با حکمت متعاليه آشنا بود اما چيزي بر آن نيفزود
سيد جلالالدين آشتياني را به حق ميتوان يکي از احياگران حکمت صدرايي در دوره معاصر به شمار آورد. پيش از او در دورههاي ديگر اين احياگري به آقا محمد بيدآبادي ميرسد که به عنوان يکي از مهمترين مدرسان حکمت صدرايي توانست پاي اين حکمت را به مدارس علميه قرن دوازدهم باز كند. پس از او نيز شاگردان مبرزش همانند آقا علي مدرس زنوزي تبريزي توانستند حيات اين حکمت را استمرار ببخشند. در ادامه بايد از مرحوم آيتالله ميرزا محمد علي شاه آبادي ياد شود که توانست به ويژه در ابعاد عرفاني و اخلاقي اين راه را ادامه دهد. برخي از رسالههاي سياسي و اجتماعي ايشان مانند رشحات البحار و شذرات المعارف قابل توجه و درخور تأمل است.
امام خميني نيز مدتها پاي درس اين حکيم و عارف واصل و متأله تلمذ کرد و به گونهاي پرورش يافت که به طور قطع، بايستي ادامهدهنده اين راه به شمار آيد. البته در اين ميان بايد از تلاشهاي عالمانه علامه سيد محمد حسين طباطبايي و نيز آيتالله مرتضي مطهري نيز ياد کرد که با مباحث خويش توانستند چراغ حکمت متعاليه را در دوره معاصر روشن نگاه دارند. اين دو به ويژه و خيل عظيم ديگري از طرفداران حکمت متعاليه در دوره معاصر در نقد مکاتب رقيب و به خصوص انديشههاي مارکسيستي از حکمت متعاليه صدرايي بهره زيادي ببرند.
حکيم و عارف بزرگوار مرحوم سيد جلالالدين آشتياني در طول حيات با برکت خويش با تصحيح و احياي آثار ملاصدرا خدمات شاياني به اين حکمت به عمل آورد. او توانست آثار فراواني از اين حکيم نامدار را تصحيح و به دست چاپ بسپارد و بر مراجعان به اين حکمت بيفزايد. از سويي وي يکي از مدرسان برجسته اين حکمت نيز به حساب ميآيد. از مجموعه آثاري که وي تأليف کرده و به ويژه مقدمههاي گرانسنگي که بر آثار ملاصدرا نگاشته است ميتوان تبحر و اشراف ايشان را بر حکمت صدرايي بازشناخت. البته به نظر ميرسد ايشان بهرغم اينکه با اين فلسفه به خوبي آشنا بود و از اشراف قابل توجهي نسبت به مباحث آن برخوردار بود اما خود چيزي بر اين حکمت نيفزود و عمرش را در راه اعتلاي اين حکمت مصروف داشت.
يکي از آثاري که نشاندهنده اشراف عميق ايشان با مباحث حکمت صدرايي است کتاب «شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا» است که براي نخستينبار حدود چهل سال قبل به زيور طبع آراسته شده و از آن زمان تاکنون بارها و بارها چاپ و منتشر شده است. وي در اين اثر افزون بر شرح مختصري از زندگي ملاصدرا برخي از مهمترين آراي فلسفي صدرالمتألهين را نيز به تفصيل مورد بررسي و ارزيابي قرار داده است.
