چاپ
دسته: سيستان و بلوچستان
بازدید: 928
حکایت پر درد و تهی از آب یک دیاچه که در چند روز پر آب شد و شادی آفرید و در چند روز دیگر خشک شد تا جان بگیرد و نشانمان دهد که خیلی سراب ها پیرامون مان هست که آب می‌پنداریمشان و در تلف کردنشان دریغ نمی‌ورزیم. درست مثل پرندگان مهاجر که از آن اوج آسمان متوجه فراموش کاری ما نشدند و بار دیگر هامون را پر کردند از لانه های امیدشان.

انگار همین چند روز پیش بود که از آب گیری دوباره هامون شنیدیم و خنده بر لبانمان نشست؛ چه زود ورق برگشت و خنده های آن روز به دلگیری امروز رسید و غبار مرگ خوشی ها را پوشاند.

پرده اول:

به گزارش «تابناک»، اگرچه خشکسالی بی سابقه به تازگی آغاز شده و کمبود آب برای سالهای آتی، خبر ناخوشی است که در ماه های اخیر بیشتر برای هم تعریف می‌کنیم و گاه با توصیه نکاتی عامیانه، از هم می‌خواهیم برای مقابله با آن آماده شویم، اما این اتفاق شوم مدتها پیشتر پیش بینی شده و نشانه‌های شومش را هویدا کرده بود.

ماجرا از آنجا آغاز شد که بخش تحقیقات اقلیمی اداره ملی هوانوردی و فضایی آمریکا، ناسا پیش بینی کرد که در سه تا چهار دهه پیش رو، کره زمین با یک نوع تغییر نظام بارش مواجه خواهد شد و از بارش در مناطق خشک کاسته شده و به بارش در مناطق مرطوب افزوده خواهد شد.

این پیش بینی برای کشور ما که سابقه خشکسالی های پر رنج و حتی رویدادهای مرگ آوری در این ارتباط در تاریخ داشته، به خودی خود دردناک به نظر می‌رسید اما گزارش ناسا به این حد بسنده نکره و دو بار از کشورمان به عنوان یکی از پیشانی های بروز مشکل در اثر تغییرات نظام بارش جهانی نام برده بود.

به نظر لازم به توضیح نیست که این گزارش دیر خوانده شد، کمتر مورد توجه قرار گرفت و تقریبا همه به سادگی از کنار آن گذشتیم تا اکنون که فصل گرم سال می‌تازد و زمین از خشکی کوره شده، تازه معنای آن را دریابیم و گزیده ترجمه شده آن را برای هم در شبکه های اجتماعی ارسال کنیم و... .

پرده دوم:

خشک شدن دریاچه های زیبای کشور در سالهای گذشته اینقدر به موضوعی عادی تبدیل شده بود که برای روایت خبر چنین رویدادی، هیچ کسب عکس و تصویر طلب نمی‌کرد. گویی مثل پارچ آب سر سفره که پر و خالی شدن آن عادی است، خشک شدن دریاچه ها هم طبیعی و قابل انتظار است و نباید از وقوعشان نگرانی به خود راه داد.

اوضاع اینقدر ساده برایمان گذشت که اکنون می‌بینیم تفتقات بزرگی رقم خورده و از آن بی خبر مانده بودیم. اینقدر که تقریبا امید به احیای امثال دریاچه ارومیه هم در کوتاه مدت و یک دهه نمی‌توان داشت و باید با باقی ماندن بخش تحلیل رفته شمالی آن خرسند باشیم و به همان اندازه دلخوش نگه داریم.

از جمله این دریاچه ها که در سرخوشی و بیخیالی ما خشک شد و به روی خود نیاوردیم، هامون بود؛ دریاچه‌ای که روزگاری وجودش در استان خشک سیستان و بلوچستان مایه امید بود و حالا داستانش به افسانه‌های قدیمی بیشتر شباهت دارد تا دریاچه.

هامون که با کروکدیل هایش در تاریخ این سرزمین هم رنگ به جای گذاشته و اژدهای شاهنامه را به آن نسبت می‌دهند، خشک شد تا پیش بینی شوم ناسا قریب به واقعیت بودنش را به رخ بکشد؛ اما این پایان راه نبود.

از روزی که بارندگی هامون را سیراب کرد، چند ماه هم نگذشته است؛ از روزی که اهالی منطقه به سمت هامون دویدند، در آب گلالود جست و خیز کردند و نشان دادند که فراغش برایشان چقدر سخت بوده و از بازگشتش تا چه اندازه خرسندند.

پرده سوم:

آبگیری دوباره هامون یعنی بازگشت امید، هم برای اهالی سختی کشیده آن دیار و هم برای همه ایرانیان. همه همینقدر به ماجرا توجه کردیم و بار دیگر فراموش کردیم شاید بشود کاری برای تداوم وضعیت انجام داد.

وقتی می‌خوانیم تلاش برای هدایت آبهای دریاچه به سمت قسمت عمیق تر، یکی از راهکارهای نجات دریاچه ارومیه از خشک شدن کامل است، شاید نتیجه گیری غلطی نباشد که بگوییم هامون را هم می‌شد چنین از خشک شدن بار دیگر مراقبت کرد اما گویی کسی یاد این موضوع نبود.

ما یادمان رفت و پرندگان مهاجر هم از آن اوج آسمان متوجه این فراموش کاری ما نشدند و بار دیگر هامون پر شد از لانه پرندگان. لانه هایی که قرار بود چند وقت بعد صدای جوجه های تازه از تخم در آمده پر سر و صدایشان کند.

اما این خوشی با وزش بادهای 120 روزه مشهور و گرم شدن هوا به پایان رسید؛ به پایانی دردناک که خشک شدن هامون برای بار دیگر بخشی از آن بود و جوجه‌هایی که از بی آبی و گرما هلاک می‌شوند، بخشی دیگر از آن.

حالا چند روز است دوست داران و ماموران محیط زیست با بطری های آب معدنی به هامون می‌روند تا شاید جوجه ها را آب داده و با گردآوری شان، مانع از هلاک شدنشان بر بستر ترک خورده هامون شوند. همان بستری که در عمق ترکهایش هنوز صدای آب را از فاصله کمتر از چند ماه می‌توان شنید.

پرده چهارم:

بی شک حال و روز هامون، حکایت دردناکی است. حکایتی که با خشک شدن صد در صدی هامون و گرم شدن بیشتر هوا، بار دیگر به اوج غمناکی می‌رسد و گرد و غبار بستر دریاچه را راهی حلقوم هموطنان سختی کشید آن دیار می‌رساند تا ثابت شود که قهر طبیعت سخت گیر تر از آن است که حدس می‌زنیم.

شاید علت این اتفاق هر چیزی باشد، چه اقدامات گذشته و حال ما و چه اثراتی که جمیع ساکنان کره زمین بر سر آن آورده ایم و تغییر الگوی بارش، نمونه ای از اثرات جانبی آنها باشد، اما فارغ از علت ماجرا، حکایت هامون را می‌توان بهترین مثال از آن وضعی دانست که پیش روی ماست.

حکایت پر درد و تهی از آب یک دیاچه که در چند روز پر آب شد و شادی آفرید و در چند روز دیگر خشک شد تا جان بگیرد و نشانمان دهد که خیلی سراب ها پیرامون مان هست که آب می‌پنداریمشان و در تلف کردنشان دریغ نمی‌ورزیم.

هر بار که شیر آب را باز می‌کنیم، هر دفعه که دریاچه پشت سد را نگاه می‌کنیم، هر وقت فراموش می‌کنیم می‌شود با آب کمتری شست‌وشو کرد، کمتر فرش را آب کشید، در حمام رفتن صرفه جویی کرد، استخر خانه را هر هفته تخلیه و آبگیری نکرد و...، تکیه مان به تصوراتی سراب گونه از منابع آب است و یادمان می‌رود حال هامون نقض این تفکر است.

شاید ناگزیریم از اینکه این سخنان را به تصاویر دردناک هامون سنجاق کنیم و برای هم بازگو کنیم تا عمق فاجعه دست مان آمده و روزگار پیش رویمان خوشتر از دورنمای امروز شود.