چاپ
دسته: حکمت سیاسی متعالیه
بازدید: 1608

اشاره:

ملاصدرا شیرازی(979 - 1045 يا 1050ق) از جمله برجسته‏ترين فلاسفه اسلامى(در عصر صفوى) و صاحب پرطرفدارترین مکتب فلسفی اسلامی، به نام حكمت متعاليه است. این نوشتار قصد دارد تا به مناسبت سالروز بزرگداشت فیلسوف توانای مسلمان، صدرالمتألهین به بررسی دیدگاه های گوناگونی که پیرامون امکان یا امتناع اندیشه سیاسی وی وجود دارد، بپردازد. به طور خلاصه می توان گفت که عده ای از محققین و صاحب نظران بر آنند که با طرح حکمت سیاسی متعالیه، دور جدیدی در اندیشه سیاسی شیعه آغاز شد که نشان دهنده چالش و نزاع بیش از پیش، میان سیاست دینی و نظم سلطانی بود و زمینه را برای تحقق علمی و عملی حکومت دینی، در ادوار بعدی فراهم کرد. در مقابل، برخی دیگر قائل به این هستند که ملاصدرا به عنوان مبدع حكمت متعاليه، آرايى در باب سياست و حكومت دارد؛ اما در آن حد نيست كه مجموعه‏اى بديع، جامع و مهم در باب سياست و حكومت تلقى شود. به زعم این عده، صدرالمتألهین، هیچ نکته جدیدی بر مباحث سیاسی فارابی و ابن سینا نیفزوده و برخی نیز مدعی این هستند که ملاصدرا صرفاً به بسط  مباحث مجمل و مبهم فارابی اکتفا کرده است.

 در آغاز این نوشتار و پیش از پرداختن به نظریات مختلف پیرامون اندیشه سیاسی ملاصدرا، به زندگی و زمانه وی می پردازیم و سپس وارد بحث از امکان یا امتناع اندیشه و یا فلسفه سیاسی وی می شویم.

 زندگى سياسى:

صدر الدين محمد شيرازى، مشهور به صدر المتألهين و ملا صدرا، در سال 979 هـ. ق. در شيراز به دنیا آمد. صدر الدين پس از تكميل تحصيلات مقدماتى رهسپار كاشان شد و پس از مدتى تلمذ در كاشان، در حدود سال 995 هـ. ق. براى تكميل تحصيلات، عازم اصفهان گرديد. در اصفهان نزد شيخ بهايى به تحصيل علوم نقلى و در محضر ميرداماد به كسب علوم عقلى پرداخت. ملا صدرا به دلايلى چند؛ از جمله راضى نبودن به تحصيلات رسمى مرسوم، از زندگى در اصفهان سرباز زد و بين هفت تا پانزده سال (بنابر اختلاف اقوال) در روستاى كهك، از توابع شهرستان قم، عزلت گزيد و به تهذيب نفس پرداخت تا همچنان كه خود در مقدمه كتاب اسفار مى گويد، به شهود عالم معقول نائل آمد. پس از آن كه به كمال صورى و معنوى دست يافت، بار ديگر به زندگى دنيوى بازگشت.

وی بعد از بازگشت به زادگاهش به دعوت حاکم شیراز، تا پايان عمر در مدرسه خان شیراز، ساكن بود و واپسين دوره زندگى خاكى خود را يكسره وقف تعليم و تصنيف كرد. وى به هنگام بازگشت از هفتمين سفرى كه جهت انجام زيارت خانه خدا انجام داد، در سال 1050 هـ. ق. در بصره بدرود حيات گفت و بنا به وصيتش، او را در كنار مرقد اميرالمؤمنين على(ع) دفن كردند.

 از نظر تفكر و به ويژه تفكر سياسى، ملاصدرا از كسانى چون افلاطون، ارسطو، افلوطين، فارابى، ابن سينا، سهروردى، غزالى، خواجه نصير الدين طوسى، ابن عربى، شيخ بهايى و ميرداماد تأثير پذيرفته و متقابلاً بر كسانى چون فيض كاشانى، عبدالرزاق لاهيجى، قاضى سعيد قمى، ملا على نورى، ملا هادى سبزوارى، سيد جمال الدين اسدآبادى، ملا على مدرسى زنوزى، علامه محمد حسين طباطبايى، مرتضى مطهرى، امام خمينى و... تأثير گذاشته است(اندیشه سیاسی صدرالمتألهین / نجف لک زایی).

حال بعد از این که مختصراً با زندگی و زمانه ملاصدرا آشنا شدیم، به بررسی دیدگاه های امکان و امتناع اندیشه سیاسی ملاصدرا می پردازیم.

الف) موافقان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:

در ذیل این عنوان می توان به برخی از صاحب نظران و محققان اشاره کرد که کارهای به نسبت جدی و در خور تأملی را در این راستا انجام داده اند. برای مثال می توان در این جا از آیت الله جوادی آملی، دکتر صدرا، مرتضی جوادی آملی، دکتر داوری اردکانی، دکتر نجف لک زایی و دکتر تقوی نام برد که قائل به اندیشه سیاسی منسجم برای ملاصدرا هستند و در تحقیقات خود به سمت اثبات ادعای خود گام برداشته اند.

آیت الله جوادی آملی به منزله یکی از شاخص ترین افراد موافق اندیشه سیاسی برای صدرالمتألهین، قائل به این است که حکمت متعالیه، سیاست متعالیه را به همراه خود دارد. به قول ایشان، اعتلای سیاست متعالیه به استناد تعالی حکمت متعالیه است و تعالی این حکمت، رهین طرح حدود و اوساطی است که نیازهای دنیوی و اخروی را تأمین می کند. انسان، چه فرد و چه جمع، چه در دنیا و چه در آخرت، به رهبر و قانون نیازمند است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / شریف لک زایی). آیت الله جوادی در جای دیگری می فرماید: صدرا در مبدأ و معاد قائل به این است که علما، وسايط بين انبيا و مردم هستند و در شواهد الربوبيه مى گويد مجتهدان، اين سمت را برعهده دارند. از تلفيق اين دو فرمايش برمى آيد كه حتى در عصر حضور هم علما واسطه هستند. در اين صورت به تعبير صدرالمتألهين، اختلاف مجتهدان با يكديگر شبيه اختلاف شرايع و مناهج انبيا مى باشد؛ با اين تفاوت كه انبيا، معصوم مى باشند و عصمت مطرح است و در مجتهدان، سخن از عدالت است. از همين رو است كه حكمت متعاليه، يك ولايت فقيه متعاليه ترسيم كرده است. صدرالمتألهين براى فقيهى كه فيلسوف نباشد، ولايت قائل نيست، بلكه ولايت را براى فقيهى مى داند كه جامع فقهين، فقه اكبر و فقه اصغر باشد؛ مانند امام خمينى رضوان الله عليه. بنابراين، فرق ولايت فقيه حكمت متعاليه با ولايت فقيه ساير حكمت ها در اين است كه در حكمت متعاليه، جامع بين الفقهين است، ولى در حكمت هاى ديگر فقيه به همين صورت تك بعدى نيز مى تواند در جايگاه ولى قرار گيرد. بايد عنايت ويژه اى مبذول كرد و نبايد حكمت متعاليه را صرفاً يك نام گذارى دانست(سخنرانی آیت الله جوادی آملی / 16/3/86).

از دیگر قائلین به امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا می توان به دکتر صدرا اشاره کرد. وی معتقد است که در دوره صفویه، ملاصدرا با استفاده از مطالعات شهودی سهروردی و حکمت جاویدان و نیز فلسفه های پیشین، متعالیه را تأسیس می کند. حکمت متعالی صدرا معطوف به سیاست است و وارد مباحث سیاسی می شود. از نگاه ایشان، تمام رهبران روحانی مشروطیت، تحت تأثیر جریان صدرایی قرار می گیرند؛ شاخه فقهی به زعامت شیخ انصاری و شاخه فلسفی با محوریت صدرا. این دو شاخه بعدها انقلاب مشروطیت را شکل می دهند. امام خمینی هم صدرایی است و هم از لحاظ فقهی کاملاً انصاری است. بنابراین، شاهد این هستیم که امام خمینی می کوشد تا فلسفه سیاسی متعالیه را از نظری صرف خارج کرده و وارد عرصه عمل بکند(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / پیشین).

مرتضی جوادی آملی نیز که همچون پدر، پیرو امکان اندیشه سیاسی ملاصدراست، می گوید در خصوص امکان فلسفه سیاسی متعالیه می توان گفت در حکمت متعالیه صدرایی، فلسفه سیاسی وجود دارد و شاهد بر آن، مشهد پنجم از کتاب شواهد الربوبیه است که در آن، صدرا در چند اشراق، قدم به قدم پیش آمده و اموری چون نبوت، ولایت، امامت و شریعت را اثبات کرده و وظایف عباد را در مقابل شریعت بیان کرده است. به گفته ایشان، با دقت در ظواهر و تصریحات کلام صدرا می توان دریافت که این حکمت، نه تنها در مرحله استعداد و توان مندی، بلکه در مرحله فعلیت به امر سیاست نگریسته است(سخنرانی در تاریخ 27/2/86 در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی).

از دیگر افرادی که با توجه به نوشته هایش می توان او را در این طیف جای داد، دكتر رضا داورى اردکانی است. وی معتقد است صدرالمتألهين، توجه جدى به سياست داشت و ملاصدرا را در زمره فيلسوفانى قلمداد می کند كه در عين گوشه‏گيرى و اعراض از پيوستن به ارباب قدرت، جداً به سياست مى انديشيده و در آثار خود هم به سياست مثالى، و هم به رسوم آيين كشوردارى نظر داشته است. به باور اردکانی، صدرا در افكار سياسى انديشمندان قبل از خود، تأمل و گاه نوآورى داشته، و به شكل خاص به واقعيت سياست متداول، شرايط پادشاهى و حدود قدرت پادشاه پرداخته است. البته دکتر داوری به اين مسئله، اذعان دارد كه فيلسوفان پس از فارابى به مباحث سياسى كمتر علاقه نشان مى دادند، و اصولاً با وجود شريعت، چندان نيازى هم به ورود به اين گونه مباحث نداشتند(انديشه سياسى ملاصدرا؟ / سيدصادق حقيقت / علوم سیاسی / ش 11).

یکی دیگر از افرادی که با نگارش کتاب اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، گام بلندی را برای اثبات امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا برداشت، دکتر نجف لک زایی است. او معتقد است: اولاً، ملاصدرا داراى انديشه سياسى مهم و منسجمى است؛ ثانياً، اين انديشه، اقتدارگرايانه تلقى نمى‏شود؛ ثالثاً، اثبات كننده ولايت سياسى مجتهدان مى‏باشد؛ رابعاً، به طور كلى مى توان از "حكمت سياسى متعاليه" سخن گفت. وی می گوید: صدرالمتألهين، فيلسوفى است كه به سياست هم پرداخته، هم به‏عنوان يك دانش سياسى و هم به‏عنوان يك فعل سياسى، و توصيه‏هايى به علما، مردم و حاكمان مى‏كند؛ همچنین دانش سياسى را به‏عنوان دانش مستقل در مجموعه طبقه‏بندى ‏هايى كه از علوم دارد، مطرح كرده است؛ و دیگر این كه صدرالمتألهين، همان‏گونه كه مؤسس حكمت متعاليه است، مؤسس حكمت سياسى متعاليه نيز است(انديشه سياسى صدرالمتألهين‏ / نجف لک زایی / علوم سیاسی / ش 14).

دكتر تقوى نيز از جلمه کسانی است که با نگارش کتاب دوام اندیشه سیاسی به نقد نظريه زوال دكتر طباطبايى پرداخت تا نام خود را در جرگه افراد طرفداران امکانی قرار دهد. به اعتقاد او، نظريه زوال، دو ادعا دارد: اولاً، مباحث صدرا درباره سياست، فاقد اهميت بوده و وى اگر سخنى در خصوص توجه به معاش گفته، بيشتر ناشى از تكرار سخنان متقدمين بوده، نه از باب باور راستين به سخنان آنان، و ثانياً، در بين پيروان مكتب صدرا، هيچ انديشمند با اهميتى در حوزه انديشه سياسى فلسفى وجود نداشته است. دکتر تقوی در مقاله اى ديگر، مسئله زوال انديشه سياسى از ملاصدرا را نسبت زدايى مى‏كند. وی اصرار دارد كه انديشه سياسى صدرا مهم است و در آن دوران، ركود انديشه سياسى وجود داشته، نه زوال انديشه سياسى(انديشه سياسى ملاصدرا؟ / پیشین). تقوی در اشکال به طباطبایی می نویسد بر خلاف ادعای اول، شخصیت علمی ملاصدرا، شخصیتی جامع بوده و نه تنها در فلسفه كه در فقه، رياضيات و نجوم، صاحب نظر بوده است. وی سپس می گوید که مباحث نظری ملاصدرا در خصوص سیاست، نه تنها بی اهمیت نیست که نشانه جلوه هایی مهم از اندیشه سیاسی اوست؛ به خصوص آن که مباحثی چون تفاوت بین نبوت، شریعت و سیاست که وی در کتاب الشواهد الربوبیه ذکر می کند، با تلخیص و بازنویسی همان مباحث در کتاب دیگر او، یعنی المظاهر الالهیه که به تعبیر صدراشناسان، وی کوشیده تا تمامی رئوس اندیشه و فلسفه خویش را در این کتاب بیان کند، آمده است و این خود، حکایت از اهمیت و جایگاه کلیدی این مباحث در منظومه معرفتی فلسفی او است(درآمدی بر اندیشه سیاسی در اسلام / سید جواد میرخلیلی).

ب‌)  مخالفان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:

در میان کسانی که قائل به امتناع اندیشه سیاسی برای ملاصدرا هستند، می توان از افراد شاخصی چون دکتر جواد طباطبائی، دکتر حقیقت و دکتر خسروپناه نام برد.

دكتر جواد طباطبايى، انديشه سياسى صدرا را تقليدى، و غيرمهم و در مجموع، نماينده حضيض زوال انديشه سياسى در ايران مى‏داند(انديشه سياسى ملاصدرا؟ / پیشین).

وی در خصوص جايگاه ملاصدرا در حوزه انديشه سياسى اسلامى معتقد است: صدرالدين شيرازى، تنها يك بار در بخش پايانى كتاب مبدأ و معاد، خلاصه اى درباره سياست آورده است و در اين امر، راهنماى او، بخش پايانى كتاب الهيات شفاى ابن سيناست كه در آن، سياست و نبوات با نظرى به تفسير نوافلاطونى جمهور افلاطون آورده شده، اما جالب توجه است كه به رغم همسانى بحث صدرالدين شيرازى با سخن ابن سينا و جايگاه واحدى كه دو بحث در منظومه فلسفى آن دو فيلسوف دارد، صدرالدين شيرازى در بحث مربوط به ماهيت و اقسام مدينه و در بحث مربوط به رياست آن، مباحث فارابى را در آراى اهل مدينه فاضله و به ويژه الفصول المدنى به اجمال مى آورد؛ بى آن كه سخنى نو در اين باره گفته باشد. آن چه صدرالدين شيرازى به اختصار درباره سياست آورده، فاقد كمترين اهميت است. صدرالدين شيرازى، واپسين نماينده انديشه عقلى و اوج انحطاط انديشه سياسى در ايران بود و در ميان پيروان مكتب او هيچ دانشمند با اهميتى، نه در انديشه فلسفى و نه در تأمل در سياست، به وجود نيامد(همان).

دکتر حقیقت نیز که یکی از مخالفان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا به معنای خاص الخاص است، در تبیین مراد خود، قائل به این است که برای پاسخ به اين سؤال كه آيا ملاصدرا داراى انديشه سياسى بوده يا نه، بايد مراد خود از «انديشه سياسى» را روشن كنيم. به نظر مى‏رسد اين اصطلاح داراى معناى عام، خاص و خاص الخاص باشد. انديشه سياسى به معناى عام، هر گونه تأمل در باب سياست را شامل مى‏شود، خواه اين تأمل توسط متفكر حرفه‏اى انجام شده باشد، خواه توسط متفكرى غير حرفه‏اى. به همين علت، سخن گفتن از انديشه سياسى (و نه فلسفه سياسى) در اوستا، ديوان برخى شعرا(مثل موش و گربه عبيد زاكانى) و يا در يادداشت‏ هاى خصوصى دولتمردان، صحيح و مجاز است.

 انديشه سياسى به معناى خاص، تنها تأملات تخصصى انديشمندان سياسى را در بر مى گيرد. بنابراين خاطرات سياستمداران و اشعار سياسى شعراى غير حرفه اى از اين تعريف خارج مى شود. اين تعريف به خودى خود اعم از آن است كه مجموعه اى نظام مند و جامع از مباحث سياسى را در برداشته باشد يا تنها به برخى از مسائل تخصصى در اين زمينه بپردازد. بنابراين انديشه سياسى به معناى خاص الخاص، آن گونه تأملات در باره سياست و حكومت است كه علاوه بر انسجام و نظام‏مندى، از جامعيت و شمول نيز برخودار باشد.

 به طور مثال، فارابى و افلاطون(در بين فلاسفه سياسى) و نائينى و امام خمينى‏(در بين فقهاى سياسى) داراى انديشه سياسى به معناى اخير بوده‏اند. ملاصدرا نيز بدون شك، داراى انديشه سياسى به معناى اول و دوم بوده؛ زيرا به شكل تخصصى به مباحث سياسى پرداخته است.
این که آيا صدرا داراى انديشه سياسى به معناى سوم (انديشه سياسى جامع) بوده است يا خير. به اعتقاد دکتر حقیقت، پاسخ به اين سؤال، منفى است. به گفته ایشان رجوع به آثار ملاصدرا مى‏تواند بهترين شاهد اين مدعا تلقى شود(همان).

 از دیگر مخالفان اندیشه سیاسی ملاصدرا می توان به دکتر خسروپناه اشاره کرد. وی قائل به این است که تحقق فلسفه سیاسی متعالیه، ممتنع است و نمی توان فلسفه سیاسی متعالیه را در خارج نشان داد. به گفته ایشان، مقایسه فلسفه صدرا با فلسفه سیاسی یا فلسفه سیاست نشان می دهد که مقصود ملاصدرا، فلسفه امر سیاست است و نه فلسفه علم سیاست. بنابراین، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که از دید این محقق، صدرا و شارحان حکمت متعالیه، تاکنون فلسفه ای سیاسی که کاملاً مبتنی بر اصول حکمت متعالیه باشد، تأسیس نکرده اند. البته ذکر این نکته هم قابل توجه است که ایشان معتقدند حکمت متعالیه، فاقد توان و قابلیت در زمینه تأسیس فلسفه سیاسی نیست، بلکه در عمل، چنین کاری انجام نشده است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / پیشین).

ج) میانه روهای امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:

در این طیف نیز می توان افرادی را همچون دکتر فیرحی و دکتر میراحمدی را نام برد که هر چند در این دسته، افراد کمتری می گنجند، اما نظرات این طیف نیز خواندنی است. دکتر میراحمدی، قائل به این است که انديشه سياسى ملاصدرا، به‏عنوان انديشه سياسى منسجم، توانسته خودش را نشان بدهد؛ ولى در ذيل انديشه فارابى، چون دو بحث اساسى وجود دارد: جايگاه فلسفه در زندگى سياسى و رابطه‏اش با فقه سياسى. به گفته ایشان اگر قول قائلین به اندیشه سیاسی ملاصدرا درست باشد، بنابراین، ملاصدرا هم مثل فارابى است، يعنى كليات را به فلسفه ارجاع مى‏دهد و جزئيات را به فقه. اگر اين درست باشد هيچ نوآورى در آن نيست و همان كار فارابى و تعاضد عقل و شرع است. نکته دیگری که دکتر بدان اشاره می کند، این که ملاصدرا، درست است كه حكمت متعاليه را تأسيس كرده، امّا حكمت سياسى را تأسيس نكرده است(انديشه سياسى صدرالمتألهين‏ / نجف لک زایی / علوم سیاسی / ش 14).

دکتر فیرحی نیز انديشه سياسي صدرا را اقتدارگرايانه مي داند، و انديشه سياسى صدرالمتألهین را نوعى تكرار و تجديد سنت فكرى فارابى و ابن سينا تلقى مى‏كند. همچنین او را مسئول انتقال اين ويژگي به گفتمان اجتهاد تلقي مي‌كند(انديشه سياسى ملاصدرا؟ / پیشین). یعنی شبیه به همان نظری که دکتر میراحمدی در این باب دارد.

در خاتمه، لازم به ذکر است که به دلیل عدم تطویل در نوشتار، برخی از مستندات و افرادی را که می شد آنها را در این طیف های سه گانه قرار داد، حذف کردیم.

سید جواد میرخلیلی پنج شنبه 31 اردیبهشت ماه 1388Tروزنامه جام جم.