جدیدترین مطالب

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران نويدبخش نسيم آزادي بود. شعار استقلال، آزادي ، جمهوري اسلامي ، از جمله شعارهاي اصلي و اساسي مبارزات مردم به شمار مي رفت و تشکيل نظام جمهوري اسلامي ايران نيز تبلور خواست و حرکت توده هاي محرومي بود که سال ها سلطه استبداد و استعمار را چشيده بودند.
    آيت الله دکتر بهشتي با درک آنچه که مردم براي آن قيام کرده بودند، بزرگ ترين و چشم گيرترين مولفه انقلاب اسلامي ايران را دست يابي به آزادي هاي اجتماعي در جامعه مي داند: «اين انقلاب قبل از اسلامي بودن و مکتبي بودن، ويژگي ديگري داشته است که بيش از همه در دنيا مورد توجه واقع شده و آن اين است: انقلابي است که با پيروزي اش، آزادي هاي اجتماعي را در جامعه به حدي توانسته تامين و تحميل بکند که رژيم هايي که سال ها از زمان استقرارشان مي گذرد، هنوز نتوانسته اند به ملت هايشان چنين آزاديي بدهند. بزرگ ترين ويژگي چشمگير جهاني اين انقلاب، آزادي است.»(1)
    طرد استبداد و استعمار و نيل به آزادي ، رسيدن به اصالتي است که اسلام براي انسان قائل است. اسلام ديني است که بايد با آزادي تمام آن را پذيرفت و آموزه هاي ديني هم بر اين ادعا صحه مي گذارند. آزادي ، گوهر آدمي است و بدون آزادي و اختيار نمي توان انسان را مکلف ساخت. ارزش بنيادين آزادي وقتي احساس مي شود که انسان توان فرمان برداري و نافرماني را توامان داشته باشد. به گفته بهشتي يکي از بزرگ ترين امتيازهاي انسان اين است که مي تواند معصيت کند. آدم تواناست در برابر خداوندگارش نافرماني کند. بله، اين بزرگ ترين امتياز انسان است که مي تواند نافرمان باشد، تا فرمان برداريش ارزشي ديگر پيدا کند. فرمان برداري اجباري ، يعني اگر کسي را مجبور کردند که از راه خاصي برود، چندان ارزشي ندارد. آن چيزي که ارزش دارد، فرمان بري همراه با انتخاب است.(2)
    اهميت آزادي در حيات انسان تا بدان جاست که دکتر بهشتي آن را معيار تعريف و شناخت انسان تلقي مي کند. «بهترين تعريف براي انسان، اين است: انسان جانداري است آگاه و انتخاب گر. حال با انتخاب خود چه مي کند؟ او با اين انتخاب، آينده و سرنوشت خود را مي سازد. سرنوشت انسان با انتخاب آگاهانه او ساخته مي شود.»(3)
    گوهر آدمي به انتخاب آگاهانه و آزادانه بستگي دارد. اطاعت کورکورانه و فرمان برداري از روي اجبار، هيچ ارزشي ندارد. آزادي از آن رو ارزشمند و قابل دفاع است که انسان به اين وسيله مي تواند خود، محيط و جامعه خود را بسازد و از اين روست که در دين اسلام هيچ چيز به انسان تحميل نمي شود حتي دين: «لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي؛ در کار دين اکراه روا نيست، چرا که راه از بيراهه به روشني آشکار شده است.» (بقره(2)، آيه 256)
    آنچه در اسلام ارزشمند، است همين انتخاب آگاهانه و آزادانه است. انسان اسلام، انساني است آزاد و اين آزادي را رايگان به او نداده اند. اين آزادي را به او دادند و به او گفتند: اي انسان! آينده و سرنوشتت را خود بساز. هر خوشبختي و سعادتي که به دست انسان ها بيايد، محصول کار آگاهانه خود آنها است. هر رنج و تيره بختي انسان ها نيز محصول کار آگاهانه و انتخاب غلط آنها است: «لها ما کسبت و عليها ما اکتسبت؛ هر کس هر چه نيکي کند، به سود او، و هرچه بدي کند، به زيان اوست.» (بقره (2)، آيه 286)
    دکتر بهشتي معتقد است: «نفي آزادي ، مساوي با مسخ شخصيت و انسانيت انسان است، زيرا وقتي آزادي نباشد، انتخاب معنا ندارد و وقتي انتخاب معنا نداشت، ديگر انسان نمي تواند خالق شخصيت و معمار سرنوشت خويش باشد.»(4) بنابراين در انديشه بهشتي با انساني سروکار داريم که آزادي ، ذاتي و فطري او بوده و سلب آزادي در واقع مسخ انسانيت و شخصيت او است. چنين انساني با آزادي ، سرنوشت و راه و رسم خويش را مي يابد و در پي آن حرکت مي کند تا به مطلوب و مقصود خويش نايل آيد. اگر آزادي از آدمي دريغ شود، چگونه مي توان انتظار داشت که به پيامبران ايمان بياورد، در پي آنان روان شود و به هدايت برسد؟ اين که پيامبران، مردم را به ايمان و توحيد پاک و خالص فراخوانده اند، خود نشان دهنده اين است که اولا، معتقد بوده اند انسان فطرتا آزاد است و آزاد به دنيا مي آيد؛ ثانيا، دعوت به توحيد و ايمان را بايد آزادانه و آگاهانه و عاقلانه برگزينند و هيچ اجباري در آن راه ندارد. دعوت پيامبران، سراسر آزادي خواهانه و آزادي طلبانه بوده و هيچ پيامبري به اجبار، فرد و گروهي را به طرف دين سوق نداده است. انسان مختار و آزاد در اسلام، خود بايد راه و رسم خويش را برگزيند. چنين انساني در امر حکومت، که با جان، مال، دين، ايمان، ناموس و آبروي وي در ارتباط است، بي تفاوت نيست و بايد در اين امر پيشتاز و محرک باشد؛ بدين ترتيب اين پرسش بنيادين مطرح مي شود که انسان در حکومت تا چه اندازه تاثيرگذار و داراي نقش و اثر است و در حکومت ديني چه مقدار آزادي هاي عمومي و اساسي وي محترم شمرده مي شود؟ به عبارتي ، حق و حقوق وي تا کجاست و رابطه حاکم با مردم چگونه است؟
    اين مساله از ديرگاه از بحث هاي اساسي و مهم فلسفه سياسي است و مي توان نوع حکومت ها را با توجه به نقش و تاثيري که مردم در اداره آنها دارند، توصيف و تقسيم بندي کرد. از مصاديق بارز حق تعيين سرنوشت، حکومت هايي است که انسان ها با اختيار و آزادي تمام، آنها را براي خود برگزيده اند. بنابراين، مصداق بارز و مهم تعيين سرنوشت، تشکيل نوع حکومت و نيز تاثيرگذاري در روند تصميم گيري و سياست گذاري هاي عمومي است. در حکومت هايي که مردم در انتخاب نوع حکومت، حاکمان و زمامداران و کارگزاران و نيز تصميم گيري هاي آنها دخالت دارند، بخشي از آزادي سياسي تحقق مي يابد، ولي در حکومت هايي که مردم در پيدايش، استمرار و تداوم و ثبات آنها نقشي ندارند، طبعا بخش اساسي و مهم آزادي سياسي ، يعني تعيين سرنوشت سياسي مشاهده نمي شود.
    در انديشه بهشتي مردم در تمام امور حکومت سهيم اند و اساسا يکي از آموزه هاي اساسي و مهم اسلام، توجه به امور ديگر مسلمانان است، حتي سکوت و عدم مشارکت در امور اجتماعي مسلمانان، عملي مذموم و ناپسند و در رديف ترک مسلماني ذکر شده است. بهشتي ضمن استناد به حديث معروف رسول اکرم(ص) «من اصبح، لايهتم بامور المسلمين، فليس بمسلم؛ هر کس که صبح سر از خواب نوشين بردارد و در انديشه همه مسلمانان نباشد، آن فرد مسلمان نيست.»(5) به احساس مسئوليت يک مسلمان در رابطه با ساير مسلمانان و انسان ها اشاره مي کند و مي گويد: «اگر يک انسان، يک حزب، يک تشکيلات، يک قشر، يک ملت و يک نژاد بخواهد به سعادت برسد، يعني مسئوليت هايي را که به عهده دارد، انجام بدهد طبق جهان بيني اسلام بايد به آزادي ، به نجات و رستگاري و فلاح همه انسان ها بپردازد.»(6)
    در اين راستا غفلت نکردن از کارهاي مسلمانان، از جمله وظايف مهم و اساسي هر انسان مسلماني محسوب مي شود. فراتر از آن، مسلمان در برابر غير مسلمانان هم متعهد و مسئول است و آن گاه که اين سنت ترک شد، جامعه نيز در بيراهه نيستي گام برخواهد داشت.(7) از مصاديق بارز اين مشارکت، تعيين حاکميت و قدرت سياسي است که نقش موثر و تعيين کننده اي در امنيت جان و مال و دين افراد جامعه دارد. درباره مشارکت سياسي ، بهشتي به تجربه سال اول انقلاب اسلامي اشاره کرده، مي گويد: «در طي يک سال اول پيروزي ، موفق شده اصل نظامش را با راي رسمي ملت مشخص کرده و قانون اساسي اش را به دست نمايندگان مبعوث ملت بنويسد و بعد براي کمال استحکام، با راي مستقيم ملت به تصويب برساند» ورئيس جمهورش را با راي آزاد ملت انتخاب کند. کدام انقلاب را در دنيا سراغ داريد که سال اول توانسته باشد در جو آزادي ، اين کارها را انجام دهد؟»(8)
    نظام اسلامي در انديشه بهشتي ، نظامي متکي به آراي آزاد ملت است و نه متکي بر خشونت و زور و سرنيزه: «آراي عمومي از نظر اين که پشتوانه اعتبار و استحکام و قدرت يک فرد يا يک گروه اداره کننده است، روشي است که بايد کاملا به آن توجه شود، يعني هيچ حکومتي در هيچ درجه اي نبايد خود را بر مردم تحميل کند، و به علاوه، حکومتي که از حمايت مردم برخوردار نباشد، از همکاري آنها هم برخوردار نيست و اصولا کاري نمي تواند انجام بدهد و ناچار مي شود که به زور سرنيزه خودش را سرپا نگه دارد، در نتيجه [ هم] کارايي اش کم مي شود و هم ظالم مي شود.»(9)
    روشن است که آراي عمومي «پشتوانه قدرت و قانونيت و نفوذ تاثير حکومت»(10) است و اگر مردم احساس کنند در چرخه قدرت جايگاهي ندارند، از همکاري با آن خودداري ورزيده و در جهت خلاف خواست حاکمان قدم بر مي دارند و اين يعني تحليل مشروعيت نظام سياسي و سست شدن بنيان هاي آن؛ در حالي که کارايي حکومت بسته به اين است که چقدر مردم با آن همکاري مي کنند و از سياست گذاري هاي آن حمايت به عمل مي آورند. فقدان رابطه متقابل و منطقي ميان مردم و حکومت، باعث کاهش مشروعيت و ناکارآمدي نظام مي شود. بهشتي توجه به نظر مردم را در اداره جامعه لازم دانسته و اين کار را موجب احساس مسئوليت بيشتر مردم مي داند. هر قدر ما به افراد در اداره امور عمومي بهاي بيشتر و نقش بيشتر بدهيم، آنها احساس حضور بيشتر و مسئوليت بيشتر مي کنند.
    در صورتي مردم احساس مسئوليت مي کنند و در برخورد با مسائل جامعه حضور بيشتري مي يابند که احساس کنند اين حضور و مسئوليت شناسي آنان ارج نهاده مي شود و در بخش هايي از نظام سياسي تاثيرگذار است. در غير اين صورت شوق و ذوق حضور و مشارکت را از دست داده و به حکومت و نظام سياسي بي اعتماد مي شوند که اين بي اعتمادي زمينه از بين رفتن مشروعيت و کار آمدي حکومت را فراهم مي سازد. در واقع، حکومت هايي موفقند که به راي و نظر مردم بها داده و براي آنان در تعيين سرنوشت سياسي شان حقي قائل شوند و روابط منطقي ، محکم و پيوسته اي را با مردم داشته باشند. بديهي است در جامعه اي که اکثريت مردم آن مسلمانند، خواست آنان، مطابق با آن چيزهايي است که در ضديت و تناقض با دين اسلام نباشد: مردم مصممند جامعه پاک اسلامي را بر پايه قوانين اسلام داشته باشند و نقايص موجود را بر اساس قوانين اسلام برطرف بکنند. اين خواست بايد مورد احترام و عمل قرار بگيرد.
    تعيين سرنوشت به دست مردم و آزادي آنان در راي دادن، انتخاب کارگزاران نظام سياسي اسلامي و اتکاي حکومت بر راي مردم نيز از مواردي است که مي توان خواست اصيل و قاطع مردم دانست، که در نظر و عمل بهشتي اين مشي مردم گرايانه و مردمي بودن و مردمي ماندن را به وضوح مي توان ديد. براي مثال وي آراي مردم را در اداره امور کشور بر طبق موازين اسلامي و نيز جمهوري اسلامي بسيار بنيادي و موثر مي داند و معتقد است: «بر طبق موازين اسلامي و بر طبق آنچه که عنوان جمهوري اسلامي ايجاب مي کند، آنچه در اداره امور کشور، نقش بسيار موثر و بنيادي دارد، آراي مردم است ... حکومتي مي تواند حکومت صحيح و سالم و موفق باشد که مردمي باشد و مردم او را بپذيرند و حمايت کنند، و اين همان اصلي است که در طول انقلاب روي آن تکيه مي شد.»(11)
    در نگاه آيت الله بهشتي ، مقبوليت دولت از جانب مردم است. وي در سخناني ، مشروعيت دولت موقت را مبتني بر انتصاب از سوي امام مي داند که اين نصب امام، مطابق و هماهنگ با مردم است و در واقع، يک حالت دوطرفه اي است: از سويي ، مشروعيت را به امام نسبت مي دهد و از سوي ديگر، چون مردم به امام اعتماد داشته اند، به نصب او با ديده احترام برخورد کرده و آن را پذيرفته اند: «شوراي انقلاب را امام تعيين کردند. مشروعيت شوراي انقلاب مستقيما از طريق نصب امام بود. اگر ملت به اينها اعتماد داشت، بيشتر از طريق اعتمادش به امام بود. به خصوص که آن اول ها اسمي هم گفته نمي شد (روي مصالح امنيتي و مصالح ديگر) دولت موقت تشکيل شد، با پيشنهاد شورا و نصب امام. مشروعيت دولت موقت از طريق امام بود و امت اين مشروعيت را داد، اما از طريق امام و امام مشروعيت را داد، اما هماهنگ با امت.»(12)
    همچنين درباره تعيين حاکم و رهبر نظام اسلامي سخني دارد که مبين اعتقاد وي به مقبوليت حکومت از طريق مردم است: «امروز در اين عصر غيبت امام معصوم منصوص، در اين عصر، امامت ديگر تعييني نيست، تحميلي هم نيست، بلکه شناختني و پذيرفتني يا انتخابي است. بنابراين رابطه امت و امامت در عصر ما، يک رابطه مشخص است. دقت بفرماييد! شناختن آگاهانه و پذيرفتن، نه تعيين و تحميل.»(13)
    بنابر اين از آن جا که رهبري جامعه با شناخت و پذيرش آگاهانه و آزادانه است و نه تعيين و تحميل، از اين رو رابطه ميان آنان نيز يک سويه و يک طرفه نيست، بلکه «اين امامت و امت نسبت به يکديگر مسئول و متعهدند، با تعهد و مسئوليت متقابل.» (14) دکتر بهشتي ، درباره بهترين نوع رهبري معتقد است: «فرد يا گروه يعني آنهايي که در راس مخروط جامعه قرار دارند، بازگو کننده شعار و آرمان خود مردم باشند، يعني همان چيزي که امام خميني در اين انقلاب مکرر رويش تکيه کردند و همان چيزي که رمز پيروزي انقلاب است.»(15) به اعتقاد بهشتي ، در جامعه اسلامي نمي توان حتي رهبري را بر مردم تحميل کرد، بلکه مردم رهبري نظام اسلامي را آگاهانه و آزادانه برمي گزينند. مصداق اين ديدگاه را مي توان در انقلاب اسلامي ديد که مردم رهبري خود را آگاهانه و آزادانه انتخاب کردند و در شکل گيري و استمرار آن نقش موثر ايفا کردند.
    آيت الله بهشتي که خود عضو شوراي انقلاب بود، درباره رابطه اين شورا با مردم و رابطه مردم با حکومت مي گويد: «بين ملت و شوراي انقلاب، يک رابطه متقابل وجود دارد و من اصلا يک رابطه يک طرفه را نمي پسندم و مي گويم در هر جامعه اي که رهبري ، رابطه يک طرفه دارد، جامعه به رشد واقعي خودش نرسيده و بسيار عالي است که ما امامت عمومي را هم داشته باشيم، يعني کل ملت هم در امامت سهيم است.»
    به هر روي در انديشه سياسي بهشتي ، انسان سازنده خود و محيط پيرامون خويش است. انسان مي بايد آزادانه تصميم بگيرد و انتخاب کند و همواره رو به جلو حرکت نمايد. در اين ديدگاه، رابطه مردم با حکومت، رابطه اي متقابل و احترام آميز است. مردم هم در پيدايش، هم در تداوم و استمرار و هم در ثبات و هدايت حکومت نقش اساسي دارند. رهبري نظام سياسي به دست مردم برگزيده مي شود و همه کارگزاران و مديران نظام نيز بايد مورد رضايت مردم باشند. پشتياني و حمايت مردم از نظام در صورتي ميسر است که آنان احساس کنند در حکومت نقش دارند و مطمئن باشند که آرا و ديدگاه هايشان در نزد حاکمان محترم شمرده شده و تاثير عملي بر حکومت به جاي مي گذارد.
    کارايي و تداوم و نيز استمرار حکومت زماني امکان مي يابد که مورد حمايت مردم باشد. در غير اين صورت، بايد با زور و سرنيزه و وابستگي به بيگانگان به حيات خود ادامه دهد که در اين حال، از کارايي حکومت به نحو چشم گيري کاسته مي شود، زيرا مردم در مقابل حکومت احساس مسئوليت نمي کنند و در مسائل آن مشارکت نمي کنند. در انديشه بهشتي ، رابطه مردم با حکومت، دو طرفه و متقابل است. مردم مي توانند نوع حکومت و سرنوشت سياسي خويش را رقم بزنند و با آزادي تمام راي داده و در حکومت تاثيرگذار باشند.
    پي نوشت ها
    .1 سيد محمد حسيني بهشتي ، بررسي و تحليلي از جهاد، عدالت، ليبراليسم، امامت (مجموعه سخنراني ها)، تهران: ستاد برگزاري مراسم هفتم تير، بي تا، ص .11
    .2 اميررضا ستوده و حميدرضا سيد ناصري (گردآورنده)، رابطه دين و آزادي ، تهران: ذکر، چاپ اول، 1378، ص .87
    .4 جلال الدين فارسي ، فرهنگ واژه هاي انقلاب اسلامي ، تهران: بنياد فرهنگي امام رضا(ع)، چاپ اول، 1374، ص .57
    .5 محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت: موسسه الاوفاء، 1403 ق/ 1983 م، ج 71، ص 336، 338 و .339
    .6 بهشتي ، اسطوره اي بر جاودانه تاريخ، دفتر سوم، ص.1067
    .7 سخنراني هاي شهيد مظلوم آيت الله بهشتي ، تهران: سيدجمال، بي تا، ص .114
    .8 سيدمحمد حسين بهشتي ، بررسي و تحليلي از جهاد، عدالت، ليبراليسم، امامت، ص 14 و .15
    .9 صورت مشروح مذاکرات مجلس نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران: اداره کل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي ، چاپ اول، 1364، ج 1، ص .331
    .10 بهشتي ، سيد مظلوم امت، راست قامتان جاودانه تاريخ اسلام، دفتر دوم [تهران: ] واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي، 1361، ص .598
    .11 صورت مشروح مذاکرات مجلس نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 1، ص .400
    .12 او به تنهايي امت بود، راست قامتان جاوادنه تاريخ اسلام، دفتر نخست [تهران:] واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي، 1361، ص .395
    .13 سيد محمد حسين بهشتي ، مباني نظري قانون اساسي ، مجموعه سخنراني ها، تهران: بقعه، چاپ اول، 1377، ص .17
    .14 صورت مشروح مذاکرات مجلس نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 3، ص .1481
    .15 بهشتي ، اسطوره اي بر جاودانه تاريخ، دفتر سوم، ص .1036

شریف لک زایی، روزنامه رسالت، 6 تیر 1385

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید