چاپ
دسته: حکمت سیاسی متعالیه
بازدید: 2161

صدرالمتألهين در تعريف انسان عاقل گفته که انسان عاقل کسي است که نگاه به آينده دارد و از منظر آينده شناسي، تهديدهايي را که متوجه دنيا و آخرت او مي شود را لحاظ مي کند و به گونه اي زندگي خود را ساماندهي مي کند که تهديدهاي دنيوي و اخروي دامنگير او نشود.

تأملي بر انديشه هاي صدرالمتألهين در گفتگو با دکتر احمد بهشتی و دکتر نجف لک زایی

سيد جواد ميرخليلي

ملاصدرا( 979 - 1045 يا 1050 ق) صاحب بزرگترين مکتب فلسفي اسلام با عنوان حکمت متعاليه به شمار مي رود که تاکنون آن گونه که شايسته اين فيلسوف برجسته جهان اسلام است، افکار و انديشه هايش به نسل تشنه معارف ناب اسلامي شناسانده نشده است؛ به گونه اي که هنوز برخي محققان در باب امکان يا امتناع انديشه سياسي براي وي سخن مي رانند؛ در حالي که تأملي بر برخي افکار و انديشه هاي وي نشانگر اهتمام او به مسايل بنيادي انديشه سياسي بخصوص رابطه شريعت و سياست است. به مناسبت سالروز بزرگداشت ملاصدرا، در گفتگو با کارشناسان اين حوزه به برخي ابعاد انديشه وي پرداختيم.

نظام سياسي اسلام و توجه به روح انسان

حجةالاسلام دکتر نجف لک زايي، رئيس پژوهشکده علوم و انديشه سياسي در خصوص اين سؤال ما که در حکمت سياسي متعاليه چه اهداف و غاياتي براي جامعه سياسي و سياست و نظام سياسي تعريف مي شود و تمايز اينها نسبت به اهداف و غاياتي که در نظامهاي سياسي غير ديني تعريف مي شود چيست، مي گويد: براي پاسخ به اين سؤال، نيازمند اين هستيم که بحث انسان شناسي را با ذکر يک نکته جديد مطرح کنيم و بر اساس آن، اين سؤال را پاسخ دهيم.
به گفته اين عضو هيأت علمي دانشگاه باقرالعلوم(ع)، بر مبناي انسان شناسي حکمت سياسي متعاليه، انسان منحصر در بدن و جسم مادي نيست، بلکه واجد روح هم هست. بنابراين، نظام سياسي اسلامي نه تنها بايد رفع نيازهاي مادي را محور کار خودش قرار دهد، بلکه آن دسته از نيازهايي که مربوط به روح و جان انسان مي شود را هم بايد در دستور کار خودش قرار دهد. بنابراين، بحث سعادت به دو بخش مادي و معنوي تقسيم مي شود. سعادت مادي عهده دار تأمين نيازهاي مادي انسان و سعادت معنوي عهده دار تأمين نيازهاي معنوي و سياستهاي معنوي انسان است.
به گفته دکتر نجف لک زايي، ملاصدرا در آثار خودش به بحث سعادت دنيوي توجه کرده و محورهايي مثل صحت و سلامتي، شهامت، حسن و جمال، فراهم بودن لوازم زندگي و تأمين مصالح مادي را اسم برده است. اينها همان چيزهايي است که از آن به توسعه ياد مي شود.
به گفته عضو هيأت مديره انجمن مطالعات سياسي، صدرالمتألهين، کسب معارف و حقايق، انجام اطاعت الهي و آراستگي به فضايل و اخلاق زيبا را به عنوان موارد سعادت معنوي ياد مي کند. مطلب مهمي که در اين جا وجود دارد، رابطه سعادت مادي و معنوي يا توسعه مادي و معنوي است. اين رابطه وقتي توضيح داده مي شود که رابطه نفس و بدن و روح و جسم را پاسخ داده باشيم.
در حکمت متعاليه، اعتقاد بر اين است که بدن، مرکب روح است. اگر ما به بدن رسيدگي مي کنيم و واجب است به آن رسيدگي شود و نبايد به آن لطمه زد، براي اين است که اگر به بدن که مرکب روح است آسيب وارد شود، در مسير تکامل روح اختلال وارد مي شود.
به عنوان مثال، در شريعت، اين نکته مورد توجه است مثل روزه که براي انسان مکلف و داراي شرايط واجب است، اما خداوند فرموده اگر روزه براي فردي ضرر داشت، او ديگر مکلف به روزه نيست؛ چون احکام شرعي براي سعادت انسان آمده و سعادت او در گرو سعادت جسم است. بنابراين، ورزش و... براي انسان ضروري است. در نتيجه، رياضت چون ضرر مي زند مذموم مي شود؛ بنابراين، رابطه روح و بدن، رابطه اصل و فرع مي شود.

