به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز یک خرداد با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین احمد واعظی را میخوانید؛
بحث بنده دو بخش دارد؛ یکی در مورد نویسنده و یکی نیز در مورد جایگاه اثر در جغرافیای فلسفه اسلامی. شواهد الربوبیه جزو کتب متأخر ملاصدرا است و بعد از اتمام اسفار نوشته شده است. ویژگی خاصی این تأخر به کتاب داده و این ویژگی از نظر انسجام آن است، همچنین کلیات مباحث فلسفی را در بر میگیرد و شواهد الربوبیه یک متن مناسب برای کسی است که بخواهد یک دوره حکمت متعالیه را براساس کلام ملاصدرا بخواند. آموختن اسفار زمان طولانی میبرد، اما شواهد یک رقیقه بسیار مناسبی از حقیقه اسفار است. طبعاً درس دادن این کتاب و از آن مهمتر، شرح و نگارش در مورد این کتاب تضلع خوبی را میطلبد که هر کسی از عهدهاش برنمیآید و کسی که بخواهد شواهد را شرح کند، باید تسلط خوبی بر آثار ملاصدرا داشته باشد و باید در حکمت مشاء و ... نیز دست داشته باشد تا بتواند اشارات این کتاب را نیز دریابد و شرح دهد.
خوشبختانه نویسنده محترم کتاب، از همان افراد متضلع هستند و بنده نیز با ایشان مباحث خارج اسفار را دنبال میکردم. ایشان این خصیصه را دارد که درسخوانده و استاد دیده است که در خصوص مباحث فلسفی بسیار مهم است. آیتالله جوادیآملی میگفتند این رشته بهخصوص، استاد دیدن میخواهد و شخص هر چقدر هم با استعداد باشد اگر استاد نبیند، از پس ظرایف فلسفه بر نمیآید و ایشان غزالی را مثال میزدند که وقتی بدون استاد فلسفه را خواند، تهافتالفلاسفه را نوشت که نشان میدهد، عمق مطلب را نفهمیده است. نویسنده اثر از این نعمت استاد دیدن برخوردار بوده است و حتی برخی از آثاری که معمولاً کتاب درسی رسمی حوزه نیست نزد پدرشان خوانده است و این امتیاز بزرگی است که یک استاد و استاددیده کتاب را شرح میکند.
اما پیش از اینکه جایگاه اثر را در جغرافیای فلسفه اسلامی ذکر کنم، باید بگویم فکر سیاسی شیعه و اندیشه سیاسی شیعه، ریشه در وحی و کلام معصومین(ع) و سلوک و رفتار سیاسی معصومین(ع) دارد؛ یعنی ائمه(ع) در زمان حضور خود، علیرغم تکثر رفتار سیاسی که حسب شرایط و موقعیت تغییر داشته و مثلا رفتار سیاسی صادقین(ع) با رفتار سیاسی امام حسین(ع) تفاوت دارد، اما گفتمان سیاسی شیعه و معتقد سیاسی شیعه در تمام ائمه(ع) یکسان بوده است که اساس آن نصب الهی و عدم مشروعیت حکومت طواغیت است و اینها مشترکات بین اهل بیت(ع) بوده است و در دوران غیبت این فکر سیاسی را که شالوده آن وحیانی بوده و در سیره نظری و عملی ائمه(ع) بوده است، سه جریان فکری در جهان اسلامی تداوم بخشیدهاند که عبارت از متکلمین، فلاسفه و فقها هستند.
هر یک از این جریانها با ادبیات و چارچوب مفهومی خود بحث را دنبال کردهاند. شروع قصه تداوم گفتمان سیاسی شیعه و اهل بیت(ع) را با کلام میبینیم. سیدمرتضی و دیگر متکلمین شیعه این گفتمان سیاسی را در آثارشان دنبال کردهاند و این روشن است که این متکلمین شیعه بودند که امامت و ولایت سیاسی را جزو اعتقادیات و مقولات ایمانی مطرح کردند، اما فقهای اهل سنت این بحث امامت را بحث فقهی میدانستند و این تاکید متکلمین شیعه بود که این بحث را ایمانی دانستند و اهل سنت نیز مجبور شدند که به آن بپردازند و این به خاطر نحوه ورود متکلمین بود.
گروه دوم، فقها بودند که مباحث حوزه گفتمان سیاسی شیعه را در قالب ولایت فقیه و نحوه تعامل با حکام جور مطرح کردند و تمام فقها این بحث را دارند که نحوه تعامل با دستگاههای حاکمیت چطور است و در قالب بحث ولایت فقیه نیز برخی از فقها ورود داشتهاند.
طایفه سوم فلاسفه هستند. فلسفه سیاسی که فلاسفهای نظیر ملاصدرا، فارابی و ابن سینا بر آن اصرار داشتند و ارکانش را منقح کردند، در چارچوب گفتمان سیاسی شیعه است. این گفتمان ارکانی دارد که مورد وفاق فلاسفه شیعه و متکلمین شیعه و فقهای شیعه بوده است. یکی از این ارکان، شریعتمحوری است که در مناسبات سیاسی ـ اجتماعی، مرجعیت داشته باشد. دوم بحث ولایت سیاسی صالحان است. همچنین ولایت تشریعی الهی باید در عرصه سیاست ظهور داشته باشد و سیاست از شئون الهی است. با توجه به اینکه من میگویم امهات این گفتمان سیاسی از سوی هر سه طایفه دنبال شده، اما با ادبیات و چارچوب مفهومی خودشان این اتفاق افتاده است.
در فضای اسلامی با قرائت شیعی میبینیم که این گفتمان مبناگرایانه است و وجاهت، اعتبار و معقولیت خود را وامدار مبانی الهیاتی و انسانشناختی و معرفتشناختی خود است و اتقان این مبانی برای اتقان نظریه سیاسی پشتوانه قرار میگیرد. فکر سیاسی شیعه اعم از قرائت فقهی و کلامی و فلسفی، بخشی از یک سامانه فکری و منظومه اعتقادی است که بین اجزای آن سازش وجود دارد. به تعبیر دیگر میتوان گفت فکر سیاسی شیعه به قرائتهای مختلف آن، یک آبشخور فکری دارد و یکسری مبانی هست که پشتوانه قرار میگیرد و این اتقان فکر به خاطر اتقان مبانی است.
دامنه مبانی به درونمایه این فکر سیاسی برمیگردد و این طور نیست که هر کسی در فلسفه سیاسی بحث میکند، حتما باید از حکمت تشریعی احکام و .. بحثی کند، اما وقتی از مؤلفههای فکر سیاسی که در آثار متکلمین، فقها و فلاسفه هست، شریعتمحوری است، پس فیلسوف سیاسی مسلمان که میخواهد از مباحث نظری این فکر سیاسی بحث کند، باید در مورد فلسفه تشریع بحث کند و حکمت وضع احکام را نیز مطرح کند.
وقتی که ربوبیت تشریع الهی جزو مولفههای این نظریه سیاسی است، پس باید در مورد وحی و نبوت بحث شود. آنچه این کتاب عهدهدار آن است، عهدهداری مباحث مبنایی فکر سیاسی شیعه است و نه اثری جامع در مبانی و مسائل و غایات؛ یعنی وقتی ما ترسیم میکنیم که یک فلسفه سیاسی جامع، شامل چه مباحثی میشود، از مباحث مفهومی گرفته تا مباحث مبنایی و مسائل، فهرست میشوند، اما آیا لازم است هر اثری به همه مباحث بپردازند؟ خیر، اثر، خود تعریف میکند که عهدهدار چه مباحثی است و مشهد پنجم شواهد الربوبیه را عهدهدار برخی از مباحث میدانم و بیشتر معطوف به مبانی وحیشناختی و ... است.
نکته پایانی این که، این اثر کلاسیک است و خوب است در مورد آثار کلاسیک خود، روی فضای کلاسیک بمانیم و تعدی نکنیم. یک وقت است که کسی انتظار دارد چون کتاب در حال حاضر قرار است، چاپ شود پس جدیدترین چالشها را در این کتاب بیاوریم که مربوط به شرح یک متن کلاسیک است که یک پیشنهاد جذاب است، اما سلیقه بنده این است که باید جغرافیای بحث را حفظ کنیم و سطح انتظار را در سطح انتظار واقعی قرار دهیم و با این کتاب میتوان صدرا را به خوبی فهمید. کتابهای کلاسیک وجوه ایجابی و سلبی دارند و باید این طور نگاه کنیم که این آثار در جنبه ایجابی پر رنگ هستند و در جنبه سلبی کشش محدود دارند و ناظر به مسائل زمان خود هستند.
بنابر این، این اثر چون معطوف به مبانی است، الهیات سیاسی مورد نیاز برای آن فکر سیاسی شیعه را عهدهدار میشود و تأمین میکند و در جانب سلبی نیز متعرض چالشهایی است که با توجه به افق فکری ملاصدرا عهدهدار میشود، اما حقیقت این است که ما الآن در موضوعاتی که محور این کتاب است، چالشهای نوپدیدی داریم. نواندیشی دینی جهان اسلام در دهههای اخیر شاهد پیریزی الهیات متفاوتی بوده است و تلقی از وحی و نبوت متفاوت شده است. آیا باید در مباحث صدرا این بحثها را نیز بیاوریم؟ اگر این کار را بکنیم کتاب از حالت شرح یک کتاب کلاسیک خارح میشود و موافق آن نیستم، مگر اینکه یک کتاب مجزا در این زمینه نوشته شود.
*****
به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز یک خرداد با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی را میخوانید؛
این کار شرح مشهد پنجم شواهد الربوبیه، اثر آقای مرتضی واعظجوادی است که اثری ارزشمند و قابل استفاده است و یک خلائی را که در دانش سیاسی در فلسفه سیاسی و حتی در فلسفه محض وجود داشته را پُر میکند؛ یعنی از این به بعد، دانشجویانی که دارند فلسفه و اندیشه سیاسی میخوانند و دوست دارند با دانش سیاسی به نحو عمیقی آشنا بشوند، میتوانند به این اثر مراجعه کنند. چنین اثری را پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی منتشر کرده و سالها و ماهها در مورد این اثر کار شده است. این نکته قابل توجه است که باید به یک مسئلهای التفاتی داشته باشیم و آن اینکه آیا میتوانیم بگوییم ملاصدرا دارای فلسفه سیاسی یا اندیشه سیاسی است یا اینکه خیر، بگوییم کار ملاصدرا یک نوع الهیات سیاسی است.
برای اینکه تکلیف این اثر روشن شود که آیا اثری در فلسفه سیاسی یا اندیشه سیاسی یا الهیات سیاسی است، لازم است که به تعریف این اصطلاحات توجهی داشته باشیم. فلسفه سیاسی بنابر تعریفی که آقای اشتراوس دارند که ظاهرا این تعریف را از فارابی هم گرفته است، دانشی است که در مورد موضوع سیاست با روش فلسفی تحلیل و بررسی میکند یا به تعبیر فارابی، فلسفه سیاسی دانشی است که وجود سیاسی را بررسی میکند. اگر فلسفه سیاسی چنین است، تفاوتش با اندیشه سیاسی چیست؟ پس از سیطره پوزیتیویسم و کنار گذاشتن فلسفه و فلسفیدن، فلسفه سیاسی محلی در این فضای جدید نداشت، بنابر این تحلیل و بررسی سیاست که انجام میشد، بدون ارجاع به مبانی فلسفی بود و چنین مطالعاتی را به خاطر همین ویژگی که ارجاع به مبانی فلسفی ندارد، اندیشه سیاسی میگفتند.
سپس استفاده از اصطلاح اندیشه سیاسی توسعه یافت و در استعمالات بعدی گاهی فلاسفه سیاسی را نیز به عنوان اندیشمندان سیاسی و فلسفه سیاسی را اندیشه سیاسی نامیدند. اشتراوس این پرسش را دارد که تفاوت فلسفه سیاسی با الهیات سیاسی چیست. پاسخ ایشان این است که فلسفه سیاسی از بیرون به دین نگاه میکند و دین را مورد بحث قرار میدهد، اما الهیات سیاسی میگوید متون دینی این طور گفتهاند و از متون دینی استفاده میکند. اما آیا موضع فلاسفه ما موضع فلسفه سیاسی است یا موضع الهیات سیاسی است؟ آن طور که از مباحث فلاسفه مسلمان متوجه میشویم، گذشته از تصریحاتی که فارابی در مورد نسبت فلسفه و دین دارند، این فلاسفه مباحث فلسفی خود را مطرح کرده و در این چارچوب دین و متون دینی را مورد بحث قرار میدهند، بنابراین اینها کماکان فیلسوف سیاسی هستند.
البته این فیلسوف سیاسی، گاهی اوقات در یونان باستان است که از موادی که در یونان باستان است، استفاده میکند و میگویند مثلا شاعران ما چنین گفتهاند و از موادی که در فرهنگ یونان است استفاده میکند و به همین ترتیب اندیشمندانی که در یک فضای دینی خاصی هستند، از مواد و مفاهیمی که در آن فضای دینی است، استفاده میکنند. در تحلیلهایی که در مورد کانت و هگل ارائه میشود، برخی گفتهاند کانت، متکلم است اما این مقدار استفاده از منابع الهیاتی، یک فیلسوف را تبدیل به یک متکلم نمیکند؛ چون او که از این مفاهیم استفاده میکند، اینها را وارد نظام فلسفی خود میکند و تحلیل فلسفی نیز دارد و اگر فیلسوفی به مباحث سیاسی بپردازد در آن پردازش به مباحث سیاسی چون مباحث سیاسی را داخل نظام فلسفه خود میکند و با روش فلسفی آن را تحلیل میکند، کار او کار فلسفه سیاسی است.
کسانی که در مورد فلسفه اسلامی یا فلسفه سیاسی ـ اسلامی مطالعه میکنند، متذکر میشوند که موضوع مرکزی و محوری فلسفه اسلامی یا فلسفه سیاسی اسلامی، همانا نسبت عقل و وحی و جایگاه نبوت است و اینکه شریعت چه نسبتی با قانون پیدا میکند و این مسئله به صورت مفصل در آثار تحلیلگران فلسفه اسلامی آمده است و به همین دلیل این اثر نیز یک اثر مرزی به شمار میآید؛ چون به همین مسئله میپردازد که چطور ملاصدرا نبوت و وحی را تبیین میکند و چه نسبتی میان نبوت و وحی با سیاست و همچنین شریعت و قانونگذاری با فلسفه تشریع برقرار میکند، بنابر این یک اثر محوری و جدی در فلسفه سیاسی است.
این اثر مقدمه خوبی دارد و هم اینکه جمعبندیهای مرحلهای خوبی نیز دارد که به خواننده کمک میکند، اما مناسب بود که جمعبندی نهایی نیز میداشت که در آن جمعبندی کسی که میخواهد از کلیات مطلب استفاده کند به آن جمعبندی رجوع کند و خوب بود که در صفحات پایانی یک دقتی در املاء کلمات نیز به کار میرفت که اگر به کار میرفت، بهتر بود و در چاپهای بعدی میتوانند به این مطالب نیز بپردازند.
همچنین توجه به نیازهای جامعه معاصر نیز مهم است. این اثر به دلیل موضوعات مهمی که در رابطه با نبوت و وحی و مراتب نزول وحی و جایگاه وحی در عوامل دیگر مطرح کرده است، چهبسا این امکان را داشته باشد که به یکسری پرسشهای بنیادین نیز جواب دهد. نکته دیگر اینکه، بدون تردید از دیدگاه فلاسفهای نظیر ملاصدرا، الفاظ قرآن کریم در هر معنایی که قابل فهم و قابل تصور باشند، از جانب حقتعالی است و کلام خدا است و به هر معنایی که متصور باشد در این عالم ملکی و دنیا که این آیات را میخوانیم کلام خدا است و باید دید با این نگاه میشود پاسخهای مشکلات را یافت یا خیر یا حتی مشکلاتی که در قانونگذاری داریم با این تبیین از وحی چه راهحلهایی پیدا میکند.
*****
به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز، اول خردادماه ۱۴۰۰ با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین مرتضی واعظجوادی، رئیس بنیاد علوم وحیانی اسراء و نویسنده کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه» را میخوانید؛
شاید کسی به میزان ملاصدرا وسعت علمی نداشته است؛ زیرا به اعتراف خودشان، این معنا را نشان دادند که هرچه کتاب زمینی بود و به اندیشه بشر رسیده بود، از گذشته حکمت ایرانی و حکمت یونانی تا عصر خودشان، همه را دیده بودند و در این کتاب شواهد الربوبیه، یکی از محوریترین موارد از کتاب النوامیس افلاطون برگرفته شده است که یکی از مهمترین بحثها را که رابطه شریعت و سیاست است، از آن کتاب گرفتهاند و بنده نیز وقتی آن نسخه خطی را دیدم که افلاطون این مسئله را این طور مطرح کرده، بسیار شگفتزده شدم. در النوامیس، افلاطون به صراحت این مسئله را مطرح کرده و اینکه چطور افلاطون به این جایگاه رسیده و توانسته رابطه شریعت و سیاست را مانند رابطه نفس و بدن ببیند، بسیار مهم است.
شواهد الربوبیه محصول شهود و عرفان صدرا
صدرا در مقدمه شواهد الربوبیه آورده است، با همه اندیشههای زمینی آشنا شدم و چیزی را که به ذائقه بشر رسیده باشد، فروگذار نکردم، اما وقتی وارد حوزه دیگری از حوزه معرفتی شدم که عرفان و شهود است و از مباحث زمینی فارغ و به مباحث آسمانی مشغول شدم تا حرف جدیدی را از یک نظام برتری بگیرم، این شواهد محصول آن سفر است و اگر نگرشهای فلسفی ملاصدرا در اسفار تا حد زیادی زمینی بود، در شواهد آسمانی است و به عنوان الشواهد الربوبیه این بسترهای فلسفی را باز کرد و هرچه دانش بشری در حوزه مسانل فلسفی بوده را بستری ساخت تا قلب حقیقی را در مشاهداتش زمینی کند و این هنری است که در شواهد الربوبیه قابل رویت است.
ملاصدرا پس از اینکه هستیشناسی را کامل کرد و هستی را به سه بخش عقل، مثال و طبع تقسیم کرد، به حوزه انسانشناسی آمد و این قضیه را دید که انسان نیز در این سه حوزه عقل، مثال و طبع است و به یک سوال اساسی که همزاد با نبوت، وحی و رسالت است در شاهد اول پاسخ داد که خیلی این بحث دیده نشده است. یک پرسش اساسی برای همه انسانها؛ اعم از منکرین جریان نبوت و رسالت و کسانی که به این جریان ایمان دارند وجود دارد و آن اینکه آیا اصلاً برای انسان امکان دارد با خدا سخن بگوید و میتواند با خدا ارتباط برقرار کند؟ یک موجود زمینی طبیعی که در عالم ماده است، چطور میتواند با خدایی که اله عالم و خالق هستی است صحبت کند و از او حرف بگیرد و به جزئیات مسائل بشری بپردازد.
وقتی پیامبر(ص) آیات را میخواند، دیگران میگفتند ما چنین چیزی نشنیدیم که یک بشر با خدا حرف بزند و میگفتند این داستان و قصه است. البته نه اینکه همه تلاشها بر مبنای عناد و تکذیب بوده است، بلکه بخش قابل توجه از این نظر بود که این سوال را داشتند که در حوزه ایمانی، خیلیها میگفتند ایشان پیامبر است و معجزه آورده است و ... ، اما امروزه هم نمیتوانند رابطه تبدیل کردن عصا به اژدها و زندهکردن مرده را با اینکه انسان از خدا خبر آسمانی بگیرد و برای سعادت دنیا و آخرت برنامه داشته باشد تبیین کنند و این سوال هنوز هم جدی است و در حوزههای علمیه اگر از رابطه بین معجزه و رسالت و گرفتن وحی سوال کنید، میبینید که ابهام بسیار زیاد است.
انسان چگونه به ساحت الهی نزدیک میشود
اما ملاصدرا به این سؤال در شاهد اول این مشهد پرداخته و گفته انسان چون دارای این سه حوزه؛ یعنی عقل، مثال و طبع است، میتواند از این جایگاهها خود را به ساحت الهی نزدیک کند. اما اگر انسان را در قالب مادیت ببینیم، نمیتوانیم رابطه او با خدا را که یک جهان مجرد و یک حقیقت فوق تجردی است، ایجاد کنیم. این بحث در این کتاب برجسته و گویا شده و هویت انسانی که دارای این شخصیت است که میتواند با تقویت عالم طبع، مثال و عقل به جایی برسد که با خدا گفتوگو کند مطرح شده که از مسائل جدی است.
ملاصدرا براساس این رویکرد دو سخن عمده را بیان کرد؛ یکی نقطه تلاقی بین عقل و حس است که در هالهای از ابهام است. ملاصدرا این خلأ را با تبیین جایگاه انسانی پُر کرد که انسان میتواند به عقل برسد و در این شاهد اول با اشراقات متعدد این بحث را باز کرد که انسان را شرحهشرحه کرد و حقیقت وجودی او را در حوزه عقل بالا برد و تا جایی رساند که بتواند حرف را از خدا بگیرد.
نکته دوم که در همین شاهد اول آمده و بسیار مهم است اینکه این دوازده وصفی که ملاصدرا برای رئیس اول برمیشمارد، فقط برای رئیس اول نیست، بلکه حکومتی یکپارچه است که باید حاکمش عدلمحور و خلقمحور باشد و محبتش به جامعه ویژه باشد و بتواند ارتباط عمیق عاطفی ایجاد کند که این ویژگیها، ویژگیهای یک شخص نیست، بلکه ویژگی دستگاه حکومتی است که رئیس اول آن باید این طور باشد و این میتواند به پرسشهایی که امروزه در زمینه دموکراسی و ... هست، پاسخ دهد.
نکته دیگر اینکه، نظام سنت و دانشهای کلاسیک اقتضائات خود را دارد، ولی این ظرفیتها در این کلام هست و از این جایگاه این پرسشها را میتوان جلو برد. در شاهد اول به این پرسش پاسخ داده که انسان میتواند بر اساس نسبیت بین هستیشناسی و جهانشناسی که فعل حق است، در اوج فعل حق قرار بگیرد و در این صورت نسبتش با خدای عالم یک نسبت مستقیم شود و حرف بگیرد؛ چون خدای عالم میخواهد بشر را به سعادت برساند و او را مجلای سیاستهای خود قرار دهد.
اما شاهد دوم، جایی است که بخش عمده بحثهای رابطه شریعت و سیاست است را در اینجا مطرح میکند. اتفاقا دنبال میکند که یک اثری را باید تولید کنیم که بگوییم حکمت متعالیه برای جریان نظام اسلامی و نظام سیاسی اسلام و حکومت اسلامی ما چه اصول و مبنایی را میخواهد تولید کند. با تحقیق این اثر خاص میتوانیم این را به حوزه نظام سیاسی کشور وارد کنیم و این را به عنوان یک اثری بدانیم که اگر شما انتظار دارید انقلاب اسلامی حرف جدیدی را برای جامعه بشری از این منظر بیاورد، این نسبت بین قالب و قلب را بیان میکند.
چرا سیاست نباید بدون شریعت باشد؟
ما میگوییم رابطه بین شریعت و سیاست مانند نفس با بدن است، اما باید ببینیم این نفس و بدن چطور شکل میگیرد و یکی از پیچیدهترین مباحث رابطه بین ماده و صورت است که در قالب نفس و بدن نیز یک نمایشی دارد. این شریعت است و بناست روح باشد و این سیاست است که بناست جسد باشد، اما همان طور که جسم و جسد یک امر جامد سنگی و چوبی نیست و تقاضاهایی دارد و میخواهد نیازهای خود را تأمین کند و رهاشده نیست، سیاست نیز اقتضائاتی دارد و مانند بدن میخواهد رشد کند و خواستههای خود را به صورت جدی دارد و بهقدری جدیت و تقاضاها برای بدن جدی است که ممکن است کار به «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ» برسد. هوا و هوس برای بدن است و این نفس به اقتضای بدن کار میکند و بدن غرائضی دارد و چیزهایی را میخواهد، از طرفی سیاست را هم اگر رها کنیم و قلب شریعت را در آن قرار ندهیم، سیاست طغیان و عصیان را در پی دارد. سیاست بدون شریعت، افسارگسیخته است و میتواند افسار را نیز کنار بزند و راکب را نیز بیندازد.
ملاصدرا آمده و در این ساحت به این سوال پاسخ داده که درست است، سیاست تقاضاهایی دارد، اما اگر بخواهد این سیاست رام شود و بخواهد خود را در مسیر سعادت انسانی قرار دهد، باید نفسی را مدبر خود قرار دهد که این حقیقت مدبر نفس که از آن به عنوان شریعت نام میبریم، زمام امر سیاست را بر عهده بگیرد. اگر سیاست بخواهد برای جامعه اسلامی و بشری حرفی داشته باشد و محصول انقلاب و اندیشه باشد، باید شریعت را به مثابه نفس خود بداند و شریعت زمامدار سیاست باشد و نگذارد سیاست افسارگسیخته باشد. در این کتاب آمده که نباید با نظامهای استبدادی جلو رفت، بلکه باید شریعت را در درون سیاست راه داد.
بنابر این، درست است که میگویند نبوت روح شریعت است و ملاصدرا نیز این را دارد که شریعت نیر روح سیاست است، اما با این تحلیل جلو میبرند که بدن راکد نیست و اگر رها شود، سیاست طغیان ایجاد میکند. فلسفه روزه، زکات و ... را نیز آورده و از جهات مختلف شریعت مسئله را باز کرده که بتواند در بدنه سیاست نقشآفرینی کند.
*****
به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز یک خرداد با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد. در ادامه متن سخنان آیت الله حسن رمضانی از اساتید برجسته فلسفه و عرفان را میخوانید؛
ملاصدرا غنی از بزرگداشت عرفی و متعارف است. بزرگداشت متعارف یک نوع تشریفات و آداب و رسوم است. او به معنای واقعی کلمه بزرگ بود و هست. امام صادق(ع) فرمودند: کسی که در مسیر تعلیم، تعلم، عمل و پایبندی به علم، آن هم برای خدا گام بردارد، عظمت ملکوتی پیدا میکند و در هر کسی در این زمینه موفق باشد، ملکوتا عظیم است. برخی با خوردن برنج و ... عظمت ملکی پیدا میکنند، اما اهل علم و عمل که برای خدا کار میکنند در بعد ملکوت بزرگ میشوند و عظمت ملکوتی پیدا میکنند. به تعبیر مولانا «جانور فربه شود لیک از علف، آدمی فربه ز عزست و شرف/ آدمی فربه شود از راه گوش، جانور فربه شود از حلق و نوش».
ملاصدرا از مصادیق بزرگ انسانهای عظیم و بزرگ ملکوتی است. آنچه را که داشت صرف تعلیم و تعلم کرد و در این مسیر نیز مصائبی را تحمل کرد و از پای ننشست. او را تکفیر و تبعید و تفسیق کردند، اما از هدفش قدمی عقب ننشست و به وظیفه عمل کرد و بنیانگذار حکمتی بس رفیع شد که حکمت متعالیه باشد. این جلسه نیز از مصادیق قدردانی از این شخصیت بزرگ است و باید از دستاندرکاران این پژوهشگاه تشکر کنم.
در قرآن میگوید: «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»؛ یعنی آن کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن استکبار ورزیدند درهای آسمان بر رویشان باز نمیشود و وارد بهشت نمیشوند، مگر آنکه جمل یعنی ریسمان ضخیم از ته سوزن عبور کند که نشدنی است. در اینجا مراد از آیاتی که در برابر آنها استکبار میورزند، گیاه و درخت و ... نیست، بلکه آیات به معنای انسانهای کامل است. آیت عظمی و کلمات اولیا یعنی انسان کامل که مظهر همه اسماء و صفات الهی است و این را باید تصدیق کرد و در برابر آن خاشع بود. کسی که انسانهای کامل را تکذیب میکند و نمیپذیرد و استکبار میکند، معاویهصفت است و این انسان هیچوقت به ملکوت راهی ندارد و به بهشت سعادت وارد نمیشود، مگر اینکه ریسمانی ضخیم از ته سوزن عبور کند که نشدنی است و مجرمین نیز کسانی هستند که از جهت مادیت فربه شدند و این افراد چنین هستند. مجرم دارای جرم و فربه است که از نظر مادی و حیوانی است که اینها از طبیعت بالاتر نمیروند.
ملاصدرا با اعتقادی که به انسان کامل دارد نه دین را بیسیاست و نه سیاست را بیدین قبول میکند و نه سیاست و دیانت را بدون انسان کامل قبول دارد. میگوید دیانت را اگر سیاست بگیرید، مانند این است که روح را از بدن گرفتهاید که بدن بیروح خاصیتی ندارد و اگر قرار است خاصیتی داشته باشد، باید روح داشته باشد و روح آن دیانت است و باید از این اکسیر بهره گرفت تا سیاست ما الهی باشد و انسان را از حیوانیت به انسانیت ببرد و این سیاست است که ائمه(ع) سیاستمدارش بودند و ملاصدراها در این زمینه نظریات مترقی دارند.
ملاصدرا از افلاطون نقل میکند که از خواص سیاست بدون دیانت آن است که مردم را به علل و مبادی مباشر ملتفت میکند و اما از خواص همراهی اینها این است که مردم را به علل عالیه متوجه میکند. یک وقت میخواهیم زمین آباد شود و از حیث کشاورزی موفق بوده باشیم و دست ما پیش اجانب دراز نباشد که به سراغ باروری ابرها میرویم. این سیاستی است که ربطی به دیانت و خدا و ... ندارد. باروری ابرها و باران گرفتن یک فرمول علمی و طبیعی است. اما قرآن که در بدنه سیاست تزریق شود، نتیجه متفاوت است که فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»؛ یعنی این مردم که به سراغ پاکی و تقوا میروند به چنین نتیجهای میرسند و تقوا است که منشا نزول برکات از آسمان است. این یک فرمول است که در فضای دخالت دیانت در سیاست میتواند نتیجه دهد، اما اگر غفلت شد، حرکت جامعه به طرف امور فرمولی صرف خواهد بود. این امری است که ملاصدرا بر این اساس نوشت و پیش رفت.
در یکی از سایتهای خبری از یکی از سرمداران تفکیک از آخوند ملاصدرا این مطلب را نقل کرده است که گفته بود خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی به نام الحکمه العرشیه دارد که پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوقالعاده خویش استغفار میکند و میگوید خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر(ص) ضرر میزند. جمله او خبریه است و نه شرطیه و میگوید چنین چیزی هست و استغفار میکنم.
اما کسی که آخوند را میشناسد و با روش او آشنا است میتواند دروغ بودن این حرفها را متوجه شود. اما بنده بر آن شدم که یک دوره الحکمه العرشیه را زیر و رو کنم اما از این فرمایش اثری نیافتیم جز یک عبارت که موجب شبهه شده است و آن هم ارتباطی با استغفار و ... ندارد. اینها نشان میدهد که چقدر ذهنیت منفی نسبت به ملاصدرا وجود دارد. ملاصدرا میگوید من یقینا میدانم که بدون تمسک به ذیل ولایت انسان کامل، عبادت کامل نیست. این ملاصدرا است که دیانت او عین سیاست و سیاست او عین دیانت است. میگوید خشک باد دست فلسفهای که بخواهد شریعت را در تعارض ببیند و تصادم ایجاد کند و از آن طرف نیز شأن شریعت بالاتر از این است که خواسته باشد مقررات آن تصادم با عقل داشته باشد؛ عقلی که دیانت، مشروط به آن است و عقلی که اساس دیانت و انسانیت است. بنابر این، نمیشود دین با عقل و عقلانیت تصادمی داشته باشد.
در پایان به فرمایشی از استاد جوادیآملی اشاره میکنم که میگویند عقل، فقط چراغ راه است و اصلا حکم ندارد و حکم فقط از خدا است. اما بنده یک وقت این فرمایش را نقد کردم و گفتم قبول این فرمایش از شما سخت است. به لحاظ ثبوت این حرف درست است و «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»، اما خود این یعنی دیگر احکام فانی در حکم خدا است؛ یعنی باید احکام دیگری را در نظر بگیرید اما در مقام اثبات که خلاف وجدان است. در مقام اثبات عقل و وهم و حس نیز حکم دارند؛ چون حکم فرع بر فهم است و وقتی انسان فهمید حکم را به دنبال دارد. اگر شما بگویید عقل میفهمد نمیتوانید حکم را از فهم جدا کنید و این را باید در نظر داشت و شاهد صدق آن نیز دولتهای سکولاری که دارند، حکم میکنند و دادگاه دارند که بر اساس عقل است و نه دین و شرع. در مقام اثبات نمیتوان گفت عقل حکم ندارد؛ چون فرمودند «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع».
*****
به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت سیاسی متعالیه، ویژه بزرگداشت صدرالمتألهین، همراه با رونمایی از کتاب «سیاست الهیه در حکمت متعالیه»، امروز، اول خردادماه با سخنرانی آیتالله حسن رمضانی، حجج اسلام احمد واعظی، مرتضی واعظآملی، منصور میراحمدی و احمدرضا یزدانیمقدم و همچنین علیرضا صدرا برگزار شد.
علیرضا صدرا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: قرنها این حکمت، مانند خمیر نان، ورز خورده است. امروزه در گام دوم انقلاب اسلامی که گامی برای دولتسازی اسلامی است، این را باید اساس این جریانات قرار دهیم و باید به طرف تمدنسازی برویم. در این مسیر علامه جوادیآملی خودش نمود و نماد و نماینده زنده زایندگی، پویندگی و بالندی حکمت متعالیه است. ملاصدرا همانند یک خورشید درخشان است و اگرچه که خورشید اصلی قرآن و سنت است، اما در روش، درست است، ملاصدرا مستنیر است، اما تبدیل به منیر شده و ما خورشید منیری را داریم و آقای جوادیآملی نیز مانند ماه شب چهارده این آسمان حکمت است.
وی افزود: فارابی در آخر کتاب تحصیل السعاده میگوید حکمت نظری یا حکمت محض اگر معطوف به حکمت عملی نباشد، حکمت ناقص است؛ یعنی مانند پرندهای است که به جای دو بال یک بال داشته باشد و بعداً حکیم اول را با رئیس اول یکی میکند. این آثاری که تولید میشود، اگر هم حکمت، حکمت مطلق باشد، جنبههای عملی آن در حال باز شدن است، همان طور که در شیعه، امامت اکمال نبوت است، اینجا نیز اکمال حکمت را شاهد هستیم.
صدرا گفت: نکته دوم اینکه یکبار از علامه جعفری پرسیدم چرا در مورد رابطه دین و سیاست از ملاصدرا نقل نمیکنید؟ گفتند مگر به این بحث پرداختهاند؟ گفتم بله، در شواهد الربوبیه. سپس ایشان کتاب را پیدا کرد. ایشان رابطه دین و سیاست شواهد الربوبیه را شروع به خواندن کرد و چندین بار دست را روی پا میزد و میگفت عجب این ملاصدرا فهمیده و گفت این خوب فهمیده است؛ یعنی به عبارت دیگر استثنا است و رابطه دیانت و سیاست را رابطه روح و جسم دانسته است. همچنین باید توجه کرد که نگاه آقای جوادی نیز جدید است و اگر ملاصدرا نیز زنده بود این طور به کار خود نگاه میکرد؛ چون دولتسازی مبتلابه ما است و ما باید در این زمینه نیز دقت کنیم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: نکته دیگر حکمت متعالیه مدنی صدرایی است. در یک جلسه این مبحث را داشتیم و حکمای کشور نیز حضور داشتند. آقای دکتر دینانی که در آن جلسه بود به من گفت جریان حکمت متعالیه چیست که راه افتاده است و گفتم استاد قبول دارید که ملاصدرا در آخر اسفار وارد سیاست شده است و گفتم ایشان اگر وارد نمیشد سفرهای دیگر عقیم نبودند؟ گفتند این را قبول دارند و گفتم به نظر شما این سفرها مقدمههای سفر چهارم هستند یا خیر؟ ایشان گفتند این طور که شما میگویید حکمت متعالیه مدنی و سیاسی است. در این سیرها، ابتدا خودسازی است، اما در ادامه سیر دوم وجود دارد که سیر جامعهسازی است. این شواهد الربوبیه جمعبندی کل حکمت است.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین منصور میراحمدی، در این نشست بیان کرد: گروه فلسفه سیاسی در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی از ابتدا تاکنون اهداف مطالعاتی متعددی را دنبال کرده است که از جمله آنها میتوان به سه مورد اشاره کرد؛ یکی از اهداف گروه، بازخوانی تراث فلسفه اسلامی است که بتواند از این طریق اصل ورود برخی از فلاسفه مسلمان را به امر معاش و سیاست را مشخص کنند. هدف دوم اینکه تمایزات مکاتب فلسفه سیاسی اسلامی تبیین شود و نشان دهد که هریک از مکاتب فلسفه سیاسی اعم از مشاء، اشراق و حکمت متعالیه چطور به سیاست و امر معاش توجه کردهاند و رویکردهای مختلف آشکار شود. هدف سوم هم اینکه با توجه به ظرفیتهای مختلف از این ظرفیتها برای پاسخ به نیازها استفاده شود.
وی افزود: اثر سیاست الهیه در حکمت متعالیه که رونمایی میشود، این سه هدف و کارکرد را برای پژوهشکده داشته است. نویسنده توانسته با شرح خود، اصل ورود ملاصدرا را به امر معاش نشان دهد. اینکه ملاصدرا به صورت اختصاصی به مقوله سیاست توجه کرده نیز در این اثر، خود را نشان داده است. این اثر نوع ورود ملاصدرا را نیز روشن کرده است. ملاصدرا تلاشهایی را در ورود فلسفی به سیاست داشته که تمایز آن را با دیگر فلسفههای سیاسی نشان میدهد و در تبیین تمایز رویکردی این اثر میتواند کمککننده باشد.
میراحمدی گفت: همچنین با آوردن مثالها و مواردی که مربوط به نیازهای امروز ما میشود، ظرفیتهای حکمت متعالیه در پاسخ به پرسشهای روز را نیز روشن کرده است. بنابراین فکر میکنم یکی از آثاری که در گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده منتشر شده و توانسته است در رسیدن و رساندن گروه فلسفه سیاسی به اهداف خود کمک شایانی کند همین اثر است و از این حیث جای تقدیر و سپاس ویژه دارد و باید از نویسنده کتاب تشکر کنم.
*****
گزارش تصويري
تصاویر / نشست علمی بزرگداشت صدرالمتالهین و همراه با رونمایی از کتاب سیاست الهیه در حکمت متعالیه
مطالب مرتبط