چاپ
دسته: سيستان و بلوچستان
بازدید: 1348

در گفت و گو با دكتر محمد سليم العوا دبير كل اتحاديه جهاني علماي مسلمان

محمد سليم العوا متفكر و نويسنده پر آوازه مصري با شور و حرارت خاصي از مسائل ومشكلات مسلمانان و مسئله تقريب مذاهب اسلامي سخن مي گويد و زماني كه مي خواهداز عظمت حزب الله لبنان ياد كند،تعصب عربي و اسلامي و بغض عميقش را نسبت به صهيونيست هاي اشغالگر به فصيح ترين بيان ابراز مي كند و پيروزي حزب الله را موجب غرور و عظمت اسلام و عرب مي داند.پگاه حوزه در نخستين شماره هاي خود در سال 1379 گفتارها و گفت و گوهايي از وي را منتشر كرد و نخستين نشريه ايراني است كه به معرفي آرا و انديشه هاي وي پرداخت.سليم العوا از اوايل دهه هشتاد به عضويت شوراي عالي مجمع تقريب مذاهب اسلامي (تهران)در آمد و انديشه هاي اعتدالي و تقريب گراي وي شهره است.
    
    جناب آقاي سليم العوا، شما به عنوان دبير كل اتحاديه جهاني علماي مسلمان، نقش مهمي در رويارويي با فتنه هاي تفرقه برانگيز داشته ايد.اكنون با تلاش هاي متعددي براي برهم زدن وحدت مسلمانان مواجهيم كه تحت عناوين مختلف در جريان است.آيابحراني به نام طائفه گرايي يا فرقه گرايي در ميان مسلمانان فراروي ما قرار دارد يادست هايي از بيرون درصدد ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان هستند؟
    ما در اسلام فرقه هاي مختلف ورسمي اي داريم كه در نتيجه اختلاف عقايد و انگاره هاي عقيدتي پديد آمده اند و مذاهبي هم داريم كه درنتيجه اختلاف آراي فقهي سربر آورده اند و بر اين اساس مي گوييم كه اين فرد بر مذهب مالكي است و آن بر مذهب جعفري و ديگري اباضي ويا حنفي و... و اينها بر مبناي پيروي از مذاهب فقهي است و گاه مي گوييم اين فرد از فرقه اشاعره است و آن از فرقه مرحبه و ديگري از قدريه و... و اين طبقه بندي بر اساس عقائد است.اما اصطلاح طائفه و طائفه گرايي به معناي ديني، اصطلاح تازه اي است و معطوف به تحديد ونشان دادن جماعت هاي سياسي اي است كه به ريشه اي ديني وابسته هستند. بنابر اين،طائفه،جماعت سياسي اي است كه به ريشه اي ديني مستند است و حقوق خود را به عنوان جماعتي داراي دين و ملت وعقيده واحدي مطالبه مي كند. دراسلام، اساسا چيزي به نام طائفه گرايي سياسي وجود ندارد،زيرا مسلمانان در مسئله سياسي از و ضعيت وحقوقي برابر برخوردارند. دليلي قطعي از سنت نبوي داريم كه همه مسلمانان را از حيث سياسي برابر مي داند. پيامبر اكرم (ص) گفته است :المسلمون يسعي بذمتهم ادنا هم و هم يد علي من سواهم. بنابر اين مااز ادله معتبر فقهي امان اصل برابري را استنباط مي كنيم.اما ايده و انگاره طائفه گرايي سياسي مبتني بردين،ايده و انگاره تازه اي است كه استعماردر ميان ما كاشته است. پس از آن كه نظام دولت -ملت ها و استقلال طوايف از دولت عثماني تثبيت شد، استعمار از اين وضع سوءاستفاده كرد و ايده طائفه گرايي را در بسياري از كشورهاي ما مانند لبنان و سوريه و اكنون عراق تبليغ و ترويج كرد. اين ايده - كه هر طائفه اي سهم ويژه بخواهند ـ اصلا اسلامي نيست. آنچه در اسلام پذيرفته شده است،مذهب فقهي و فرقه كلامي است.ولي ما اكنون با مسئله جديدي مواجه هستيم و با روش و انديشه اي متفاوت و انديشه سياسي اي كه مبتني براين است كه طائفه به لحاظ داشتن ريشه ديني واحدي، داراي حقوق سياسي ويژه اي است.اما تقريبي كه از حدود نيم قرن پيش چون جرياني در ميان ما به راه افتاده است و هنوز هم تداوم دارد، ميان طوائف نيست،بلكه ميان پيروان مذاهب است. اين جريان در قاهره با تلاش شيخ محمد تقي قمي بنيان گرفت و علماي بزرگ اهل سنت، مانند شيخ عبدالمجيد سليم و شيخ محمود شلتوت و شيخ محمد مدني و شيخ ابوزهره و شيخ محمد عبدالله دراز با او همراهي و مشاركت نمودند و ازميان علماي بزرگ شيعه هم آيه الله محمد حسين كاشف الغطا و سيدعبدالحسين شرف الدين و شيخ محمد رضا شبيبي و سيد هبه الدين شهرستاني و شماري ديگر او را تاييد و با او همكاري كردند. حركت تقريب در سال 1947 ميلادي در قاهره تاسيس شد و مجله رساله الاسلام از سوي دارالتقريب تا شماره شصت منتشر شد و اساسا ايده نامگذاري محل اين مركز در قاهره به نام دارالتقريب با پيشنهاد حسن البنا بنيان گذار اخوان المسلمين انجام شد.حسن البنا از بنيان گذاران جماعه التقريب هم بود.اين جماعت نقش فرهنگي عميقي ايفا كرد ولي در سال 1972 با توقف انتشار مجله و مهاجرت شيخ قمي به پاريس -كه درآن جا به ديدار پروردگارش شتافت - فعاليت هاي دارالتقريب هم روبه افول نهاد. پس از انقلاب اسلامي،بار ديگر پروژه تقريب از سوي ايران دنبال شد و در نتيجه مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي تاسيس شد و مجله اي مشابه رساله الاسلام با عنوان رساله التقريب منتشر مي شود.مسئله تقريب مسئله اي فكري است ؛مسئله نخبگان است و نه مسئله همگان.
    
    تلاش هاي تقريبي ميان مذاهب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
    ما سعي در تقريب خود مذاهب اسلامي نداريم ؛ ولي مي كوشيم پيروان مذاهب را به هم نزديك كنيم.ميان اين دو فرق بسيار است.اصطلاح تقريب مذاهب به اين معنا است كه ما هر مذهب را كمي تغيير و تعديل مي دهيم تا ميان مذاهب، نزديكي حاصل شود، اما تقريبي كه ما به دنبال آن هستيم و براي آن تلاش مي كنيم و منادي آن هستيم و ازبزرگان و علمايمان به ارث برده ايم آن است كه پيروان مذاهب را به هم نزديك كنيم. يعني اين كه پيروان مذاهب مختلف اسلامي بر سر آنچه كه همگان پذيرفته اند،اتفاق و اجماع حاصل كنند و با يكديگر همكاري كنند و يكديگر را در امور اختلاقي معذور بدانند. در نتيجه سني از شيعه نخواهد كه به مذهب اهل سنت گرود و شيعه هم از سني نخواهد كه شيعه شود. بلكه شيعه، شيعه بماند و سني، سني.
    و همكاري ميان آن دو و به مصلحت اسلام و مسلمانان، استمرار يابد.ماخواهان تقريب و نزديكي پيروان مذاهب با يكديگر هستيم نه تقريب مذاهب. مذاهب، مطلق اند و هم از ناحيه فقهي و هم از حيث عقيدتي برآمده از وضعيت هاي تاريخي اند و نه بر آمده از شرايط جديد،تا ماتغييراتي در آنها اعمال كنيم و آنها را به يكريگر نزديك كنيم.اين اوضاع تاريخي بايد همچنان دست نخورده و محترم باقي بمانند ولي اعضا وپيروان اين مذاهب بايد بر اين اساس اين قاعده طلايي اي كه سيدمحمد رشيد رضا(ره) طرح كرد،عمل كنند: نتعاون فيما اتفقنا عليه ويعذر بعضنا فيما اختلفنا فيه وبين السنه و الشيعه المتفق عليه كثير جدا؛در اموري كه ميان ما اجماعي است همكاري كنيم و يكديگر را در اموراختلافي معذور بدانيم و امور اجماعي ميان شيعه و سني فراوان است.
    از سخن شما كه تقريب مسئله نخبگان است چنين برداشت مي شودكه عامه مردم از اين عرصه به دور هستند،در حالي كه عملا، مشكل تقريب،مشكل رفتارهاي عوامانه عامه مردم است.
    طبعا حركت تقريب بايد از ميان نخبگان و علمايي برگزيده آغاز شودكه داراي عقلي گسترده و دلي عاري از كينه و كدورت و وجداني اختلاف پذير و اهل گفت وگو هستند، سپس اين حركت در مرتبه و سطح پايين تر به علما و مبلغان عادي و امامان مساجد و تكايا كشيده مي شود و عامه مردم هم تحت تاثير علما و امامان هستند.ما در مصر از آثار فتاوايي كه در باره تكفير برادران شيعه ما در يكي از كشورهاي اسلامي صادرشد،رنج شديدي ديديم.اين فتوا را دو شيخ صادر كردند و امامان برخي مساجد مصر مرتب آن را تكرار مي كردند.بسياري از جوانان از مامي پرسيدند چه كنيم ؟ خطيب مسجد مي گويد شيعيان كافرند و شمامي گوييد شيعيان، مسلمان و اهل قبله و اهل ملت اسلام اند و اختلافات فقهي و فكري و فلسفي و عقيدتي ميان ما و شيعيان،همانند اختلاف ميان ما و ديگرمذاهب فقهي و فرقه هاي كلامي اهل سنت است.آري تقريب از راس هرم،يعني نخبگان آغاز مي شود ولي دردرجات و سطوح پايين تر به مبلغاني مي رسد كه روزانه در مساجد وتكايا بامردم تماس دارند.
    
    به نظر مي رسد فزوني گرفتن اختلافات، سبب شده است تا آثار تقريب و وحدت چندان مشهود نباشد.
    من با نظر شما موافقم. براي شما مثالي مي زنم. در لبنان رهبران بزرگ شيعه مانند آيه الله سيد محمد حسين فضل الله، سيد حسن نصرالله ومجلس اعلاي شيعه كه قبلا رياست آن با شيخ محمد مهدي شمس الدين بود،در درون دايره شيعه، با يكديگر اختلافاتي فكري و فقهي دارند و با اين حال همگي، روابطي بسيار خوب با اهل سنت لبنان وعلماي سنت از هر و غير از هر دارند و رابطه اي بسيار خوب با اتحاديه جهاني علماي مسلمان دارند كه غالب اعضايش سني هستند، اگر چه علماي شيعه و اباضي وزيدي هم در آن عضويت دارند.
    
    شما عضو مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي هستيد كه مركز آن در تهران و رئيس آن شيخ محمد علي تسخيري است.همكاري شما با اين مجمع چگونه بوده و تلاش هاي آن را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
    اين مؤسسه ايراني كارهاي فكري انجام مي دهد. مثلا مجموعه كتاب هايي را درباره ادله عبادات در سنت شريف نبوي منتشر كرده است كه در نتيجه اين كار علمي، معلوم شده است كه 90 درصد ادله عبادات ميان شيعه و سني اجماعي و مشترك است.اكنون به بخش معاملات رسيده اند و زماني كه اين پروژه تكميل شود و نتايج آن در اختيار علما وطلاب علوم ديني و مبلغان و خطيبان قرار گيرد،قطعا وضعيت تغييرخواهد كرد.كارديگري كه اين موسسه با كمك مجمع جهاني فقه اسلامي وابسته به سازمان كنفرانس اسلامي در دست انجام دارد،مجموعه شاخص هاي قواعد فقهي و اصولي است كه نشان مي دهدقواعد فقهي و اصولي شيعه و سني در غالب موارد- اگرنه در همه آنها-مشترك است.وقتي نتايج اين پژوهش ها، براي مردم عرضه شود،پيروان هر مذهبي با مذهب ديگر آشنا مي شوند و يكديگر را خواهندشناخت و عامه شيعيان در خواهند يافت كه اهل سنت،وحوش درنده اي نيستند كه شيعيان را بخورند و اهل سنت در خواهند يافت كه شيعيان وحوش درنده اي نيستند كه سنيان را ببلعند.اين تصورات نادرست كه درميان عوام وجود دارد،يك شبه از ميان نمي رود.احساسات خشم آلود ونفرت آميزي كه عمرش به قرن ها و تقريبا هزار سال مي رسد، در زماني كوتاه، قابل زدودن نيست، وقت زيادي لازم است، نمي گويم هزار سال لازم است،بلكه معتقدم با اين شتاب اطلاعات و اطلاع رساني و تبديل جهان به دهكده اي واحد و با ارتباط مستمر ميان علماي مذاهب و باوجود اتحاديه جهاني علماي مسلمان كه اميد فراواني به نقش آن در اين زمينه داريم، به ده،پانزده سال وقت نياز داريم. يك گام مهم و اساسي اين است كه همايش بزرگي با حضور علماي شيعه و سني و تحت اشراف سازمان كنفرانس اسلامي برگزار كنيم.چنين همايشي، قطعا موضعي اعلان خواهد كرد كه از شدت هيجان هاي عوامانه ميان دو طرف خواهدكاست.
    
    چه آفات و خطراتي را متوجه جريان تقريب مي دانيد؟
    من اميدوارم كه سياست در اين مسئله كه مربوط به فرقه ها و مذاهب اسلامي است،دخالت نكند.زيرا سياست در هيچ چيزي وارد نمي شودمگر اين كه خرابش مي كند،به ويژه نظام هاي سياسي عرب واسلامي.آنچه اكنون در عراق جريان دارد،نزاع سياسي است و نه نزاع ديني.افراد يكديگر را به جرم شيعه بودن ويا سني بودن نمي كشند، سبب اين كشتارها نزاع سياسي بر سر ثروت و نفوذ و قدرت و يا انتقام از نظام سابق و يا ترس از نظام بعدي است.من آرزو دارم كه رشته پيوند برادري ميان پيروان مذاهب مختلف محكم شود و سياستمداران در اين امردخالتي نكنند.سياستمداران بهتر است به كارو وظيفه خود بپردازند، بلكه بتوانند وظيفه اشان را كه بسيار دشوار است به خوبي انجام دهند و علما راهم بگذارند تا در فضايي آرام و در محيطي مودت آميز نقش خويش راايفا كنند.من فكر نمي كنم چنين توقعي،توقع امر محال باشد، طبعا ما ازاين كه انسان ها به خاطر هويتشان كشته شوند، به شدت رنج مي كشيم.
    
    نقش قدرت هاي بزرگ و مشخصا غرب را در بر هم زدن وحدت مسلمانان چگونه ازريابي مي كنيد؟
    غرب، سه گونه تفرقه را ميان مسلمانان تجربه كرده است.ابتدا ميان قوميت گرايان و اسلام گرايان تفرقه افكند. اما شكل گيري جريان وكنگره قومي -اسلامي در قاهره و بيروت و ارتباط قوميت گرايان و اسلام گرايان كه هنوز هم استمرار دارد، تلاش آنان را ناكام گذارد.سپس به ايجاد تفرقه ميان سكولارها و اسلام گرايان روي آورد و برخي چهره هاي برجسته سكولار را به هجوم بر اسلام گرايان تشويق و ترغيب كرد ولي روي گرداني توده هاي مردم از آنان، اين برنامه را هم به شكست كشاند.آنچه اكنون در عراق مشاهده مي كنيم،مرحله سوم اين تفرقه افكني ها است، كه غرب مي كوشد تفرقه مذهبي و عقيدتي ميان شيعه وسني ايجاد كند. روشن است كه اين طرح و توطئه هم مانند طرح هاي قبلي نتيجه اي جز شكست نخواهد داشت، زيرا اگر اين توطئه جديدكامياب شود،شكافي در ميان امت اسلام خواهد افكند كه در آينده ديدرس، درمان و تدارك آن ممكن نخواهد بود.
    
    پيروزي حزب الله لبنان را كه در حقيقت انتقام شكست عرب ها را از اسرائيل گرفت چگونه ارزيابي مي كنيد و نقش آن را در تقويت وحدت چگونه تحليل مي كنيد؟
    پيروزي حزب الله لبنان به رهبري سيد حسين نصرالله برصهيونيست ها و شكست صهيونيست ها در رسيدن به هيچ يك ازاهداف خود در جنگي كه طي 34 روز بر لبنان تحميل كردند،سبب شد تاايالات متحده و مجموعه غرب، تلاش خود را در جهت بر افروختن آتش فتنه ميان شيعه و سني در لبنان متمركز كنند. غرب هيچ گاه رضايت نمي دهد كه سيد حسين نصرالله به عنوان نماد مقاومت عربي -اسلامي در دل مسلمانان جا باز كند.ببينيد تاريخ الازهر از آغاز تاكنون،بر افراشته شدن تصوير هيچ رهبري را در صحن الازهر به ياد ندارد، جز تصوير سيدحسين نصر الله را؛ تصوير او را هم كساني بر افراشتند كه از بن دندان سني هستند.اين درجه از وحدت مسلمانان براي دشمنان ما خوشايندنيست. زماني كه توطئه غرب در لبنان نتيجه نداد و سني و شيعه به جان هم نيفتادند،اجراي اين طرح را به عراق كشاندند و فتنه كوري را در عراق سامان دادند و اصلا در آن جا معلوم نيست چه كسي ضد چه كسي است.وظيفه همه خطبا و وعاظ است كه در اين شرايط بحراني،به جنگ باعوامل فتنه و تفرقه بروند.
    
    نظر شما در باره طرح مسئله هلال شيعي كه هدف آن ترساندن اهل سنت از شيعيان است چيست ؟
    هلال شيعي، افسانه اي است كه هدف از طرح آن، ترساندن اهل سنت از گسترش تشيع و تعميق تفرقه ميان اهل سنت و شيعيان است. عقل وحكمت و اخوت اسلامي، حكم مي كنند كه نسبت به اين طرح ها وتوطئه ها، هوشيار باشيم. اگر طرح عاري سازي منطقه از سلاح هاي كشتار جمعي هم مطرح مي شود بايد پيش از هر دولتي، متوجه دولت صهيونيستي باشد.اين رژيم تنها رژيمي است كه داراي سلاح هاي كشتار جمعي است و بيش از سيصد كلاهك هسته اي در اختيار دارد.اماامروزه وقتي اين هدف را بيان مي كنند، منظورشان، برنامه هسته اي ايران است كه برنامه اي صددرصد صلح آميز است.
    
    دارالتقريب بين المذاهب در قاهره باز گشايي شده است.بازگشايي اين مركز چه معنا ودلالتي دارد؟
    اتحاديه جهاني علماي مسلمان،باز گشايي اين مركز را به ويژه دراوضاع كنوني كه دشمن مشترك براي ما دندان تيز كرده است، به فال نيك مي گيرد.اختلافات ميان شيعه و سني بر سر اصل اسلام نيست واين اختلافات،اسلام هيچ يك از اين دو را خدشه دار نمي سازد زيرا هردو در نقطه ايمان به خدا و پيامبرش (ص) اشتراك داريم. عامل اصلي جدايي ها، عامل سياسي بود كه منجر به اختلافاتي در حوزه فروع شد.دشمن هم متوجه اين اختلافات شده است و در توسعه دامنه آن به هدف فروپاشي انسجام امت اسلام مي كوشد.اما امت اسلام همچنان درقيد حيات است و روشن ترين دليل برزنده بودن و بقاي حيات اين امت،تلاش هاي تجزيه طلبانه اي است كه به كمك غرب در گوشه و كنارجهان اسلام جريان دارد.سر دادن نغمه هاي تكثر گرايي هم براي آن است كه مسلمانان را دچار تفرقه و تجزيه كنند و متأسفانه، آنان غالباموفق هم مي شوند. با اين حال شكي نيست پذيرش تكثر و تعدد،همراه با حفظ احترام متقابل، اساس قدرت و تكامل ما است و همين امرنيز،ضرورت وحدت را دو چندان مي نمايد.
    بايد التفات و توجه داشته باشيم كه تجزيه وجدايي جهان اسلام، آفتي است كه با هيچ نگرش و تصميمي همخواني ندارد و بايد به ياد داشته باشيم، زماني كه ملت هاي مسلمان در مسئله جنگ اخير لبنان متفق وهم داستان شدند،اسرائيل،براي نخستين بار پس از جنگ 1973،ضربه هاي كوبنده اي را متحمل شد.اما اين وحدت و انسجام چندان به درازا نكشيد و باز هم آفت چند دستگي و پراكندگي دامن گيرمان شد وهيچ كدام از ما(جناح هاي درگير در لبنان) متوجه نيستند كه دشمنان ملل مسلمان به اين اختلافات دامن مي زنند و خواهان تجزيه امت اسلام هستند.
    تاسيس هر موسسه تازه اي كه وظيفه از بين بردن ريشه هاي تفرقه وفتنه و نزاع از راه هاي فكري مسالمت آميز را براي خود تعريف مي كند،موجبات خوش بيني را فراهم مي سازد؛ زيرا اسلام به همه فرزندانش نيازدارد؛ به همه علما و عوامل ديگر در مواجهه با خطرهايي كه دين و هويت و ثروت امت اسلام را تهديد مي كند،نياز دارد.مسئله تقريب هم مسئله اي است كه همه مسلمانان بايد آن را نصب العين خويش قراردهند.
    همه بايد دل به گفت و گو و ارتباط و پاي بندي به عدم تكفير يكديگردهند. زيرا پاي بندي به گفت و گو، زمينه شكل گيري گفتماني ديني وفرهنگي است كه همزيستي مسالمت آميز ميان فرزندان امت اسلام رامحقق مي كند. 

    اتحاديه جهاني علماي مسلمان كه جناب عالي دبير كل آن هستيد،درفرو نشاندن آتش درگيري هاي مذهبي در عراق جه نقشي ايفا كرده است ؟
    اين اتحاديه از زمان تاسيس آن به مسئله عراق اهتمام ويژه اي داشته است. درگيري هاي عراق، زخم ديگري بر پيكر امت اسلام است و خطرناك ترين آسيبي كه به ملت عراق وارد مي شود،از بين رفتن وحدت وانسجام اين ملت در اثر آتش فتنه هاي مذهب گرايي و طائفه گرايي است كه تر و خشك را يكجا مي سوزاند.اتحاديه جهاني علماي مسلمان همواره نسبت به اين خطر هشدار داده و خواهان فرونشاندن آن و ناكام گذاشتن اميد دشمنان امت شده است.دوست دارم يك بار ديگر يادآوري كنم كه اين امت،امت واحدي است كه مامور چنگ زدن به ريسمان الهي شده است : واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا. شك نيست كه وضع كنوني فتنه آلود است و فتنه از قتل هم خطيرتر است و دشمنان مامي كوشند تا صفوف امت اسلام را به هم زنند و صداي امت را متزلزل ونيروي ما را پراكنده سازند و برنامه هايمان را بر هم زنند.از اين رو يكي ازبرنامه هايشان،تهاجم و تقسيم امت به فرقه ها و گروه ها و دسته هااست.راه آنان هم، دميدن در آتش تفرقه و بزرگ نمايي امور است.از اين رو وحدت ما، تنها راه حل براي ناكام نهادن اين توطئه ها و فتنه ها است.اتحاديه علماي مسلمان، با هر فتنه اي كه سني وشيعه را به جان هم مي اندازد مخالف است و دعوت از پيروان هر مذهبي براي ترك مذهبشان فتنه اي بزرگ است و خدا همه ما را از شر فتنه هاي پنهان وآشكار باز دارد.
    
    اما دوست داريم بدانيم اتحاديه جهاني علماي مسلمان چه تلاشي در اين زمينه داشته است ؟
    ما تمام تلاش خود را به كار مي گيريم و چندين بيانيه به نام اتحاديه وخطاب به علماي سني و شيعه در عراق و به ويژه مراجع بزرگ صادركرده ايم و آنان را به ايفاي مسئوليتشان در حفظ وحدت ملت عراق ومقابله با اين فتنه ها و جلوگيري از هدر رفتن خون مسلمانان فراخوانده ايم.
    
    در فضايي كه ايالات متحده، ايران را تهديد مي كرد، بيانيه اي از سوي اتحاديه علماي مسلمان صادر شد كه مشاركت مسلمانان را در هر تجاوزي به كشوري اسلامي حرام شمرده بود. انگيزه اين فتاوا چه بوده است ؟
    هيچ كشور اسلامي اي، شرعا مجاز به جنگ با دولت اسلامي ديگري نيست، مگر آن كه كشوري مورد تجاوز واقع شده باشد. زيرا خدا فرموده است : (و ان طائفتان من المومنين اقتتلا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي الي امرالله).
    ايران، هيچ گاه تجاوزي را به هيچ كشور اسلامي يا عربي آغاز نكرده است،بلكه مواضع آشكار ايران،مويد حق فلسطيني ها و حقوق مسلمانان در قاره آفريقا و آسيا است و ايران همواره با هر گونه هجوم تبليغاتي وفرهنگي و سياسي مقابله كرده است. ايستادگي در كنار ايران و تاييد وتقويت قدرت ايران بر همه دولت هاي اسلامي و عربي واجب است.اگرهمه پاره اي سياست هاي ايران با منافع برخي از اين كشورها ناسازگارباشد،قطعا چنين مسئله اي با تفاهم و گفت و گو حل مي شود نه با جنگ وجدال.
    
    اما پاره اي تحليل گران معتقدند كه وجود توافقنامه ها و معاهدات ميان اين كشورها وامريكا،آنان را ملزم به جبهه گيري در مقابل ايران مي كند.
    هيچ الزامي در كار نيست. هيچ معاهده اي مجوز مشاركت در جنگي متجاوزانه نيست.معاهدات نظامي،معاهدات دفاعي مشترك است.دفاع هم به معناي آن است كه هجومي صورت گيرد؛ اگر هجومي اتفاق نيفتدكه دفاع معنايي ندارد و مجوزي براي هيچ گونه اقدام متجاوزانه فراهم نخواهدبود.بنابراين همكاري مسلمانان و مشاركت آنان در چنين جنگي به هر شكلي كه باشد حرام است.
    
    در برابر اين چالش هاي بزرگ،نقش علما را چگونه مي بينيد؟
    وظيفه علما اين است كه همواره حقيقت اسلام ميانه و معتدل را كه مخاطبش عقول انسان ها است، تبيين كنند؛ اسلامي كه حق عقل و حق عاطفه و حق ماده و روح و عبادت و كار را مشخص كرده است ؛همان اسلامي كه محمد(ص) آورد.
    مادر مصر تجربه اي ملموس داريم ؛ در ميان ما گروه وسيعي از جوانان مسلمان كه اكنون پير شده اند، فعاليت داشتند. آنان روش خشونت راپيشه خود ساخته بودند و سلاح به دست گرفتند و به مردم عادي هم رحم نكردند و جناياتي را مرتكب شدند كه مشهور خاص و عام است.آخرالامراين جماعت به خطاي خود پي برد و به اعتدال روي آورد وبه نداي حق باور ده ها تن از علماي مصر كه حدود چهل سال - كه تقريبا برابر با عمراين جماعت است - متوجه آنان بود،تن در دادند. از چند سال پيش آنان دست به باز نگري در مواضع پيشين خود زدند كه تاكنون حدود بيست جلد كتاب از اين دست منتشر شده است و اضافه بر اين بسياري ازكتاب هاي آنان در باب بازنگري ها هنوز منتشر نشده است. آنان درتلويزيون مصر، سيمايي درخشان از مسلماني را عرضه كردند كه مرتكب گناه مي شود و سپس توبه مي كند؛ خطا مي كند و سپس به راه صواب بازمي گردد. اين وظيفه ما است كه مردم را به راه صواب بكشانيم و مايوس نباشيم. علما نبايد نوميد شوند و بايد همواره به دعوت به نيكي ادامه دهند. اما وظيفه دولت ها اين است كه نخست فضاي آزادي شايسته اي را براي شهروندان خود فراهم سازند و براي عالمان و متقكران و مبلغان و نويسندگان آزادي فراهم كنند،نه اين كه تنها به موافقان خود آزادي دهند و مخالفان خود را خفه كنند. زيرا چه بسا مخالفان و معارضان كه بادولت خود موافق نيستند،چيزي را مطرح كنند كه تحقق بخش مصلحت و منفعت امت اسلام باشد و يخ موجود ميان فرقه ها و طوائف را آب كند واز خونريزي ها جلوگيري كند. من از تمامي حكومت هاي كنوني اسلامي و عربي اين تقاضا را به طور جدي دارم كه بيشترين حد ممكن ازآزادي ها را فراهم سازند و فضاي مناسبي براي آزادي بيان پديد آورند.

دوهفته نامه پگاه حوزه