي زود نزد اساتيد و ساير شاگردان برجسته و شاخص شود.
او ضمن تحصيل به تدريس كتب مطول، قوانين، رسائل و مكاسب مي‏پردازد و از سرآمدان و اساتيد برجسته دروس سطح در حوزه علميه قم مي‏شود و درس او به يكي از شلوغ‏ترين دروس سطح در حوزه علميه تبديل مي‏شود.
دوستان نزديك و هم بحثهاي اصلي ايشان در قم آيات عظام سيد موسي شبيري زنجاني، عبدالكريم موسوي اردبيلي، شهيد بهشتي، سيدمهدي روحاني، شيخ مجدالدين محلاتي و ناصر مكارم شيرازي بودند
دانشگاه تهران
سيد موسي صدر در سال 1329 وارد دانشكده حقوق، و در رشته اقتصاد از دانشگاه تهران در سال 1332 فارغ‏التحصيل مي‏شود. او اولين روحاني‌ای است كه به دانشگاه وارد شده است. وي به زبانهاي عربي و فرانسه تسلط و با انگليسي آشنايي كامل داشت. در همين سال بود كه پدر بزرگوار او از دنيا مي‏روند.
ورود به حوزه علميه نجف
سيد موسي صدر پس از آن به نجف مي‏رود تا دوره جديد تحصيلات حوزوي خود را آغاز كند و تا سال 1337 در نجف مي‏ماند و به تكميل اين تحصيلات مي‏پردازد. در اين سالها نزد آيات عظام سيد محسن حكيم، شيخ مرتضي آل‏ياسين، سيد عبدالهادي شيرازي و شيخ حسين حلي به فراگيري فقه و در محضر آيت‏اللَّه‏العظمي سيد ابوالقاسم خويي به فراگيري اصول مي‏پردازد و فلسفه را نيز نزد آيت‏اللَّه شيخ صدرا بادكوبه‏اي مي‏آموزد. در نجف به عضويت هيئت امناي جمعيت «منتدي النشر» در آمد و در حوزه نجف نيز رسائل(اصول)، مكاسب(فقه) و شرح منظومه(فلسفه) را تدريس كرد. هم بحث‏هاي ايشان در نجف، آيت‏اللَّه شهيد سيد محمد باقر صدر و مرحوم سيد محمد علي موحد ابطحي بودند.
سفر به لبنان
در ايام اقامت در نجف براي ديدار از بستگان به لبنان رفت و با رهبر شيعيان آن كشور آيت‏اللَّه‏العظمي علامه شرف‏الدين، ديدار كرد. اين ديدار از لبنان سبب علاقه فراوان علامه شرف‏الدين به آقاي صدر و زمينه‏ساز دعوت براي هجرت سيد موسي به لبنان شد. در همين ايام بود كه آيت‏اللَّه بروجردي از ايشان مي‏خواهد كه براي كارهاي تبليغاتي و ارشادي به ايتاليا برود، اما آقاي صدر از ايشان عذرخواهي مي‏كند و اين درخواست را نمي‏پذيرد.
بازگشت به ايران
آقاي صدر در سال1337 از نجف به ايران بازمي‏گردد. هنگامي که ايشان نجف اشرف را به قصد سرزمين مادري خود قم ترك کرد، خاطره خداحافظي آيت‌الله سيد علي يثربي، با استاد بزرگوارش آيت‌الله‌العظمي آقا ضياء عراقي، براي بسياري از فضلا و مدرسين آن حوزه كهنسال تداعي گرديد. برخي از بزرگان نجف، مراتب تأثر و تعلق خاطر خود به آقاي صدر را در قالب جملاتي زيبا و دلنشين بيان كردند. از جمله اين بزرگان، مرجع بزرگ آيت‌الله‌العظمي سيد ابوالقاسم خويي بود كه چنين گفت:
"سه نفر از فضلاي قم به نجف آمدند، مدتي كوتاه ماندند و سريع بازگشتند. كاش هرگز اينها را نمي ديدم و به آنها دل نمي سپردم." بعد سه تن از بزرگان امروز را نام بردند كه اولين آنها امام صدر بود.
به هر روی اين هجرت انجام شد. سيد موسی صدر پس از بازگشت به ايران سردبيري اولين نشريه حوزه علميه قم به نام «درسهايي از مكتب اسلام» را به همراه جمعي از روحانيون به عهده مي‏گيرد. اعضاي هيئت مؤسس و تحريريه آقايان سيد موسي صدر، علي دواني، جعفر سبحاني، مجدالدين محلاتي، ناصر مكارم شيرازي، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، حسين نوري همداني، محمود واعظزاده خراساني و سيد مرتضي جزايري بودند. از جمله آثار قلمي ايشان سلسله مقالات مكتب اقتصادي اسلام است كه در همين مجله منتشر شد. از ديگر كارهاي فرهنگي در اين ايام گرفتن امتياز و اداره يك دبيرستان ملي در قم بود. همچنين با همفكري حضرات آيات دكتر بهشتي و مكارم شيرازي طرحي گسترده براي اصلاح نظام آموزشي حوزه‏هاي علميه طراحي و تدوين كردند.
هجرت به لبنان
اواخر سال 1338 است كه سيد موسي صدر به لبنان هجرت مي‏كند. اگر به تاريخ لبنان نگاهي بيفكنيم، ملاحظه مي‌کنيم كه شيعيان آن كشور همواره از جانب حكام مورد ظلم و ستم واقع مي‏شدند. در ابتدا به دست بني‏اميه و بني‏عباس و سپس سلسله ايوبيان و بالاخره نوبت به امپراطوري عثماني مي‏رسد. در زمان احمد پاشا جزار، حاكم لبنان، بود كه از جانب امپراطوري عثماني فرمان قتل عام شيعيان صادر مي‏شود. پس از عثماني نيز، لبنان مستعمره فرانسه مي‏شود. در تمام اين سالها شيعيان مظلوم‏ترين قشر جامعه لبناني بودند.
آقاي صدر با آگاهي از اين پيشينه و با تلاش براي زدودن اين غبار و زنگار چند صدساله پس از ورود به لبنان، شهر صور را براي فعاليت برمي‏گزيند. وي با توجه به ويژگي‏هاي جغرافيايي، تاريخي، فرهنگي و سياسي لبنان و منطقه اقداماتي را براي بهبود اوضاع شيعيان آغاز مي‏كند. در اين راه پر از رنج و سختي لحظه‏اي آرام ننشست، تا به اهداف خود رسيد.
ايشان با تلاش و كوشش شبانه‏روزي موفق مي‏شود در لبنان، كشوري كه بيش از هفده طايفه و مذهب را در دل خود جاي داده است، منظومه منسجم فكري و آرمان‏هاي والاي خود را اجرا كند. در ابتداي ورودش به لبنان جمله‏اي برسر زبانها افتاده بود: «جاء شرف‏الدين شاباً» يعني علامه شرف‏الدين جوان نزد ما آمده است. چندي نگذشت كه مردم لبنان سيد موسي صدر را «امام موسي صدر» خطاب كردند.
اعتقاد به تشكيلات
امام موسي صدر به داشتن تشكيلات منسجم و كار هماهنگ بسيار اعتقاد دارد و كار خود را با ايجاد چنين ساز و كارهايي آغاز كرد. ايشان در اين باره چنين مي‏گويد:
"در اين دنياي سازماني، اگر ما بخواهيم تك روي كنيم به نظر من نهايت سادگي است. ما اگر امروز عمل دسته جمعي نداشته باشيم كلاهمان پس معركه است كه هست. براي اينكه همه چيز منظم و تشكيلاتي و سازماني است."
امام موسي صدر با ياري گرفتن از تحقيقات و بررسي‏هاي عميق ميداني كه يا خود و همكارانشان در مناطق مختلف لبنان انجام دادند، يا از نتايج تحقيقات و بررسي هيئت‏هاي مختلف سازمان ملل برگرفتند، به درك كاملي از واقعيتها به اوضاع و ساختار اجتماعي و اقتصادي، آن روز لبنان رسيدند. امام در مصاحبه‏اي گفته است: "كيلومتر شمار ماشين فولكس واگن كوچك من سالانه حدود صد و پنجاه هزار كيلومتر كار مي‏كند و اين به سبب گشت و گذار در كوه‏ها و راههاي لبنان است."
امام صدر با چنين بررسيي هر اقدامي را كه آغاز كرد در قالب تشكيلاتي راه‏اندازي مي‏كرد. اقدامات امام صدر را به طور خلاصه مي‏توان چنين برشمرد:
مؤسسه صنعتي جبل عامل
اين مؤسسه در شهر صور بنا شده، و اوّلين مؤسسه‏اي است كه ايشان ايجاد مي‏كرد. مدرسه‏اي مخصوص يتيمان و محرومان. آنان در اين مدرسه در رشته‏هاي مختلف فني مثل برق، الكترونيك، آهنگري، جوشكاري، نجاري و ماشين‏هاي كشاورزي، آموزش مي‏ديدند و به صورت شبانه روزي زندگي مي‏كردند.
پس از آنكه شهيد چمران به لبنان رفت، به توصيه امام موسي صدر مديريت اين مؤسسه را بر عهده گرفت. اداره كردن چنين مؤسسه‏اي نياز به هزينه زيادي داشت. بنابراين امام صدر و دكتر چمران براي آن منبع درآمد مالي ايجاد كردند. شهيد چمران در اين باره مي‏گويد:
"در اين مدرسه محروم، براي آنكه امور خود را اداره كنيم مجبور بوديم كه براي خارج كار كنيم، يعني مثلاً در و پنجره بسازيم و بفروشيم. بنابراين، شاگردان مجبور بودند تا نيمه‏شب جوشكاري كنند، حتي در روزهاي تعطيل نيز كار كنند. در قسمت ماشين‏هاي تراش پيچ‏هاي بزرگ مي‏ساختيم و به خارج مي‏فروختيم تا مقداري از خرج ما را تأمين كند. اين موجب شده بود كه شاگردان اين مدرسه صد برابر شاگردان مدارس ديگر آزموده‏تر و ماهرتر باشند، به طوري كه يك شاگرد در اينجا بيش از پنجاه يا شصت پيچ مي‏ساخت و حتي با چشم بسته مي‏توانست پيچ بسازد."
جمعيت خيريه احسان و نيكوكاري
اين سازمان را در ابتدا مرحوم علامه شرف الدين ايجاد كرد اما پس از رحلت ايشان عملاً راكد شده بود. امام موسي صدر با بازسازي سازماني و احياي آن از همه لبناني‏ها با هر دين و مذهب و گرايشي دعوت مي‏كرد تا به محرومين كمك كنند. به اعتقاد امام صدر براي كمك به محرومين تنها نبايد به كمك مالي به ايشان اكتفا كرد بلكه بايد راهي پيدا كرد تا آنان بتوانند با استفاده از نيرو و توان خود، زندگي خود را اداره كنند.
بنابراين با احياي ساختار اين سازمان پنج كميسيون جداگانه به نام بررسي، برنامه، مالي، تبليغات و مجالس مذهبي تشكيل شد كه هر كميسيون وظيفه خاصي داشت. اعضاي جمعيت ماهانه حق عضويتي به مبلغ يك ليره لبناني پرداخت مي‏كردند. اين در حالي است كه در آن شرايط لبنان همه احزاب و سازمانها براي جذب افراد ماهانه مبلغي را نيز به اعضاي خود مي‏پرداختند. اما بودجه اين جمعيت با پرداخت همين حق عضويتها در سال 1340 ش حدود چهل هزار ليره شد. شعار جمعيت حديث امام معصوم(ع) است كه فرمودند «شيعتنا يموتون ولايسئلون بالكف» يعني پيروان ما مي‏ميرند اما دست گدايي به سوي ديگران دراز نمي‏كنند.
اين جمعيت در نخستين سال فعاليت توانست متكديان را كه چهره نامناسبي به شهر صور داده بودند، ساماندهي كند. به اين ترتيب كه آنان را تقسيم‏بندي كردند. عده‏اي را كه توانايي كار نداشتند اما اقوام ثروتمندي داشتند با خويشانشان به گفتگو نشستند تا ماهيانه مبلغي را براي اداره امور زندگي به او بدهند. عده‏اي ديگر را كه توانايي كار داشتند با آموختن حرفه‏اي به وي، شغلي آبرومند برايش ايجاد كردند. و در نهايت جلوي گدايي عده‏اي را كه بر حسب عادت گدايي مي‏كردند و نيازي به اين كار نداشتند، گرفتند.
اين جمعيت در مدتي كوتاه توانست اعتماد همه لبنانيها را جلب كند. امام موسي صدر در اين باره مي‏گويد:
"در همين چند روز پيش، يك نفر از شخصيت‏هاي مسيحي به نام «رفله منسي» نزد من آمد و دو ششم از كارخانه يخ سازي خود را وقف جمعيت كرد. همچنين دو نفر طبيب مسيحي هم‏اكنون به طور مجاني مريض‏هاي جمعيت را معالجه مي‏كنند."
رسيدگي به وضعيت زنان
يكي از دغدغه‏هاي امام موسي صدر وضع زنان در جامعه لبناني بود. وضع زنان در لبنان بسيار آشفته و نابسامان بود. برخي از آنان به علت فقر شديد ناچار به تن دادن به كارهاي بسيار پست مي‏شدند. امام صدر در اين باره مي‏گويد:
"در لبنان مسئله حجاب و بي‏حجابي زن مطرح نيست، داستان برهنگي زن يا به تعبير عرب‏ها «خلاعت» مورد مطالعه قرار مي‏گيرد. علت اين افراط، گذشته از نزديكي لبنان به اروپا، روش مقامات مسئول و متنفذان و سرمايه‏داران بزرگ است. اين دسته با زن تجارت مي‏كنند. تجارت با زن تنها به معناي معروف اين كلمه نيست بلكه مجله و روزنامه يا فروشگاهي كه با عكس‏هاي نيمه عريان زن و فروشندگان زيبا سطح فروش خود را بالا مي‏برد، نيز با زن تجارت مي‏كند. در لبنان براي جلب سياح سعي مي‏شود لباس‏هاي زن‏ها در خيابان، در مجالس، هتل‏ها، كناره‏هاي دريا، فروشگاه‏ها، تفريح‏گاه‏هاو حتي در ادارات دولتي طراحي شود كه غريزه بينندگان را به بهترين وجهي ارضا كند."
امام موسي صدر مي‏كوشد براي از بين بردن زمينه‏هاي فساد، سطح فكري و تربيتي خانم‏ها را از لحاظ ديني و اخلاقي ارتقا دهد و با مشاركت دادن آنان در كارها و آمدنشان به صحنه‏هاي اجتماعي از طريق تأسيس مراكزي مخصوص ايشان مثل تأسيس خانه دختران و آموزشگاه پرستاري به ارتقاي شخصيت بانوان كمك كردند.
خانه دختران
در اين مكان دختران بي‏سرپرست و فقير خياطي، گلدوزي و هنرهاي دستي ديگر را فرا مي‏گرفتند. بسياري از اين بانوان پس از اتمام دوره امور زندگي و نزديكان خود را به بهترين شكل اداره مي‏كردند. آموزشگاه پرستاري دختراني كه ديپلم داشتند در اين مركز آموزش پرستاري مي‏ديدند و پس از اتمام دوره آنها جذب مراكز پزشكي و درماني مي‏شدند.
درمانگاه و مراكز پزشكي
اين مركز به نام «مدينة الطب» شهرت يافت، و تا به حال اقدامات وسيع و مهمي را در خصوص امور بهداشتي و درماني به انجام رسانده است و در بسياري از روستاهاي جنوب لبنان كه سال‏ها مردمش از همه چيز محروم بودند، درمانگاه و مراكز بهداشتي داير كرده است. پس از راه‏اندازي اين مركز درماني بزرگ، آموزشگاه پرستاري نيز زير نظر اين مركز اداره شد.
كارگاه قاليبافي
امام موسي صدر براي تأسيس اين مركز به ايران سفر كرد و در شهر كاشان با قاليباف‏هاي ماهر و سابقه‏دار به تبادل نظر نشست و يكي از اساتيد اين صنعت را با خود به لبنان مي‏برد و وي را براي آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشكيل كلاس‏هاي آموزش قاليبافي، بانوان بسياري اين صنعت را به خوبي يادگرفتند، چنان كه بعد از اندكي اين مراكز آموزشي، يكي از مراكز سرنوشت ساز براي قشر بانوان و ديگر محرومان به حساب آمد و به علت همين اهميت، زير نظر شهيد بزرگوار دكتر مصطفي چمران اداره مي‏شد. بيش از سيصد دختر از منطقه جبل عامل در اين مركز آموزشي، مشغول يادگيري قاليبافي بودند. بعد از اتمام دوره لازم در آن مركز، وسايل قاليبافي در اختيار آنها گذاشته مي‏شد و آنان در منزل خود به كار ادامه مي‏دادند و در برابر، دستمزد دريافت مي‏كردند. موسسه اين قالي‏ها را در فروشگاه‏هاي مخصوص مي‏فروخت و با سود آن كارهاي ديگري را در راه بهبودي اوضاع محرومان و بي‏سرپرستان انجام مي‏داد.
مركز بررسي‏هاي اسلامي
يكي ديگر از حركت‏هاي مهم و ماندگار امام موسي صدر، راه‏اندازي مركز فعال ديگري است كه به نام «معهد الدراسات الاسلاميه» يا مركز بررسي‏هاي اسلامي معروف است. اين مركز اسلامي در تربيت طلاب علوم ديني، اهتمام فراواني دارد و علاوه بر لبنان، عده زيادي از كشورهاي آفريقايي، افغانستان، اندونزي و چين، تايلند، ژاپن و ... در آنجا درس طلبگي مي‏خوانند. افراد بي‏شماري نيز از اين مركز فارغ التحصيل شده و به كشورها و شهرهاي خود بازگشته‏اند. هم‏اكنون در بسياري از كشورهاي آفريقايي، تربيت يافتگان همين حوزه علميه، معارف اسلام و مكتب تشيع را رواج مي‏دهند. شهيد سيد عباس موسوي، دبير كل سابق حزب‏اللَّه لبنان، يك نمونه از پرورش يافتگان اين حوزه علميه است. وي به تشويق امام موسي صدر وارد اين مركز شد و پس از اتمام دوره كامل آن به نجف اشرف هجرت كرد. اين مدرسه علوم ديني با معماري زيبايي ساخته شده و در كنار درياي مديترانه، در شهر صور قرار دارد.
دارالايتام، سازمان زنان، كلاس‏هاي مبارزه با بي‏سوادي، كودكستان، خانه معلولين و درماندگان، مدرسه نمونه دختران، باشگاه ورزشي جوانان و مركز علمي تحقيقي لبنان نيز از ديگر اقدامات امام موسي صدر است.
مجلس اعلاي شيعيان
مهمتر از همه اينها تشكيل مركزي براي ساماندهي امور كلي شيعيان براي استفاده از حقوق طبيعي و حراست از شخصيت انساني آنان بود. در آن زمان همه طوايف موجود در لبنان براي خود مركزيت و دستگاه رهبري داشتند و بدين وسيله از حقوق خويش دفاع مي‏كردند. چنان كه طايفه اهل تسنن داراي مجلسي به نام «دارالفتوي» بودند كه رهبري آن را «شيخ حسن خالد» به عهده داشت و طايفه دروزي‏ها براي خود مركز قانوني داشتند و طايفه دروزيها «شيخ عقل» از حقوق آنان پاسداراي مي‏كرد، مسيحيان و ساير طوايف نيز به همين منوال. در اين ميان تنها شيعيان فاقد تشكيلات و مركزيتي قانون بودند و اين باعث شده بود حتي از حقوق بسيار ناچيزي كه براساس قانون طايفگي به آنان تعلق مي‏گرفت، محروم بمانند. امام موسي صدر براي گرفتن حقوق قانون شيعيان رهسپار بيروت مي‏شود و مبارزه وسيعي را در اين خصوص آغاز مي‏كند. وي تمام نيروي خود را به كار مي‏گيرد تا يك مجلسي قانوني براي شيعيان آن كشور تشكيل دهد. در حركت نخست، موضوع را به طور جدي با شخصيت‏هاي بزرگ سياسي، محلي و مذهبي شيعه و غيرشيعه لبنان در ميان مي‏گذارد و هدف خود را از تاسيس اين مركز براي آنان توضيح مي‏دهد.
امام موسي صدر در يكي از اين نشست‏ها با حضور شخصيت‏هاي مختلف مسلمان و مسيحي طي سخنراني مستدل و مبسوطي با عنوان » علل عقب ماندگي مسلمانان « ابتدا به علل فرعي اشاره كرد و سپس علت اصلي و منشاء عقب ماندگي را با استناد به آيات قرآن و روايات اهل بيت و براهين عقلي، تنها در عدم تشكيلات منسجم و عدم تشكيل حكومت مقتدر قلمداد نمود. آنگاه براي احقاق حقوق، سازماندهي و اداره بهتر شيعيان لبنان، به تشكيل مركزي مستقل تأكيد مي‏كند، اما در اين راه با كارشكني‏ها و مخالفت‏هاي فراواني چه از جانب برخي نادانان و چه برخي كه با طرح‏ريزي و هدفمندي سعي در ايجاد مانع داشتند، رو به رو مي‏شود. به هر رو تلاش‏هاي پيگير به ثمر نشست. نمايندگان شيعيان در مجلس شوراي لبنان، به پيشنهاد امام صدر طرحي قانوني را به مجلس تقديم كردند كه اين طرح به تصويب مجلس و امضاي رئيس جمهوري لبنان رسيد.
بر اساس اين طرح قانوني، شيعيان توانستند مجلسي را به نام «المجلس الاسلامي الشيعي الاعلي» براي دفاع از حقوق خود تأسيس كنند. پس از گذراندن مراحل قانوني، مجلس اعلاي شيعيان در لبنان با انتخاب هيئتي شرعي متشكل از نه نفر از علماي بزرگ شيعه و هيئتي اجرايي متشكل از 12 نفر به طور رسمي و قانوني شروع به فعاليت كرد و امام موسي صدر به عنوان نخستين رئيس مجلس اعلاي شيعيان انتخاب شد.
پس از آن ايشان در سخناني در جمع اعضاي مجلس اعلاي شيعيان پس از انتخاب به رياست مجلس مي‏گويد:
"اين برهه زماني كه امروزه در آن به سر مي‏بريم، در سازماندهي و به تعبيري دقيق‏تر، تلاش براي سازماندهي شيعيان لبنان خلاصه مي‏شود." و درباره مجلس نيز مي‏گويد: "من مايلم گوشزد كنم كه اين مجلس مطلقاً در ميان مسلمانان شكاف ايجاد نخواهد كرد، بلكه وحدت كامل از طريق گفتگو و تفاهم و يكدلي، ساده‏تر صورت مي‏گيرد و گفتگو جز در ميان نمايندگان واقعي امكانپذير نيست و مجلس هم راه درست نمايندگي است. به اميد آنكه اين حقيقت بدون هيچ شك و ترديدي فهميده شود. با قلبي گشاده و آغوشي باز براي همكاري اين مطلب را اعلام مي‏كنيم و آينده، خود بهترين گواه ما خواهد بود."
اهداف مجلس اعلاي شيعيان
امام موسي صدر در سخناني اهداف مجلس را چنين برمي‏شمرد:
"1. اقدام به يك موضع‏گيري كامل اسلامي چه از نظر فكري و علمي و چه از نظر مبارزه و جهاد
2. تنظيم شئون طايفه‏اي شيعيان و بهسازي هرچه بيشتر اجتماعي و اقتصادي آنان
3. اقدام اساسي براي جلوگيري از تفرقه ميان مسلمانان و سعي فراوان به منظور وصول به وحدت كامل
4. همكاري با همه طوايف مذهبي لبنان و كوشش براي حفظ وحدت كشور
5. توجه و مراقبت نسبت به مسئوليت‏هاي ملي و وطني و حفاظت از استقلال و آزادي لبنان و پاسداري از سرزمين و مرزهای كشور
6. مبارزه‏اي پيگير با جهل، فقر و تخلفات و ستم اجتماعي و فساد اخلاقي
7. ياري و مساعدت و پشتيباني از مقاومت فلسطين و همكاري با دولت‏هاي مترقي و برادران عرب به منظور آزاد سازي سرزمين‏هاي غصب‏شده به دست رژيم اشغالگر قدس."
جنبش محرومان
امام موسي صدر براي سازماندهي، پرورش و آشنا ساختن جوانان به جهان‏بيني اسلامي و بهره‏مندي هرچه بيشتر از اين نيرو براي مبارزه با ستم‏هاي فرهنگي و اقتصادي و سياسي سازماني را به نام «حركت المحرومين» تأسيس مي‏كند.
امام صدر خود براي نماياندن خطوط كلي اين حركت چنين مي‏گويد:
"حركت المحرومين از ايمان به خدا و انسان و آزادي و كرامت انساني سرچشمه گرفته است و هر گونه ستم اجتماعي و نظام سياسي طايفي را برطرف نموده و با استبداد و فئوداليسم و سلطه و تفرقه به مبارزه برخاسته است. حركت المحرومين حركتي است مردمي كه براي سيادت و عظمت وطن و سلامت كشور تلاش و با استعمار و تجاوزات و مطامعي كه متوجه لبنان است، مبارزه مي‏كند."
جنبش امل
فعاليت‏هاي حركت محرومين روز به روز گسترده‏تر و استوارتر مي‏شد. بخش‏هاي اداري، تشكيلاتي، عقيدتي و سياسي اين سازمان كار خود را آغاز كرده بودند. در آن هنگام گروه‏هاي چپي و راستي ارتشي براي خود داشتند. از سوي ديگر ارتش لبنان و همچنين گروه‏هاي نظامي ديگر براي حفظ مرزهاي جنوبي لبنان در برابر تهاجم و حملات پي در پي اسرائيل كاري نمي‏كردند. امام موسي صدر در يك سخنراني در اين باره مي‏گويد:
"دفاع از وطن تنها از وظايف و مسئوليت‏هاي دولت نيست، بلكه همه افراد وظيفه دارند از كشور، سرزمين و خانه خويش دفاع كنند و اگر حكومت، مسئوليت دفاع از مملكت را انجام نداد، ضرورت دفاع از گردن ملت ساقط نخواهد شد."
از همين رو آموزش نظامي به جوانان آغاز شد. نخستين گروه، هفتاد نفر از دانش‏آموختگان مدرسه صنعتي جبل عامل بودند. اين آموزش‏ها زير نظر سازمان فتح فلسطيني و در عين البنيه به صورت پنهاني بود. اين آموزش‏ها به مدت هفت ماه مخفيانه ادامه داشت، تا اينكه در يكي از روزهاي به هنگام آموزش ناگهان ميني در دست يكي از مربيان منفجر شد. در اين حادثه دلخراش 27 نفر از اعضاي سازمان شهيد شدند. در پي اين انفجار امام صدر در يك كنفرانس مطبوعاتي تولد سازمان نظامي امل را اعلام كرد.
گفتگو، تفاهم و همزيستي
امام صدر در لبناني زندگي مي كرد كه محيطش با قم و نجف تفاوت بنيادين داشت. اولين خصوصيت لبنان آن بود كه بخشي مهم از جهان عرب بشمار ميرفت. كسي كه مي خواست شيعيان اين كشور را از تيره روزي در آورد، و آنها را مقدم بر ديگران، در سطح ملي، منطقه و جهان مطرح كند، نميتوانست به موقعيت ممتاز خود در جهان تشيع بسنده كند. و امام صدر اين را به خوبي مي دانست.
ملک عبدالله در ديداري كه متعاقباً با خانواده امام صدر داشت، عمق علاقه خود به آن بزرگوار را در قالب اين جمله بيان کرد: "من در تمام سالهاي زندگي، شخصيتي به هوشمندي، وسعت اطلاع، حسن خلق، انسانيت و جذابيت امام موسي صدر نديدم."
امام موسی در فروردين سال 1349 و در حاشيه پنجمين اجلاس "مجمع البحوث الاسلاميه" با جمال عبدالناصر ملاقات کرد. ملاقاتي كه مدت اوليه آن 15 دقيقه مقرر شده بود، بنابر تقاضاي رهبر مصر بيش از دو ساعت به طول انجاميد. عبدالناصر بعد از اين ملاقات مكرراً به علماي اهل سنت لبنان چنين گفت: "كاش الازهر رئيسي چون آقاي موسي صدر مي داشت."
حضور امام صدر در جهان عرب، افزون بر ميادين سياسي، عرصه فكر و انديشه نيز بود. متحدان اصلي امام صدر در جهان عرب، علما و انديشمندان اهل سنت بودند. ارتباط تنگاتنگ امام صدر با اين بزرگان، از همان بدو ورود به لبنان آغاز شد. برجستگاني چون شيخ محي الدين‌حسن، شيخ حسن خالد، شيخ شفيق يموت، شيخ محمد سليم جلال‌الدين و شيخ احمد الزين، از ياران اول و كليدي امام صدر در آن كشور بودند. در خارج لبنان نيز فحولي چون شيخ محمد الغزالي، شيخ محمد ابوزهره، شيخ محمد عبدالرحمن بيصار، شيخ حبيب المستاوي و دكتر محمد محمد الفحام، از متحدين اصلي و اراتمندان ايشان بشمار مي رفتند. امام صدر در محافل متعددي با اين بزرگان نشست و برخاست داشت. يكي از عمده ترين اين محافل، كنفرانسهاي اسلامي جهان عرب بود. امام صدر در اغلب قريب به اتفاق اين كنفرانسها، خصوصاً كنفرانسهاي سالانه "الفكر الاسلامي" در الجزاير و "مجمع البحوث الاسلاميه" در مصر، حضوري فعال و سازنده داشت. بطور قطع سخنراني فاضلانه اين بزرگوار تحت عنوان "روح الشريعه الاسلاميه"، كه در تير سال 1352 در كنفرانس تيزي ووزو الجزاير ايراد گرديد، به انضمام مباحثاتي كه متعاقب آن با بزرگان اهل سنت جهان اسلام به عمل آوردند، يكي از زيباترين، صميمي ترين و در عين حال صريحترين نمونه هاي گفتگوي بين مذاهب اسلامي بشمار مي رود. بعد از آن بود كه روزنامه هاي مهم الجزاير، عنوان "النجم المؤتمر" يا "ستاره كنفرانس" را بر ايشان اطلاق كردند. يكي دو سال بعد، دكتر محمد محمد الفحام رنيس وقت دانشگاه الازهر، طي صحبتي با آيت الله محمد واعظ زاده خراساني، امام صدر را در شمار كساني قرار داد كه قرآن كريم در وصفشان فرموده است: "و زاده بسطه في العلم و الجسم"
دومين ويژگي مهمي كه لبنان را از ساير كشورهاي عربي متمايز مي ساخت، حضور اقليتي بزرگ و قدرتمند مسيحي در آن كشور بود. اقليتي كه ضمن برخورداري از كمتر از نصف جمعيت، به يمن حمايت غرب تمامي مقدرات كشور را بدست گرفته بود. و البته اين كمترين حضور غرب در لبنان بود. لبناني كه حداقل از قرن 18 ميلادي به اين طرف، دروازه ورود فرهنگ و تمدن مغرب زمين به جهان عرب بوده است. كسي كه مي خواست در اين كشور غربزده عظمت اسلام و تشيع را احياء كند، نمي توانست نقش مسيحيت و غرب را ناديده انگارد. مضاف بر آنكه مي بايست منطقي قويتر و رفتاري جذابتر داشته باشد، تا بتواند دلها را تسخير كند. و امام موسي صدر اينگونه بود.
هنگامي که فؤاد شهاب رئيس جمهور خوشنام لبنان با امام صدر ملاقات كرد. فضل الله دندش نيز در اين جلسه حضور داشت. او كه از نزديكترين دوستان فؤاد شهاب، و از نمايندگان شيعي پارلمان محسوب مي شد، بعدها خاطره آن ديدار را چنين توصيف کرد:
"رئيس جمهور كه بشدت تحت تأثير شخصيت و افكار امام صدر قرار گرفته بود، بعد از ملاقات به من چنين گفت: "فضل الله! اگر مسيحيان چنين شخصيتي مي داشتند، او را به مقام قديسي مي رساندند. اين مرد را بايد با تمامي وسائل و امكانات ياري کرد."
تأثير سخنان امام صدر بر جوانان مسيحي به حدي بودكه برخي بزرگان آن چنين گفتند:
"روحانيتي كه آقاي صدر با يك ساعت وعظ در ديرهاي ما مي ريزد، بيش از روحانيتي است كه خود ما طي شش سال در اين ديرها بوجود مي‌آوريم."
انديشمنداني چون جرج جرداق و سليمان كتاني مكرراً اظهار داشتند: "اگر روحانيون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه ميكردند، اثري از مسيحيت و ساير اديان باقي نمي‌ماند."
كاردينال فرانس كونيگ، اسقف اعظم دانمارک، براي ديداري چند روزه به لبنان آمده بود. مطران يوسف الخوري وسيله ملاقات وي را با امام صدر فراهم نمود. كاردينال كونيگ در پايان ملاقات به امام چنين گفت:
"عالي جناب! من راجع به شما زياد شنيده ام. ايمان دارم كه مي توان تاريخ لبنان را به دو دوره كاملاً مجزا تقسيم کرد: دوران قبل از موسي صدر و دوران موسي صدر."
مشي و رويه امام موسي صدر مبتني بر گفتگو است. وي توانسته است با اجراي اين فكر روابط صميمانه و نزديكي با ديگر طوايف و رهبران آنان برقرار كند. از اين طريق شيعيان لبنان نيز براي اولين بار توانستند هم پاي ساير طوايف و مذاهب در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، علمي، سياسي و اقتصادي تاثير گذار و فعال باشند. امام موسي صدر براي اين منظور با رهبران مسيحيت لبنان اعم از كاتوليك، ارتدوكس، پروتستان و ارامنه ديدار و گفتگو مي‏كند. اعتماد آنان به ايشان به حدي رسيد كه خطبه عيد روزه آنان را در كليساي كبوشيين بيروت، امام موسي صدر خواند. همچنين حمايت امام صدر از بستني فروش مسيحي باعث شد كه مسيحيان لبنان وي را مسيح لبنان بخوانند. مسئله از اين قرار بود كه بستني فروش مسيحي به نام آنتيبا در شهر صور بود كه در كنار بستني فروش مسلماني دكان داشت. بستني فروش مسلمان به مردم مي‏گفت اين شخص مسيحي و نجس است. از او بستني نخريد. آنتيبا نزد امام موسي صدر رفت و آنچه را اتفاق افتاده بود، بيان كرد. پس از آن بود كه امام صدر به همراه چندتن ديگر به مغازه آنتيبا رفت، نشست و كمي بستني خورد. اين كار امام چون بمب لبنان را تكان داد.
پاك دانستن اهل كتاب كه تا آن زمان بي‏سابقه بود، سبب شد توجه همه رهبران مسيحي به سوي ايشان جلب شود پس از آن بود كه در اواخر تابستان 1341 مطران گريگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر براي عضويت در هيئت امناء «جنبش حركت اجتماعي» دعوت كرد و از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسي صدر در كليساها، ديرها و مجامع ديني و فرهنگي مسيحيان آغاز مي‏شود.
نقش امام موسي در حل اختلافات قومي و قبيله‏اي ميان مسيحيان با يكديگر و ايجاد صلح و آشتي نيز بسيار حائز اهميت است. ايشان روابط دوستانه و همكاري صميمانه‏اي با مطران يوسف الخوري، مطران جورج حداد، كاردينال خريش و برقرار مي‏كند.
سخنراني‏هاي تاريخي امام صدر در ديرالمخلص واقع در جنوب، و كليساي مارمارون در شمال لبنان طي سالهالي 1341 و 1342، تاثيرات معنوي عميقي بر مسيحيان آن كشور بر جاي نهاد.
امام صدر در تابستان سال 1342 طي سفري دو ماهه به كشورهاي شمال آفريقا، طرحي نو براي همفكري مراكز اسلامي مصر، الجزاير و مغرب با حوزه‏هاي علميه شيعه لبنان در انداخت. وي در بهار سال 1344، اولين دوره سلسله گفتگوهاي اسلام و مسيحيت را با حضور بزرگان اين دو دين الهي، در مؤسسه فرهنگي الندوة اللبنانيه به راه مي‏اندازد. وي پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل در سال 1346 به ديدار پاپ رفت، و نشستي كه در ابتدا نيم ساعت پيش‏بيني شده بود، به تقاضاي پاپ بيش از دو ساعت به درازا كشيد. امام موسي صدر از سال 1347 به عضويت مركز اسلام‏شناسي استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفكري و ارائه سمينارهاي متعددي در آن، انتشار آثار ذي قيمت چون "مغز متفكر جهان شيعه" را زمينه سازي كرد. امام موسي صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلاي اسلامي شيعيان، از شيخ حسن خالد مفتي اهل سنت لبنان دعوت كرد، تا با همفكري يكديگر براي توحيد شعاير، اعياد و فعاليتهاي اجتماعي طوايف اسلامي، تدبيري بينديشند. وي در همين خصوص طرح مدوني را به اجلاس سال 1349 مجمع بحوث اسلامي در قاهره ارائه کرد، و متعاقب آن به عضويت دائم اين مجمع در مي‏آيد. امام موسي صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبيران جرايد بيروت، با پيش بيني صريح حذف فاصله‏ها و روند جهاني شدن در اواخر قرن بيستم، قرن بيست‌ويكم را قرن همزيستي پيروان اديان، مذاهب، فرهنگ‏ها و تمدن‏هاي گوناگون مي‏نامد و بر رسالت تاريخي لبنان براي ارائه الگويي موفق در اين زمينه پاي مي‏فشرد. امام موسي صدر در اواسط سال 1357 موفق شد رهبران مسلمان و مسيحي لبنان را براي برپايي يك جبهه فراگير ملي متقاعد کند، و در اين مسير تا آنجا پيش رفت كه حتي موعد تأسيس و اولين گردهمايي آنان را براي پس از بازگشت خود از سفر ليبي مشخص كرد.
حمايت از فلسطين و دفاع در برابر اسرائيل
امام موسي صدر از سال 1343 و يك سال پيش از تأسيس جنبش فلسطيني فتح، در پي انديشه تبديل جامعه مصرفي لبنان به جامعه‏اي مقاوم در برابر تجاوزات آينده رژيم صهيونيستي برآمد. وي در بهار سال 1344 گروهي از جوانان مؤمن شيعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره‏اي شش ماهه فنون نظامي را فراگيرند. با بازگشت اين جوانان كه اولين كادرهاي مقاومت لبنان بودند، عمليات ايذايي مشترك رزمندگان فلسطيني لبناني در شمال فلسطين اشغالي آغاز شد. بخش اعظم نيروهاي رزمنده از جوانان شيعه لبنان، و فرماندهي عمليات بر عهده رزمندگان فلسطيني بود. اولين شهيد شيعه در عمليات ايذايي بر عليه رژيم صهيونيستي، از جوانان شهر مرزي «ناقوره» بود كه در سال 1347 به شهادت رسيد.
در پي بمباران شديد جنوب لبنان توسط رژيم صهيونيستي در سال 1349 و عدم واكنش مناسب دولت وقت، اعتصابي بي‏سابقه به دعوت امام موسي صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه‏اي كه دولت وقت را برآن داشت براي بازسازي مناطق جنگي و برپايي پناهگاههاي مناسب در آن، مجالس جنوب را تأسيس کند. امام موسي صدر در سال 1349 رهبران مذهبي مسلمانان و مسيحيان جنوب لبنان را در چارچوب كميته دفاع از جنوب گرد هم مي‏آورد، تا براي مقاومت در برابر تجاوزات رژيم صهيونيستي چاره‏انديشي كنند.
از اوايل سال 1341 عمليات ايذايي جوانان شيعه در داخل فلسطين اشغالي شكلي مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نيز به صلاح‌ديد امام صدر، افتخار آن به نام نيروهاي مخصوص جنبش فلسطيني فتح ثبت مي‏گشت. در شهريور سال 1351 و كمتر از 24 ساعت پس از اشغال 48 ساعته دو روستاي قاناي جلي و جويا به دست سربازان رژيم صهيونستي، نشست فوق العاده مجلس اعلاي اسلامي شيعيان با حضور تمامي اعضاء در روستاي جويا برگذار گرديد، و از همان روز امام اولين بذرهاي مقاومت لبناني را مي‏كارد. يك ماه پس از اين حادثه و به هنگام تجاوز نيروهاي صهيونيستي به روستايي در جنوب لبنان، اولين عمليات غير رسمي مقاومت لبنان به اجرا درآمد، كه حاصل آن چند كشته و مجروح اسرائيلي بود. از پاييز سال 1351 آموزش نظامي جوانان شيعه شتاب بيشتري گرفت. اولين شهيد مقاومت لبنان فلاح شرف‏الدين، مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتي جبل عامل بود كه در زمستان 1352 و پس از به هلاكت رساندن چند تن از سربازان رژيم صهيونيستي، در روستاي مرزي «بنت جبيل» به شهادت رسيد. با پايان يافتن جنگ داخلي لبنان و انتقال دامنه ناآرامي‏ها به جنوب، واحدهاي مقاومت لبنان رسماً در نقاط استراتژيك مناطق مرزي مستقر شدند. اولين عمليات بزرگ مقاومت لبنان عليه تجاوزات اسرائيل در اواخر سال 1355 صورت گرفت كه پس از چند روز درگيري، به آزادسازي شهرك‌هاي طيبه و بنت‌جبيل منجر شد. امام موسي صدر اولين شخصيتي است كه در زمستان سال 1356، طرح سازش‏كارانه توطين پناهندگان فلسطيني در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگيري نمود. اسرائيلي‏ها و حاميان آنها قصد داشتند فلسطينيان آواره از وطن را در جنوب لبنان ساكن سازند و به اصطلاح وطني جديد براي آنها ايجاد كنند. آنان با اين اقدام قصد داشتند تا هم فلسطيني‏ها را از سرزمين‏هاي خودشان بيرون بياندازند و هم هژموني و ساختار لبنان را برهم بزنند كه همان طور كه گفته شد، درايت و تدبير امام صدر مانع اين اقدام شد. در حمله گسترده سال 1357 اسرائيل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشيني احزاب چپ و گروه‏هاي فلسطيني، جوانان مقاومت لبنان و دانش‏آموزان مؤسسه صنعتي جبل عامل در منطقه اشغالي باقي ماندند، و به رغم امكانات اندك تا به آخر عليه اشغالگران صهيونيست ايستادگي كردند.
اعتصاب غذا
تابستان سال 1975 ميلادي، لبنان صحنه جنگ‏هاي داخلي شده بود. همه گروه‏ها و احزاب درگير بودند. آنان به جاي تلاش براي پايان دادن به اين جنگ‏ها، به دنبال منافع حزبي، طايفي و گروهي خود بودند و براي اين آتش هيزم بيشتري فراهم مي‏كردند. تعداد زيادي كشته و زخمي شده بودند. با تلاشهاي امام صدر و برخي ديگر چند بار آتش‏بس برقرار شد اما بلافاصله با كوچك‏ترين بهانه‏اي جنگ را از نو آغاز مي‏كردند. امام موسي صدر براي اينكه جنگ را متوقف كند دست به ابتكار و تاكتيك جالبي مي‏زند. به مسجد الصفا در بيروت مي‏رود و اعتصاب غذا يا به قول لبنانيها «اعتصام» مي‏كند. اعلام اعتصاب غذاي امام موسي در بحبوبه كشت و كشتار، براي ختم خونريزي لبنان را به لرزه درآورد.
امام صدر خود در اين باره مي‏گويد:
"علي رغم تمام تلاشهاي من، هنوز بمباران متوقف و آرامش برقرار نشده و شرايط روز به روز بدتر مي‏شود. بنابراين ساعت 2 بعدازظهر تصميم گرفتم كه اعتصاب غذا كنم و روزه بگيرم. توشه من كتاب خدا و چند جرعه آب است. اينجا مي‏مانم تا شهادت يا زماني كه كشور به حالت قبلي خود برگردد. با مادر، همسر و فرزندان خود خداحافظي كرده‏ام و به اينجا آمده‏ام تا نماز بخوانم و دعا كنم، خدا اين كشور را نجات دهد. من با اعتصاب غذاي خود مي‏خواهم ثابت كنم كه در لبنان سلاح ديگري غير از سلاح تخريب و خونريزي وجود دارد."
سپس امام موسي صدر بيانيه اعلام اعتصاب غذا را صادر مي‏كنند. در قسمتي از اين بيانيه آمده است:
"... متأسفانه در لبنان سياست ديگر وسيله نيست بلكه تبديل به هدف شده است. افراد، جماعتها، احزاب و شخصيتها بدان وسيله زندگي خود را مي‏گذرانند ... برادران هموطن، من ديگر چيزي جز نفس خود ندارم كه عرضه كنم و آن را نيز به عنوان قرباني براي وطن تقديم مي‏كنم..."
ايشان سپس طي بيانيه‏اي خواسته‏هايي چنين اعلام مي‏كند:
"1. توقف خونريزي‏ها و همه فعاليت‏هاي مسلحانه،
2. پايان يافتن بحران خلأ دولت و تشكيل دولتي غير حزبي كه بتواند كشور را به حالت طبيعي بازگرداند،
3. تشكيل سه هيئت در كنار هيئت دولت:
يك: براي انجام تحقيقي جامع براي كشف ريشه‏ها، فرآيندها و مسببين جنگ
دوم: براي اجراي طرح‏هاي توسعه و عمراني مناطق محروم،
سوم: اجراي مصالحه ملي همه‏جانبه"
استقبال از اقدام امام موسي كم‏نظير بود. گروه‏هاي كثيري از مردم به مسجد آمدند و در اعتصاب غذا شركت كردند. عده زيادي از بعلبك و جنوب لبنان به سمت بيروت آمدند. اما عده‏اي كه پايان جنگ را به نفع خود نمي‏ديدند، خراب‏كاري مي‏كردند و از آنجا كه تجمع مردم را در مسجد و در اطراف امام موسي، به مصلحت خود نمي‏ديدند، فروش بنزين را قطع كردند، تا جلوي آمدن مردم را بگيرند. مرتب از راديوهاي خود اعلام مي‏كردند كه خيابان‏ها در اختيار تيراندازان است و هركس از خانه خارج شود، كشته مي‏شود. ولي با همه اينها هزاران نفر به مسجد آمدند و از برنامه‏هاي امام موسي صدر حمايت مي‏كردند.
مسيحيت نيز به حركت در آمد، روز بعد از اعتصاب غذا، برخي از گروه‏هاي ارمني از پيشنهادات امام موسي صدر حمايت كردند. روز دوم تعدادي از كشيش‏ها و پاتريارك‏ها در كليساهاي خود اعتصاب غذا كردند و تعدادي از مسلمانها نيز به آنها ملحق شدند. امام از نظر بدني در اثر اعتصاب ضعيف شده بود و به سختي حركت مي‏كرد. تعدادي از خانم‏هاي لبناني با پاي پياده و در آن شرايط نا امن به مسجد آمدند و به اعتصاب غذا پيوستند.
بزرگان لبنان و سياستمداران و روحانيون از همه گروه‏ها به مسجد آمدند و اعلام پشتيباني كردند. مفتي حسن خالد رهبر اهل سنت و عده زيادي از رهبران مسيحي و همچنين ياسر عرفات و عده‏اي از مسئولان مقاومت و حتي وزير امور خارجه سوريه و رئيس جمهور و نخست وزير سابق لبنان همه براي اعلام طرفداري، به ديدار امام موسي صدر آمدند. دامنه اعتراض به خون‏ريزي بالا گرفت و بالاخره آتش‏بس پذيرفته شد و بالاخره با انتخاب رشيد كرامي به نخست وزيري، بيروت روي آرامش را به خود ديد.
رشيد كرامي، ياسر عرفات و خدام، وزير خارجه وقت سوريه كه از طرف حافظ اسد براي كمك به پايان جنگ به لبنان آمده بود همگي از امام صدر خواستند به اعتصاب غذاي خود پايان دهد. اما حادثه‏اي ديگر در شهر بعلبك در حال رخ دادن بود كه سبب شد امام به اعتصاب پايان دهد. عده‏اي به چند روستاي مسيحي نشين در آن منطقه حمله كرده بودند و براي اينكه جنگ‏هاي فرقه‏اي را توسعه دهند و مانع آتش‏بس شوند تعدادي از مسيحيان را كشته بودند. آنان قصد داشتند اين مسئله را بهانه‏اي براي قتل عام مسلمانان كنند. امام موسي صدر پس از آتش‏بس بلافاصله اعتصاب غذا را پايان داد و سريعاً به بعلبك رفت و پس از چهار روز كار مستمر و پيگير بعلبك را آرام كرد. امام صدر در آنجا جمله معروفي را بيان كرد و گفت:
"اگر در بيروت پسر مرا بكشند، اجازه نخواهم داد كه در بعلبك يك مسيحي بي‏گناه كشته شود. اين دو مسئله هيچ ارتباطي با هم ندارند." اينگونه بود كه امام صدر در نزد همه «رجل صلح و آرامش» ناميده شد.
انقلاب اسلامي ايران
امام موسي صدر هرچند كه در ايران حضور نداشت، اما تحولات اجتماعي ايران را به دقت دنبال مي‏كرد. ايشان در طول 15 سال از سال 42 تا 57 كه انقلاب ايران به ثمر نشست لحظه‏اي در كمك انقلابيون، رهبري و مبارزين ايراني خارج از كشور درنگ نكرد و از تمامي امكانات خود حتي آبروي خود در اين راه مايه گذاشت. ايشان هم با حضرت امام (ره) در ارتباط بودند و هم با شخصيت‏هايي چون شهيد بهشتي، شهيدمطهري، شهيد مفتح و ديگران. همچنين با دانشجويان انقلابي خارج از كشور كه در قالب انجمن‏هاي اسلامي فعاليت مي‏كردند مرتباً در تماس بودند.
پس از دستگيري حضرت امام(ره) در خرداد 1342 نيز امام موسي صدر به واتيكان مي‏رود و با وزير خارجه پاپ ديدار مي‏كند و به طور منطقي و مستدل از روحانيت و عملكرد آنان دفاع مي‏كند و پس از تبعيد حضرت امام به تركيه نيز امام موسي صدر به اروپا و شمال آفريقا سفر و با شخصيت‏هاي مذهبي و با نفوذ مسيحي و شيوخ الازهر ديدار مي‏كند و مي‏كوشد امنيت حضرت امام را در آنجا و سپس در انتقال به نجف تأمين كند.
امام موسي صدر در سال 1344 طي سفري به ايران از شهرهاي مختلفي بازديد و با روحانيون و علما ديدار مي‏كند. امام صدر در شيراز در مسجد حضرت ولي عصر(عج) به سخنراني مي‏پردازد و مردم را به مبارزه عليه ظلم و ستم شاه فرا مي‏خواند. در سال 1347 امام صدر طي سفري به نجف با مراجع تقليد و حضرت امام ديدار مي‏كند. ديدار ايشان با امام طولاني و خصوصي بود به طوري كه حساسيت شديد ساواك را برمي‏انگيزد.
در طول تمام سال‏هاي مبارزه، امام صدر و تشكيلات زير نظر ايشان همواره پناهگاه و مأمن مبارزين بود. برخي از اين افراد حتي مخالف امام صدر بودند اما ايشان با بردباري و سعه صدر فراوان همه مشكلات را حل مي‏كردند. حتي به رئيس جمهور وقت سوريه، حافظ اسد، اطلاع داده بود و او نيز به همين اعتبار كمك‏هاي فراواني در اختيار مبارزين قرار داد.
همچنين امام در مصاحبه‏اي با روزنامه المحرر در تاريخ 1974 مبارزات امام خميني و مردم ايران را بر ضد شاه به گوش جهان عرب مي‏رساند. در نشست يك ساعته‏اي كه با امير عبداللَّه، وليعهد وقت عربستان سعودي و پادشاه كنوني آن كشور، داشت سه چهارم از وقت را به تبيين اهميت و جايگاه انقلاب اسلامي پرداخت و آنان را پيش از پيروزي انقلاب به داشتن روابط حسنه و سازنده با انقلاب فراخواند. در ارديبهشت 57 نيز لوسين جرج خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه را كه قبلاً در حضور امام صدر مسلمان و شيعه شده بود، با هماهنگي با بيت امام به نجف فرستاد تا مصاحبه تاريخي خود را با امام خميني انجام دهد. اين نخستين مصاحبه حضرت امام با روزنامه‏هاي خارجي بود كه با تدبير امام صدر صورت گرفت.
امام موسي صدر در شهريور سال 1357 و كمي پيش از سفر به ليبي مقاله‏اي تحت عنوان «نداء الانبيا» براي روزنامه لوموند فرانسه نوشت و انقلاب اسلامي ايران را ادامه حركت انبياء در تاريخ ناميد و از امام خميني به نام «الامام الاكبر» نام برد.
ارتباط امام موسي صدر و امام راحل به گونه‏اي بود كه وقتي حضرت آيت‏اللَّه موحد ابطحي در نجف از ايشان سؤال مي‏كنند كه بر فرض انقلاب شما به پيروزي رسيد، چه كسي را داريد كه بتوانيد زمام امور را به او بسپريد، حضرت امام پاسخ مي‏دهند:
"رفيق خودت آقاموسي."
با تأسيس مجلس اعلاي اسلامي شيعيان‏در لبنان نيز، امام خميني در پاسخ برخي فضلاي ايراني مقيم نجف، امام صدر را اميد خود براي اداره حكومت پس از شاه ناميد. در زمستان 1350 و بر اساس تقاضاي مراجع وقت، امام موسي صدر درباره برخي زندانيان سياسي با شاه گفتگو نمود، كه بعضي از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني، اندكي بعد از زندان آزاد شدند. امام موسي صدر در تابستان 1356، و با اقامه نماز، تدفين و برپايي مراسم چهلمين روز شهادت دكتر شريعتي در بيروت، از سست شدن پيوند جوانان تحصيل‏كرده با روحانيت، جلوگيري به عمل آورد.
در پي شهادت حاج آقا مصطفي خميني در پائيز سال 1356، وي پسر عموي خود شهيد آيت‏اللَّه سيد محمدباقر صدر را بر آن داشت تا بيش از پيش به حمايت از امام خميني برخيزد. بدون ترديد بزرگ‏ترين خدمت امام موسي صدر به انقلاب اسلامي ايران آن بود كه در سالهاي 1356 تا 1357 و پس از قريب دو دهه ترويج ارزشهاي زيباي اسلام راستين در لبنان، عموم مردم، خصوصاً شيعيان و بالاخص كادرهاي مقاومت آن كشور را با اين انقلاب آشنا و مرتبط کرد.
سفر به ليبی و ربودن امام موسی صدر
افزايش رنج ومحنت مردم لبنان وشدت گرفتن تجاوزات صهيونيست‏ها واشغال جنوب عملاً مانع اعمال حاكميت دولت لبنان بر اين منطقه شده بود. چون اسرائيل از اجرای قطعنامه 425 شورای امنيت وعقب‏نشينی از مناطق مرزی سرباز زده بود، امام موسی صدر وظيفه خود می‏دانست كه اوضاع بحرانی لبنان و عمق خطرهای تهديد كننده جنوب را به اطلاع رهبران كشورهای عربی برساند.
بنابراين امام به سوريه، اردن، عربستان سعودی و الجزاير سفر كرد واين كشورها را به برگزاری نشست محدود سران فراخواند؛ با اين اميد كه مصيبت‏های مردم لبنان پايان يابد و جنوب اين كشور آزاد شود. همين مطلب را وی در گفتگو با روزنامه اخبار خليج چاپ بحرين بيان داشت كه خلاصه آن را روزنامه النهار مورخ 24 ژوئيه 1978 منتشر كرد. پس از سفر به الجزاير، وی هفت روز در اين كشور اقامت داشت. در الجزاير با رئيس جمهور، هواری بومدين، محمد صلاح يحياوی و ديگر مسئولان جبهه ملی آزادی‏بخش الجزاير گفتگو كرد. امام صدر با بومدين حدوداً دو ساعت و نيم جلسه داشت. ضمن مباحثات، دولت الجزاير به امام موسی پيشنهاد كرد با توجه به نفوذ و تأثير قذافی، رهبر ليبی، در عرصه‏های سياسی - نظامی لبنان بهتر است از ليبی نيز ديدار و سفر دوره‏ای خود را تكميل كند.
پيش از اين تنها يك بار در سال 1975 امام صدر برای حضور در كنگره اسلامی ليبی به اين كشور سفر كرده بود. در آن سفر با قذافی هم ملاقات كرد. امام موسی صدر شانزده پروژه اصلاحی را برای مردم محروم جنوب لبنان و برای مقاومت در برابر اسرائيل به معمر قذافی پيشنهاد می‏دهد و از او می‏خواهد كه خود او هم در اجرای آنها مشاركت كند اما قذافی با همه پروژه‏ها مخالفت می‏كند و می‏گويد وظيفه ما در حال حاضر خراب كردن است. در اينجا ميان آقای صدر و قذافی اختلاف بوجود می‏آيد. از همان تاريخ قذافی تمام انرژی و قدرت خود را در راه انفجار لبنان و تشديد جنگهای داخلی صرف می‏كند.
پس از وساطت دولت الجزاير، در تاريخ 28 ژوئيه 1978 امام موسی صدر در دفتر خود پذيرای كاردار سفارت ليبی در لبنان شد و او دعوت كنگره جماهيری خلق ليبی را برای ديدار امام از آن كشور و گفتگو با دبير كل كنگره، سرهنگ معمر قذافی، ابلاغ كرد وخواهش كرد كه اين سفر در 19 يا21 اوت 1978 انجام شود. امام اين دعوت را پذيرفت اما در مورد تعيين زمان سفر با تأمل برخورد كرد.
در 20 اوت 1978 ايشان به كاردار ليبی اطلاع داد كه مايل است سفر در تاريخ 25 اوت انجام شود و بايد ليبی را پيش از اوّل سپتامبر 1978 ترك كند تا بتواند به همسر بيمارش كه در حال درمان در فرانسه است، رسيدگی كند. همچنين بايد برای پاره‏ای كارهای ضروری به لبنان باز گردد. پس از آن امام موسی صدر نام اعضای هيئت همراه خود را به كاردار ليبی اعلام كرد.
سفارت ليبی در لبنان بليط سفر امام و همراهانش، شيخ محمد يعقوب و عباس بدرالدين، را به او تقديم و به موجب نامه‏ای به خطوط هوايی لبنان، الشرق الاوسط، به شماره 430/3/4 در تاريخ 24 اوت 1978 چند صندلی در جايگاه ويژه هواپيما برای ايشان رزرو كرد.
روز جمعه امام موسی صدر به همراه شيخ محمد يعقوب و استاد عباس بدرالدين به ليبی سفر كرد. در ميان بدرقه‏كنندگان ايشان در فرودگاه بيروت كاردار ليبی، محمود بن كوره، نيز حضور داشت. در فرودگاه طرابلس رئيس دفتر ارتباطات خارجی كنگره عمومی خلق، يا همان وزير خارجه ليبی، احمد شحاطی، از ايشان استقبال كرد. امام و همراهانش كه ميهمان رسمی دولت ليبی بودند در هتل الشاطئ در طرابلس اقامت گزيدند.
وسايل ارتباط جمعی و رسانه‏های گروهی ليبی اخبار مربوط به سفر امام به اين كشور و ديدارهای ايشان را مسكوت گذاشتند و هيچ خبری درباره ديدار امام با قذافی و ديگر مسئولان ليبيايی منتشر نكردند. در حالی كه خبرگزاری‏های ليبی، از شخصيت‏های بسيار كم اهميت در راديو و تلويزيون ياد و فعاليت‏هايشان را ذكر می‏كردند. از طرفی ارتباط امام با دنيای خارج نيز قطع شد در حالی كه ايشان همواره در تمامی سفرهای خود همه روزه از طريق تلفن با اعضای مجلس اعلای شيعيان و با دوستان و خانواده خود ارتباط برقرار می‏كردند. از همراهان وی نيز هيچ خبری نرسيد، با اينكه يكی از آنان يعنی استاد عباس بدرالدين، رئيس خبرگزاری اخبار لبنان بود كه تنها به دليل پوشش خبری اين سفر با امام صدر همراه شده بود. مقامات ليبی محل اقامت امام موسی صدر را در بخش شماره 351 يعنی قسمتی از هتل قرار می‏دهند كه زير نظر دستگاه اطلاعات ليبی بوده است.
پس از آن كه از بازگشت امام و همراهانش از ليبی خبری نشد و ارتباط با آنان نيز ميسر نگرديد، مجلس اعلای شيعيان لبنان از كاردار ليبی در لبنان در تاريخ 6 سپتامبر 1978 خواست در اين زمينه اطلاعاتی ارائه كند اما وی از پاسخگويی طفره رفت. چهار روز بعد، مجلس موضوع را با نخست وزير دولت لبنان، دكتر سليم الحص، در ميان گذاشت. وی فوراً كاردار ليبی را در تاريخ 10 سپتامبر 1978 فراخواند وخواستار جواب رسمی و فوری شد. ظهر روز بعد كاردار ليبی پاسخ داد كه امام موسی صدر و همراهانش عصر روز31 اوت 1978 با هواپيمای خطوط هوايی ايتاليا به شماره 881، ليبی را به مقصد رم ترك گفته‏اند.
نكته جالب اينجاست كه امام به هيچ وجه قصد نداشت 31 اوت ليبی را ترك كند. بلكه امام می‏خواست شنبه يا يكشنبه بعد، دوم يا سوم سپتامبر، طرابلس را به مقصد پاريس ترك كند.
تحقيقات مسئولان ايتاليايی و نيز تحقيقات نيروهای امنيتی لبنان بيانگر آن است كه كادر پرواز هواپيما، پس از مشاهده تصوير امام و همراهانش، حضور آنان در پرواز 881 شامگاه 31 اوت 1978 از طرابلس به رم را رد كرده‏اند.
همچنين تلويزيون ايتاليا، عصر روز 25 سپتامبر 1978، بيانيه صادره از سوی شركت " آليتاليا " و مصاحبه انجام شده با خلبان هواپيما را پخش كرد كه در آن، خلبان پرواز مذكور، حضور امام و همراهانش را در آن پرواز رد كرده است.
تحقيقات مسئولان ايتاليايی و نيروهای امنيتی لبنان بيانگر آن است كه دو فرد مجهول‏الهويه، خود را به جای امام صدر و شيخ يعقوب معرفی كرده و در ساعت حدود 10 صبح روز 1 سپتامبر 1978 به هتل "هاليدی‏اين" شهر رم مراجعه كرده‏اند. جالب اينجاست كه مسافران پرواز 881، ساعت 23:30 شب قبل، يعنی 31 اوت 1978 از فرودگاه خارج شده‏اند. دو فرد مذكور پس از مراجعه به هتل و اجاره دو اتاق، هزينه يك هفته اقامت را پيش پرداخت كرده‏اند و چند دقيقه پس از ورود به اتاق، در حالی كه چمدان‏ها و گذرنامه‏های امام و شيخ يعقوب را در اتاق‏ها جا گذاشته‏اند، از هتل خارج شده‏اند و ديگر بازنگشته‏اند.
بدين ترتيب، دولت ايتاليا و دولت لبنان و مسئولين چندين كشور عربی و غير عربی ديگر، به اين نتيجه رسيده‏اند كه امام صدر و همراهانش هرگز به خاك ايتاليا وارد نشده‏اند. و چندی پيش بالاخره دادگاه عالی لبنان حکم مجرميت و دستور جلب معمر قذافی را صادر کرد.
شهيد دكتر چمران علل ربودن امام موسی صدر را در چند بند خلاصه می‏كند.
نخست: بزرگترين دليلی كه رهبران دولت‏های عربی برای ربوده شدن امام موسی صدر ذكر می‏كنند اختلافات مذهبی ميان امام موسی صدر و قذافی است. می‏دانيم كه قذافی و معاونش جلّود نسبت به شيعيان حقد و كينه فراوان دارند. چهارسال پيش هنگامی كه جلود به خليج فارس رفته بود، در كويت يا ابوظبی به شيعيان ايران اهانت كرد و آنها را خارج از دين ناميد. اما ما معتقديم كه همه مشكل و قضيه بر سر اختلافات دينی نيست. زيرا در مقابل اين همه فشاری كه از سوی دول عرب و ايرانيان بر قذافی وارد آمده اگر مشكل فقط اختلاف دينی بود مسلماً امام موسی را آزاد می‏كرد. بنابراين مشكل خيلی عميق‏تر و حادتر از مشكلات دينی است.
دوم: درلبنان معتقدند كه مبارزه پيگير امام موسی عليه تقسيم و توطين و تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان از مهم‏ترين دلايل كوشش استعمار برای از ميان برداشتن اين مرد است تا قرارهای كمپ ديويد را به اجرا درآورد.
سوم: امری است كه به عربی به آن «مساومه» می‏گوييم. نزديكترين ترجمه آن معامله است، معامله سياسی. عده‏ای معتقدند آمريكا و غرب می‏خواست با امام موسی معامله كند. يعنی در لحظاتی كه انقلاب پيروزمند ايران در اوج قدرت خود سير می‏كرد تصميم می‏گيرد كه با امام موسی وارد معامله شود تا خطی برخلاف جهت خط انقلاب اسلامی ايران برگزيند. يعنی امام موسی را وسيله‏ای قرار دهند برای كوبيدن انقلاب ايران. ولی امام موسی اين معامله را نمی‏پذيرد.
چهارم: امام موسی را گروگان قرار دهند تا با امام خمينی معامله كنند. چرا كه آمريكا تلاش بسياری می‏كرد با امام خمينی معامله كند. سياستمداران آمريكايی را به پاريس می‏فرستادند تا مذاكره كنند اما امام از پذيرش آنها امتناع می‏كرد. بالاخره به ملك حسين متوسل شدند. ملك حسين به پاريس رفت. امام او را نپذيرفت. حتی به اطرافيان خود دستور داد با اطرافيان ملك حسين ملاقات نكنند. بنابراين می‏بينيم معامله با شخص امام موسی و يا معامله با امام خمينی هر دو با شكست مواجه می‏شود.
پنجم: به نظر ما اين دليل مهم‏ترين عامل ربوده شدن امام موسی است كه به انقلاب اسلامی ايران بازمی‏گردد. حدود نه ماه پيش امام موسی مقاله‏ای در روزنامه لوموند پاريس به نام نداءالانبيا نوشت. اين زمان بحبوحه تظاهرات قم و تبريز بود. او پيش‏بينی كرد انقلاب ايران پيروز خواهد شد و اين انقلاب بزرگ را به رسالت پيامبران تشبيه كرد. گفت نشان چنين هيجان و ايمان و شهادتی را در هيچ جای تاريخ نمی‏توان سراغ گرفت جز در رسالت انبيا. اين زنگ خطری برای غرب نسبت به امام موسی و طرز تفكر انقلابی او بود. آمريكا و روسيه منافع و مصالح خود را در ايران از دست داده بودند.
امام موسی شخصيتی است كه با سابقه مبارزاتی و تشكيلاتی خود می‏توانست لبنان، عراق، خليج فارس، كويت و كشورهای ديگر نفت‏خيز منطقه را از سقوط برهاند و مصالح آمريكا در را معرض تهديد قرار دهد. بنابراين به مصلحت آمريكا نبود چنين فردی در چنين وضعيت بحرانی در منطقه حضور داشته باشد. او بزرگترين شخصيتی است كه می‏توانست انقلاب اسلامی ايران را در اين مناطق انتشار دهد و به استعمار ضربه زند.
نگاهي به منظومه فكري
سرچشمه تمام اقدامات امام صدر فكر و انديشه ايشان است. عملكرد موفق ايشان طي سال‏هاي حضور در لبنان نشان دهنده تفكر عميق و ذهن خلاقي است كه براي بسياري از مشكلات جامعه انديشه كرده و راهكار و راه حل را يافته است. بخشي از اين انديشه در مقالات، سخنراني‏ها و مصاحبه‏هاي ايشان با رسانه‏هاي مختلف آمده است كه در اينجا به بخشي از آنها اشاره مي‏كنيم:
"1. مجموعه مقالات درباره اقتصاد در مكتب اسلام
2. اسلام و فرهنگ قرن بيستم
3. مقدمه مفصلي بر كتاب تاريخ فلسفه اسلامي نوشته شرق‏شناس مشهور، هانري كربن
4. مقدمه‏اي مبسوط درباره حضرت زهرا(س) بر كتاب سليمان كتاني، متفكر مسيحي لبنان.
5. تقريرات ايشان بر درسهاي حضرت آيت‏اللَّه العظمي محقق داماد
6. مجموعه سخنراني‏ها و مقالات درباره عاشورا
7. دو جلد تفسير به نامهاي احاديث السحر و دراسات للحيات
8. مجموعه سخنراني‏ها درباره مقاومت و مسئله فلسطين
9. اسلام وتحول
10. اسلام و تربيت مدني
11. اسلام و زن
12. اسلام و عبادات
13. معاملات جديد در پرتو فقه اسلامي
14. مقدمه بر كتاب معني حديث الغدير نوشته آيت‏اللَّه سيد مرتضي خسروشاهي
15. مقدمه بر كتاب قرآن كريم و علوم طبيعي نوشته مهندس يوسف مروه
و صدها سخنرانيها و مصاحبه‏هاي ديگر"
 

نويسند: عليرضا محمودي 

کتاب همشهری، هفتم شهریور 1387