جدیدترین مطالب

اهميت و مفهوم آزادي در انديشه و آراي آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي ناشي از نگرش ويژه ايشان به انسان است. اين نگرش به ويژه متأثر از فلسفه اي است که اين متفکر آن را آموخته و تفسير و تحليل مفاهيم و پديده هاي سياسي و فلسفه سياسي را از آن منظر به انجام رسانده است.

شايد بتوان گفت بهشتي در شمار دانش آموختگان فلسفه متعاليه صدرايي است و از اين رو مباحث آن رنگ و بوي و ظرفيت و ظرافتي خاص دارد و از اين رو از ديگر صاحب نظران متفاوت است. در بحث انسان نيز به ويژه اين وضعيت خود را به گونه ممتاز و متمايزي نشان داده است.

حکمت متعاليه صدرايي در دوره حاضر در شمار فلسفه هاي فربه و زنده اسلامي است و مي توان رگه هاي اين فلسفه را در جاي جاي نوآوري هاي بهشتی در حوزه فلسفه سياسي نشان داد. از جمله در بحث آزادي و ظرفيتي که حکمت متعاليه براي ترسيم اين مفهوم در اختيار اين متفکر قرار مي دهد.

غالب انديشمندان برجسته و صاحب نقش و اثر در انقلاب اسلامي در شمار اصحاب حکمت متعاليه اند و از اين حکمت متأثرند که در رأس آنان مي توان از امام خميني و آيت الله مطهري ياد کرد.

***********
يک روز پس از سوء قصد به جان مقام معظم رهبري در ششم تير ماه 1360، در ساعت 20 و 30 دقيقه شامگاه روز يکشنبه هفتم تير ماه 1360، جلسه‌اي در سالن اجتماعات دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي واقع در سرچشمه تهران برگزار شد.

افراد حاضر در جلسه نمايندگان مجلس، و برخي از اعضاي هيئت دولت و...  بودند و بحث روز درباره تورم بود، اما عده‌اي از اعضاء خواستند که درباره انتخابات رياست جمهوري نيز صحبت شود.

شهيد بهشتي جملاتش را با اين عنوان آغاز کرد: «ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهره سازي کنند و سرنوشت مردم ما را به بازي بگيرند و .....» اين آخرين کلمات آن بزرگوار بود که از لبانِ حقگوي ايشان بيرون تراويد.

ناگهان انفجاري مهيب روي داد و در کمتر از ثانيه اي، از سالن اجتماعات حزب جمهوري اسلامي جز تلي از خاک چيزي نماند.

فاجعه انفجار دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نيروهاي لايق و کارآمد انقلاب و در رأس آنها شهيد مظلوم آيت الله بهشتي از سوي سازمان جهنمي منافقين، عکس العمل استکبار جهاني و عوامل داخلي آنها در قبال برکناري بني صدر خائن و حذف ضد انقلاب از صحنه سياسي کشور توسط مسئولين نظام اسلامي بود.

عوامل اين جنايت بزرگ معتقد بودند که در اثر کشتار مسئولان عالي رتبه، اوضاع کشور بهم مي ريزد و انقلاب اسلامي از بين خواهد رفت، اما انقلاب پايدارتر شد و هيچگونه تزلزلي در ارکان نظام به وجود نيامد. در انفجار دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي علاوه بر آيت الله بهشتي، تعداد زيادي از وزراي کابينه و نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به شهادت رسيدند.

اهميت و مفهوم آزادي در انديشه و آراي آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي ناشي از نگرش ويژه ايشان به انسان است. اين نگرش به ويژه متأثر از فلسفه اي است که اين متفکر آن را آموخته و تفسير و تحليل مفاهيم و پديده هاي سياسي و فلسفه سياسي را از آن منظر به انجام رسانده است.

شايد به جرأت بتوان گفت بهشتي در شمار دانش آموختگان فلسفه متعاليه صدرايي است و از اين رو مباحث آن رنگ و بوي و ظرفيت و ظرافتي خاص دارد و از اين رو از ديگر صاحب نظران متفاوت است. در بحث انسان نيز به ويژه اين وضعيت خود را به گونه ممتاز و متمايزي نشان داده است.

