جدیدترین مطالب

میلیاردها تومانی که به امان خدا رها شده است
اینجا تاسوکی , قطعه ای از بهشت  , پیاده میشوم , پس از گذشت ۹ سال از آن شب ,  حس خوبی ندارم , لحظه ای آن شب را مرور میکنم , ۲۵ اسفندماه ۱۳۸۴. عقربه ها، ساعت ۲۰:۴۵ را نشان می دهد , دشت تاسوکی : زن و مرد را یک به […]

اینجا تاسوکی , قطعه ای از بهشت  , پیاده میشوم , پس از گذشت ۹ سال از آن شب ,  حس خوبی ندارم , لحظه ای آن شب را مرور میکنم , ۲۵ اسفندماه ۱۳۸۴. عقربه ها، ساعت ۲۰:۴۵ را نشان می دهد , دشت تاسوکی : زن و مرد را یک به یک از هم جدا میکنند , زنها و  بچه ها گویا ترسیده اند , یکی زیر لب دعایی را زمزمه میکند , دیگری بیاد بی بی زینب در  عاشورا افتاده و زیر چادر برمظلومیتش میگیرید , مردها را از آنها دور میکنند , تا جایی که در تاریکی شب محو میشوند و منتظر حادثه ای هستند , درهمین حین سربازان شیطان چشم , دهان و دستان مردان آسمانی را بستند وناگهان صدای رگبار گلوله در آسمان تاسوکی پیچید, زنان و کودکان نیز درآنسوی میدان با شنیدن صدای رگبار . . . .

 امروز ۹ سال از آن شب گذشته است , جهت آنچه  گفته میشود بدین جا آمده ایم , گفته میشود که برخی تلاش دارند تاسوکی و آن شب نینوایی را به باد فراموشی بسپارند

گفته میشود شهدای دشت تاسوکی مظلوم واقع شده اند , به گونه ای که برخی دوستان از ترس دشمنانشان و دشمنان از سر کینه , فضایلشان را مخفی میکنند , اینجا تنها چیزی که زنده مانده است , شهداء هستند .

حتی درختان هم دیگری از زندگی حرف نمیزنند و اگر شرم حضور عطر لاله های دشت نبود تابه امروز درمقابل ضربه های خشن شن , کمر خم کرده و چشم بسته بودند

باورکردنی نیست مشاهداتم , محلی که امروز باید محل بازدید صدهها و بلکه هزاران نفر از هموطنانمان قرار میگرفت به ویرانه ای تبدیل شده است , محلی که میلیونها تومان از بیت المال مسلمین در آن هزینه شده است حال به امان خدا رها شده است و تنها لاله رنگینش , در میدان قتلگاه روئیده است و تمام .

همانگونه که مستحضرید پس از حادثه ای که درتاسوکی رخ داد , به دستور و با پیگیری استاندار وقت مقرر شد یادمان باشکوهی درآن مکان ساخته شود که تاسالها ندای مظلومیت مردم این دیار را به گوش دیگران برساند , اما حال این محل و یادواره به گونه ای دیگر , مظلومیت را فریاد میزند , بنوعی دیگر بی کسی را فریاد میزند

به دوردستها که نگاه می اندازیم ساختمان زیبایی نظرم را جلب میکند , نزدیک میشوم از نگهبان سوال میکنم که این ساختمان مربوط به چیست , میگوید : ساختمان پاسگاه نیروی انتظامیست که در همان سالهای اولیه به بهترین شکل ممکن ساخته شد و حال رها شده و در حال تخریب است .

لحظه ای مات شدم , اما وقتی دقیقتر به دور و اطراف نگاهی انداختم متوجه شدم از این ساختمانها دراین محل بسیار زیاد است , ساختمان درمانگاه شهدای تاسوکی , ساختمان نیمه ساخت آتشنشانی , مسجد , انبار بزرگ , آلاچیقهای متروکه , مسجد نیمه تعطیل و امکاناتی که پس از ۹ سال هیچ استفاده ای از آنها نشده بود و . . . . همه و همه نشانی از مظلومیت و بی کسی این مردم داشت که اگر بی کس نبودیم شاید آن اتفاق هم رخ نمیداد.
 
عدم رسیدگی باعث شده بود به پرچم کشورمان نیز بی توجه شوند.

جالبتر از همه اینکه متولی محل میگفت : دراین چند ساله بجز چند مورد دیگر هیچ یک ازمسئولین استانی حتی جهت قرائت فاتحه ای هم مراجعه نکرده اند چه برسد به کاری دیگر

نگرانی مردم از وضعیت یادمان شهدای تاسوکی

 میگفت : مردمی که مراجعه میکنند همه از وضع این یادمان ناراحت و نگرانند , ( البته اوضاعی که مشاهده کردیم بحق هم ناراحت کننده بود ) و همه خواستار افزایش امکانات دراین محل هستند

حال چاره کار چیست ؟

درحال حاضر متولی اصلی این مکان بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان میباشد که بی شک اگر از این عزیزان سوال شود که چرا اوضاع بدینگونه است , مشکلات اعتباری را بهانه قرار خواهند داد و از زیربار مسئولیت شانه خالی خواهند نمود , همگان نیک میدانند که بنیاد شهید استان اگر بخواهد هم به تنهایی نمیتواند از پس این کار بزرگ برآید کما اینکه درحال حاضر فعل خواستن در عمل عزیزان دیده نمیشود .

پس میطلبد مانند روزهای اولیه که ساخت این یادمان دردستور کار دولتمردان قرار گرفت حال نیز استاندار محترم وارد عمل شده و با تعیین متولی از تمامی دستگاهها جهت حل مشکلات این یادمان استفاده نماید , در وهله اول شاید بهتراست از ایشان درخواست نماییم بازدیدی کامل ازاین محل داشته باشند و آن شب را مرور و مشکلات را ببینند و . . .

بنظر میرسد استقرار امکانات اولیه استراحتی و رفاهی درمحل یادمان و پس از آن نیز تعیین متولی جهت نگهبانی و ایجاد و نگهداری فضای سبز راه حلهای اورژانسی و کوتاه مدت جهت حل مشکلات آن باشد و برنامه ریزی بلند مدت نیز

گلایه خانواده شهدای تاسوکی از وضعیت موجود یادمان

وقتی قرار شد گزارشی ازاین یادمان تهیه کنیم تماسهای با خانواده برخی ازاین شهداء داشتیم , اکثر این بزرگواران از وضعیت موجود یادمان گلایه مند بودند , گلایه ای بحق که باید مورد توجه قرار گیرد .

((یادگار شهید لک زایی که در آن شب چند تن از اعضای خانواده اش , از جمله برادر کوچکش را از دست داده بود , دراین سفر کوتاه با ما همراه بود نیز روایت دردناکی از آن شب داشت که ان شاالله در زمانی دیگر به ذکر آن خواهیم  پرداخت))

درپایان امیدواریم عزیزان دست اندرکار معرفت این مکان و نقش تاریخی که میتواند در آینده ایفاء کند را درک نموده و برای دلخوشی ما مردم زمینی دستوراقدامات عاجل جهت حل مشکلات این یادمان صادر گردد .

 نمیدانم , چرا آب به گلدان نرسیده است؟
نمیدانم , چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
و اما نیک میدانم , هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،
به ایمان نرسیده است و اما غم عشق به پایان نرسیده است.
منبع: گندم پرس
 
مطالب مرتبط

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید