جدیدترین مطالب

نويسنده: علي سنايي *

مقدمه

در طول تاريخ، همراهي و هماهنگي زيادي ميان تشيع و تصوف وجود داشته است و بتعبير حيدر آملي، عارف بزرگ شيعي، « متصوفه مؤمنان ممتحنند». (1) زمينه هاي فکري شيعه نيز به انديشه هاي عارفان و دلباختگان اسلام ناب محمدي محملي مناسب داده است. اما عرفان بواسطه همين اهميت و ارزشي که تاکنون داشته، مورد سوء استفاده عده يي قرار گرفته و در زمان ملاصدرا موجب ايجاد انحراف گروهي و انديشه هاي شيعي شده است. ملاصدرا از سر ارادتي که به بزرگان عرفان اصيل اسلامي داشت سعي کرد با نوشتن کتاب کسر اصنام الجاهلية، انحرافات را روشن کند و راه صحيح را نشان دهد. وي گرچه در حوزه اخلاق کتاب حجيمي تأليف نکرده است ولي سبک و روش اخلاقي متفاوت با روش اخلاقي حکماي مشائي دارد. علاوه بر اين، او انديشه هاي اخلاقي خود را تابع عرفان قرار داده است.
در اين کتاب، اخلاق از جايگاه خاصي برخوردار است. ملاصدرا بدليل حساسيت موضوع، دقت بسيار زيادي در کاربرد واژگان و الفاظ نموده تا از عکس العملهاي احتمالي مخالفان در امان باشد. او در اين کتاب مهم، اخلاق را محور قرار داده و با توجه به مسئله گوهري بودن اخلاق ببيان انتقادات خود به آن گروه پرداخته است. انديشه ملاصدرا در کتاب مذکور با فصول دوم، سوم و چهارم تکميل مي شود و سخنان صريحي که در حد فاصل انديشه هاي ظريف عرفاني و انحرافات عرفاني و اخلاقي بيان مي شود، مجموعه زيبايي در اخلاق و عرفان را مي سازد. هدف از نگارش مقاله حاضر، تأکيد بر محوريت اخلاق صدرايي در اين کتاب و همچنين تفاوت مفاهيم و سطوح اخلاق در نزد ملاصدراست.

1. اهميت کسر اصنام الجاهلية

ملاصدرا در کتاب کسر اصنام الجاهليه في رد الصوفيه چند کار مهم و اساسي انجام داده است که از جمله آنها مي توان موارد ذيل را برشمرد:
الف) مخالفت با مدعيات نابجاي متصوفه
ب) مخالفت با کوته فکريهاي اهل ظاهر
ج) مصونيت از اتهام به حمايت از يک گروه
او بخوبي آگاه بود که حرکت در اين راه، سير بر تيغه شمشير دو لبه است. زيرا بسياري از گذشتگان و همعصرانش، فيلسوفان اشراقي را متهم به تصوف و بتبع آن لااباليگري مي کردند و تمايزي ميان ايندو نمي ديدند. (2) همچنانکه متأخرين ايشان نيز همين اشتباه را مرتکب شده بودند. نگارش اين کتاب، هم معاصرين و هم متأخرين را آگاهي بيشتري بخشيد تا فيلسوف شيرازي را جزء متصوفه نشمارند.
ملاصدرا نام کتاب خود را کسر اصنام الجاهلية - شکستن بتهاي جاهليت - ناميد. بت، در تعبير ملاصدرا در اين کتاب تمامي چيزهايي است که سد عبادت و معرفت خدا مي شود. اين چيزها، نه تنها اشياء و پديده ها، بلکه انديشه ها و افکار را هم در بر مي گيرد. زيرا هر دو اينها مانع عبادت خدا مي شوند. در حقيقت بتعبير ملاصدرا هر که انديشه صحيح در مورد خدا ندارد، نمي تواند عبادت خالصانه داشته باشد و در باطن و سويداي قلب خود خداوند را عبادت کند، زيرا اگر عبادتي هست تنها از عارف رباني است. (3)
افزودن صفت «جاهليت» به بتها در عنوان کتاب، يادآور سابقه يي طولاني در تاريخ صدر اسلام است. پيامبر اکرم (ص) در ابتداي بعثت، با بتهاي جاهليت عرب در ستيز بود. اين بتها نه تنها لات و هبل و عزي در شبه جزيره بودند، بلکه تمامي سنتها و آداب و رسوم و اعمال مردمي را شامل مي شدند که در آن ايام مي زيستند و بر آن انديشه ها عمل مي کردند. نبي مکرم اسلام بيش از آنکه با ظواهر بت پرستي بجنگند، با انديشه و فرهنگ جاهلي در ستيز بودند، زيرا اين بتهاي ظاهري، جلوه بتهاي دروني انسانند که مانع عبادت خدا و سد معرفت حقيقي به حقند. حال مي توان گفت که ملاصدرا از انديشه هاي ناآگاهانه و تاجرانه صوفي نمايان، اين عنوان را بدست آورد. او معتقد است که اين انديشه ها بسان همان بتهاي جاهليند که در مقابل دين پيامبر خاتم (ص) قد علم کرده و سد راه سلوک الهي شدند و اکنون نماد تازه يافته و چهره عوض کرده و ظاهري موجه پيدا کرده اند که مبارزه با آن بصيرتي قوي مي خواهد؛ همانند همان بصيرتي که مولاي او علي (ع) در نبرد با خوارج نهروان داشت و فرمود: « من چشم اين فتنه را از کاسه بدر آوردم... بجز من احدي ياراي چنين کاري را نداشت». (4)
ملاصدرا در مورد وضعيت زمانه خود که او در اين کتاب درصدد اصلاح آن است، چنين مي نويسد:
در اين زمان که تاريکيهاي ناداني و نابينايي در شهرها پراکنده گشته است و کوته فکري و نادرستي همه آباديها را فراگرفته است، گروههايي را مي بينم که با تمامي توان خويش در عقايد و گفتار به ناداني و هذيان گراييده اند و بر فسادگري در کردار اصرار مي ورزند... و با همه تهيدستيشان، در علم و عمل،‌ خود را به ارباب توحيد و اصحاب تفريد، مانسته مي انگارند و پيرو يکي از همنوعان خود شده اند. (5)
وي هدف خود از تقرير اين کتاب را اينگونه بيان مي کند:
چون ديدم دفع اين شر کاري خطير در امر دين است و رفع اين شبهه از قلب دانشپژوهان و ديگر مبتديان و خلاص نمودن آنان از وسوسه هاي شياطين کاري سترگ مي باشد، از خداوند خيرجويي نموده و شروع در ازاله ي وسوسه ها و رفع شبهات و باطل کردن گره هاي بسته اينان نمودم... . (6)

2. ساختار خاص کتاب در حوزه اخلاق و عرفان

ملاصدرا بدليل حساسيت موضوع، در تفکيک خطوط فکري و عملي از صوفيان جاهل، لازم دانسته است تا به مباحث مطرح شده در حوزه عرفان، ساختار خاصي بدهد که مورد قبول همگان باشد، از اينرو ادعاي بلند و عالي عرفان شيعي و اسلامي را مطرح نکرد، بلکه بر اخلاق و مفاهيم عاليه آن پافشاري نمود. صدرالمتألهين با سامانمندي اهداف، مقدمات، مفروضات و نتايج عرفان و تأکيد بر وجوه مشترک و نتايج مثبت اخلاقي آن در اين کتاب، تا حدود زيادي از انديشه خود دفاع نموده و در ايجاد روشنگري نسبت به موضوع، موفق بوده است. نظريه علم شناسانه اين عمل را مي توان در آراء ايمره لاکاتوش، درباره ي برنامه پژوهشي ديد. (7)
صرفنظر از بستر معرفتي و حوزه هاي متفاوتي که اين دو متفکر به آن وابسته اند و نتايج متفاوتي که از آن حاصل مي شود، آنچه در اين نوشتار مورد نظر است مرکزيت يک هسته اصلي و تشکيل کمربندها و لايه هاي جنبي است تا هسته مياني بتواند مقاوم بماند. اخلاق صدرايي در کسر اصنام الجاهلية، بر همين اساس تنظيم شده و ادامه يافته است.
کنايات و عباراتي که ملاصدرا در کتاب آورده است، تلميحي به حکمتي از امام علي (ع) در نهج البلاغه دارد که فرمود:
ان قوماً عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار و ان قوماً عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبيد و ان قوما عبدو الله شکراً فتلک عبادة الاحرار. (8)
گروهي خدا را از ترس جهنم عبادت مي کنند که آن عبادت بردگان است و گروهي خدا را به شوق بهشت عبادت مي کنند که آن عبادت تاجران است و گروهي خدا را بخاطر آنکه شايسته عبادت دانسته اند، عبادت مي کنند که اين عبادت آزادگان است.
تأکيد ملاصدرا در اين کتاب در مورد اعمال و رفتار صوفيان فرصت طلب، آن است که آنان در اعمال و رفتار خود از همان نگاه تاجران سود مي برند و سخنان بزرگان صوفيه را وجه المعامله اعمال و نيات خويش قرار مي دهند:
دغل بازان و بيکارگان اينگونه احاديث را عنوان نموده و صحبتهايي براي تزکيه نفوس خود ذکر مي کنند و کلمه «ذکر» را به خرابات خود منتقل کرده اند و از آنچه بعنوان ذکر ستوده شده غافل مانده و فقط به سر و صدا و الفاظ سرگرم گشته اند و قصه ها و حکايات و شطحيات و طاماتي که در اين روزگار واعظ نمايان و قصه گويان بدان پردازند. (9)
ملاصدرا بخش مياني و پاياني کتاب را به نقش علم و معرفت در شناخت عرفان الهي و سير و سلوک معنوي عالمانه و عارفانه اختصاص داده است. اين تبويب در بخشهاي مختلف کتاب که قسمت اول به نفي اخلاق و سلوک متصوفه و قسمت دوم و سوم و آخر کتاب، ببيان نقش معرفت و علم و حکمت در سلوک و همچنين سير و سلوک شرعي - عرفاني، اختصاص داده شده، تمايز روشني را ميان دو اخلاق تاجرانه و عارفانه يا عالمانه، بيان کرده است و بعلاوه نگاه نفيي و اثباتي ايشان را نيز مي رساند. تأکيد ملاصدرا بر همراهي عرفان با شريعت يکي از محورهاي اساسي در عرفان شيعي محسوب مي گردد و عارف شيعي نمي تواند در مراتب سير و سلوک به ظاهر شريعت بيتوجه باشد. (10)

3. بررسي اجمالي کتاب کسر اصنام الجاهليه

نگاه اجمالي به محتواي اين کتاب و گزارش توصيفي آن تمامي آنچه را که درباره ي اخلاق صدرايي گفته شد، تأييد مي کند. اين کتاب از چهار گفتار تشکيل شده است که به شرح زير مي باشد:
گفتار اول؛ در بيان اين معني است که برترين مقام، رسيدن به معرفت الهي است و شخص خداجوي بايد نخست مقررات شريعت را شناخته و سخت بدانها پايبند باشد و بدون چنين دانشي شروع در مجاهدت، گمراهي ببار مي آورد و کسي که خود را با رياضات شرعي تهذيب ننموده باشد، شايسته نيست به فکر نظر در حقايق افتد. (11) ملاصدرا در اين گفتار به تبيين معناي حکيم و فقيه مي پردازد و علما را بر چند قسم تقسيم مي کند. (12) وي مقام حکمت را آنچنان بلند مي داند که هر کسي را نمي توان حکيم خواند و عارف حقيقي نيز مقام بلندي دارد گو اينکه کسي را نشايد که پيرو او نگردد.
گفتار دوم؛ بيان مي کند که اگرچه برترين مقام، داشتن علم است ولي نه هر علمي، بلکه برترين علمها علم الهي است و اينکه رسيدن به معارف يقييني بالاترين کمال و نهايت بهجت و سعادت است و ثمره ي خلقت و بالاترين مقصود از آن، همانا عالم رباني است و ديگران بمنزله طفيل وجود اويند. (13) کساني که عقايدي خلاف واقع و فاسد دارند، خطر بد عاقبتي آنها را تهديد مي کند و سبب بد عاقبتي را در چند امر مي داند. (14) پس از آن چندي از نشانه هاي دوستان خدا را بر مي شمارد تا افراد بي توجه را روشن کند که چه کساني دوستان خدايند و چه نشانه هايي دارند و فريب منافقان و دروغ زنان را نخورند.
گفتار سوم؛ در ذکر صفات نيکان است؛ افرادي که رتبه شان پايينتر از مقربين است. در اين گفتار نخست بيان مي کند که تصفيه و تهذيب جز با پرداختن به عبادات ميسر نمي شود و مقصد سلوک سالک، معرفت باري است که هر اندازه بيشتر شود به شوق و عشق او نيز تيزتر مي گردد و توضيح مي دهد هر موجودي شوق و عشق وصول به بالاتر و کاملتر از خود را دارد و چون برترين و کاملترين، ذات الهي است پس مبدأ کردار نيکوي انساني عشق به باريتعالي است و چون عشاق حقيقي او عارفان به اويند تنها آنانند که در حقيقت او را عبادت مي کنند و جز او را نمي جويند و خلاصه « مرد اگر هست بجز عارف رباني نيست». (15)
آنگاه به کيفيت اصلاح نفس بوسيله عبادات مي پردازد و با ذکر مثالي بيان مي کند که عبادات براي جان انسان حکم غذا براي بدن او را دارد و طريق رسيدن به حقايق عالم، مجاهده و تهذيب است نه مجادلات کلامي که نتيجه يي جز گمراهي و ازدياد شکوک و قساوت قلب ببار نمي آورد و هدف از عبادات شرعي علم است که ذات انساني بدان تکامل يابد؛ (16) همچنانکه بر اثر پرداختن به اعمال زشت شقاوت يابد. آنگاه به ذکر مطالبي مي پردازد که افراد شياد بدان وسيله خود را در عداد صلحا رقم مي زنند و رهزن راهروان ساده دل مي گردند.
گفتار چهارم؛ ذکر نصايح و مواضعي از قرآن و سنت و اقوال بزرگان است که موجب ترغيب و شوق افراد ناپاک نهاد گردد گو اينکه افراد دل مرده را سود ندهد.
همانطور که در خلاصه گفتارها آمده است، ملاصدرا در جدال با مخالفان خود از نظر حکمت عمل و اخلاق فردي از حد اعتدال خارج نشده و مخالفان خويش را به کفر متهم ننموده است. نهايت الفاظي که توسط ايشان در ذم آن گروه بکار برده شده، واژه هاي احمق، خيالپرداز، جاهل، زياده طلب، بيچاره، بي اهميت و همانند کراميه و حشويه در درک حقايق اَحول است. (17)
اين نکات، بهمراه ديدگاه خيرخواهانه ملاصدرا، در فصول ديگر کتاب و تأکيد بر علم بعنوان محوريترين عنصر در سلوک و رفتار اخلاقي و عرفاني، باعث شکل گيري عنصر عمل آگاهانه نشده است. اين اخلاق با آنچه از ارسطو رسيده و در انديشمندان بزرگ ما نظير خواجه نصيرالدين طوسي جلوه گر شده است متفاوت مي باشد. محور اخلاق ارسطويي بر اصل توازن و اعتدال است و بر اصل فرد پذيري تأکيد بسيار دارد علاوه بر آنکه در ديدگاه ارسطو انديشه هاي اخلاقي همگي متوازن و تقريباً در يک سطحند اما ديدگاه ملاصدرا در اخلاق متأثر از منش عرفاني شيعي اوست. علاوه بر آنکه در اعمال و سلوک اخلاقي و عرفاني اصل يا اصولي محوري و پايه اند و ساير امور، حلقه ها و لايه هاي آن بشمار مي آيند و تا اين اصل نباشد اصول ديگر معنا ندارند اما اگر اين اصل نباشد، اصول ديگر معنا دارند گرچه کم يا بيش باشند.
عبارت بسيار واضحي در اين کتاب آمده است و آن اينکه « مرد اگر هست بجز عارف رباني نيست». (18) مراد از مرد در اينجا اشاره به جنسيت نيست بلکه کسي است که کمر همت بسته و در راه سلوک قدم برداشته است و عرفان و علم و عمل را با هم ترکيب کرده است.

4. صفات اخلاقي جهال صوفيه در کسر اصنام الجاهلية

ملاصدرا در مقدمه و اول کتاب کسر اصنام الجاهلية به ذکر خصوصيات اخلاقي و صفات ناپسند متصوفه پرداخته است که مي توان اين صفات و خصوصيات را چنين بيان کرد:
- تاريکي ناداني بر آنها غلبه کرده است.
- کوته فکري و نادرستي آباديها را فرا گرفته است.
- آنها بر فساد در عقايد و گفتار اصرار مي ورزند.
- از ديدن حقيقت نابينايند.
- سفله اند.
- خيالات و توهمات بر آنان پيروز شده است.
- در علم و عمل تهيدستند.
- از نظر آنها هدف از خلقت نفوس ساده، تعاون و تعاضد اجتماعي است. (19)
- قصور در کردار دارند.
- دنيا طلب هستند.
- طالب شهواتند.
- ادعاهاي پوچ دارند.
- با موسيقي و کودکان سرگرمند.
- منافق و دورو هستند.
- دروغگو و ظالمند.
- دانش نظم بخش و قلب مراقب و کردار پاکساز ندارند و بهمين خاطر گرفتارند.
- خود را فراتر از پيامبران مي دانند.
- از نظر آنها معصوم کسي است که خدا او را نگه دارد.
- موعظه و نصيحت را نمي پذيرند. (20)
- شقاوت بر شقاوت اضافه مي کنند.
- سختدلند.
- روش غير صحيح در رياضت دارند.
- نيت آلوده دارند.
- عجب و غرور بسبب ديدن برخي خوابها و کرامات دارند.
- باطل گرا هستند. (21)

5. صفات رهرو راستين و سالک واصل

- اقتداء به پيامبر (ص)
- مجاهدت و مخالفت با هواهاي نفساني
- نگشودن دل بر ابواب تمتعات دنيوي چون خوراک، پوشاک، نوشيدني و مرکبهاي سواري
- دوري از خوردن مأکولات شبهه ناک
- دوري از فراخي جويي و متابعت هواي نفس و غوطه وري در دنيا. (22)

6. هسته اصلي اخلاق صدرايي در کسر اصنام الجاهليه

بنا به يک ديدگاه در فلسفه علم، علم گزاره هاي ايجابي و سلبي دارد که شامل مفروضات، مقدمات و فرضيه هايي مي شود که لايه هاي جانبي هسته مرکزي آن را تشکيل داده اند و هسته مياني آن محور علم و اصل و ريشه آن است. (23) همچنين در حوزه اخلاق، نظري هست که تعدادي از گزاره ها، اعمال و انديشه هاي اخلاقي، هسته مياني اخلاقند و تعدادي نيز پوسته و سطح و قشر فوقاني آن مي باشند. اين تفکر در مورد اعمال و انديشه هاي اخلاقي در آراء ملاصدرا نيز وجود دارد و در ادامه خواهيم ديد که چگونه صدرالمتألهين «معرفت» را بعنوان محور اصلي سلوک و انديشه اخلاقي در قالب گزاره يي مطرح نموده و آن را پايه و اساس ساير مباحث خود در کسر اصنام الجاهليه قرار داده است.
با بررسي آنچه در چهار بخش کتاب، در مورد جهال متصوفه و اهميت معرفت الهي و مسائل سلوک عرفاني آمده است، مي توان هسته اصلي اخلاق صدرايي را در اين کتاب شناخت. محور اصلي اخلاق صدرايي عمل عالمانه و حکيمانه است. اين نکته با عنوان کتاب نيز مناسبتي تام دارد، زيرا جاهليت عرب بواسطه ناداني و بيسوادي و همچنين اعمال نابخرادانه، «جاهليت» ناميده شده است. ساير مسائل اخلاقي و عرفاني حول و حوش اين محور قرار گرفته اند، مانند: احوال مختلف عارفان، چگونگي رسيدن به اين مقامات و منازل، انجام عبادات شرعي، ذکر و دعا. براي آشنايي بيشتر خلاصه يي از مقدمه و گفتارهاي اول تا چهارم اين کتاب در ذيل بيان مي گردد:
ملاصدرا در مقدمه کتاب، نخست نفس انساني و کيفيت تکامل علمي آن را توضيح مي دهد و با ذکر مثالي، چگونگي کسب معارف و موانعي که در اين راه موجودات است را بيان مي کند. تأکيد ايشان بر آن است که بدون کوشش بسيار و رفع اين موانع، دستيابي به علم و عرفان ممکن نيست. پس از آن متذکر مي شود افراد مدعي که نه در تحصيل و راه بدست آوردن عرفان رنجي برده اند و نه در راه برطرف کردن موانع کوششي نموده اند، هرگز به عرفان الهي نتوانند رسيد و چنين مدعياني، جز عده يي شياد و دروغين بيش نيستند که امر را بر ديگران مشتبه سازند و چه بسا بر خودشان نيز مشتبه شده است. بنابرين ملاصدرا همچنان معتقد است که عقل شريفترين و گرانقدرترين موهبتي است که خداوند به انسانها داده است و قاطعترين داوري است که داوريش نقصان نمي پذيرد و هيچگاه تعطيل بردار نيست. مؤيد اين استنباط، در اين کتاب، شرح ايشان بر عقل و جهل اصول کافي است. (24) شرح آن باب بهمراه ديدگاه معرفت گراي وي در حوزه اخلاق، مؤيد مفروضات و مقدمات بسياري است که عبارتند از:
1. ملاصدرا به انديشه استقلال عقل در مرحله داوري قائل است.
2. نتيجه عقل که همان علم است، ارزشمند مي باشد.
3. انسان مي تواند راه اخلاق و عرفان را با عقل و انديشه بپيمايد.
4. عقل و انديشه در شناخت ارزشها مؤيد به تأييد ربّاني است.
5. ميان انسان و جهان تناظري اساسي از نظر هدفداري وجود دارد و انسان در عمل اخلاقي، مؤيد بطرز تلقي خويش از جهان مي شود.
6. عقل آخرت انديش، در حوزه اخلاق،‌ جايگاه مهم و مقدسي دارد.
7. تنبلي و بيقيدي و لااباليگري از امور مخرب اخلاق هستند.
8. شريعت و عمل به دستورات آن هيچگاه تعطيل بردار نيست.
9. هماهنگي ميان ظاهر و باطن در حوزه اخلاق بسيار مهم است.
10. عمل عالمانه اخلاقي بسيار مهم و ارزشمند است.
11. عمل به دانش در حوزه اخلاق و عرفان، همت قوي و اراده يي استوار لازم دارد.
با اين توصيف مي توان اخلاق صدرايي در کسر اصنام الجاهليه را اخلاق مبتني بر معرفت ناميد.

7. نتيجه گيري

از ميان کتابهايي که ملاصدرا نگاشته است، کتاب کسر اصنام الجاهليه شيوه و روشي متفاوت دارد و بنوعي، اصلاحگري دروني و پالايش باطني در حوزه ياران و دوستداران اخلاق و عرفان است.
ملاصدرا در گفتار اول اين کتاب در حوزه اخلاق عملي سخن مي گويد. او در مخالفت با مخالفان خود از حد اعتدال خارج نشده و راه افراط نپيموده و گزاره هايي را نيز در حوزه نظري اخلاق مطرح نموده و در گفتارهاي بعدي نيز به بحث درباره مباحثي از عرفان پرداخته که اصول اخلاقي و انديشه هاي او را در اين حوزه مشخص مي کند. در مجموع، ملاصدرا به تفاوت اعمال و گزاره هاي اخلاقي با يکديگر و هسته و پوسته اخلاقي معتقد است. عمل عارفانه، مبنا و هسته اصلي تفکر اخلاق صدرايي است و تجلي اين انديشه در اين جمله است که « مرد اگر هست بجز عارف ربّاني نيست». بنظر ملاصدرا، معرفت بالاترين لذت و شريفترين موضوع براي انديشيدن در مورد حق تعالي، صفات و اسماء حسناي الهي است که اين امر به بهترين وجه در عرفان اصيل اسلامي تحقق مي يابد، البته مشروط به اينکه انسان در هيچ مرحله يي از سلوک، خود را بي نياز از شريعت نبيند. کتاب کسر اصنام الجاهليه، بيانگر اخلاق مبتني بر معرفت است و باعتقاد ملاصدرا در تصوف خانقاهي که بيشتر بر ادعا، ريا و تظاهر استوار است، عنصر معرفت ديده نمي شود. صوفي در خانقاه بخاطر تهي بودن از حکمت،‌ ظاهر را بر باطن ترجيح مي دهد و حتي تکليف شرعي را از خود ساقط مي کند، يرا مدعي رسيدن به مقاماتي است که او را از انجام اعمال شرعي بي نياز مي کند. ولي عارف واقعي از سر تأمل و تفقهي که دارد، همواره خود را مقيد به انجام تکاليف شرعي مي داند، زيرا با فقر ذاتي خود و غناي حق تعالي آشناست و حضرت حق را بخاطر ترس از جهنم يا شوق بهشت عبادت نمي کند بلکه بتعبير اميرالمؤمنين علي (ع)، خداوند را از آنجهت که شايسته پرستش است، عبادت مي کند. در مجموع، هسته اصلي اخلاق صدرايي، عمل کردن براساس معرفت در حوزه فضايل و آداب است.

پي نوشت ها :

* استاديار گروه الهيات (اديان و عرفان) دانشگاه سمنان
1. آملي، سيد حيدر، اسرار شريعت و اطوار طريقت و انوار حقيقت، ترجمه و تعليق سيد جواد هاشمي عليا، ص 12؛ همچنين ر.ک: اکبريان، سيد محمد، عرفان شيعي در انديشه سيد حيدر آملي، بابل، دانشگاه آزاد اسلامي قائم شهر، 1385.
2. همانند اخباريون شيعه و برخي فقهاي دربار صفويه.
3. ملاصدرا، عرفان و عارف نمايان ( کسر اصنام الجاهلية في ردّ الصوفيه)، ترجمه محسن بيدار فر، تهران، انتشارات الزهار، بيتا، ص 122.
4. نهج البلاغه، تصحيح صالح صبحي، چاپ بيروت، 1975.م، حکمت 93، ص 137.
5. عرفان و عارف نمايان ( کسر اصنام الجاهلية في رد الصوفيه)؛ اسرار شريعت و اطوار طريقت و انوار حقيقت، مقدمه.
6. کسر اصنام الجاهلية، ص 32.
7. چالمرز، آلن، ف، چيستي علم درآمدي بر مکاتب علم شناسي فلسفي، ترجمه سعيد زيبا کلام، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1374، ص 103.
8. نهج البلاغه، نامه 64، حکمت 237، ص 510.
9. کسر اصنام الجاهلية، ص 56.
10. امام خميني (ره)، شرح دعاي سحر، شرح و ترجمه سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، 1358، ص 91.
11. کسر اصنام الجاهلية، ص 51 و 52.
12. همان، ص 63.
13. همان، ص 73.
14. همان، ص 93 و 94.
15. همان، ص 117-124.
16. همان، ص 124-137.
17. همان، ص 59.
18. همان، ص 47.
19. همان، ص 23 و 24.
20. همان، ص 25 و 26.
21. همان، ص 30-32.
22. همان، ص 27.
23. چيستي علم درآمدي بر مکاتب علم شناسي فلسفي، ص 103.
24. کتاب اصول کافي چهار جلدي است که باب عقل و جهل يکي از بابهاي جلد اول آن است. ملاصدرا اين باب را بهمراه چند باب محدود از اين کتاب شرح نموده است.

منبع مقاله :
زير نظر محمد خامنه اي، (1391)، اخلاق متعاليه (نگاهي به اخلاق و فلسفه اخلاق در حکمت متعاليه)، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید