جدیدترین مطالب

طرح مسئله:

 امروزه سعادت انسان یک مقوله عام و فراگیر هست مکاتب مختلف درباره آن نظر داده اند کسانی سعادت را فقط در کمال نفس می دانند و به امور دنیاوی بی اعتنایی می ورزند مثل مکاتب هندویی ، بودایی ، جینی . کسانی هم به دو بعد انسان روح و جسم توجه نموده اند و کمال و سعادت انسان را در توجه نمودن به هر دو بعد روح و بدن دانسته اند  در صدد آن هستیم تا نظر ملا صدرا را در این تحقیق بررسی نمائیم که او سعادت را در چه می داند.

فرضیه :

سعادت در واقع  علم و معرفت حقه نسبت به حضرت حق صفات و ا فعال او می باشد و همچنین نسبت به روز آخرت منازل ، . مقامات آن می باشد در مقابل کسی که به اینها معرفت و ایمان نداشته باشد در ضلالت و کفر بسر می برد . 

سوال اصلی : چگونه  می تواند انسان  به سعادت جسم و روح دست یابد ؟

 سوالات فرعی : 

تعریف سعادت چیست ؟  آیا سعادت امری ذو مراتب و مشکک است ؟چه ارتباطی میان نفس و بدن وجود دارد ؟ موانع دستیابی به سعادت کدامند ؟

 تعریف ملا صدرا از سعادت :          

ملا صدرا در دو کتاب با ارزش خویش یعنی الاسفار و المبداء و المعاد سعادت را چنین تعریف کرده است : سعادت هر قوه ای است که بدون آفت و مانعی بمقتضای طبع و ذات و کمال شایسته خویش دست یابد . 7 . و در کتاب شواهد الربوبیه و مفاتیح الغیب آنرا  چنین تعریف کرده است . لذت و خیر هر قوه نفسانیه ای به ادراک آن چیزی است که با آن سازگاری و ملایمت دارد و درد(رنج) و شر هر قوه ای به ادراک امر متضاد با آن قوه ( امری که ادراک آن سبب منافرت آن قوه می گردد ) است . 8 .

او برای تکمیل تعریف سعادت می گوید : کمال هر قوه ای از نوع و جنس همان قوه است ، مثلا کمال شهوت و سعادت آن لذت، کمال غضب و سعادتش غلبه و انتقام ، کمال وهم و سعادت آن و تمنا و کمال حفظ ، تذکر و یاد آوری است و برای یک حواس ، احساس مناسب با آنست ، مثلا برای لمس ادراک کیفیت مزاجیه معتدله متوسطه بین اوایل کیفیات چهارگانه اعتدال و حد وسطی که قریب به اعتدال لامسه است و برای ذوق ادراک طعمهای مناسب با مزاج آلت و بدن مثل شیرینی ، ترشیها  و .... و برای شم ( حس بویای ) بوهای خوش و برای چشم نورها و رنگها و برای گوش صداهای هماهنگ و نغمه های طرب انگیز و برای خیال تصویر امور مستحسن و زیبا ست . 9 .

مساوقت سعادت با وجود ، خیر و لذت :

با تامل در مکتوبات حکیم شیرازی این نکته روشن می شود که ملا صدرا علاوه بر واژه سعادت ، برای این معنا واژه های دیگری نیز بکار برده است و از آنها هم معنای سعادت را استفاده کرده است از جمله این واژه ها وجود ، خیر و لذت است .

ملا صدرا در کتاب اسفار اربعه خود می گوید : آگاه باش که وجود همان خیر و سعادت است و آگاهی نسبت به وجود ، خیر و لذت است . 10 .

او در جای دیگر می گوید : هر چیز در نزد او لذیذ است و اگر کنه علتش را ادراک نماید ، لذت آن بیشتر از لذت وجودش است . زیرا علت شیئ مقوم ذات و کمال هویت معلول است . 11 .

ملا صدرا دنبال آن می فرماید : اگر ما ادعا کنیم که وجود لذیذ و وجود سبب برای مسبب لذیذتر است ، مراد ما تنها مفهوم یا وجود ذهنی نیست چون مفهوم وجود و وجود ذهنی از یک مرتبه ضعیفی از وجود برخوردار است  بلکه مقصود اصلی ما وجود متحقق در عالم خارج است . 12 .

او لذت را به لذت حسی و لذت عقلی تقسیم می کند و می گوید : برای ما لذت حسی کاملا قابل درک و فهم است ، اما لذت عقلی آنچان که شایسته است ادراک نمی کنیم ، در صورتی لذات عقلی بالاتر از لذات حسی است . بعد از بیان این نکته ملا صدرا به آسیب شناسی این امر می پردازد و علت این نقص را اینطور بیان می کند  . به علت گرفتاری و اشتغال زیاد نفس ما به بدنمان ، ما لذت علوم و معارف را درک نمی کنیم او برای تفهیم بهتر این مطلب از تمثیل استفاده می کند و می گوید : وضعیت ما در در این حالت مشابه کسی است که مبتلا به بیماری خدر است و در اثر این بیماری قوه لامسه اش را از دست داده و فقد ادراک لمسی است . یا به مثابه حال بیماری است که مبتلا به بیماری بولیموس است و در اثر این بیماری ذائقه اش را از دست داده و لذت طعمها و شیرینی را درک نمی کند . اگر نفسی در حال اشتغال به معارفی که مقتضای طباع قوه عقلیه است از قبیل معرفت الله ، معرفت ملائکه ، کتب و کیفیت صدور وجود از واجب الوجود اسیر بدن نباشد هر آینه برای نفسی لذتی حاصل خواهد گردید که قابل توصیف نیست ، اما وقتی نفس مستغرق در بدن باشد ، تنها وجود ذهنی این معلومات در نفس حاضر می شود ، به علت ضعف ادراک نفس ، انسان از این معارف به صورت شایسته لذت نمی برد ، اما اگر نفس از حجاب بدن آزاد گردد با مشاهده مقربین و مصاحبت مقدسین به لذت غیر قابل وصف دست می یابد . 13 .

ملا صدرا از زاویه دیگر به تامل درباره لذات عقلی می پردازد و آن را شریف تر و با ارزش تر از لذات حسی را معرفی می کند و این ادعا را چنین بیان میکند .

 اگر ما دو نوع لذت حسی و عقلی را از حیث آثار معرفتی باهم مقایسه کنیم .مشاهده می کنیم تفاوت بنیادینی میان این دو نوع لذت وجود دارد ، زیرا صرف معرفت نسبت به لذت عقلی در صورتفقدان مانع  یعنی استغراق نفس به بدن که با مردن رفع می شود  سبب وصول و وجدان آن لذت می شود ، اما صرف معرفت نسبت به لذیذ حسی و تخیل آنها سبب وصول و وجدان آنها نمی شود . ایشان در فلسفه این این تفاوت چنین تحلیل می کند . ممکن است حجابهای جسمانی درمیان حاس و محسوس لذیذ حاصل شود . سبب این امر ضیق و تنگناهای وجودهای جسمانی و غیب برخی از آنها از برخی دیگر است ، حتی جسم واحد هر جزوش از جزئی دیگر ، بلکه از کل غایب است ، بلکه هیچ چیز از آن در پیش چیز دیگری از ان حاضر نیست . همین حکم درباره امور جسمانی که اموری قائم به جسم هستند ، یعنی صفات و اعراض جسم نیز صادق است .

ملا صدرا در جایی دیگر نیز این ادعا را چنین بیان می کند . لذت عقلی اتم و افضل هر لذت ، خیر و سعادتی است و اسن ادعا با این صورت مدلل می سازد که تنها وجود بویژه وجود عقلی است که صورت حقیقی نه مجازی لذیذ است زیرا وجود عقلی بویژه وجود حضرت حق که معشوق و کمال اتم است و تمام جهات کمال وجودی را دارا است از هر نوع شائبه عدم مبری است اما وجودهای غیر عقلی به نوعی وجود آنها مشوب به عدم است ، به همین جهت لذتی که از ادراک وجود حضرت حق نصیب انسان می شود ، از هر نوع لذت دیگر باارزش تر است .16 . 

مشکک بودن سعادت :

ملا صدرا سعادت را امری متواطی نمی داند ، بلکه آن را امری ذومراتب و مشکک می داند . او مشکک بودن را در کتب مختلف خود به صورت مکرر و با تقریر های مختلف بیان کرده است در کتاب مفاتیح الغیب درباره سعادت اینطور آورده است .

نفس انسان دارای قوای متعدد از جمله قوه غضبیه ، وهمیه ، حافظه ، عاقله ، و ... است و این قوا از حیث مراتب با یکدیگر متفاوت هستند ، هر قوه ای که وجودش قویتر و کمالش عالیتر و مطلوبش با دوام تر و ضروری تر باشد ، لذتش نیز شدیدتر است . پس لذت تنها به لذت شکم و فرج  چنانکه در حمار مشاهده می شود  منحصر نیست ، زیرا اگر لذت به این دو قسم باشد ، باید بندگان مکرم و ملائکه مقرب الهی از هیچ لذت و سعادتی برخوردار نباشند . پس وجود لذیذ و کمال وجود لذیذتر است . هر قوه ای اگر به لذتی که مسانخ آن قوه است ، دست یابد این امر سبب کمال وجودی آن می گردد ، پس لذت درباره هر چیزی در نهایت به وجود یا کمال وجودیش بر می گردد ، پس هر چیزی که وجودش قویتر باشد ، لذت و به جهت بالذات آن نیز قویتر می باشد .

مفارقت نفس از بدن زمینه ای برای رسیدن به سعادت بالاتر :

صدر المتالهین بر این باور است اگر نفوس انسانی استکمال یابند و قوی گردند و وابستگی آنها به بدن قطع گردد ، نفس به ذات خود و ذات علت فیاضه اش رجوع نماید و جمال دلربای معشوق خویش را مشاهده نماید ، چنان لذت و سعادتی برای او حاصل می شود که قابل وصف نیست و نمی توان آن را با لذات حسی مقایسه کرد .

حال اگر این پرسش مطرح شود ، چرا سعادت نفس بعد از مفارقت از بدن قوی تر از سعادت آن در حال مقارنت نفس با بدن ( یا تدبیر بدن از سوی دیگر ) است؟ ملا صدرا در پاسخ می گوید : اسباب آن لذت ، اقوی ، اکثر و الزام باذات است .

 ممکن است پرسشگر از این پاسخ قانع نگردد و پسش را ادامه دهد که چرا اسباب آن لذت ، اقوی ، اکثر و الزام به ذات است ؟

موانع دستیابی به سعادت ( عوامل ایجاد شقاوت ) :

صدر المتالهین در کتب مختلف خویش درباره عوملی که مانع دستیابی انسان به سعادت یا بالعکس سبب شقاوت و بدبختی انسان می گردند ، اظهار نظر کرده است و عوامل ذیل را بعنوان موانع حصول سعادت در انسان معرفی کرده است .

1). نقصان جوهر نفس و بالقوه بودن آن :

یکی از موانع حصول سعادت یا تحقق شقاوت در انسان ، ضعف رتبه نفس از جهت علمی است . بخاطر نقصی که در ذات نفس وجود دارد . صور معقولات در آنجا تجلی نمی کند . ملا صدرا نفوس کودکان شیر خوار و مردم عوامی که هیچ بهره ای از علم و دانش ندارند و به تعبیر او مثل چهارپایان هستند بعنوان مصادیق این نفوس معرفی می کند و از باب تمثیل وضعیت نفوس آنها را به آینه ای  تشبیه می کند که قبل از ساختن ، پرداختن و صیقلی نمودنش قطعه آهن و سنگی فاقد شفافیت و صلاحیت انعکاس صور است . او بر این باور است که این قسم شقاوت امری عدمی است ، مثل مرگ برای بدن و یا زمین گیری و فلج در اعضای بدون شعور و احساس درد . او سپس درباره سرنوشت این نفوس در روز قیامت می گوید : این شقاوت چون امر عدمی و ناشی از نقصان غریزه و استعداد درک علوم و معارف است ، موجب استحقاق عذاب در حد تبهکاران نیست .

2)     ظلمت نفس به خاطر ارتکاب شهوات :

عامل دوم حصول شقاوت و مانع سعادت انسان آنست که انسان در برابر تمنیات نفس اماره تسلیم گردد و بجهت پیروی از شهوات در برابر فرامین حضرت حق عصیان کند و از ارتکاب به معاصی ابایی نداشته باشد . او می گوید : هرحرکت و فعلی که از نفس انسان صادر می شود در ذات نفس اثری ایجاد می گردد و در تحلیل این آثار در نفس می گوید این حرکت و فعل از دو حالت خارج نیست :

الف . یا فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه عاقله از انسان صادر می گردد . در این صورت نفس انسان بسوی کمال مطلوب سوق داده می شود .

ب . یا فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه شهوی یا غضبی از انسان صادر می شود . در این صورت در صفحه آینه نفس انسان نطقه سیاهی ایجاد می کند و هر چه بر میزان گناهان او افزوده می شود ، بر میزان این سیاهی افزوده می شود و نفس انسان را فاسد و تباه می سازد و به همین خاطر است که پیامبر اسلام  فرموده است : هر گناهی را مرتکب شود ، عقلی از او مفارقت می کند که هر گز بر نمی گردد .

3)     عدول از عالم حقایق و توجه به مصالح زندگی مادی :  

سومین مانع آنست که انسان از عالم حقایق عدول کند یعنی فکرش خویش را مصروف تامل در ملکوت و تدبر در حضرت ربوبیت و حقایق خفیه الهی نگرداند . صدر المتالهین نفوس انسان صالح را و مطیع اما غیر متوجه به عالم ملکوت را از مصادیق این قسم می داند و می گوید : این گروه گرچه اهل خدعه و مکر نیستند و نفوس آنها از سایر امراض باطنیه پاک و منزه است اما چون طالب تامل در حقایق عالم ملکوت نیستند و تمام همت آنها مصروف فهم تفضیل طاعات بدنیه و تهیه اسباب روایت و موعظه ونقل برای عوام و سایر اسباب معیشت ومعاشرت خلق می گردد ، نمی توانند به سعادت حقیقی دست یابند او از باب مثال می گوید : وضعیت این گروه بسان آئینه ای است که روی آئنه به جانب صورت نیست بلکه صورت در پس آئینه است .

4)     تقلید و تعصب :

چهارمین مانع از نظر ملا صدرا این است که انسان نظریه و عقیده ای را بدون تحقیق و تفحص بلکه از روی تقلید و تعصب بپذیرد آراء و عقاید باطلی که از ابتدای کودکی از روی تعصب ، تقلید و حسن ظن پذیرفته و در دوران بزرگسالی نیز استمرار یافته مانع ادراک حقایق می گردد او بشتر متکلمان و متعصبان مذاهب و صالحانی که درباره عقایدشان به تحقیق نمی پردازند ، به عنوان مصادیق این عامل معرفی می کند .  

5)     جهل به اصول معارف وکیفیت تالیف آنها :

انسان برای کشف مجهولهای تصوری و تصدیقی نیاز به معلومات تصوری و تصدیقی دارد اما صرف اکتساب این معلومات کافی نیست بلکه انسان باید از شیوه های تالیف و چگونگی ترتیب این مقدمات تصوری و تصدیقی و ویژگیهای تعریف خوب و قواعد انتاج آگاهی کافی داشته باشد تا بتواند مجهولات خویشرا کشف نماید عدم رعایت این موارد در دستیابی انسان به سعادت خلل ایجاد می کند .

پی نوشت ها :

 مصباح ، مجتبی ، فلسفه اخلاق ص 101 تا 104

تاریخ فلسفه ج 1 ص 607

شیرازی، صدر الدین، المبداء والمعاد.

شیرازی، صدر الدین، الاسفار الابعه ج 9 تر جمه بنقل از عین الله خادمی  انتشارات مصطفوی

شیرازی، صدر الدین، مفاتیح الغیب تصحیح محمد خواجوی موسسه مطالعات و تخقیقات فرهنگی .ترجمه بنقل از عین الله خادمی

نوشته شده توسط: خیال دانش    

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید