چاپ
دسته: سيستان و بلوچستان
بازدید: 1028
ديار غم گرفته (سیستان)
 
گفته ايى هرچه كه آيد به سربنده ى من تقديراست
اين زلطف وكرم وتدبيراست
بارالها.نفسم تنگ شده ايستاده
قلب من ازتب وتاب افتاده
تابه كى رنج ومصيبت بينيم
خارو خاشاك مغيلان چينيم
من براين امر كمى دلگيرم
بازگويم كه الها شكرت
تابه امروز نديدست بشر
بيشتر از هفت نبارد آبى
ازپسه آن همه ايام گذشت؟

به خداسنگ نداردتابى
رمقى نيست مرا
بازگويم كه الها شكرت.
كودك بى گنهم شير ندارد مامش
گريه و ضجه زند برآبش
مشك بى آب و زمين خشكيده
ناله و اعطشااشك بردازديده
دست ها منتظرامدادند.
بازگويم كه الها شكرت.
لب خشكيده تمنا ز علمداركند
طلب بخشش ونيكى زسپهداركند

آسمان تيغ زندبرجانم
باد زنجير زند بر جانم
صبر ماندن دگرش نيست مرا
بازگويم كه الها شكرت.
شاعرى گفت كه ماچون چشميم
مثل يك تن همه ازيك جسميم
گفت اگر درد بگيرد گوشى
همه. اعضا شوند مدهوشى
ليك اينجاخبرى نيست مرا
بازگويم كه الهاشكرت
گويم آخردل ما مولايى ست
رخص گل هاى چمن زيبایست
تا به محشر نكنم ترك وطن
چونكه اينجا 2000 لاله ى شيدايست
بازگويم كه الها شكرت
احمد علی صیاد 26/4/93