چاپ
دسته: سردار حبیب لک زایی
بازدید: 1163
"شصت یار"
 
سروده شهناز پیغان

اگر چه ترا به تن شصت و اندکی یار است
بیا و ببین که سما در عزای تو خونبار است
تو خود وجود رفته ز نظرها شدی
تو در سفر و مسافر تو پيغان است
شـده مصادف اربعین تـو در روز بـسیج
برای این نبودن تو جنون در استان است
چه سان بخواب رفتی که خنده بر لب توست
فــراغ تــو شـرار تـمـام  آلام اســت
اگر چه ترا به تن شصت و اندکی یار است
به پنجمين روز عيد، مدينه گريان است
نبـود  فـاصله ای بـرای فـاطمه و در
چنان كه روح تو بر مسلم تو مهمان است
تو كز سلاله امدادگران عاشوري
چگونه یزید از قدم های حر حیران است؟
شنیده ام که خوانده است حسین (ع) شعر شیعتی
نـظـر نمـوده حتماً بـه بـرادری که جـانبـاز است
اگر چه ترا به تن شصت و اندکی یار است
کدام را کنم بیـان که فضایل تو بسیار است
چه مانده است بخاطر در آن ششمین حضور
كه اينچنين وجود تو در هفتمين به تكرار است
چه شاكرند شهيدان از اين قرار مقام
تـو رفته ای و نیست یادمان که امسال است
خزان برفت و بازنگشته اي به اين ديار
بسان جواد، عمر ما نیز رو به پایان است
اگـر چه ترا به تـن شصت و انـدکی یـار است
سپردمت به خدا بخدا سپردنت چه دشوار است