آشتياني بر اين باور است که ملاصدرا فيلسوفي مؤسس است و از اين منظر بهرغم اشتراکات فراوان با ساير حکماي مسلمان، از سلف صالح خود متفاوت و متمايز ميشود. از اين منظر، مؤسس بودن صدرالمتألهين البته به اين معنا نيست که وي در همه مباني فلسفياش با عقايد فلاسفه پيش از خود اختلاف داشته باشد بلکه «ملاصدرا مباني زيادي از فلسفه را تحقيق کرده است که در کتب شيخ الاشراق نيست؛ به يک معنا نه متمايل به فلسفه اشراق و نه متمايل به فلسفه مشاء است».(1) با اين حال ملاصدرا در بسياري از مباني مؤسس است. از جمله مباحث حرکت جوهري، حدوث جسماني نفس، وحدت حقيقت وجود و بسياري ديگر از مباحث امور عامه و الهيأت که به کلي سرنوشت مباحث فلسفي را تغيير داده است.(2)
در دوره معاصر با توجه به حملاتي که به حکمت صدرايي صورت گرفت بسياري از مفسران حکمت صدرايي مانند علامه طباطبايي تا استاد مطهري و سيد جلالالدين آشتياني بر آن شدند تا ابتکارات فلسفي ملاصدرا را رونمايي کنند. اين در حالي است که هيچکدام از اين استادان به رساله «شواهد الربوبيه» ملاصدرا که دربرگيرنده فهرست آرا و ابتکارات اوست هيچ اشارهاي نکردهاند.(3) اين گونه به نظر ميرسد که اين رساله تا سالها از چشم محققان دور مانده و تنها در سالهاي اخير است که هم اصل اين رساله منتشر شده (4) و هم شرح و ترجمهاي از آن به طبع رسيده است(5) که ميتواند مورد رجوع محققان باشد. صدرالمتألهين در اين رساله به يک صد و هشتاد و هفت ابتکار خود اشاره ميکند که بسيار فراتر از آن چيزي است که از سوي استادان و مدرسان حکمت صدرايي مطرح شده است. اگرچه به اعتقاد مترجم و شارح اين رساله ملاصدرا به دلايلي حتي در اين رساله به برخي ديگر از ابتکارات خود به دلايلي اشارهاي نکرده و از کنار آنها با ابهام گذر کرده است.
آشتياني تصريح ميکند که اطلاع کافي از مباني ملاصدرا بدون ديدن استاد ماهر در فلسفه حاصل نخواهد شد. ضمن اينکه «احاطه به کلمات اين مرد بزرگ، ممارست زياد و طول زمان لازم دارد. مطالعه سطحي موجب داوريهاي بيجا و بيمورد خواهد شد.»(6) ايشان در مقدمه شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا مواردي از اين داوريهاي نادرست را مورد بررسي قرار داده است. جان کلام وي اين است که برخي از اشتباهات درباره ملاصدرا از آن رو به وجود آمده که غالباً چنين دانشمنداني به رئوس مطالب فلسفي ملاصدرا حتي فهرستوار هم نگاهي نينداخته و اهل تحقيق و تدقيق در مسائل حکمت الهي نبودهاند.(7)
با اين حال آشتياني تصريح ميکند که ملاصدرا نسبت به اعاظم فلاسفه مانند ابن سينا نهايت تعظيم و تکريم را در عين نقد و بيان حق، قائل شده است. در واقع صدرالمتألهين در احياي آراي حکماي بزرگ نقشي مهم ايفا کرده است. افزون بر اين «دقت نظر در مباحث عقليه به حد اعلي و تتبع احاطه کامل به مباحث فلسفي و اقوال اهل دانش، سرعت انتقال و ذوق سرشار، قدرت فکري، قوت و استعداد کمنظير در تحقيق معظلات و حسن سليقه در انتخاب مطالب، صفا و روشني ضمير، اعراض از تجملات ظاهريه، اشتغال به رياضيات و مجاهدات شرعيه، پيروي از طريقه حقه انبيا و اوليا عليهمالسلام»(8) در شمار فضائل و ويژگيهاي ملاصدرا است. چنين ويژگيهايي است که موجب شده است آشتياني تصريح کند اين حکيم بزرگ در علوم الهيه و معارف حقيقيه و کثرت تحقيقات مربوط به علم مبدأ و معاد در بين حکما تألي ندارد.
افزون بر فضائل مذکور، بنابر نظر آشتياني، از شرح اصول کافي و مفاتيح الغيب و اسرارالايات و تفسير قرآن و ساير کتب ملاصدرا روشن ميشود که او اشراف کاملي به آيات قرآن و اقوال مفسران و اخبار وارده از طريق اهل بيت عصمت و طهارت داشته است. ضمن اينکه در علم حديث و رجال نيز صاحب نظر بوده و کثيري از حقايق مربوط به مبدأ و معاد را از اهل بيت عليهم السلام استنباط كرده است.(9) از اين منظر، صدرالمتألهين در عقايد تشيع متصلب و از پيروان و شيعيان واقعي ائمه اطهار عليهم السلام بوده است و راه نجات را منحصر به پيروي و تبعيت از اهل بيت ميداند. افزون بر اين، ملاصدرا هفت سفر با پاي پياده به زيارت بيتالله الحرام مشرف شده است.
آشتياني درباره قدرت علمي صدرالمتألهين نيز ديدگاه روشني ابراز ميكند. بنابر نظر ايشان ملاصدرا در پروراندن مسائل غامض اعجاز كرده است. ضمن اينکه در حسن تعبير و سلاست کلام و جودت تقرير و تحرير در بين مؤلفان نظير ندارد. مشکلترين مطالب علمي را به صورتهاي مختلف و عبارات گوناگون بيان کرده است. از اين رو آثار ملاصدرا از اين جهت بر کتب ديگر فلاسفه ترجيح دارد. علاوه بر اينکه در حل هيچ مشکل علمياي اظهار عجز نکرده است. همچنين در جمع بين مباني حکمي و حکمت بحثي و قواعد ذوقي و عرفاني کسي به پايه او نرسيده است. اضافه بر اين، ملاصدرا در سلوک علمي و فهم حقايق و حل غوامض هميشه راه اعتدال را پيموده و از تعصبات خشک و بيجا و طرفداري يکجانبه خودداري و به پيروان خود نيز اين معنا را توصيه کرده است. مطالب و تحقيقات جالب توجهي که سرنوشت فلسفه را تغيير داده و ملاصدرا را «بزرگترين فيلسوف و يکهتاز ميدان حکمت و فضيلت» معرفي كرده در آثار او به وفور يافت ميشود.(10)
بايد اشاره شود که اگرچه شرح حال ملاصدرا در عنوان کتاب آشتياني(11) ذکر شده است اما ايشان تنها در کمتر از 10 صفحه به ذکر احوالات ملاصدرا پرداخته و بخشهاي عمده اثر خود را به تحليل و تبيين مباحث اختصاصي ملاصدرا اختصاص داده است. اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، حرکت در جوهر، معاد جسماني و تجرد خيال، اتحاد عاقل و معقول و تحقيق در حقيقت علم، اتحاد نفس با عقل فعال و کيفيت ادراک کليات، علم حق تعالي، قاعده بسيط الحقيقة کل الاشياء، مثل افلاطوني و ارباب انواع، اشکالات ملاصدرا بر شيخ و اتباع او و معرفي آثار ملاصدرا، محتواي اصلي کتاب شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا را شکل ميدهد.
آشتياني در اين اثر ضمن تبيين مباحث فوق با اشاره به آراي ملاصدرا و بيان نکات ابتکاري وي در تحليل مسائل فوقالذکر، به مقايسه ديدگاه حکمايي مانند ابنسينا و شيخ اشراق ميپردازد. افزون بر اينکه ضمن تحليل، به رد اين ديدگاهها و نظرات مطرح شده بر اساس نظر ملاصدرا ميپردازد. بيان مباحث مقايسهاي به گونهاي است که از اشراف کامل آشتياني به مباحث ساير فلاسفه مسلمان و به ويژه در حکمت مشاء و حکمت اشراق حکايت دارد. همچنين وي به اقتضاي بحث از ديگر فلاسفه نيز ياد کرده و به مقايسه و تحليل آراي آنها با آراي ملاصدرا ميپردازد. البته آشتياني در پارهاي از موارد به نقد آراي خود ملاصدرا هم پرداخته است و دلايل ملاصدرا در اثبات مسأله مورد بحث را کافي نميداند. در واقع وفاداري نسبت به حکمت صدرايي و برتر شمردن حکمت متعاليه بهرغم همه برجستگيهاي ملاصدرا موجب نشده است که وي برخي اشکالات علمي ملاصدرا را يادآور نشود.(12)
در هر صورت، مرحوم سيد جلالالدين آشتياني عمر خود را در راه احياي آثار و آراي فلسفي ملاصدرا و حکمت متعاليه مصروف کرد و اگر هيچ نکتهاي هم به فلسفه ملاصدرا نيفزوده باشد اما تلاشهاي وي براي تمايزگذاري ميان فلسفه مشاء و فلسفه اشراق و زنده نگاه داشتن فلسفه متعاليه قابل ارجگذاري است. بيهيچ ترديدي آشتياني همه حيات خويش را به پاي حکمت متعاليه گذاشت و از هيچ کوششي در راه احياي اين مکتب دريغ نورزيد. آثاري که از وي به يادگار مانده است گواه اين ادعا است. اين همه سعي و تلاش در شرايطي است که متأسفانه بسياري از آثار متفکران ما در دسترس نيست و ما همچنان نيازمند بازشناسي آثار بزرگان فلسفه و عرفان و... هستيم تا نسل جديد ضمن بهرهبرداري از چنين آثاري در پيريزي تمدن جديد اسلامي نقشي اساسي ايفا كند
پينوشتها:
1- سيد جلالالدين آشتياني، شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا، ويراست دوم، قم، مؤسسه بوستان کتاب قم، چاپ پنجم، 1387، ص 18.
2- همان، ص 16.
3- آشتياني در انتهاي کتاب که به اختصار آثار ملاصدرا را معرفي کرده است، پس از معرفي اجمالي کتاب الشواهد الربوبيه في المناهج السلوکيه، اشارهاي به اين رساله ميکند و مينويسد: «شواهد الربوبيه ديگري نيز از آخوند ديده شده است که فهرست آراي فلسفي ملاصدراست.» بر اين اساس به نظر ميرسد که ايشان اين رساله را رؤيت نکرده باشد. از اين رو حتي اين رساله را به طور مستقل هم معرفي نکرده و تنها به همين اشاره اکتفا کرده است. گفتني اين که کتاب الشواهد الربوبيه في المناهج السلوکيه سالها است که در حوزههاي علميه و نيز مراکز دانشگاهي به عنوان متن درسي مورد استفاده و رجوع دانشطلبان فلسفه است.
4- ظاهراً اين رساله براي نخستين بار توسط حامد ناجي اصفهاني تصحيح و با مشخصات زير منتشر شده است: مجموعه رسائل فلسفي صدرالمتالهين: مشتمل بر آثار ناشناخته و چاپ نشده، تهران، حکمت، 1375.
5- زهرا مصطفوي، نوآوريهاي ملاصدرا، ترجمه و شرح رساله شواهد الربوبيه، تهران، بصيرت و حکمت، 1385.
6- سيد جلالالدين آشتياني، شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا، پيشين، ص 17.
7- برخي از اظهار نظرها اسفار را جمع سفر و کتاب اسفار را سفرنامه ملاصدرا به شمار آوردهاند! همچنين در برخي از ديدگاهها صدرالمتألهين پيرو و شارح فلسفههاي پيش از خود معرفي شده که آشتياني در بحثي کوتاه به اين ديدگاهها اشاره و ضمن اتخاذ موضع در برابر چنين نگرشهايي، پاسخي مختصر به تأملات مذکور داده است.
8- همان، ص 21.
9- همان، ص 23.
10- همان، ص 28 – 29.
11- شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا، پيشين.
12- امام خميني نيز در مباحث خود بهرغم همه تجليل و تمجيدها از ملاصدرا اما انتقادهايي نيز به وي وارد ميکند که در جاي خود قابل بحث و بررسي است و نشان از پويايي اين مکتب دارد.
شریف لک زایی
مهرنامه، شماره 16، آبان 1390.