جدیدترین مطالب

sharif_lakzaee.jpgاین نوشتار به بررسی آزادی از منظر اندیشه حضرت امام (ره) و حکمت صدرایی اختصاص دارد. نویسنده، در نوشتار پیش روی، ضمن تأکید بر درکی شیعی از مفهوم اختیار، که امری در میانه جبر و تفویض است، می کوشد تا رابطه آن را با آزادی متعالی نشان دهد. تأکید بر هدف آزادی در نیل به سعادت در ادامه مورد بحث واقع شده است.
واژگان کلیدی: حکمت صدرایی، امام خمینی، آزادی متعالی، اختیار، جبر و...
مبحث آزادی گویای حوزه مطالعاتی بسیار مهمی است؛ چه آنکه بیانگر یک خواست اصیل بشری است. خواستی که در طول تاریخ مورد توجه و تقاضا بوده است. این خواست مهم بشری در جریان و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت ویژه ای مورد توجه و تأکید قرار گرفت. نگاهی به سخنان حضرت امام (ره) در باب آزادی ما را با یک رویکرد مشخصی، ویژه، با این حوزه مواجه می نماید. از این منظر می توان به بررسی مبحث آزادی از منظر اندیشه امام (ره) دست زد. چنین مطالعه ای، طبعاً، بیانگر رویکرد جمهوری اسلامی به این حوزه نیز هست و فهم ما از موضع گیری نسبت به آزادی را در درون جمهوری اسلامی تعمیق می نماید. همین طور، چنین مطالعه ای دارای بار ارزشی نیز هست؛ چه آن که گویای خط مشی صحیح ما در قبال مقوله آزادی هم خواهد بود. آنچه ذیلاً می آید بیانگر کلیت و شمه ای از نظریه امام خمینی (ره) در باب آزادی است.

در مطالعه نگاه امام (ره) به آزادی باید شیوه اندیشیدن ایشان را در مورد بحث آزادی رصد و شناسایی کرد. ایشان، برخلاف بسیاری دیگر، از همان ابتدا به بحثی مفهوم شناسانه ورود نمی کنند. توضیحی که ایشان جهت موجه سازی این رویکرد خود ارایه می دهند بسیار جالب است. به باور امام (ره) آزادی امری واضح است و اساساً بنیاد و اساس اسلام بر آزادی استوار شده است؛ از این روی نیازی به بحث مفهوم شناسانه نیست. این نکته بسیار مهم و قابل توجه است که فیلسوف، فقیه و عارف سترگی در قامت حضرت امام (ره)، ذیل درکی تا این حد پیش روانه، از قیل و فال های مفهوم شناسانه عبور می کنند و اهمیتی از این دست را برای آزادی در نظر می گیرند. در واقع به باور ایشان آزادی گویای یک امر واضح است.

مبانی رویکرد امام خمینی (ره) به آزادی کلامی، عرفانی، فلسفی و فقهی است. به این ترتیب ایشان، به عنوان عالمی ذوابعاد در حوزه اندیشه شیعی، اختیار و آزادی را به رسمیت می شناسد. ایشان، به عنوان یک فیلسوف برجسته صدرایی، بر این نظر هستند که انسان چاره ای از اختیار و آزادی ندارد. تعابیری از این دست در فلسفه صدرایی مورد بحث قرار گرفته است و حضرت امام (ره) نیز در کتاب «طلب و اراده» این بحث را مطرح می کنند.

در راستای توضیح این رویکرد، ایشان به بررسی و نقد دیدگاه های کلامی اشعریون می پردازند و، در نهایت، بر این نکته تأکید می نمایند که ما نه قائل به جبر هستیم (هم چون اشاعره) و نه قائل به استقلال مطلق عقل هستیم (مانند معمول اندیشه معتزلی ها)؛‌ بلکه ما، به مثابه انسان و بنده حضرت حق،‌ مختار هستیم. به این ترتیب ما در حوزه «لاجبر و لا تفویض» قرار می گیریم. در واقع از منظر نگاه شیعی، که در روایات نیز به آن تصریح شده است، این عنصر اختیار است که در حوزه «نه جبر و نه تفویض» قرار می گیرد. از جمله دلایل تأکید بر عنصر اختیار در نگاه شیعی آن است که انسان در راه شکوفا سازی استعدادهای خود باید بهره ای از اختیار داشته باشد.

از منظر فقهی هم به باور حضرت امام (ره) انسان مختار است؛ زیرا یکی از شرایط تکلیف برخورداری از اختیار است. به زبان دیگر اگر انسان آزاد نباشد تکلیفی متوجه وی نخواهد بود و طبیعتاً مسئولیتی هم نخواهد داشت. طبعاً وجه دیگر قضیه آن است که انسان مسئول، مختار است و کارها و فعالیت هایش براساس این عنصر شکل می گیرد.

از منظر اخلاق نیز می توان بر عنصر اختیار تأکید ورزید؛ زیرا اساساً فضائل اخلاقی در فضای فارغ از آزادی امکان بروز و ظهور نمی یابد. نهایت آنکه از منظر عرفانی نیز وضعیت مشابهی برقرار است؛ چه آنکه انسان در مقاطع عالی وجودی خودش به نوعی به رهایی مطلقی دست پیدا می کند و از وابستگی ها و تعلقات ظاهری و مادی آزاد و رها می شود. چنین انسانی، در ادبیات عرفانی، غیر از خدا چیزی را نمی بیند.

حاصل آنکه آزادی ارزش و اهمیت ویژه ای در ادبیات دینی دارد و در سطوح مختلف مورد توجه و اهتمام است. امام خمینی (ره) نیز از چنین منظر و نگاهی به مقوله آزادی می نگرد و دیدگاهش در این زمینه با مبانی فلسفی، کلامی، فقهی، اخلاقی و عرفانی پشتیبانی می شود. این مباحث را افزون در آثار مکتوب امام خمینی(ره) می توان در گفتارهای ایشان نیز دریافت کرد. (مباحث امام خمینی (ره) درباره آزادی در دفتر بیست و هفتم از مجموعه تبیان گرد آمده است) با لحاظ آنچه آمد، ذیلاً، به بررسی مقوله آزادی بر اساس مبانی امام (ره) می پردازیم.

پیش تر آمد که در مباحث عرفانی، کلامی، فلسفی و فقهی امام (ره) خمینی می توان ریشه ها و رگه های بحث آزادی را رصد کرد. اکنون اضافه می کنیم که در همه این سطوح با نگاه مشترکی مواج هستیم؛ نگاهی که در آن آزادی با نوعی تعالی در می آمیزد و به شیوه های مرتبط با تعالی انسان مطرح می شود. شاید بتوان تعبیر «آزادی متعالی»‌ را برای این سنخ از اندیشه ها به کار گرفت. اصولاً آزادی از دیدگاه حکمای صدرایی از نگرش و نگاهی متعالی برخوردار است؛ در واقع این گروه از حکیمان پی جوی آزادی غیر متعالی نیستند. از این روی، این حکیمان، ‌به تعبیر امام خمینی (ره)، اصل آزادی را فدای چیزی دیگری نمی کنند.

نکته دیگر بررسی سطوح آزادی از منظر این گروه از حکیمان است. سطح نخست، سطح حسی است. سطح حسی به وضعیت عینی و ظاهری و لایه بیرونی آزادی مربوط است. این سطح از آزادی،‌ که از آن به عنوان آزادی در سطح بدنی هم می توان یاد کرد، ‌بیشتر به لذایذ و وضعیت ظاهری و مادی و بیرونی و حسی توجه دارد. از منظر فیلسوفان حکمت متعالی در اینجا ما با نفس انسان، ‌که جسمانیه الحدوث است، مواجه هستیم. در واقع به باور ایشان، از آنجا که انسان «جسمانی الحدوث و روحانی البقاء» است، آزادی در پایین ترین و اولین مرتبه به نوعی با این جسم در ارتباط است و با حس و بدن سر و کار دارد. این جسمانی الحدوث باید به یک مرحله ای برسد که روحانی البقاء بشود.

این بُعد، مرتبه ای دیگر نیز دارد که بعدی اجتماعی است. داشتن پرستیژ و شأن اجتماعی در این مرتبه حسی می تواند قرار گیرد که ابعاد ظاهری و لایه بیرونی را نمایش می دهد. چنان که گرایش به خود و خود را برتر دیدن نیز می تواند بعد دیگری از همین مرتبه تلقی شود که جنبه درونی و فردگرایانه آن قوی است.

در مرتبه بعد عالم مثال و عالم خیال مورد توجه قرار می گیرد. در این سطح و لایه دوم است که وحی و شریعت هم مطرح می شود. از این مرتبه با عنوان «عالم مثال» و «عالم خیال» هم می توان یاد کرد. ما در این مرحله تابع شریعت می شویم و به تبعیت از آموزه های قدسی و معارف وحیانی روی می آوریم. ملاصدرا به نوعی بر همین مباحث در کتاب الشواهد الربوبیه تأکید می کند. این مرتبه مرز میان عالم حس و عالم عقل تلقی می شود و پلی است میان این دو عالم و در مرز این دو عالم.

سطح سوم، در مناسبات درباره آزادی، لایه عقلی، عرفانی و شهودی است. به ویژه در این لایه انسان از عقل نیز عبور کرده و درک عرفانی و شهودی به نوعی از خودش هم رها می شود و به رهایی مطلق نیل می کند؛‌ چرا که به حقایق می رسد. در این سطح حتی می توان از واژه آزادی نیز عبور کرد و واژه آزادگی را برای توصیف مقام مورد اشاره به کار برد. در واقع رهایی واقعی در اینجا رخ می دهد که همانا رهایی از خود و حرکت به سمت مقام فنای فی الله است. در چنین مرتبه ای است که بحث محبت،‌ دوستی و مهرورزی شکل می گیرد. با چنین نگرش و زمینه ای است که امام (ره) خمینی می فرماید برای اینکه بخواهیم آزادی را حفظ کنیم باید نسبت به همدیگر مهر بورزیم. در واقع حضرت امام (ره) از این پایگاه حکمی و فلسفی به مسئله آزادی می نگرد. طبعاً کسی می تواند چنین سخنی را پیش بکشد که خود به این جایگاه رسیده باشد.

در چنین لایه ای است که اتحاد و وحدت مطرح شده و شکل می گیرد. وحدت سیاست، اخلاق، شریعت و آزادی. در واقع می توان تأکید کرد که در چنین شرایطی، ‌کف تمدن بشری، امنیت و آزادی است و سقف آن محبت و دوستی و مهرورزی. چنان که امام (ره) بر این نظر است که مملکتی که آزادی ندارد، تمدن ندارد. مملکت متمدن ابتداً آزاد است. بنابراین انسان در هر سه مرتبه بخشی از تعلقاتش را از دست می دهد و به نقطه رهایی و آزادی واقعی و آزادگی دست می یابد. به این ترتیب می توان گفت که حکمت و آزادی ما را به دوستی می رساند و آزادی، به یک معنا، وسیله ای می شود که با بهره گیری از آن به حقایق جاودانه نیل می کنیم.

کوتاه سخن آن که در اینجا آزادی متعالی بیانگر سیر صعودی انسان است که از جسم و به تعبیری از بعد مادی و ظاهری و حسی شروع می شود، در اجتماع حرکت می کند و به عقل می رسد و در نهایت در یک لایه قلبی و باطنی قرار می یابد. در واقع اگر ما در بخش سلبی آزادی از این تعلقات خودمان را جدا کنیم (هم تعلقات اجتماعی و هم تعلقات فردی)‌ راه دستیابی ما به سطح عقلی و قلبی فراهم می آید. دستیابی به این مرحله به معنای آن است که سعه وجودی ما گسترش یافته است؛ یعنی یک حرکت جوهری با جهت گیری خیر و تقرب الی الله رخ می دهد انسان به سمتی سیر و صعود می کند که در آن به معارف و حقایق الهی دست پیدا می کند.

در مقابل آزادی متعالی، آزادی غیرمتعالی مطرح می شود که سیر و رویکرد آن نزولی است. بر این اساس،‌ و مطابق اندیشه غربی، ‌مرز آزادی آن می شود که کسی به دیگری ضرری وارد نکند؛ در حالی که در آزادی متعالی یکی از اهداف آن است که انسان حتی به خود نیز ضرر نرساند. در واقع این نگاه بر این نکته مبتنی گشته است که ارزش و کرامت انسان بسیار بیشتر از آن است که حتی به خود نیز ضرر برساند چه برسد به آن که به همنوع خویش ضربه و ضرری وارد نماید.

اینجا است که می توان دانست چگونه با رویکرد محبت آمیز و نگاه مبتنی بر مهرورزی در عرصه اجتماع می توان آزادی را حفظ کرد. همین نگاه در اندیشه امام (ره) آشکار است. هم چنین حضرت امام (ره)، از همین منظر به سعادت اهمیت می دهند. نکته آنجا است که برای رسیدن به سعادت باید به مراتب فوق الذکر برسیم. سعادت مفهومی کلیدی در فلسفه سیاسی اسلام است. مطابق این اندیشه با دو اصل حکمت و حریت است که می توان به سعادت دست یافت. با لحاظ آنچه آمد می توان دانست که چرا از نگاه امام (ره)، اقل مراتب سعادت در آن است که انسان یک دوره فلسفه بداند.

نگاهی مشابه را ی توان در تئوری حرکت جوهری ملاصدرا دریافت؛ کما این که همین نگاه را در اسفار اربعه هم می توان ملاحظه نمود. در واقع مسئله در تحقق یک حرکت جوهری درونی، باطنی و معنوی خلاصه می شود؛ مسیری که با آزادی و بهره گیری از حکمت در آن سیر می کنیم. به تعبیر امام (ره) خمینی، حکمت علم به نظام وجود است (نه به ماهیات و مفاهیم) و حریت یعنی این که انسان از عبودیت شهوت و حرص خود را خلاص نماید؛ چه آنکه به هر میزان که انسان اسیر ظلمت و شهوت و... باشد استعداد دستیابی وی به کمال محدودتر می شود.

این چنین است که به نوعی حکمت، حافظ آزادی انسان می شود؛ و این چنین است که در دولت مهدوی نیز می توان شاهد شکوفایی آزادی به معنای واقعی بود. چه این که بر اساس آموزه های دینی انبیاء آمده اند که عقول انسان ها را شکوفا کنند. در بحث مهدویت نیز مطابق نگاه شیعه حضرت ولی عصر (عج) وقتی تشریف می آورند هم زمان با شکوفایی عقل آدمی، آزادی اش را هم شکوفا می کنند و در نتیجه آن خلاقیت های فرومانده آدمی که هیچ گاه مجال شکوفایی نیافته بوده است بروز و ظهور پیدا می کنند.

حضرت امام (ره) بر این باور بودند که لازم است تا باب اجتهاد باز باشد و، بر اساس تضارب آراء، دیدگاه های مختلف شکل بگیرد و طرح شود. افزون بر این ایشان بر این نظرند که محیط علم نیز باید محیط آزاد باشد. در واقع آزادفکری و آزاداندیشی خاصیت مراکز علمی است که اگر از آن ها گرفته شود راهی به تولید دانش نخواهیم داشت. به تعبیر ایشان، آزاداندیشی، آری؛ اختلاف نظر، آری؛ وحدت رویه عمل، آری. این نوع نگاه برخواسته از نگاه دینی در چارچوب دستگاه فلسفی صدرایی است که نگاه متعالی به آزادی دارد و آزادی را بهره لازم و ضروری هر انسانی می داند که در این دنیا زیست می کند.

در عین حال باید توجه داشت که برای حضرت امام‌‌ (ره) ارزش ها بسیار مهم است؛ به این ترتیب اگر آزادی، ما را به سمت بندگی الهی و گسترش ارزش ها سوق دهد متعالی است. بر این اساس آزادی مطرح در غرب مورد تأیید ایشان واقع نمی شود؛‌ زیرا غیرمتعالی است و، در مسیر بیراهه،‌ انسان را از هدف آفرینش و بندگی خداوند دور می سازد. حاصل آن که در این نوع نگاه، هر چند آزاداندیشی و اختلاف نظر مجاز شمرده می شود؛ ولی تفرقه افکنی، ‌توطئه، فساد و جاسوسی غیرمجاز و ممنوع می گردد.

نکته مهم در مباحث حضرت امام‌ (ره) شیوه دستیابی به آزادی، در معنای پیش گفته، است. به نظر می رسد که برای رسیدن به این سطح از آزادی ابتدا باید شرایط آن مهیا گردد؛ چه آنکه در غیر این صورت (عدم ایجاد شرایط مناسب برای انسان سازی مبتنی بر آزادی در جامعه)‌ سوء استفاده از آزادی رخ می دهد. به این ترتیب برای نیل به آزادی لازم است در سطح عمومی و جامعه به نوعی فرهنگ سازی شود و شرایطی مهیا گردد که امکان نهادینه شدن آزادی متعالی را فراهم آورد. طبعاً اگر از آزادی سوء استفاده صورت گیرد برای جامعه مشکل ایجاد می شود و باید جلوی آن را سد کرد. به باور امام (ره) رسانه ها آزاد هستند و باید حقایق را بیان کنند؛‌ اما مجاز به توطئه نیستند. به زبان دیگر آزادی آن ها تا مرز توطئه و اقدام علیه مصالح نظام است و اگر از این خط عبور کنند دیگر آزاد نخواهند بود.

البته گفتی این که این حدود را قانون مشخص می کند؛ بنابراین حتی اگر کسی قانون را به لحاظ نظری نیز قبول ندارد در مرحله عمل باید آن را بپذیرد. در واقع، چنان که امام (ره) تصریح می کند، اختلاف نظر محترم است و همه در بیان عقاید خود آزاد هستند؛‌ اما نباید در مرحله عمل از مرز قانون عبور کرد و عمل غیرقانونی انجام داد؛ چه آنکه ملاک و معیار پایانی همگان قانون است.
 
دکتر شریف لک زایی

منبع مقاله: نشریه خردنامه همشهری شماره 101
مطالب مرتبط
 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید