درباره حکمت متعالیه دیدگاه ها و تلقی های مختلفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: فلسفه متعالیه، فلسفهای نوپدید است و بر هیچ یک از فلسفههای مشاء و اشراق و مکاتب فکری و اعتقادی مبتنی نیست و در عین حال بر آنان برتری دارد. دیگر این که حکمت متعالیه حکمتی تلفیقی است و کار صدرالدین شیرازی صرفاً گردآوری آرای پیشینیان است. تلقی سوم این که فاسفه سیاسی جامع دیدگاهها و نظرات و آرای تمام مکاتب فلسفی و علم کلام و عرفان و تفسیر و حدیث است. و در نهایت دیدگاهی که همه تلقیهای مذکور را سطحی و عجولانه برشمرده و معتقد است ادعای صدرالمتألهین در تفوق حکمت متعالیه بر مکاتب دیگر ادعایی صرف نیست، بلکه حکمت متعالیه از برتری ابتکاری و منطقی برخوردار است.
نشست چهارم از مجموعه نشست های وجوه سیاسی حکمت متعالیه، با عنوان «حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی در ایران معاصر» با حضور حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا و اعضای گروه فلسفه سیاسی و سایر مدعوین در تاریخ 12 بهمن 1385 در محل پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی برگزار شد.
در ابتدای جلسه، شریف لکزایی، مدیر پروژه وجوه سیاسی حکمت متعالیه، ضمن تشکر و سپاس از حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا به سبب پذیرش دعوت گروه فلسفه سیاسی و تشکر از حضور اساتید و پژوهشگران در نشست، به ارائه دیدگاهها درباره حکمت متعالیه پرداخت و یادآور شد در این زمینه تلقیهای مختلفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: فلسفه متعالیه، فلسفهای نوپدید است و بر هیچ یک از فلسفههای مشاء و اشراق و مکاتب فکری و اعتقادی مبتنی نیست و در عین حال بر آنان برتری دارد. دیگر این که حکمت متعالیه حکمتی تلفیقی است و کار صدرالدین شیرازی صرفاً گردآوری آرای پیشینیان است. تلقی سوم این که فاسفه سیاسی جامع دیدگاهها و نظرات و آرای تمام مکاتب فلسفی و علم کلام و عرفان و تفسیر و حدیث است. و در نهایت دیدگاهی که همه تلقیهای مذکور را سطحی و عجولانه برشمرده و معتقد است ادعای صدرالمتألهین در تفوق حکمت متعالیه بر مکاتب دیگر ادعایی صرف نیست، بلکه حکمت متعالیه از برتری ابتکاری و منطقی برخوردار است. به هر حال با فرض پذیرش دیدگاه اخیر، این پرسش مطرح میشود که حکمت متعالیه چه جایگاهی در فلسفه سیاسی معاصر در ایران دارد؟ آیا فلسفه سیاسی معاصر در ایران بازتابی از الگوی فلسفی متعالیه است؟ آیا میتوان در تحولات سیاسی – اجتماعی به وجود آمده، رگههایی از حضور و تأثیر حکمت متعالیه را نشان داد؟ یا این که تحولات سیاسی – اجتماعی و فکری موجب تأثیر بر حکمت متعالیه شده و آن را به جنبش و تکاپو انداخته است؟ در ادامه با توجه به بجث و پرسشهای مذکور، بحث در نسبت حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی در ایران معاصر با سخنان حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا ادامه یافت.
ایشان در ابتدای سخنان خود، ضمن یادآوری این که مباحثی در موضوع حاضر پیش از این نیز در دانشگاه مفید انجام شده که تداوم نیافته است، به دو تلقی و دیدگاه در این زمینه اشاره کرد: نخست، دیدگاه تاریخی و فرهنگی و دیگر، ارتباط و دیدگاه منطقی. وی در ادامه به بحث درباره این دو دیدگاه پرداخت.
دیدگاه تاریخی و فرهنگی: در این نگاه به این بحث پرداخته میشود که محیطی که حکمت متعالیه شکل گرفت چگونه بود و چه مناسبات و تعاملی در خارج با آن صورت گرفت؟ و اساساً با فرض عدم وجود حکمت متعالیه چه حکمتی میتوانستیم داشته باشیم؟ وی یادآور شد حکمت متعالیه در دویست سال اخیر در حوزه تشیع پیامدهایی داشته که دنیای اهل سنت فاقد آن بوده است. برای مثال مباحث دو تفسیر المیزان و المنار نشان از تفاوتهای تشیع و تسنن و به ویژه حکایت از تأثیر حکمت متعالیه در المیزان دارد. همچنین در صدر مشروطیت مباحث مختلفی درگرفت که میتواند متأثر از حضور حکمت متعالیه باشد. از این رو جریان حکمت متعالیه پس از دویست سال، افزون بر یک بحث علمی، به صورت یک جریان فرهنگی و تاریخی هم تداوم یافت. به هر حال حکمت متعالیه در ط.ل سالهای پس از تأسیس دولت صفوی و به ویژه در دوره قاجار بسط و گسترش یافت و این اقتضای تحولات فرهنگی و فکری است که کندتر از دیگر تحولات است و سیر افول و فرازش متفاوت و تدریجی است. در همین دورانها گرچه به لحاظ قدرت رو به افول بودهایم و جریان فکری از اصفهان به تهران منتقل شد اما حکمت متعالیه بسط یافت و همه حوزههای علمی را فراگرفت. البته باید توجه داشت که با حضور دانشگاه در ایران جریان شاگردپروری در حوزه حکمت هم آسیب دید و ما همانند سابق در این بحش پیشتاز نیستیم و با حضور علوم جدید، ارتباطهای گذشته قطع و شاگردپروری منقطع میگردد. به هر حال حضور پررنگ حکمت متعالیه را میتوان در اندیشه شیعی به خوبی ردیابی کرد و مورد توجه قرار داد. در همین زمینه به نقل از استاد انصاری شیرازی از قول امام خمینی آمده است که انقلاب را دو کتاب شکل داده است: اسفار و جواهر. البته این سخن به معنای علت تامه و نادیده گرفتن سایر عناصر نبوده اما به عنوان دو منبع معرفتی بسیار مهم، که انقلاب از آنها بهره برده است ،در این زمینه تأثیرگذار بوده است.
دیدگاه منطقی: بحث عمده در این دیدگاه این است که حکمت متعالیه، صرف نظر از مباحث تاریخی و فرهنگی و به لحاظ منطقی، چه نوع فلسفه سیاسیای را موجب میشود؟ در این زمینه مقدمتاً باید به بحث رابطه حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی اشاره کرد. فلسفه متعالیه، علم به موجود به ما هو موجود است و فلسفه سیاسی علم به نظام اجتماعی است. در اینجا مرادم از فلسفه سیاسی، علم سیاست است. بر این مبنا دو دسته علوم نظری و عملی داریم و علم سیاست در شمار علوم عملی است. اما باید گفت حکمت متعالیه ابعاد مختلفی دارد و این ابعاد میتواند در فلسفه سیاسی تأثیرگذار باشد. از جمله:
1. معرفت شناسی. علم، تعریف خاصی دارد و این تعریف تعیین کننده است. همین طور عقل و تعریف آن نیز مهم است. حسیات و تجربیات نیز در ذیل عقل قرار گرفته و بخشی از عقل نظری هستند. آنچه در حکمت متعالیه مؤثر است همانا عقل قدسی است که ارتباط خاصی هم با علم دارد و منبع معرفتی شهودی است که محل جوشش برخی از معارف میشود. اعتبار نقل و وجی به اعتبار و اعتنای عقل قدسی است. اگر نبود عقل قدسی، وحی و نقل صرفاً در حد گزارههایی تاریخی قابل استناد بود. این عقل، عقلی است که از طریق نقل، کشف میکند. حضور این عقلانیت در شکلگیری فلسفه سیاسی تأثیرگذار است. سنت نیز در حکمت متعالیه به مثابه روش معرفت مطرح میشود. غنایی که این علم و عقل در حاشیه حکمت متعالیه به دست میآورد رونقی را در مباحث فلسفه سیاسی پدید میآورد.
2. هستی شناسی: هستی شناسی موجبات قدسی شدن را فراهم میآورد و فراتر از تسبیح است و مراد این است که از کمالات ما برتر است.
3. انسان شناسی: در بحث انسان شناسی، اصالت بخشی به هستی و در واقع اصالت بخشی به انسان مطرح است. در نتیجه فلسفههای سیاسی که در اینجا متولد میشود سکولار نخواهد بود.
به هر حال با لحاظ مباحث منطقی، فلسفه و فلسفههای سیاسی غیر سکولار از حکمت متعالیه متولد میشود و این حکمت از چنین ظرفیتی برخوردار است. همچنین این بحثها عرض وسیعی از فلسفههای سیاسی را پدید میآورد و به ویژه در فقه سیاسی نیز تأثیر میگذارد.
در ادامه نشست، حضار به ارائه تأملات و پرسشهای خود پرداختند. برخی از مباحث از این قرارند: نگاه صدرا به فلسفه سیاسی چگونه است؟ عناصر فلسفه سیاسی در اندیشه وی کدام است و چه مقدار مستند به مباحث خود صدرا است؟ اگر بگوییم هر چیزی که در نظام سیاسی مؤثر باشد فلسفه سیاسی است در این صورت تفاوت آن با دیگر دانشها از قبیل علم سیاست و جامعه شناسی چیست؟ با توجه به مباحث انجام شده، تمایز فلسفه سیاسی و فلسفه سیاست در چیست؟ اگر حکمت متعالیه ظرفیت شکل دهی به فلسفه سیاسی متعالیه را دارد چرا تا کنون شکل نگرفته است؟ آیا این مسأله مربوط به شرایط سیاسی است یا به منطق خاص حکمت متعالیه باز میگردد؟ منطق تأسیس فلسفه سیاسی چیست؟ مباحث بالفعلی که حکمت متعالیه در اختیار ما مینهد چیست؟ با توجه به این که از مباحث صدرا به ویژه بحث نبی و امام در نهایت یک فلسفه سیاسی بیرون میآید و نیز مباحث وی در شواهد الربوبیه و سفر نخست و چهارم، چگونه میتوان گفت چند فلسفه سیاسی از دل فلسفه متعالیه بیرون میآید؟ با توجه به تضاد فقه و فلسفه در طول تاریخ، همنشینی میان فلسفه و فقه چگونه ممکن است؟ آیا فلسفه سیاسی شاخهای از فلسفه است یا این که دانشی مستقل است؟ آیا مراد از عقل قدسی، عقل شهودی است که سنتگرایان از آن یاد میکنند؟ مصداق خارجی امر قدسی چیست و کجاست؟ و... .
در ادامه حجت الاسلام پارسانیا به ارائه پاسخ به برخی از تأملات پرداخت و یادآور شد بحث رابطه حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی به این معنا نیست که بخشی از حکمت متعالیه فلسفه سیاسی است. حتی در شواهدالربوبیه نیز این گونه است و تماماً فلسفه است و فلسفه سیاسی نیست. کار ملاصدرا برخلاف فارابی که رسالهای خاص در حکمت عملی و علم سیاست نگاشته است، عمدتاً معطوف به فلسفه بوده و وی وارد فلسفه سیاسی نشده است. اگرچه ممکن است مباحثی درباره سیاست داشته باشد اما این بحث از سنخ مباحث سیاسی و فرهنگی است و ارتباطی با فلسفه وی ندارد اما این که این به لحاظ منطقی چه تأثیری میتواند بگذارد متفاوت است. صدرا مباحث بنیادینی انجام داده که میتواند بر مباحث دیگر و از جمله فلسفه سیاسی تأثیرگذار باشد. بحث حرکت جوهری برای تبیین اجتماع مناسب است. به ویژه این بحث در اتخاذ موضع در اصالت فرد و اصالت جمع مؤثر است. همچنین باید گفت بعد از استقرار صفویه از آنجا که تفکر و سیاست استقرار و ثباتی نداشت، فلسفه سیاسی متعالیه هم به وجود نیامد. در نمونههای مشابه در اندیشه غرب میتوان نشان داد که فلسفههای سیاسی متأثر از هگل پس از وی ایجاد شده است. اما در ایران ستیزهای تمدنی به ویژه با غرب موجب شده است که استقراری به وجود نیاید. ادامه مباحث با توجه به این که وقت نشست به اتمام رسید مطرح نشد و نیازمند نشستهای مستقلی است.
گفتنی است این نشستها، که با مدیریت شریف لکزایی در حال انجام است، همچنان ادامه دارد و با اساتید حوزه و دانشگاه در این زمینه بحث و گفت و گو انجام خواهد شد. افزون بر این نشستها مجموعه مقالات وجوه سیاسی حکمت متعالیه نیز با مدیریت وی در حال انجام است که مقالات آن در حال ارزیابی و فرایند انتشار قرار دارد.