چاپ
دسته: حکمت سیاسی متعالیه
بازدید: 955
 دستان مردم در دستان خدا

  سيدحسين امامي

به‎ اذعان بسياري از نظريه‎پردازان غربي و مسلمان، انقلاب اسلامي، فصلي نوين در نظريه‎پردازي انقلاب‎ گشوده است. با نظر به اين مسئله به ‎نظر مي‎رسد پس از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامي، توجه به ديدگاه‎‎ها و نظرياتي که مي‎کوشند انقلاب اسلامي را با تکيه بر ادبيات، مباني و بنيان‎‎هاي ديني، بالاخص آموزه‎‎هاي شيعي تفسير کنند، از حد ضرورت گذشته است. با توجه به تأملات حجت‎الاسلام دکتر نجف لک‎زايي، رئيس پژوهشکده علوم و انديشه سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، پيرامون فلسفه سياسي فيلسوفان مسلمان، بالاخص حکمت متعاليه و نيز تأملات وي پيرامون مسائل انقلاب اسلامي، مخصوصا در کتاب «تحولات سياسي‌ـ‌ اجتماعي ايران معاصر»، «زمينه‎‎هاي انقلاب اسلامي ايران» و مقاله‎‎هايي از قبيل «تحليل انقلاب اسلامي در چارچوب حکمت متعاليه» و «انقلاب امام خميني؛ مشروطه نائيني» به گفت‎وگو با اين محقق و استاد حوزه و دانشگاه نشستيم.

    سلوک معنوي از خلق به‎سوي حق و رجعت از حق به‎سوي خلق که در کتاب «اسفار اربعه» به آن پرداخته شده در تبيين وقوع انقلاب اسلامي چه جايگاهي دارد؟

حضرت امام خميني (ره) نظرات و انديشه‎‎هاي خود در اين رابطه و بحث «اسفار اربعه» را در آثار مختلف ازجمله کتاب «مصباح‎الهدايه» مطرح کرده‌اند. همان‎طور که استاد شهيد مرتضي مطهري هم در آثار خودشان آوردند. به‌نظر ايشان استفاده‎اي که ما از اسفار اربعه در حوزه انديشه سياسي مي‎توانيم داشته باشيم و از اين طريق آن را به انقلاب اسلامي پيوند بزنيم، دو نوع است. يعني گاهي تغيير و تحولي که در جامعه اتفاق مي‎افتد به لحاظ هنجاري و ارزشي از بد به‎سوي خوب است؛ يعني روند و حرکت رو به کمال تلقي مي‎شود. ايشان مي‎فرمايند در اين حالت ما مي‎توانيم نام آن را انقلاب بگذاريم اما اگر تغيير و دگرگوني از کمال به‎سمت فساد يا از خوب به‎سمت بد باشد، ايشان مي‎فرمايند در اصطلاح قرآني به اين حالت و وضعيت ارتجاع يعني عقب‎گرد گفته مي‎شود.

اين حالت از منظر اسفار اربعه به اين شکل توضيح داده مي‎شود؛ کسي که موفق مي‎شود اسفار اربعه را سپري و طي کند در واقع به کمال نائل مي‎شود و تکامل يا تکميل اين کمال به اين امر است که دست مردمي را که دوست دارند به کمال برسند هم بگيرد و اين‎ها را به‎سوي خدا ببرد و به کمال برساند. از اين منظر انقلاب اسلامي به اين شکل تحليل مي‎شود که امام خميني (ره)به‎عنوان عالمي که فقيه، حکيم و عارف بود، سفر‎هاي چهارگانه کمال را طي کرد و آخرين شرط کمالش اين بود که دست مردم را هم بگيرد و به‎سوي خدا ببرد. اين را هم با انقلاب اسلامي انجام داد و از اين طريق مي‎توان گفت سفر چهارم خود را هم تحقق بخشيد. معمولا کساني که سفر‎هاي چهارگانه را با انقلاب پيوند زدند از جمله آيت‎الله جوادي‎آملي به همين شکل يا نزديک به همين مضاميني که عرض کردم اين مسئله را تحليل کرده‌اند که به‌نظر ما تحليل درست و متقني است.

   پيوند فلسفه اسلامي، بالاخص فلسفه صدرايي و فقه اسلامي در آراي امام خميني (ره) چگونه است و نقش آن‎ها در وقوع انقلاب اسلامي و ارائه نظريه ولايت فقيه چيست؟

هم حکمت امام (ره) حکمت متعاليه است و هم فقه امام (ره)، فقه متعاليه است و هم عرفان امام (ره)، عرفان متعاليه است و هم ديگر عناصر فکري امام (ره) مثل کلام امام (ره) متعاليه است. اين‎ها يک شبکه و سيستم فکري هستند که از انسجام کامل برخوردارند. وقتي حکيمي، حکيم متعاليه است و به حرکت جوهري و به تشکيک در وجود (مراتب داشتن وجود) قائل مي‎شود يعني در واقع او به نيروي معرفتي عقل در کنار وحي اعتبار مي‎دهد. عقل براي او از جايگاه والا و بالايي برخوردار است. به تعبير بسيار زيباي آيت‎الله جوادي‎آملي، «حکمت متعاليه، فقه فقيه را هم زنده مي‎کند» و اين باعث مي‎شود فقه به صحنه جامعه بيايد. با توجه به بحث عاقبت‎نگري و عاقبت‎گرايي که در حکمت متعاليه است، فقه هم به دانشي مبدل مي‌شود که مي‎خواهد فلسفه عملي حکومت را بيان کند و به قانوني تبديل شود که مي‎خواهد فرد و جامعه را تحت رهبري الهي به سعادت برساند؛ يعني فقه از حالت انفعالي خارج مي‎شود و به دانشي فعال تبديل مي‎شود. در نتيجه فقيه هم از حالت انزوا خارج مي‎گردد و به رهبر فعالي تبديل شده که در قبال جامعه و دنيا و مردم جهان مسئوليت دارد و ثمره اين‎ها پديده‎اي به‌نام انقلاب اسلامي خواهد بود. يقين بدانيد که انقلاب اسلامي به لحاظ فلسفي ريشه در حکمت متعاليه، به لحاظ فقهي ريشه در فقه جواهري، به لحاظ کلامي ريشه در امامت مکتب اهل‌بيت (عليهم‎السلام)، به لحاظ عرفاني ريشه در عرفان متعاليه و به لحاظ حديثي در احاديث اهل‌بيت (عليهم‎السلام) مخصوصا کتاب کافي ريشه دارد و اين‎ها در خود کلمات حضرت امام (ره) هم به خوبي مشخص و نمايانند.

   آيا از مکاتب ديگر فلسفه اسلامي نظير مکتب مشاء امکان استخراج نظريه ولايت فقيه ممکن و ميسر است؟

با توجه به اينکه استدلال اصلي ولايت فقيه در وجود و انديشه حضرت امام (ره)، استدلال عقلي است هم در حکمت متعاليه و هم در حکمت مشاء برهاني مي‎شود و از اين جهت مشکلي وجود ندارد. چنانکه برخي پژوهشگران متذکر شده‌اند، با توجه به اينکه درجه عقل‌گرايي در حکمت مشاء بيشتر است، شايد به‎صورت بسيار جدي‎تري بتوان اين موضوع را در مکتب مشاء اثبات کرد؛ چون ولايت فقيه به تعبيري يعني بهترين فردي که در جامعه وجود دارد، رهبري جامعه را برعهده بگيرد. اگر به اين شکل نگاه کنيم به قول حضرت امام (ره)، اين امري است که تصورش باعث تصديق آن مي‎شود. لذا بله! از اين جهت از نظر من مشکلي وجود ندارد.

  آيا صرفا با اتکا به فقه سياسي‌ـ ‎اجتماعي شيعه، جواز وقوع انقلاب ميسر است؟

صرفا نه! اما حتما براي جامعه اسلامي که فقه، رفتارهايش را تعيين تکليف مي‎کند لازم است که فقه نسبت خود را با انقلاب روشن و مشخص کند؛ يعني اگر مرجع تقليدي مثل امام خميني (ره)فتوا به لزوم، وجوب و ضرورت انقلاب نمي‎دادند و نمي‎گفتند که مردم به خيابان‎ها بريزند و اگر کسي کشته شد حکم شهيد را دارد نمي‎توانستند مورد اقبال باشند يا علي‌القاعده آن‎طوري که بايسته و شايسته بود با استقبال مردم مواجه نمي‎شدند. در واقع اين فقه است که مردم را به لحاظ رفتاري تعيين تکليف مي‎کند و يقينا فقه سهم بسيار برجسته‎اي در وقوع انقلاب اسلامي داشته است. مخصوصا اگر از منظر امر به معروف و نهي از منکر به اين موضوع نگاه کنيم، اين تاثير برجسته‌تر مي‌شود؛ چون تنها فقيه مي‎تواند حکم کند که امر به معروف و نهي از منکر مي‎تواند وارد مرحله انقلابي و برخورد هم بشود يا خير.

   تبيين انقلاب اسلامي براساس حرکت جوهري و حرکت ارادي انسان (حرکات طبيعيه جوهريه و فعليه اختياريه) چگونه امکان‌پذير است؟

همان‎طور که در سوال شما هم بود در حکمت متعاليه حرکت جوهري به دو بخش تقسيم مي‎شود: حرکت جوهري ارادي و حرکت جوهري طبيعي. حرکت جوهري طبيعي اتفاقاتي است که بدون تاثير اراده ما، روي مي‎دهد مثل اينکه فردي متولد مي‎شود و رشد مي‎کند و بعد از سپري کردن دوره زندگي از دنيا مي‎رود. ما در اين بخش در واقع نقشي نداريم. يعني نمي‎توانيم وقتي به اين دنيا آمديم بگوييم نمي‎خواهيم زمان بر ما بگذرد و نمي‎خواهيم بزرگ شويم و نمي‎خواهيم بميريم. اين بخش حرکت جوهري طبيعي است يعني از اراده و کنترل ما خارج است. اما بخش دوم حرکت جوهري که حرکت جوهري ارادي است به ما اين نکته را متذکر مي‎شود که شما «هرچه اراده کنيد بشويد، آن مي‎شويد». اگر اراده کنيد که دانشمند الهي و متخلق به اخلاق اسلامي شويد، مي‎توانيد اين‎گونه شويد. اگر اراده کنيد مهندس و متخصص پيشرفته در رشته‎اي از رشته‎‎هاي علوم تجربي شويد، مي‎توانيد اين‎گونه شويد. اگر اراده کنيد کشاورز، هنرمند و... شويد، مي‎شويد. انسان اگر هر فن، هنر و دانشي را اراده کند مي‎تواند به دست بياورد. در واقع انسان مي‎تواند مسير نفس خود را در جهت تعالي، جهت‎گيري کند و به‎سمت خدا برود و برعکس مي‎تواند اراده کند که در جهت غيرالهي حرکت کند؛ لذا در طول تاريخ با انسان‎‎هاي مختلفي مواجه مي‎شويم که توانستند در حوزه‎‎هاي مختلفي استعداد‎هاي خود را شکوفا کنند. بر اين اساس حضرت امام (ره) در آثار مختلف خود تاکيد مي‎کنند که هيچ چيز ذاتي نداريم؛ يعني اينکه برخي‎‎ها مي‎گويند بر پيشاني بعضي‎‎ها خوشبختي يا بدبختي حک شده و به قول عوام گليم بعضي‎‎ها سفيد و گليم بعضي‎‎ها سياه است، وجود ندارد. حضرت امام (ره) مي‎فرمايند اين‎گونه نيست. تنها خود انسان است که مي‎تواند خود را سعادتمند يا بدبخت کند. از اين منظر اگر بحث حرکت جوهري را در ارتباط با انسان دنبال کنيم، اتفاقي که در حوزه سياست مي‎افتد اين است که ما انسان‎ها خودمان هستيم که جامعه خود را مي‎سازيم. ما خودمان هستيم که حکومت، اقتصاد، فرهنگ و ديگر نهاد‎هاي سياسي‎ـ ‎اجتماعي
خود را مي‎سازيم. اگر اين‎گونه است در واقع بايد پيوسته بينديشيم و فکر، تأمل و سعي کنيم تا عوامل و نهاد‎ها و ساختار‎هايي را که در مشکلات و در زندگي ما نقش مخرب دارند بازسازي، اصلاح، مديريت و ترميم کنيم يا اگر لازم است کلا از بين ببريم و نهاد‎ها و ساختار‎هايي را که مي‎توانند در بهبود وضع و در پيشرفت و تکامل ما نقش داشته باشند به‎وجود بياوريم.

   آيا اين نظريه با تبيين متکي بر فلسفه تاريخ که در آن، وقوع انقلاب اسلامي را علاوه بر اينکه برخاسته از نيروي ارادي حضرت امام(ره) مي‎دانند، حاصل يک نوع فلسفه تاريخي شيعه نيز قلمداد مي‎کنند، ارتباطي دارد؟

فلسفه تاريخ شيعه مبتني بر انتظار فرج است. انتظار فرج، امري است که با شکوفايي اراده‎‎هاي ما سر‎و‎کار دارد. بزرگان ما فرموده‌اند لطف الهي اين است که امامان معصوم را خدا تعيين کرده است و امام زمان ما هم الان وجود دارد. امام زمان (اروحنا فداه) زنده، ولي غايب هستند. چرا ايشان غايبند؟ فرمودند که «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غيبته منا / وجود آن حضرت لطف است و تصرفش لطف ديگر و غيب و نهان زيستن او از ماست». يعني غيبت امام و دليل و فلسفه آن به خود ما بر مي‎گردد. امام (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) امامت خود را با زور و اجبار پيش نمي‎برد. حرکت و رهبري امام مبتني بر انتخاب مردم است؛ يعني مردم بايد بيايند و راه خير و سعادت را انتخاب کنند. وقتي راه خير و سعادت الهي را انتخاب کردند، مطيع و اجرا‎کننده اوامر امام مي‎شوند؛ لذا فرمودند «انتظار الفرج عباده / انتظار فرج، عبادت است». انتظار به اين معناست که ما اين سطح از فکر و شعور را در جامعه ارتقا دهيم تا عموم جهانيان عاشق و منتظر امام شوند. بيشتر مردم در دنيا بگويند ما نيازمند چنين رهبر الهي هستيم. بنابراين فلسفه تاريخ شيعه، مبتني بر شکوفايي اراده‎ها، اختيار، عقل و دانش بشر است. هر مقدار معرفت انسان‎ها و بهره‎برداري انسان‎‎ها از اختيار و اراده‎شان بيشتر شود، تقاضايشان براي رهبري‎‎هاي الهي و رهبري‎‎هاي ائمه (عليهم‎السلام) بيشتر مي‎شود و در اين صورت است که ما مي‎توانيم بگوييم انتظار، بيشتر، گسترده‎تر و تقويت شده است. پس انتظار وجود امام زمان (ارواحنا فداه) در فلسفه تاريخ شيعه به معناي شکوفايي استعداد‎هاي انسان در جهت کمال‎خواهي و زندگي توحيدي و الهي است و روزي که چنين شود، ظهور هم اتفاق مي‎افتد.

انقلاب اسلامي، مرحله کوچک و در نقطه جغرافيايي کوچکي صورت گرفته است اما ظهور که اتفاق مي‎افتد، حکومت در سطح جهان تشکيل مي‎شود و انقلاب در سطحي جهاني محقق مي‌شود. انقلاب اسلامي نشان داده وقتي در ساحت جغرافيايي، اراده‎ مردمي شکوفا و انديشه‎هايشان بارور شود، آن‌وقت به فرمان مرجع تقليد و رهبر ديني خودشان گوش مي‎دهند. امام خميني (ره) روزي از ايران تبعيد شدند و ايراني‎‎ها آن حرکتي را که بايد انجام مي‎دادند، انجام ندادند اما روزي ايراني‎‎ها با شکوفايي عقل و بصيرت و اراده و بينش خودشان آن‎چنان اقدامي را انجام دادند که امام خميني (ره) در تبعيد تصميم به بازگشت گرفتند و رژيم حاکم هم نتوانست در برابر اين اراده عظيم و ميليوني مردم هيچ اقدامي انجام دهد. بيشتر از همان جمعيت ميليوني که در روز 12 بهمن ماه در فرودگاه به استقبال امام (ره) رفتند، در تشييع جنازه امام(ره) شرکت کردند؛ يعني اراده‎‎ها و توده عظيم مردم تا آخرين روز به بيعتي که با امام(ره) عزيز داشتند وفادار بودند چنانکه امروز هم پشت سر مقام معظم رهبري هستند.