در نگاه دكتر بهشتي دو نوع نگاه به انسان وجود دارد. نخست، نگاه قيم مآبانه که بر آن است که بايد انديشه‌ها و ارزش‌ها و هنجارهاي ديني را به انسانها تحميل و از اين طريق آنها را به بهشت هدايت کرد و ديگر، نگاهي که انسان را موجودي آزاد و مختار و انتخاب‌گر مي‌بيند که خود راه خويش را بر مي‌گزيند.

در اين نگاه اخير، آگاهي و خردورزي به انسانها مساعدت مي‌کند که آنها خود دست به انتخاب زده و مسير خود را برگزينند. دکتر بهشتي از چنين منظري به انسان مي نگرد و معتقد است که انسان ذاتا آزاد و تربيت‌پذير است.

او در تعريف انسان به آزادي و انتخاب گري او اشاره مي کند و اهميت و برتري انسان را در توان گزينش و انتخاب‌گري و تسلط بر خود و محيط و جامعه خود مي داند. مي گويد آزادي يعني تسلط انسان بر ساختن خويش و ساختن محيط خويش.

امتياز انسان بر همه موجودات ديگر عالم طبيعت اين است كه مي تواند بر طبيعت مسلط باشد و شرايط طبيعي را بر وفق خواسته و نياز خود دگرگون كند يا در برابر هجوم عوامل نامساعد طبيعي، سد و مانع به وجود آورد.

اگر اين نشانه و خصلت از آدمي سلب شود، لاجرم دچار مسخ شخصيت و انسانيت مي‌شود. اساساً انسان از آن رو انسان است که با توجه به توان و ظرفيت خدادادي وجودي خويش، آزاد باشد و خود گزينش کند. از اين رو است که آدمي بر مبناي آزادي و انتخاب‌گري مسؤول و پاسخگو شمرده مي‌شود.

به گفته آيت‌الله بهشتي، آزادي، عبارت از توانايي انسان در ساختن سرنوشت فردي و جمعي خود است. اين ساختن به گونه اي است که آدمي بر خود و جامعه خويش قدرت و سلطه مي يابد.

ايشان تصريح مي کند که تعريف آزادي در زمان هاي مختلف و در شرايط متفاوت يکسان نيست و با پيشرفت انسان و جامعه، تعريف از آزادي و فضاهاي آن هم تغيير مي کند. در واقع، شرايط خاص فرهنگي، تاريخي، اجتماعي و سياسي باعث مي شود که تعاريف ارائه شده از مفهوم آزادي، متفاوت و متمايز گردد.

بايد اشاره کرد که بر اساس آموزه‌هاي ديني انسان موظف به دخالت در حوزه عمومي است. در انديشه بهشتي مردم در تمام امور حكومت سهيم اند و اساساً يكي از آموزه هاي اساسي و مهم اسلام، توجه به امور ديگر مسلمانان است.

حتي سكوت و عدم مشاركت در امور اجتماعي مسلمانان، عملي مذموم و ناپسند و در رديف ترك مسلماني ذكر شده است. بهشتي ضمن استناد به حديث معروف رسول اكرم(ص) مبني بر اينكه «هر كس كه صبح سر از خواب نوشين بردارد و در انديشه همه مسلمانان نباشد، آن فرد مسلمان نيست»، به احساس مسؤوليت يك مسلمان در رابطه با ساير مسلمانان و انسان ها اشاره مي كند و مي گويد اگر يك انسان، يك حزب، يك تشكيلات، يك قشر، يك ملت و يك نژاد بخواهد به سعادت برسد، يعني مسؤوليت هايي را كه به عهده دارد، انجام بدهد، طبق جهان بيني اسلام بايد به آزادي، به نجات و رستگاري و فلاح همه انسان ها بپردازد. به هر حال اهتمام به حوزه عمومي، كه در دنياي جديد نيز بسيار مورد توجه است از نظر دكتر بهشتي دور نمانده و به خوبي به آن پرداخته است.

همچنين ايشان قائل به تقدم آزادي بيروني بر آزادي دروني است و حتي برخلاف انديشمنداني نظير آيت الله مطهري، بر اين باور است که آزادي بيروني و اجتماعي – سياسي اهميت افزون تري دارد؛ زيرا آزادي بايد به عنوان يک واقعيت عيني و خارجي وجود داشته باشد تا انسان‌ها بتوانند آسان تر و آزادانه‌تر به سمت آزادي دروني و معنوي حرکت کنند.

به ديگر سخن، ايشان آزادي اجتماعي و بيروني را لازمه و مقدمه آزادي معنوي دروني مي داند و در اين باره مي گويد: ضرورت آزادي اجتماعي که به نوع روابط اجتماعي مربوط مي شود ناشي از اين است که اين مسأله يک خواست و يک نياز دروني و اصيل است و انسان تنها مي تواند به اين نياز دروني‌اش پاسخ گويد که در جامعه، آزاد زندگي کند. يعني آزادي به عنوان يک واقعيت اجتماعي مي بايست در روابط اجتماعي حضور و وجود داشته باشد.

تصريح بر اين كه در جامعه استبداد‌زده نيازهاي واقعي آدمي به فراموشي سپرده
مي شود و انسان‌ها از شرايط استبدادي تأثير مي پذيرند، در نتيجه خلق و خوي و عادات و آداب آنان نيز حالتي استبداد‌زده به خود مي گيرد، از نكات برجسته انديشه آيت الله بهشتي است.

اين مسأله خود نشان از نوع تربيتي دارد كه به طور غالب در جوامع استبدادي وجود دارد. اين نوع تربيت چيزي جز الگوي تحميل و اجبار نيست. آنچه كه از نظام سياسي استبدادي الگوبرداري شده است. در واقع الگوي تربيتي در اين جوامع، بازتوليد مشي سياسي حاكمان و كارگزاران نظام سياسي استبدادي در محيطي کوچک تر است.

از ديگر سوي، همان گونه که آمد، بهشتي شرط تحقق آزادي دروني يا رهايي معنوي را وابسته به وجود و تحقق آزادي هاي بيروني مي‌داند. از اين منظر، آزادي هاي بيروني از جهاتي مهم تر از آزادي دروني و رهايي معنوي است. در اين ميان البته استثنائاتي نيز مي توان يافت؛ زيرا کساني هم هستند که به رغم فقدان آزادي‌هاي اجتماعي، توانسته اند به آزادي دروني و معنوي دست يابند.

اما تعداد اين افراد بسيار کم خواهد بود؛ به ويژه در عصر حاضر که مردم بيش از گذشته از شرايط عصر خود متأثر هستند. ايشان مي گويد بايد سازوکاري به وجود آيد که آزادي در جامعه عينيت و واقعيت پيدا کند؛ آن گاه معنويت در يک فضاي آزاد گسترش مي‌يابد. تحقق عيني و واقعي آزادي در جامعه، بر الگوي تربيتي آزادانه مبتني است.

به نظر مي رسد ايشان با تعريف و تبيين آزادي، آن گونه که فشرده اي از آن آمد، باب جديدي را در فلسفه سياسي اسلام مي‌گشايد. به عقيده بهشتي، اگر صاحب نظراني معتقدند که در اسلام آزادي به معناي اجتماعي و سياسي آن وجود ندارد، به اين دليل است که در گذشته در دنياي اسلام موضوع آزادي‌هاي اجتماعي و سياسي مطرح نبوده و موضوعيت نداشته است. اما بعد از دوره مشروطه اين موضوعات وارد حوزه انديشه سياسي اسلامي و ايراني شده است.

البته مراد نگارنده اين نيست که جاي اين بحث به کلي در انديشه سياسي اسلام خالي است، ولي، همچنان که دکتر بهشتي تأکيد مي کند، بايد توجه شود که ما در چه شرايطي هستيم و از چه نوع نظام هايي سخن مي گوييم. ممکن است پاره اي از مفاهيم امروزه به دلايلي براي ما روشن نباشد، ولي در گذشته چنين نبوده است. در طول دوره معاصر ما با ابهام در معنا و ابهام در مفاهيم مواجه بوده‌ايم.

پاره اي از مفاهيمي که به ظاهر از غرب وارد جامعه ما شده هنوز براي ما بومي نشده است و مورد اجماع و فهم واحدي نيست. همانند مفهوم آزادي که پس از گذشت يکصد سال که از طرح جديد آن، پس از نهضت ناتمام مشروطيت مي گذرد تا از آزادي بحثي به ميان مي‌آيد، به دنبال معناي آن هستيم.

با اين حال مي توان برخي از مباني را از دل سنت و نصوص ديني استخراج کرد. به ويژه اين که فلسفه اسلامي اين توان و ظرفيت را در اختيار متفکر مي نهد که بتواند مباني اي براي مسائل اساسي حيات آدمي فراهم سازد. به طور ويژه، چنان که در آغاز اين نوشته اشاره شد، مي توان از حکمت متعاليه صدرايي ياد کرد که در دوره حاضر در شمار فلسفه هاي فربه و زنده اسلامي است و بهشتي خود در شمار دانش آموختگان فلسفه متعاليه است و مي توان رگه هاي اين فلسفه را در جاي جاي نوآوري هاي وي در حوزه فلسفه سياسي نشان داد. از جمله در بحث آزادي و ظرفيتي که حکمت متعاليه براي ترسيم اين مفهوم در اختيار اين متفکر قرار مي دهد.

لازم به ذکر نيست که غالب انديشمندان برجسته و صاحب نقش و اثر در انقلاب اسلامي در شمار اصحاب حکمت متعاليه اند و از اين حکمت متأثرند که در رأس آنان مي توان از امام خميني و آيت الله مطهري ياد کرد.

برخي از صاحب نظران بر اين باورند که انقلاب اسلامي متأثر از حکمت متعاليه صدرايي است و نمي توان نقش اين دستگاه فکري را در پيدايش انقلاب اسلامي از ياد برد. همان گونه که بايد در تداوم حيات انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي به آن توجه داشت؛ امري که تا کنون به نظر مورد بي توجهي واقع شده است.

نکته ديگري که تأمل در بحث آزادي در انديشه آيت الله بهشتي را نيازمند است موانع جامعه شناختي تحقق آزادي است. يکي از پرسش هاي اساسي که عموماً پس از پيروزي انقلاب از سوي مجامع مختلف طرح شده اين است که آيا آزادي، که در شمار شعارهاي مهم در انقلاب اسلامي بوده است، در جامعه محقق شده است يا خير؟

پاسخ آيت الله بهشتي به اين پرسش منفي است. به باور ايشان، آزادي هاي مورد نظر که مطرح شده و شعارشان داده شده، تحقق نيافته است؛ زيرا سازوکارهاي لازم براي آن فراهم نيامده و راه درازي در پيش دارد.

به نظر مي‌رسد دکتر بهشتي يکي از نادر انديشمنداني است که افزون بر مباحث فلسفي درباره آزادي، درباره موانع جامعه شناختي تحقق آزادي در جامعه سخن گفته است. ايشان معتقد است که جامعه بايد به آگاهي دست يابد تا بر اساس آگاهي به دست آمده درباره خود و جامعه خود تصميم بگيرد.

از ديدگاه بهشتي، صرف تغيير نظام سياسي ثمره زيادي ندارد. گرچه شرط لازم است، اما شرط کافي نيست، مگر اين که ذهنيت انسانها تغيير کند و روشن است که ذهنيت غالب ما ايرانيان به دليل حضور مداوم و پايدار نظام هاي سياسي خودکامه، استبدادزده است و ذهنيت استبداد زده، خود به خود، در هر نظام سياسي، استبداد را باز توليد مي کند.

مايلم اشاره نمايم که نهادينه شدن آزادي در جامعه، مبتني بر شيوه تربيتي است اما وقتي آزادي نهادينه شد مي توان ميوه هاي آن را در موارد گونه گوني مشاهده کرد. و اين چنين است که بهشتي تأکيد مي کند که نظام سياسي بايد متکي بر آراي مردم باشد و هيچ گونه تحميلي بر مردم صورت نگيرد. او مردم را پشتوانه حقيقي يک نظام مي داند و معتقد است نظام غير مردمي محکوم به ناکامي و ناکارآمدي است.

ضرورت اداره حکومت ايجاب مي کند که نظام سياسي، متکي بر آراي آزادانه و آگاهانه مردم باشد. در غير اين صورت به ناچار بايد از مؤلفه هاي ديگري استفاده کند که آن مؤلفه ها همان وابستگي به بيگانگان و يا استبداد و ديکتاتوري است.

روزنامه همشهری، 25 خرداد 1386

 
   
  

http://www.hamshahri.org/News/?id=25298

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید