چاپ
دسته: سيستان و بلوچستان
بازدید: 1036
يا ايها النفس المطمعنه ارجعي الي ربک راضية مرضيه فادخلي في عبادي فادخلي جنتي

سخن از عشق است و عاشقي؛ عشق است و پروازي ملکوتي؛ پرواز از اين بند و قفس دست و پاگير؛ پرواز از همه وابستگي هاي مادي و معنوي و زميني؛ پرواز به سوي آن تنها معشوق و تنها معبود.

شهيد حسينعلی پیغان در سال 1353 در شهرستان زابل در خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود و چون خانواده، اعتقادي راسخ به حضرت اباعبدالله الحسین داشتند، نام حسينعلی را برايش انتخاب کردند. خانواده شهید در قبل از انقلاب از سوی دولت و برخی طرفداران شاه متهم به پیروی از حضرت امام خمینی(ره) بودند و به همین دلیل هم منزل آنها بارها و بارها از سوی ساواک برای پیدا کردن اعلامیه ها و رساله آن حضرت، که در آن زمان محدود بوده و مخفیانه و به دور از چشم اطرافیان نگهداری می شد و افراد به سختی از آن بهره می¬بردند، مورد تفتیش قرار گرفت.

پدر و مادر حسینعلی که قبل از او فرزندی بنام احمد داشته و او را در سنین کودکی از دست داده بودند، پس از تولد حسینعلی که به اعتقاد خودشان لطف خداوند به این خانواده بود، او را با نام «عوض» جایگزین فرزند از دست رفته شان، صدا می زدند. با تولد عوض یا حسینعلی به مرور غم از دست دادن احمد کاسته می شد و پدر و مادر بیش از پیش وقت صرف تربیت و رسیدگی به حسینعلی (عوض) را داشتند.

کودکی و نوجوانی
حسینعلی در سن 7 سالگي پا به مدرسه گذاشت. دوران دبستان را در دبستان شهید چمران و راهنمایی را در مدرسه شهید باهنر زابل گذراند. او جواني فعال بود هنگامی که متوجه شد در خانواده‌اي کم در آمد زندگي مي‌کند، در حالی که هنوز در حال گذراندن دوران راهنمایی بود و هم سن و سالانش در مکان های تفریحی و ورزشی شهر به تفریح و سرگرمی مشغول بودند، او هم دوش پدر و به همراه برادرانش محمد و نعمت الله شروع به کار کرد و به تأمین نیازهای مادی خانواده مشغول شد. حسینعلی از سوم راهنمایی به بعد روزها مشغول کار و شب ها در مدرسه شبانه به ادامه تحصیل اشتغال داشت.

خصوصیات برجسته شهید
از جمله ویژگی های او شجاعت، بی اعتنایی به مال دنیا، ساده زیستی، تلاش و پشتکار در رسیدن به هدف، توجه به حلال و حرام و در برخورد با دیگران به ویژه سالمندان اخلاق بسیار نیکو و چهره ای باز و متبسم داشتند.

توجه به حل مشکلات محله
برادر شهید نقل می کند؛ در گذشته که در منطقه سیستان بارندگی زیاد بود و کوچه منتهی به خانه های ما که خاکی و گود بود همیشه دچار آبگرفتگی می شد و افراد و وسایل نقلیه برای تردد دچار مشکل می شدند. روزی شهید حسینعلی به اتفاق بقیه اهالی تصمیم به هم سطح کردن قسمت گود کوچه که محل جمع شدن آب و ایجاد مشکل برای اهالی بود گرفتند و با آوردن خاک و نخاله از زمین های مجاور این مشکل را رفع کردند.

شجاعت
به نقل از آقای نظامی (از همسایگان شهید)، روزی هنگام غروب نزدیک به اذان خسته و کوفته در حالی که بیلی به همراه داشتم از زمین کشاورزی خودم که نزدیک آبادی بود با پای پیاده به سمت خانه راه افتادم. چند متری نرفته بودم که ناگهان چند جوان سارق راه را بر من بستند و قصد سرقت از من را داشتند. با آنان گلاویز شدم که در این زمان متوجه شدم شخصی به کمکم آمد و با آمدن او سارقان متواری شدند و او مرا از دست آنان نجات داد و ما به اتفاق هم از آن محل آمدیم. اسمش را که پرسیدم خودش را حسینعلی پیغان معرفی کرد. او جوانی قد بلند و قوی هیکل بود و دارای دل و جرات فراوان. بعدها خبر شهادتش را از دیگران شنیدم. روحش شاد.

نحوه شهادت
در سن 18 سالگی به طور داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت. در آخرین روزهای باقی مانده از خدمت او را برای استراحت و انجام مقدمات ترخیصی اش از مناطق مرزی به پاسگاهی در داخل شهرستان خاش منتقل کرده بودند. در ضمن استراحت پایان دوره متوجه کمبود نیرو در پاسگاه شد و به پیشنهاد رئیس پاسگاه در انجام مأموریتی با آنان به عنوان راننده شرکت کرد. او در این مأموریت محوله که در واقع آخرین مأموریت دنیایی او بود، در منطقه بیابانی گوهر کوه خاش در درگیری با اشرار و ترریست های مسلح، این دشمنان خدا و خلق خدا، مزد خدمت عاشقانه و سال ها ارادت به اهل بیت (علیهم السلام) را در اسفند 1373 مصادف با بیست و سومین روز ماه مبارک رمضان از مولای خویش امیر مؤمنان دریافت کرد.

آری او در آخرين هفتة ماه مبارك رمضان المبارک ثمره چندين سال مجاهدت نفساني و تزکیه نفس و اخلاص و پاکدامنی اش را در سن 20 سالگی از معشوق گرفت، شايد حضرت حق تعالي او را به ضيافت الله رمضان دعوت فرمود و او هم لبيك اجابت گفت و اين است رمز جاودانگي انسان، انساني كه به مراحلي از كمال الي‌الله برسد كه «ادعيتم فيها الي ضيافة الله» در حق او جامه عمل بپوشد و پس از تطهير درون و معطر شدن به خون خود روزه خود را به خون مطهرش افطار کند و به معراج رود و در ضيافت الهي در رمضان مهمان حضرت باشد...

آري، دل عاشق او تمناي پرواز داشت، آن هم در شبي كه درهاي آسمان ها را گشوده‌اند. در شبي كه بحق نزول افواج فرشتگان به عرصة مادي خاكيان است. در شبي به بلندي «قدر» در «قدري» به وسعت ايمان و عشق.
خدايش هر لحظه بر سرور و آرامش ابديش بيفزايد.

پس از شهادت رفتن حسینعلی یا همان عوض غمی سنگین برای خانواده و به ویژه برادران شهید بود. شهادتش باور کردنی نبود که تنها شهید درگیری با اشرار گوهر کوه خاش حسینعلی باشد. به رغم درد و غم سنگین خانواده در از دست دادن فرزندی عزیز ولی این حس وجود داشت که خداوند لیاقت شهادت را به هر کسی نمی دهد و از این که ملقب به خانواده شهدا شده بودند از سویی به خود و فرزندشان افتخار می کردند.

شهادت حسینعلی روح معنویت مضاعفی برای خانواده به ارمغان آورد و باعث تغییراتی در روحیات معنوی افراد شد. برادر کوچک تر شهید در متن و یادداشت یاد بودی برای شهید حسینعلی در فرازی می نویسد: «سلام می فرستم بر زندگی و حیات، سلام بر غربت افرادی که همواره تنها زیسته اند و سلام بر آنهایی که سر بر سنگ های بیابان گذاشته اند و غریبانه و بی کس از جور ستم نامردان جان سپرده اند.»

پس از گذشت سال ها در حالی که هیچ گاه داغ از دست دادن عوض برای مادرش کهنه نشده بود، در حدود 11 سال بعد یعنی در اسفند 1384 هنگامی که برادر شهید حسینعلی، حجه الاسلام والمسلمین نعمت الله به همراه خواهر زاده اش مسلم لک زایی پس از 6 ماه دوری از خانواده از شهرستان قم عازم زادگاهشان زابل بودند، با حمله افرادی مسلح و ملبس به لباس نیروی انتظامی، موسوم به گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی هر دو وحشیانه به همراه حدود 21 نفر دیگر در محور جاده زابل به زاهدان به درجه رفیع شادت نایل آمده و به برادر شهید خود پیوست. در کمال ناباوری و حیرت مردم زابل و خانواده شهدا از این جنایت هولناک، عطر شهادت دوباره در این خانواده و سایر خانواده های داغدیده پیچید و دو جوان از بهترین فرزندان این خانواده به ملکوت اعلی پیوستند.

روحشان شاد.

نویسنده: رضا پیغان