چاپ
دسته: حکمت سیاسی متعالیه
بازدید: 549
 یادداشت شفاهی به قلم سیدموسی دیباج
چنین نیست که فیلسوف در عمل سیاسی بالضروره برتر از دیگران ظاهر شود به گونه‌ای که بتوان یک عمل سیاسی خاص فیلسوف یافت که نسبت به عمل سیاسی دیگری برتر نماید.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از فارس، دکتر سیدموسی دیباج استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشت شفاهی زیر به بررسی جایگاه سیاست در اندیشه فیلسوف پرداخته که اکنون متن آن پیش روی شماست.

 فیلسوف حتی اگر در کنج غار در عزلت نشسته باشد، باز عمل سیاسی بر او مسلط و مسیطر خواهد بود. ارسطو خود انکار نکرد که به یاری قدرت انسان می‌توان بر بهترین و شریف‌ترین کارها دست یازید و از این رو، فضیلت از قدرت جدا نیست.

 چنانچه فیلسوف در پی کسب فضیلت اتم و اشرف است، چگونه می‌تواند بدون ورود به سیاست به برترین عمل که حائز فضیلت مطلق است، دست یابد؟

 ارسطو در کتاب هفتم سیاست با یقین اظهار می‌دارد بهترین حکومت‌ها آن است که همه کس در سایه آن شاد باشند و سعادتمند زیست کنند. وی آنگاه به این پرسش وارد می‌شود که آیا باید زندگی پرکار سیاسی را برگزید و یا آنکه به گوشه‌نشینی و عزلت روی آورد که برخی آن را شایسته فیلسوفان می‌دانند؟ کدامیک از این دو شیوه سیاسی و شیوه فلسفی ترجیح دارد؟

 به تصدیق ارسطو، کسانی که فضیلت را در زندگی از هر چیز دیگر برتر می‌دانند درباره چگونگی بکار بردن آن متفق نیستند. برخی زندگی سیاسی را خوش ندارند و سعادت آدمی را در برکناری از کارهای سیاسی می‌دانند و جمعی دیگر زندگی سیاسی را ترجیح می‌دهند زیرا به عقیده ایشان محال است کسانی که از کار سیاست دور هستند درست زیست کنند و درست زیستن را همان سعادت می‌دانند.

 گرچه معلم اول اظهار دارد که هر دو گروه از یک جهت حق دارند و از جهت دیگر به راه خطا رفته‌اند اما حقیقت این است که او بیشتر متمایل به نظریه ترجیح کار سیاسی است و عزلت سیاسی بر کوشش سیاسی ترجیح ندارد زیرا سعادت حالتی از فعالیت است و کارهای مردمان دادگر از نیکی و فضیلت پرمایه دارد.

 این تردید ارسطو در میان فیلسوفان و سیاستمداران از نقطه نظر فلسفه سیاسی محل چون و چراست. پرسش اساسی این است که چنانچه فیلسوف منزوی و کناره‌گیر باشد، آیا عمل سیاسی نسبت به او بی طرف خواهد بود و اجازه خواهد داد فیلسوف آزادانه همان فیلسوف از برای خود باشد یا آنکه جاذبه و نیروی عمل سیاسی بهر حال فیلسوف را همچون هر انسان دیگری در حائل خویش گرفتار خواهد ساخت.

 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

 در ضمن ارسطو، این اصل را می‌پذیرد که بهترین چیزها مطلوبترین آنهاست و هیچ چیز از این نکوتر نبود که انسانی درست بزید و از حال دیگری پروا نکند. در عمل سیاسی فضیلت‌ها خود به خود پنهان است. عمل سیاسی از آنجا که متعلق به یک طرف ـ طرف نیکوسرشت یا بدسرشت ـ نیست هیچگاه مظهر فضیلت (یا رذیلت) مطلق نیست.

 اگر کسی ادعا کند چنانچه فضیلت نیروی شگرف در متقاعد کردن مردم داشته باشد طرف نیرومندتر آن است که با فضیلت تر است چون نیرومند تر همیشه با آنچه نیکوست برتر است.

 این ادعا با رأی ارسطو در کتاب سیاست مخالف است. ارسطو نخستین کسی است که تصدیق کرده جزء لاینفک و شأن ضروری عمل سیاسی نیست. در احتمال عمل سیاسی این نهفته است که مردمان به هر چیزی که در لباس فضیلت است فریفته شوند و آن را بپذیرند.

 با این همه ارسطو درباره عدم امکان عمل سیاسی مطلق سکوت کرده است. وی می‌گوید چنانچه در حال برخی سیاستمداران بیندیشید آنان را مکتسب فضیلت نخواهید یافت. این پاسخ نقضی و جدلی است. همچنین او این عقیده را که آن کس که در فضیلت برتر است باید فرمانروایی را به دست گیرد مقنی و مقبول نمی داند. با این همه در هیچ سخنی بصراحت نمی‌گوید که در عمل سیاسی فضیلت مطلق نمی‌تواند آشکار شود.

 ارسطوی حکیم شرط عمل سیاسی را برای فیلسوف چنین می‌داند: آن عمل سیاسی پذیرفتنی و نیکوست که گزارنده آن به همان اندازه از دیگران برتر باشد که شوی از زن و پدر از فرزند و خدایگان از بنده، در عین حال باز اصرار می‌ورزد که داشتن فضیلت کافی نیست بلکه باید بتوان آن را بکار بست و چون ما در عمل سیاسی می‌نگریم، چنین نیست که فیلسوف در عمل سیاسی بالضروره برتر از دیگران ظاهر شود به گونه‌ای که بتوان یک عمل سیاسی خاص فیلسوف یافت که نسبت به عمل سیاسی دیگری برتر نماید. این است بزرگترین معمای فلسفه سیاسی که فیلسوف سیاسی بدان تسلیم شده و درباره آن سکوت پیشه کرده است.