نگاه به آينده

اين استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) مي افزايد: همين رابطه بين سعادت معنوي و دنيوي برقرار مي شود. ما بايد به توسعه مادي که همان دنيوي است جدي بپردازيم، اما هدفمان از اين اقدام اين باشد که زمينه را براي سعادت معنوي فراهم کنيم.
اين مصداق «الدنيا مزرعة الاخره» و يا آيه شريفه «ربنا آتنا في الدنيا حسنه» است. دين فقط به جلب و کسب اخروي توجه نمي کند، بلکه به دنيا هم نظر دارد. حسنات دنيوي و سعادت مادي در طول معنوي است و اين براي رسيدن انسان به سعادت عقلي و اخروي است.
بنابراين، صدرالمتألهين در تعريف انسان عاقل گفته که انسان عاقل کسي است که نگاه به آينده دارد و از منظر آينده شناسي، تهديدهايي را که متوجه دنيا و آخرت او مي شود را لحاظ مي کند و به گونه اي زندگي خود را ساماندهي مي کند که تهديدهاي دنيوي و اخروي دامنگير او نشود. انسان سکولار، تهديدهايي که متوجه دنياي او مي شود را لحاظ مي کند، اما ملاصدرا، انسان عاقل را کسي مي داند که به فکر بقاي ابدي است و تهديدهايي که متوجه آخرت و بقاي ابدي او است را دفع مي کند. به قول امروزي ها، انسان راهبردي، افق عبور از زندگي دنيا و مد نظر قرار دادن آخرت است.
اين استاد دانشگاه مي افزايد: نيازهاي بدني انسان تأمين مي شود به عنوان اينکه بتواند به عبادت خداوند بپردازد. آن گاه که دولت متوجه تأمين نيازهاي مادي است، بايد در برنامه ريزي خودش اين موضوع را لحاظ کند. اين يک هدف مقدماتي است براي اينکه آن اولويت را که مربوط به مسايل روحي بود را تأمين کند تا روح انسان شکوفا شود.
بر اين اساس، بر مبناي حکمت متعاليه، انسان متعاليه، جامعه متعاليه و سياست متعاليه پيگيري مي شود. اگر اين نشود، همه اينها متدانيه مي شود و انسان سرگرم زندگي متدانيه خواهد شد؛ بنابراين ما به تفکيک اولويت از اولويت در سياست مي رسيم. اولويت به سعادت مي رسد، اما اولويت به تأمين معاش مردم است.

دين و سياست

آيةا... دکتر احمد بهشتي، عضو مجلس خبرگان رهبري نيز به نگاه ملاصدرا به جايگاه ديانت و سياست و يا شريعت و سياست اشاره کرده و مي گويد: تأکيد صدرالمتألهين بر اين مطلب بوده که بايد ميان سياست و شريعت يک رابطه اي وجود داشته باشد. حال اين رابطه اين است که سياست بر شريعت حاکم بشود يا شريعت بر سياست حاکم شود. به گفته رئيس دانشگاه قم، ملاصدرا اصل مطلب را در الشواهد الربوبيه بيان کرده است و مي گويد: شريعت به منزله مولاست و سياست به منزله عبد است.
عبد مي تواند سرکشي کند؛ در اين صورت به آن عبد آبق(سرکش) گفته مي شود. عبدي که از مولايش اطاعت کند، آن عبد گريزپاست. حال ممکن است سياست هم که عبد شريعت است، عبد آبق شود و از شريعت اطاعت نکند. ايشان مي گويد: اين سياست، عبد است و شريعت مولا و البته عبد بايد از مولا اطاعت کند و اگر اطاعت کند، راه صحيحي رفته است و اگر اطاعت نکند، به بيراهه رفته است.
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در ادامه مي گويد: نظر ملاصدرا اين است که مقام سياست در برابر شريعت، مقام عبد است و بايد اطاعت کند، ولي خب بعضي از بنده ها هم اطاعت نمي کنند و سرکش و آبق مي شوند؛ اين نه به نفع سياست است و نه به نفع شريعت.
به نفع شريعت نيست؛ چون اين در حوزه شريعت است و بايد اطاعت کند که نمي کند. به نفع سياست هم نيست؛ زيرا صلاح سياست اين است که از مولاي خودش تبعيت کند و وقتي از مولاي خودش تبعيت نمي کند، به صلاحش نيست. پس هم به خودش ضرر مي زند و هم به شريعت و اين ايده، مظهر انديشه سياسي ملاصدراست.

کم رونقي بحث هاي حکمت متعاليه در حوزه هاي علميه

حجةالاسلامدکتر نجف لک زايي، در خصوص دلايل کم رونقي بحثهاي حکمت سياسي متعاليه در حوزه هاي علميه پس از ملاصدرا به ديدگاهآيةا...جوادي آملي در اين باب اشاره کرده و مي گويد: از ديدگاهآيةا...جوادي آملي، ما بايد بحث را به شکل فراگيري مورد توجه قرار دهيم و آن اينکه در قرون اخير، آيا عالمان ما و حوزه هاي علميه ما مي توانستند آن وظيفه اوليه خود را انجام دهند.
اگر اينها مي توانستند به وظايف اوليه خود بپردازند، نوبت به اين مي رسيد که چرا به وظايف ديگر نرسيدند. اما در سده هاي اخير به دلايل شرايط سياسي و اجتماعي مختلف کشور و جهان اسلام، خيلي از آنها نمي توانستند وظايف خود را انجام دهند تا چه برسد به مباحث حکمت سياسي متعاليه.
به گفته دکتر لک زايي، آيةا...جوادي آملي به عنوان يک حکيم متأله معتقد است: انقلاب اسلامي، اگرچه ايرانيان را از دست طاغوت آزاد کرد، اما مهمتر از آن اين بود که انقلاب اسلامي علوم و دانشها را آزاد کرد و زمينه اي را پديد آورد که بسياري از مباحث اسلامي که امکان طرح نداشت را مطرح کرد که بخش مهمي از آن به فقه سياسي، انديشه سياسي اسلام و... مي شود.بنابراين بايد کم رونقي آن را در شرايط کنوني جستجو کرد و بايد شکرگزار انقلاب و امام باشيم که به عنوان يک حکيم متعاليه دست به تغييرات بنياديني در ايران زد و با رهبري انقلاب اسلامي، زمينه تعالي و شکوفايي را علاوه بر ايرانيان به جهانيان هم عطا کرد. ايشان انسانهايي که اسير طاغوت بودند را به حيات و زندگي دعوت کرد و اين ندا را مطرح کرد که اين انسان، آزاد است و نبايد زير بار استکبار و استبداد برود.

روزنامه قدس، یکم خرداد 1390.