مؤلف کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" با تأکید بر اینکه آرای ملاصدرا و هایدگر قابلیت مقایسه بسیاری دارند، گفت: این کتاب مقایسهای تطبیقی میان این دو فیلسوف است .
به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدر" تألیف محمدرضا اسدی با حضور مؤلف، عبدالله نصری و بیژن عبدالکریمی عصر سه شنبه اول اردیبهشت ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
مؤلف کتاب در این نشست با بیان اینکه این کتاب رساله دکتری او بوده، گفت: در سال 86 از آن دفاع کردم و سپس تصمیم به چاپ آن گرفتم. قصد داشتم برای چاپ تغییراتی را اعمال کنم که این امر صورت نگرفت و رساله به همان صورت به چاپ رسید.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه افزود: قبول دارم که برخی از معادل سازیهای صورت گرفته در کتاب جای پیرایش دارد و بعضی عبارتها باید تکمیل شود. کتاب به سه بخش اصلی تقسیم میشود. در بخش اول کتاب، جایگاه تاریخی و علمی "مارتین هایدگر" و آرای انسان شناسانه او مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش دوم کتاب، موقعیت تاریخی و علمی "ملا صدرا" و آرای انسان شناسانه او بررسی و بخش سوم کتاب مقایسه تطبیقی است میان آرای انسان شناسانه هایدگر و ملا صدرا.
وی گفت: در بخش اول آرای انسان شناسانه هایدگر مورد بررسی قرار گرفته است. هایدگر در جامعه ما مورد توجه بوده و گرایشات خاصی هم درباره او در جامعه وجود دارد. به طور کلی دو گرایش از هایدگر در جامعه ایران وجود دارد. یک گرایش مبتنی بر تفسیر دینی، معنوی و عرفانی از هایدگر است. این تفسیر رنگ و لعاب عرفان نظری را به خود میگیرد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: به رغم ترجمههایی که از هایدگر به زبان فارسی وجود دارد ولی میتوان گفت که ما هنوز هایدگر را نمیشناسیم. یکی از دلایل این امر زبان آلمانی هایدگر است که به این امر دامن میزند. لذا شناخت ما از هایدگر شناخت دقیقی نیست و در واقع ما به تدریج داریم با آرای هایدگر آشنا میشنویم. اگر چه با قاطعیت نمی شود آرا و افکاری را به فیلسوفی که کاملا نمیشناسیم نسبت داد ولی این مسئله مانع از این نمیشود که در مورد او صحبت نکرد و چیزی نگفت.
مؤلف کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" در ادامه تأکید کرد: زبان هایدگر پر پیچ و خم است و ترجمههای صورت گرفته از زبان اصلی خیلی دقیق نیست. در چند دهه اخیر و بخصوص در سه دهه بعد از انقلاب یه چرخه کند از شناخت هایدگر در ایران شاهدیم. در این فضا اگر چه معرفی از هایدگر زیاد بوده و کتابهایی از او هم ترجمه شده ولی نقد از هایدگر بسیار کم بوده به طوریکه اگر بخواهیم نسبت ترجمه و تألیف آثار هایدگر را با نقد آثار او بسنجیم، این نسبت 90 به 10 است. یعنی 90 درصد از آثار، تألیف یا ترجمه آثار اوست و 10 درصد فقط به نقادی از هایدگر پرداخته است.
وی در ادامه افزود: من در این کتاب سعی کردهام نقدهایی را متوجه هایدگر کنم و دوست داشتم که این نقادیهای بنده نیز مورد نقادی و بررسی قرار گیرد. تلاش من این بوده که هایدگری که معرفی شده مورد نقد قرار گیرد. من در این نقادی گاهی مبنای نقدم را خود هایدگر قرار دادهام و گاهی او را بر اساس بنای فلسفه اسلامی مورد نقد قرار دادهام.
اسدی گفت: در بخش دوم کتاب به آرای انسان شناسانه ملاصدار پرداختهام. در فلسفه ملاصدرا وجود شناسی بیشتر مورد نظر قرار گرفته است. من در فلسفه ملاصدرا گزینشی انجام دادهام و آن را با هایدگر مقایسه کردهام. به عبارت دیگر مباحثی از فلسفه ملاصدرا مورد توجه و بررسی من قرار گرفته که پتانسیل و قابلیت مقایسه با هایدگر را داشته است.
این پژوهشگر در ادامه یادآور شد: در بخش سوم کتاب که میتوان آن را میوه و محصول دو بخش اول کتاب در نظر گرفت، سعی شده مقایسهای بین آرای انسان شناسانه ملاصدرا و هایدگر صورت گیرد. لذا فضای کارکردی، فضای تطبیقی است. مراد من از تطبیق در این بررسی تشابهات و تمایزات در موضوعات مشترک این دو فیلسوف بوده است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: قابلیت مقایسه بین آرای ملاصدرا و هایدگر به مراتب بیشتر از آنچیزی است که من در این کتاب به آن پرداختهام و در واقع کتاب من حجم اندکی از این مقایسه را به خود اختصاص داده است.
عبدالکریمی: بصیرت فلسفی ضرورت نقد صحیح و ارزشمند است
منتقد کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" با تأکید بر اینکه فهم مؤلف از هایدگر ناشی از سوء تفاهمهای شخصی است، گفت: نقد زمانی ارزش دارد که بر اساس بصیرت فلسفی صورت گیرد .
به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدر" تألیف محمدرضا اسدی با حضور مؤلف، عبدالله نصری و بیژن عبدالکریمی عصر دیروز در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
دکتر عبدالکریمی در این نشست اظهار داشت: این کتاب بسیار بحث برانگیز است. من روی پروژهای مشغول تحقیق هستم که عنوان آن هایدگر در ایران است. در این کتاب من با پدیدار شناسی تاریخی، رسالههای موجود در مورد هایدگر را در ایران مورد بررسی قرار دادهام. لذا این کتاب را با دقت مطالعه کردهام.
این پژوهشگر در ادامه افزود: این کتاب، رساله دکتری بوده است و امضای اساتید بنامی پای رساله است. این رساله البته ارزشهای زیادی دارد ولی حرف من این است که حتی در محافل آکادمیک ما، تفکر هنوز قوام پیدا نکرده است. از این منظر رساله را با بیرحمی مورد نقد قرار خواهم داد.
وی در ادامه تأکید کرد: میتوان در حوزه نقد، نقدهای گوناگونی را در جامعه شناسایی کرد. در واقع خود نقد باید مورد نقد قرار گیرد. برخی نقدها از سر روانشناسی و برای جلب توجه و اظهار وجود است. برخی دیگر از نقدها سیاسی و ایدئولوژیک است. نقدهای اخیر که در میان نسل جوان متداول گشته نقد نهیلیستی است که همه چیز را مورد نقد قرار میدهد و بسیار خطرناک است. نقد دیگر نقد آزادیبخش است که در اندیشههای مکتب فرانکفورت قابل مشاهده است. این نقد، نقدی علیه نهادهای سلطه و نهادهای اجتماعی سرکوبگر است. نقد دیگر، نقد استعلایی است که در آن نقاد به حقیقتی متعالی و فراتر از خود میپردازد. امیدوارم نقد من از این کتاب نیز نقدی استعلایی و برای حقیقتی متعالی فراتر از خودمان باشد.
این پژوهشگر در ادامه خاطر نشان کرد: این کتاب در مقایسه با سایر رسالههای موجود دارای ویژگیهای مثبتی است که در کمتر رسالهای این ویژگیها دیده میشود. اسدی در این رساله یک کار فلسفی کرده است. او تنها حرفهای دیگران را تکرار نکرده و عمده حرفها از خودش است. غیر از مقالهای که مرحوم علی آبادی درباره هایدگر نوشته، این رساله از معدود آثاری است که به نقد غیر سیاسی و غیر اخلاقی از هایدگر میپردازد.
وی تصریح کرد: کار اسدی، اثری صمیمانه است. بدین معنا که آنچه را که اندیشیده مطرح کرده و از پیچیده گوییها پرهیز کرده است. او در اثر خود به سایر آثار فارسی در خصوص هایدگر ارجاع داده که نشان میدهد که مؤلف سایر آثار فارسی را نیز معتبر میشمارد. از جنبه نقد، مؤلف نقدی فلسفی از هایدگر انجام دادهاست. مؤلف میخواهد هیمنه هایدگر را در جامعه ایرانی بگیرد. البته من با این ایده موافقم که نباید هایدگر را پرستید و شخصیت پرست بود.
عبدالکریمی در ادامه یادآور شد: برای نقد چند معیار نیاز است. اول اینکه باید متفکر را شناخت و با او همدل شد تا او را فهمید. در واقع همدلی برای فهم اندیشه متفکر است نه پذیرش او. باید با متفکر هم زبان شد تا بتوان با او دیالوگ برقرار کرد. لذا اول باید زبان مشترکی میان ما و متفکر یافت شود. نکته دوم این است که اهل فکر اهل ادب هستند و مرتبت شناس هستند. لذا ما باید مرتبت اندیشه را بدانیم وگرنه نقد اصالت خودش را پیدا نخواهد کرد.
او گفت: برای نقد متفکر نیاز به مبناست. اگر بی مبنا نقد کنیم، نقد اصیل نخواهد بود. نقد زمانی ارزش دارد که بر اساس بصیرت فلسفی صورت گیرد و بدانیم که کدام بصیرت فلسفی را میخواهیم نقد کنیم. به عبارتی دیگر، نقاد باید بصیرتی را یافته باشد تا بر اساس آن بصیرت بتواند متفکری را نقد کند. به لحاظ شکلی فصل چهارم کتاب که ارائه چند مقاله است ربطی منطقی و تاریخی با بخشهای دیگر کتاب ندارد. اثر به عنوان یک رساله دکتری اثری حجیم است و خارج از نرمهای رساله نویسی دانشگاهی است.
این محقق در ادامه یادآور شد: زبان رساله، زبانی تئولوژیک است و مؤلف با این زبان با پدیدار شناسی هایدگر مواجه شدهاست. در متن کتاب، بعضی از معادلها اشتباه ترجمه شده و عباراتی در متن وجود دارد که هیچ معنایی را به ذهن من متبادر نساخت. رساله نشان میدهد که مؤلف با پدیدار شناسی هوسرل و هایدگر آشنا نیست. روش پدیدارشناسی، روشی توصیفی است که در مقابل روش استدلال عقلی است. مؤلف، هایدگر را اگزیستانسیالیست میداند در حالی که هایدگر در کتاب "وجود و زمان" خود، میگوید که اگزیستانسیالیست نیستم.
وی تصریح کرد: چارچوب رساله مبتنی بر اساس مفروضاتی کلی است که جای مناقشه دارند. در این اثر یک اراده معطوف به نقد وجود دارد تا یک اراده معطوف به فهم و در واقع یک ضدیت با هایدگر در اثر وجود دارد. مؤلف وقتی در مورد ملاصدرا صحبت میکند، اصلا از منظر نقادی نمینگرد و مفروضات فلسفه اسلامی را خیلی راحت میپذیرد در صورتی که در مورد هایدگر مو را از ماست بیرون میکشد.
او تأکید کرد: رساله درصدد تفسیر سکولار از تفکر هایدگر است و از ابتدا مسیر خود را روشن میکند در صورتی که هایدگر نه فیلسوف دین است و نه یک تئولوگ. کار هایدگر این است که میگوید آیا امکان تفسیر دینی از جهان امکان پذیر است یا نه. هایدگر از امکان تفکر دینی دفاع نمیکند. او نمیخواهد بگوید کتاب مقدس درست است یا نه. تفکر هایدگر فرا سوی کفر و ایمان است. ملاصدرا در سنت تفکر متافیزیکی یونانی قرار دارد و آنچه به عنوان حکمت دینی مطرح میکند یک حکمت فلسفه زده است که جای بحث دارد.
این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه یادآور شد: اینکه در رساله گفته میشود، هایدگر غیر دینی است و ملاصدرا دینی و فلسفه اسلامی نقطه مقابل فلسفه غربی است، مفروضی غیر قابل قبول و سیاسی است. هایدگر منادی گذر از تفکر متافیزیکی است و ملاصدرا اسیر سنت تفکر متافیزیکی است. هایدگر، ما را به تفکری دعوت میکند که معنوی هست ولی تئولوژیک نیست. هایدگر در دورانی زندگی میکند که هیچ نظام تئولوژیکی وجود ندارد و همه این نظامها فرو ریخته است.
وی در پایان تأکید کرد: به رغم ارزشمندی اثر از جنبه ایجاد فضای نقد و تفکر در مورد موضوع، ولی فهم مؤلف از هایدگر سوء تفاهمهای شخص خود او از هایدگر است.
انصاف علمی در کتاب "حدیث آرزومندی" رعایت شده است
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست بررسی کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" با اشاره به اینکه نویسنده کتاب، مشترکات و تمایزات دو فیلسوف را به خوبی مورد توجه قرار داده، گفت: در این کتاب سعی شده انصاف علمی رعایت شود .
به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "حدیث آرزومندی؛ بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" تألیف محمدرضا اسدی با حضور مؤلف، عبدالله نصری و بیژن عبدالکریمی عصر دیروز در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
دکتر نصری با اشاره به سخنان و انتقادات عبدالکریمی، گفت: من در این بحث دو مشکل دارم. یکی نقد و بررسی رساله اسدی و دیگری مباحثی که بیژن عبدالکریمی مطرح کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: مشکلی که در فهم هایدگر و در ارتباط با فهم سایر فیلسوفان وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که به مطالعه هایدگر میپردازند و هایدگر را تدریس میکنند با فلسفه تحلیلی آشنا نیستند. فیلسوفان تحلیلی دقت خاصی به تعاریف و معانی دارند و میگویند که مفاهیم را باید اول تعریف کرد. تعریف نکردن مفاهیم باعث ایجاد مشکلات عدیدهای میشود. آنچه فیلسوفان تحلیلی در مورد معرفت شناسی مطرح میکنند مبنای درستی است.
وی یادآور شد: وقتی ما میگوییم نقد استعلایی و صحبت از حقیقتی متعالی و فراتر از خود میکنیم، باید تعریف کنیم که حقیقت چیست. تا ما ندانیم حقیقت چیست با مشکل مواجه خواهیم شد. نکته دیگر در سخنان بیژن عبدالکریمی این است که وی صحبت از فهم متفکر و همدلی با او میکند. این حرف درست است ولی این سؤال مطرح است که آیا می توان با متفکر همدل بود و برای نقد از او فاصله گرفت. نکته دیگری که وی مطرح کرد این است که میگوید برای نقد نیاز به مبنا است. اینکه مبنا چیست، جای بحث زیادی دارد. نویسنده کتاب سعی کرده این مبانی را استخراج کند و بر اساس آن به نقد هایدگر و ملاصدرا بپردازد.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه یادآور شد: آنچه عبدالکریمی به عنوان اشکال مطرح میکند و اراده معطوف به نقد را در مقابل اراده معطوف به فهم قرار میدهند جای بحث دارد. به نظر من هیچ اشکالی ندارد هم اراده معطوف به فهم داشته باشیم و هم اراده معطوف به نقد. با نگاهی به تاریخ فلسفه در مییابیم که فیلسوفان دیگر نیز، هم اراده معطوف به فهم داشتهاند و هم اراده معطوف به نقد. کار هایدگر که تاریخ متافیزیک را کنار میگذارد نیز نوعی اراده معطوف به نقد است.
این استاد دانشگاه گفت: در ایران هایدگر را عرفانی از نوع عرفان ابن عربی تفسیر میکنند. این معضل وجود دارد که حتی عرفان پیش از ابن عربی نیز بر اساس عرفان او بررسی میشود. هابرماس وقتی به ایران آمد گفت هایدگر در ایران خیلی عرفانی بحث میشود. البته برخی از شارحان در غرب نیز هایدگر را با "پیرو سرافا" مقایسه میکنند که این به این معناست که مباحث هایدگر محمل عرفانی دارد. به هر حال باید تعریف خود را از عرفان مشخص سازیم.
وی یادآور شد: یکی از کارهای مهمی که نویسنده در این اثر انجام داده این است که دریچههایی را باز کرده تا دو متفکر(هایدگر و ملاصدرا) را خوب بشناسیم. مثلا وقتی هایدگر را میخوانیم پرسشهایی در فلسفه هایدگر میشود و سؤال این است که آیا میتوان جواب آن پرسشها را در فلسفه ملاصدرا یافت یا نه و برعکس این موضوع نیز مصداق دارد.
نصری در ادامه تصریح کرد: دشواری هایدگر خیلی به زبان آلمانی او برنمیگردد چرا که خود فلسفه او مانند فلسفه برخی فیلسوفان دیگر پیچیدگی دارد و این مسئله باعث نمیشود که اگر اشکالی در فهم برخی اندیشه های او داریم به او نپردازیم و او را کنار بگذاریم. آلمانی ندانستن ملاک نمیشود که هایدگر را نشناخت چون در مورد هایدگر خیلی کارها به زبان انگلیسی صورت گرفته که میتوانند کارگشا باشند.
این استاد دانشگاه گفت: مشترکات و تمایزات بین دو فیلسوف، به خوبی مورد توجه قرار گرفته است. مؤلف سعی کرده انصاف علمی را رعایت کند. او در صدد قدیس جلوه دادن ملاصدرا نبوده است. در مورد هایدگر نیز سعی کرده او را البته با پیش فرضهایی که داشته، قرائت کند. جایی که میتوان تشخیص داد مؤلف از ارزشهای خود فاصله گرفته یا نه را باید در بحث تمایزات و تشابهات دو فیلسوف جستجو کرد.
وی در پایان تصریح کرد: مؤلف سعی کرده به مباحث پدیدار شناسی هوسرل و هایدگر وارد شود و آنرا مورد بررسی قرار دهد. نکته این است که باید مبانی خود را از پدیدار شناسی مطرح کنیم تا مشکلات بعدی پیش نیاید. نکتهای که درباره ملاصدرا باید مورد توجه قرار گیرد این است که آیا ملاصدرا شهود را قبل از استدلال، مبنای کار خود قرار میداده یا به عنوان مثال شهودی استدلال خود مطرح میکرده است. به نظر من این موضوع مهمی در اندیشه ملاصدرا است که باید مورد توجه قرار گیرد.