مشاهدات و شنیده های دکتر غلامعلی رجایی از سفر به سیستان و بلوچستان
در ماه گذشته كه به دعوت نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه سيستان براي ايراد سخنراني در جمع دانشجويان دانشگاه زاهدان و خاش به زاهدان رفته بودم، در اين مدت كوتاه كه در اين استان ميهمان بودم، اخبار غيرمنتظرهاي شنيدم كه باور آن برايم بسيار سخت بود اما دردناكتر آن بود كه قضيه از حد اين چند خبر فراتر و ريشهدارتر است و به قول معروف، «مشت نمونه خروار است»!
يكي از اهالي زاهدان كه در هواپيما كنار من نشسته و در مركز زاهدان شغل آزاد داشت، از آزادي عمل آدمربايان در مركز استان سخن ميگفت كه اشرار در روز روشن در قلب زاهدان، از غفلت نيروها سوءاستفاده ميكنند و دست به آدمربايي ميزنند.
ديگري كه از كادرهاي فرهنگي دانشگاه زاهدان بود نيز از يك مورد آدمربايي اشرار ميگفت كه خانواده فرد ربودهشده ناچار شدند در ازاي پرداخت 450 ميليون تومان ـ به حسب تعدادشان ـ به اشرار، وي را از اين جنايتكاران بازپس گيرند.
آن دوست زاهداني ميگفت: شگرد اشرار اين است كه افراد پولدار و ثروتمند را كه غالبا از قشر تاجران عمده هستند، از پيش شناسايي كرده، در فرصت مناسبي آنان را ميربايند و سپس از مرز گذرانده و به داخل پاكستان منتقل ميكنند و پس از دريافت پول از خانواده فرد ربودهشده، وي را آزاد ميكنند.
دوست ديگري نيز از مشاهدات خود در مرز كويته پاكستان با ميرجاوه سخن ميگفت كه مردم بدون رواديد در ازاي پرداخت هزار تومان به مأموران مرزي، به آساني از مرز گذشته و به خارج از كشور ميروند. وي ميگفت شنيده در يك مورد، فرد آزادشده 450 ميليون تومان براي آزادي خود پرداخت كرده و با ناراحتي گفته بود، آنقدر كه ديدن صحنه پرداخت هفت هزار تومان از سوي اشرار به مأموران در ازاي بردن وي به داخل سيستان او را رنج ميدهد پرداخت 450 ميليون تومان نگران نميكند و افزوده بود: مأمور نيروي انتظامي حتي از آن اشرار نپرسيده بود كه ماجرا چيست، نمايانگر آن بود كه ديدن اين امر و صحنههاي مشابه آن براي آنان كاملا عادي شده است.
در اينجا قصد نگارنده آن نيست كه زحمات نيروي انتظامي و مرزبانان غيوري را كه در سرما و گرما به صيانت و حفاظت از مرزهاي مقدس ايران ميپردازند و در اين راه چه خونهاي مقدسي نثار امنيت مرزهاي اسلام و ايران نكردهاند، ناديده بگيريم، اما به نظر ميرسد، به رغم همه تدابير امنيتي نظير ايجاد خندق و كانال در مرزها و از سوي مسئولان امر، بيش از همه و پيش از هر تدبير، بايد به نقش چشمگير عامل نيروي انساني نيروي انتظامي در برقراري امنيت در مرزها توجه كرد.
از نقطه نظر فرهنگي هم نكات قابل ملاحظهاي ديده ميشود. روز بعد كه نيم ساعت وقت داشتم، در زاهدان چرخي زدم؛ آن را درست شبيه پيشاور ديدم. مغازههاي زاهدان، لباس و پارچه فروشيها و خواربار فروشيهاي آن، تماما اجناس پاكستاني داشتند! حتي شكل و منارههاي مساجد و رنگآميزي آنها كاملا پاكستاني بود، تا جايي كه اگر كسي از پاكستان به اين شهر قدم بگذارد، هيچگونه احساس غريبي و ناآشنايي نميكند. مانند خود ماها كه در شهرهاي مرز عراق و در مغازههاي اين شهرها، تماما اجناس ايراني را ميبينيم. بعيد به نظر ميرسد اين همه برنج، پارچه، چاي، ادويه و ... از مرز پاكستان از راه قانوني و گمرك به اين كشور وارد شده باشد!
پرسش اساسي اين است من در مسير كمتر از يك روز با شنيدن اخباري از اين دست، اين همه نگران امنيت سيستان و بلوچستان كشور شدم و آرزو كردم، اي كاش از دست من كاري برميآمد كه همين نگراني هم باعث قلمي شدن اين سطور شد. آيا قرار است اين وضعيت ادامه پيدا كند و اشرار قدرت و ميدان جولان داشته باشند و حاكميت نظام را ـ هرچند براي لحظاتي ـ به هيچ انگارند؟
آيا مسئولان فرهنگي كشور، بهتر نيست توجه بيشتري به تقويت نهادها و بنيادهاي فرهنگي اين استان كنند؟ اميد آنكه نخبگان و چهرههاي برجسته فرهنگي و علمي كشور، همانگونه كه به استانهاي خوش آب و هوا و آرام كشور ميروند، گاه و بيگاه دعوت دانشجويان و جوانان اين خطه را هم با لبيك اجابت كنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید