چاپ
دسته: حکمت سیاسی متعالیه
بازدید: 789

بخش اول

چکیده

هدف این پژوهش، بررسی دیدگاه فلسفی صدرا درباره نفس و دلالت‌های تربیتی آن در خصوص بعضی عناصر تعلیم و تربیت (مراحل و اصول) است. این پژوهش از تحقیقات کیفی و با روش توصیفی ـ تحلیلی با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای است که ضمن تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره نفس و چگونگی حدوث و مراتب آن به تشریح مقوله‌های مطرح در این حوزه پرداخته و مباحث تعلیم و تربیت مرتبط با بحث حاضر را در یک چارچوب پیشنهادی در قالب مراحل و اصول تربیتی ارائه نموده است. نتایج حاصل با توجه به مراتب نفس، به تقسیم‌بندی مراحل تعلیم و تربیت انجامیده است. بدیهی است که اصول تعلیم و تربیت بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا درباره نفس در نظر گرفته شده است.

واژگان کلیدی: ملاصدرا، نفس، حرکت جوهری نفس، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا، مراتب نفس، تجرد عقلانی، دلالت‌های تربیتی.

طرح مسئله

تعلیم و تربیت، تنها راه تحقق انسان واقعی است و خداوندی که انسان را آفرید و او را اشرف مخلوقات قرار داد، کمال مطلوب او را نیز با ویژگی‌های منحصر به فردی که در وجود او به ودیعه نهاده، تعریف نموده است؛ اما نگاهی کوتاه به زندگی امروزه بشر، ما را دچار شگفتی می‌سازد؛ زیرا تعلیم و تربیت که عنصر اساسی در نیل به کمال به‌شمار می‌رود، دستخوش مقولاتی فاقد ارزش‌های معنوی انسانی گشته که گاه افراد را فقط برای زندگی دنیوی سرشار از مادیات آماده می‌سازد و حقیقت وجودی آنها (نفس انسانی) نادیده گرفته می‌شود. دنیای مکانیکی امروز در اوج پیشرفت‌های صنعتی، الکترونیکی، ارتباطی و ... به جای اینکه انسان را در راه رسیدن به کمال حقیقی یاری نماید، روزبه‌روز میان وجود او و اصل و فلسفه آفرینش او فاصله می‌اندازد.

متأسفانه بی‌سر و سامانی وضعیت تعلیم و تربیت، ریشه‌های اصیل وجود آدمی را به نابودی می‌کشد و روح او را که در آغاز آفرینش، سرشار از نسیم الهی و خوی کمال‌جویی بوده است، به بیراهه کشانده، نابود می‌‌سازد.

این در حالی است که در جهان امروز، پژوهش‌ها و فعالیت‌های بسیاری در زمینه تعلیم و تربیت صورت می‌گیرد و هر یک در تلاش هستند تا در این هیاهو، آرامش و کمال واقعی را بیابند؛ غافل از اینکه آرامش حقیقی در خود انسان نهفته است و او بی‌خبر از همه‌جا آرامش و کمال را در جای دیگر و در دنیای مادیات جستجو می‌کند. انسان وجودی است که تمام عالم هستی در او نمایان است؛ اما حقیقت آفرینش خود را فراموش کرده است. شناختِ حقیقت زندگی در گرو شناخت نفس است و آگاهی صحیح از آن، پنجره‌های سعادت و کمال را می‌گشاید.

از سوی دیگر، در جهان اسلام و در میان دستاوردهای فیلسوفان اسلامی به آموزه‌هایی برخورد می‌کنیم که سعی در تبیین حقیقت وجودی انسان داشته‌اند. یکی از این بزرگان، صدرالمتألهین شیرازی است که در سایه تفکر، تعقل، دانش‌اندوزی، ریاضت، توسل به قرآن و ائمه اطهار(ع) و مهم‌تر از همه، توفیق الهی به حقایق شگفت‌انگیزی در باب ابعاد وجودی انسان (نفس و بدن) دست یافت. با استفاده از دیدگاه‌های وی و استخراج پیامدهای تربیتی آنها می‌توان تغییرات شگرفی در مسیر زندگی آدمی پدید آورد و او را از جهالت اسارت در دنیای مادی و مصرف‌گراییِ خالی از ارزش‌های معنوی رهانید.

بنابراین محور اساسی مقاله حاضر بحث نفس است که در طی مراحل مختلف با عنوان نفس نباتی، حیوانی و انسانی مطرح می‌شود. در هر یک از این مراحل می‌توان تدابیر تربیتی خاص آن مرحله را اتخاذ نمود. علاوه بر اینکه، اصول تربیتی نیز براساس این دیدگاه ارائه می‌گردد. بنابراین مسئله اصلی این پژوهش، بررسی نفس از دیدگاه ملاصدرا و تبیین دلالت‌های تربیتی ناشی از آن می‌باشد.

از آنجاکه پژوهش حاضر بر مبنای رابطه میان فلسفه و تعلیم و تربیت صورت گرفته است، این امکان وجود دارد که با پژوهش در یک فلسفه خاص که فیلسوف از پرداختن به امور تعلیم و تربیت غافل بوده، به ارائه طرح‌ها و پیشنهادهای تربیتی خاصی که موافق مبانی فلسفه اساسی اوست اقدام نمود. البته به‌طور یقینی نمی‌توان ارتباط میان یک فلسفه معین و پیشنهادهای تربیتی را اثبات نمود؛ چون اقتباسِ دلالت‌های تربیتی از یک نظریه فلسفی، قواعدی مشخص و عینی نیستند؛ اما این شیوه، شایع‌ترین روش در فلسفه آموزش و پرورش است. (اسمیت، 1371: 79)

به همین منظور، ابتدا کتب تألیفی صدرالمتألهین بررسی شده و از خلال آنها مباحث مربوط به نفس استخراج گشته است. این پژوهش می‌تواند از طریق تبیین قسمتی از فلسفه تعلیم و تربیت، همسو با نیازهای جامعه ما، به رفع بخشی از معضلات نظام تعلیم و تربیت کمک نماید.

الف) نفس از منظر ملاصدرا

بررسی ماهیت و ویژگی‌های نفس از مسائل مهم فلسفه تعلیم و تربیت است که از قدیم در کانون توجه فلاسفه بوده و درباره استقلال یا عدم استقلال نفس از بدن دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است. دیدگاه اول از آنِ اندیشمندانی بوده که بنابر نظر دوگانه‌انگاری افلاطون، نفس را حقیقتی مجرد از ماده و مستقل از آن می‌دانستند. (پهلوانیان، 1387: 80) دیدگاه دوم طبق دیدگاه ارسطو و پیروانش، نفس را جوهر و پدیده‌ای مادی می‌دانستند که صورت بدن و کمال اول او شمرده می‌شود. (کاردان، 1387: 30)

ملاصدرا نیز نوع دوم رابطه نفس و بدن (رابطه ماده و صورت) را می‌پذیرد و نفس را صورتی برای ماده جسمانی یا همان بدن انسان مطرح می‌کند؛ اما نحوه تعلق نفس به بدن را از نوع تعلق صورت به ماده نمی‌شمرد و دیدگاه او از این لحاظ با سایر حکما متفاوت است. از نگاه صدرا، نفس جوهری ذاتاً مستقل است که در فعل نیاز به ماده دارد و متعلق به اجسام است. (سجادی، 1361: 593)مفهوم نفس از دیدگاه ملاصدرا پس از تشریح نظر وی درباره حدوث نفس روشن‌تر خواهد شد.

یک. حدوث نفس

مشائیان معتقد بودند برای اینکه نفس در ابتدا متعلق به بدن باشد، زمینه‌ای می‌خواهد که قابلیت پذیرفتن آن را داشته باشد و در صورت حاصل نشدن این زمینة قابل، فیض از فیاض صادر نمی‌شود؛ همچنین اگر هم صادر شود، از آنجاکه زمینه، قابلیت پذیرفتن آن را ندارد، این فیض ظهور نمی‌یابد. برای افاضه نفس به بدن نیز لازم است بدنی حاصل شود و استعداد دریافت نفس را پیدا کند تا نفس به آن افاضه شود و به همین جهت نمی‌تواند قدیم باشد؛ بلکه حادث به حدوث بدن و روحانی‌الحدوث خواهد بود. (محمدی، 1383: 2؛ صدرالدین شیرازی، 1378: 13)

اما صدرا با توجه به اصل حرکت جوهری معتقد است نفس روحانی‌الحدوث نیست؛ بلکه جسمانی‌الحدوث است. (ابراهیمی دینانی، 1388: 10؛ صدرالدین شیرازی، 1378: 15) نفس در حدوث و تصرف، جسمانی، ولی در بقا و تعقل روحانی است. (خواجوی، 1366: 86)

او معتقد است همان‌طور که هر جوهری در ذات خود متحرک است، نفس نیز به‌عنوان یکی از انواع جواهر، دارای این نوع حرکت است و از پایین‌ترین مراتب خود (بدن) به سوی کمال جوهری خود، حرکت می‌کند تا اینکه به‌تدریج با بالاترین مراتب جوهری خویش ارتقا می‌یابد. (زکوی، 1384: 126) بدین ‌ترتیب، رابطه نفس با بدن رابطه اتحادی است و دیدگاه دوگانگی و ثنویت میان نفس و بدن به کلی زایل می‌شود و هرگونه انفکاک وجودی بین آنها از بین می‌رود.

دو. مراتب و قوای نفس

صدرالمتألهین می‌گوید نفس از نظر درجاتی که ممکن است در طول سال‌ها بدان نائل گردد، دارای دو مرحله است: یکی مرحله ابتدایی و دیگری مرحله نهایی. نفس در مرحله ابتدایی، جوهری مادی و طبیعی است که از دریچه ماده نمودار می‌گردد و در نهاد آن تکوین می‌یابد و به‌تدریج به موازات ماده، راه کمال را می‌پیماید. (مصلح، 1352: 7)

سه. نفس نباتی

نفس در آغاز مجرد نیست؛ نطفه یک ماده است و تمام مراحل آن مادی است که مراحل تکاملی را تا جنین شدن طی می‌کند. (ابراهیمی دینانی، 1386: 10) مادامی که جنین در رحم است، نفس آدمی در مرتبة نفس نباتی است؛ بنابراین جنین در این هنگام، بالفعل نبات و بالقوه حیوان است؛ زیرا قدرت حس و حرکت ارادی ندارد؛ ولی به واسطة همین حیوانیتِ بالقوه از نباتات ممتاز می‌شود. (مصلح، 1352: 155؛ صدرالدین شیرازی، 1371: 907)

چهار. نفس حیوانی

پس از مدتی که صورت جنین از نظر خلقت و شکل کامل شد و به صورت یک حیوان یا انسان درآمد، همان نفس نباتی به درجه نفس حیوانی ارتقا می‌یابد و علاوه بر عمل نفس نباتی، به اعمال و افعال نفس حیوانی می‌پردازد. (مصلح، 1352: 7) پس هنگامی که طفل به دنیا می‌آید، نفس او در درجة نفوس حیوانی است و در آن حال حیوانِ بالفعل و انسان‌ ِ بالقوه است. (همان: 155؛ صدرالدین شیرازی، 1371: 907)

نفس حیوانی و قوای آن پس از احراز نفس نباتی و قوای آن به دو قوه اصلی «مدرکه» و «محرکه» تقسیم می‌شوند: یک. قوه محرکه بر دو قسم است: باعثه و فاعله. «محرکه باعثه» همان قوه شوقیه‌ای است که نخست به صحت صورت ادراک خیالی یا وهمی و یا ادراک عقل عملی به‌وسیله ادراک خیالی و ادراک وهمی اذعان می‌کند و سپس این ادراک و اذعان به صحت آنها، حیوان را در جستجوی آن یا فرار از آن ـ برحسب وقایع پدیدآمده ـ برمی‌انگیزد و ازاین‌رو دارای دو شعبه است: شهوانیه و غضبیه. (صدرالدین شیرازی، 1366: 285) کار قوه «محرکه فاعله» نیز تحریک عضلات و وادار کردن آنها به انجام اعمال بدنی است.

دو. قوه مدرکه دوگونه است: خارجی و داخلی. قوه «مدرکه خارجی» شامل حواس پنج‌گانه و در ظاهر بدن است. لامسه در حیوان از ضروریات و شامل چهار قوه است و به دلیل اتحاد محل حس گمان می‌رود یک قوه است. آنچه به حس درمی‌آید، متضادها هستند و تعدّد لامسه را بر تعدد انواع تضاد بنا گذاشته‌اند: سرما و گرما، رطوبت و یبوست، سخت و نرم و خشن و صاف (همو، 1362: 279) قوه لامسه، پست‌ترین قوه بدن است که در همه جای آن پخش می‌باشد.

پس از آن، شامه جهت تحصیل وجودی که از بدن دور است، به‌کار می‌آید. حس باصره برای دریافت محل غذا و دیگر احتیاج‌های بدن به‌کار می‌رود. همچنین سامعه و ذائقه برای بقای حیوان لازم هستند. سایر حواس موجود در بدن حیوانی نیز در همین مسیر عمل می‌کنند؛ ولی این حواس ظاهری برای کمال نهایی نفس کافی نیستند؛ لذا خداوند حواس باطنی را آفرید. (همو، 1370: 45؛ واعظی، 1385: 155)

قوه «مدرکه داخلی» نیز سه قسم است:یکم. مدرک: هر آنچه را انسان درک می‌کند، یا معانی است یا صور؛ معانی یا کلی‌اند یا جزئی. معانی کلی را قوه «عاقله» و معانی جزئی را قوه «واهمه» ادراک می‌کنند. صورت‌ها نیز با «حس مشترک» درک می‌شوند.

دوم. حافظ: حفظ‌کننده‌ها یا نگهبانان عبارتند از: قوه خیال که حافظ صور جزئی است و قوه حافظه یا ذاکره که نگهبان معانی است. سوم. متصرف، مفکره یا متخیله: وظیفه آن عبارت است از ترکیب بعضی از صور با بعضی دیگر. (مصلح، 1352: 147 و 148؛ صدرالدین شیرازی، 1366: 293 ـ 291؛ همو، 1371: 842 و 843)

کار این قوه (متخیله یا مفکره) ترکیب است، مثل تخیل انسان بالدار یا بی‌دست. این قوه گاهی تحت نظر قوه واهمه به تجزیه و ترکیب صور محسوسات می‌پردازد و گاهی تحت نظر عقل برای ترکیب فکر و مقدمات دلیل و تشکیل قیاس به‌کار گرفته می‌شود. (همو، 1370: 45 و 46)

پنج. نفس انسانی

هنگامی که طفل به دنیا می‌آید، نفس او در درجة نفوس حیوانی است (مصلح، 1352: 155) تا آنکه به بلوغ و رشد صوری برسد. (پانزده سالگی) (صدرالدین شیرازی، 1371: 907) در آن حال حیوان بالفعل و انسان بالقوه است. هنگامی که او با نیروی فکر به جستجوی حقیقت رفت، انسان بالفعل خواهد شد و اگر این نیرو در وی تکامل یافت و به سرحد رشد معنوی رسید و ملکه استنباط و فضائل انسانی در وی به نحو اکمل تحقق یافت (حدود چهل سالگی) چنین شخصی را انسان نفسانی بالفعل و ملکوتی بالقوه می‌‌خوانند. (همو، 1370: 39)

صدق این عنوان نیز تا زمانی است که به مرتبة تجرد کامل نرسیده باشد؛ چون نفس آدمی دگرگون‌پذیر است و از عالم خلق به عالم امر و مجردات منتقل می‌شود و با تحول جوهری آن، وجودش عقلی و مجرد می‌گردد که عالی‌ترین مرحله تجرد است. (همو، 1378: 15) قوای نفس انسانی به عامله (عقل عملی) و عالمه (عقل نظری) تقسیم می‌شوند.

قوه عامله متکفل تدبیر بدن است و کمال این قوه در آن است که بر سایر قوای حیوانی مسلط بوده، مقهور آنها نگردد؛ بلکه آنها را بر طبق نظر قوه عالمه به کار گمارد. قوه عالمه به سبب علاقه و ارتباط بین نفس و مفارقات حاصل می‌شود تا نفس ناطقه به‌وسیله اتصال به عقل فعال و سایر مفارقات، علوم و حقایق و معارف کلی را درک کند. (مصلح، 1352: 148 و 149)

به عبارت دیگر، این قوه، تصورات و تصدیقات را ادراک می‌کند و حق و باطل را در مورد آنچه تعقل می‌کند، تشخیص می‌دهد. (صدرالدین شیرازی، 1366: 299) پس عقل نظری باید همواره علاقه خود به عالم عقول و مفارقات را حفظ کند و متوجه عالم عقلانی باشد تا ملکه اتصال به عقل فعال حاصل گردد. (همو، 1360: 522 ـ 519)

نفس انسانی در آغاز امر، نسبت به علوم و معارف از هر جهت بالقوه است که در این حال «عقل هیولانی» نامیده می‌شود. سپس به‌واسطه درک اولیات به مرتبه عقل بالملکه و به‌واسطه درک کلیات و قدرت بر تفکر و استنباط، به مرتبه عقل بالفعل نائل می‌گردد؛ ولی در این حال هنوز به درجه‌ای نرسیده است که همواره مستحضر همه صور عقلی و ملازم جمیع مسائل علمی باشد؛ بلکه ادراک صور عقلی و استنباط مسائل کلی در این حال، بسته به اراده نفس و توجه اوست؛ ولی هنگامی‌که به طور کلی و دائمی متوجه عالم عقول کلی گردید و اتصال کامل یافت و حقایق را به چشم ملکوتی در ذات خویش یا در ذات مبدأ عقلانی خود مشاهده کرد، او را «عقل بالمستفاد» نامند. در این هنگام، این نوع از حیوان که در پیکر انسان ظهور نموده است، به نهایتِ درجه کمال انسانی نائل می‌گردد. (همان) حال با توجه به مبانی مربوط به این مباحث به تبیین آثار تربیتی ناشی از آن می‌پردازیم:

ب) تعلیم و تربیت براساس دیدگاه ملاصدرا در باب نفس

دیدگاه ملاصدرا درباره حرکت جوهری نفس و جسمانی‌الحدوث بودن آن رویکردی نوین است که یک‌باره تمام افکار اندیشمندان قبل از وی را در هم شکست. با در نظر گرفتن دیدگاه حکیم شیرازی، آموزش و پرورش از قالب رسمی و سنتی خارج می‌گردد و تعلیم و تربیت مادام‌العمر و شامل نظام رسمی و غیر رسمی با ویژگی‌های خاص، تغییرات بنیادینی را سبب خواهد شد. ادامه پژوهش برآن است تا براساس آرای ملاصدرا درباره نفس، به دلالت‌های تربیتی آن دست یابد و نتایج را به صورت کارآمد و مفید ارائه دهد. این بحث طی دو بخش مراحل و اصول تعلیم و تربیت بررسی می‌گردد.

منابع و مآخذ

1. ابراهیمی دینانی، غلامحسین و رحمت‌الله کریم‌زاده، 1388، «رابطه نفس و بدن»، مجله تخصصی الهیات و حقوق، شماره 24، ص 20 ـ 3.

2. اسمیت، فیلیپ جی.، 1371، فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه سعید بهشتی، مشهد، آستان قدس رضوی.

3. الله‌بداشتی، علی، 1383، «انسان‌شناسی شناخت عقل در پرتو عقل و نقل»، پژوهش‌های فلسفی ـ کلامی، شماره 19، ص 42 ـ 17.

4. باقری، خسرو، 1388، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج 1، تهران، انتشارات مدرسه.

5. بیات، اسدالله، 1383، «عقل و خرد و ابعاد آن از زاویه نگاه امام علی×»، متین، شماره 23 و 24، ص 54 ـ 25.

6. بی‌نا، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386، فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1، تهران، سمت.

7. پهلوانیان، احمد، 1387، رابطه نفس و بدن از نظر ملاصدرا، قم، بوستان کتاب.

8. خسرونژاد، مرتضی، محسن قمی و محمد شریفانی، 1387، «نظریه حرکت جوهری: پیامدهای فلسفی و تربیتی»، فصلنامه اندیشه دینی، شماره 29، ص 116 ـ 91.

9. خواجوی، محمد، 1366، لوامع العارفین، تهران، مولی.

10. زکوی، علی‌اصغر، 1384، «تحلیلی از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا در مسئله حدوث نفس»، فصلنامه انجمن معارف اسلامی ایران، سال اول، شماره 2، ص 140 ـ 117.

11. سجادی، سید جعفر، 1361، فرهنگ علوم عقلی، تهران، امیرکبیر.

12. سرمد، زهره، عباس بازرگان و الهه حجازی، 1378، روش‌های تحقیق در علوم رفتاری، چ پنجم، تهران، آگاه.

13. سیاسی، علی‌اکبر، 1348، علم‌النفس یا روان‌شناسی از لحاظ تربیت، تهران، کتابفروشی دهخدا.

14. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1360، الشواهد الربوبیة فی المنهاج السلوکیه، ترجمه جلال‌الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

15.  1362، مبدأ و معاد، ترجمه حسینی اردکانی، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، نشر دانشگاهی.

16.  1363، أسرارالآیات، ترجمه محمد خواجوی، چ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

17.  1366، الشواهد الربوبیة، ترجمه جواد مصلح، تهران، سروش.

18.  1370، معرفة النفس والحشر، ترجمه اصغر طاهرزاده، اصفهان، دفتر نشر جنگل.

19.  1371، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، تهران، مولی.

20.  1378، اجوبة المسائل، تصحیح و تحقیق عبدالله شکیبا، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا.

21. کاردان، علی‌محمد، 1387، سیر آرای تربیتی در غرب، تهران، سمت.

22. کول، ونیتا، 1377، آموزش و پرورش در دوره پیش از دبستان، ترجمه فرخنده مفیدی، تهران، سمت.

23. محمدی، مهدی، 1388، «ارتباط نفس و بدن از نظر ابن‌سینا و ملاصدرا»، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی ابن‌سینا، همدان، بنیاد فرهنگ ابوعلی سینا.

24. مصلح، جواد، 1352، علم‌النفس یا روان‌شناسی صدرالمتألهین: ترجمه و تفسیر از سفر نفس کتاب اسفار، تهران، دانشگاه تهران.

25. نادری، عزت‌الله و مریم سیف نراقی، 1378، روش‌های تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی، تهران، بدر.

26. واعظی، حسین، 1385، مرغ باغ ملکوت: نفس از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا، اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان.

رضاعلی نوروزی/ استادیار دانشگاه اصفهان.

طاهره بابازاده/ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه اصفهان.

منبع: فصلنامه کلام و دین‌پژوهی شماره23

ادامه دارد..........