امروزه واژه جامعه مدنى براى بسيارى آشنا است. اما اين كه چه نوع تلقى و تعريفى از آن در اذهان وجود دارد، بسيار متفاوت و بعضا ناهمگون است . ديدگاه پارهاى از طرح اين بحث همان تلقىاى است كه در غرب از آن رايج است . از اين رو در اين ديدگاه هيچ نوع تفاوتى ميان طرح اين بحث در ايران و ساير كشورها وجود ندارد و مراد و منظور هر دو يكى است . هيچ نوع قيدى هم نمىتوان بر آن زد و يا اين كه اساسا نبايد آن را قيد زد و براى آن شرط و شروط قائل شد . زيرا اين واژه با توجه به اين كه از فرهنگ ديگرى وارد شده است، داراى بار معنايى خاصى است كه نمىتوان بدون جدا ساختن آن بار معنايى، از آن، استفاده كرد . به نظر مىرسد عمدتا طيف سكولار و روشنفكر طرفدار غرب از جامعه مدنى با گستره معنايى ويژهاى كه در غرب كاربرد دارد حمايت مىكنند.
اما در تلقى ديگرى از جامعه مدنى، جامعه مدنى مدينةالنبى سخن گفته مىشود . در اين ديدگاه با توجه به بار معنايى ويژهاى كه در آن نهفته است، به نوعى آن را با عنصر دينى و اسلامى؛ يعنى مدينةالنبى مقيد مىكند و از بار معنايى آن كه از بسترها و شرايط تاريخى غربى برخاسته است، مىكاهد و آن را با جامعه اسلامى سازگار مىسازد: «جامعه مدنى غربى از حيث تاريخى و مبانى نظرى، منشعب از دولتشهرهاى يونانى و نظام سياسى روم است؛ در حالى كه جامعه مدنى مورد نظر ما از حيث تاريخى و مبانى نظرى، ريشه در "مدينةالنبى "دارد.» ( سيدمحمد خاتمى. اسلام، روحانيت و انقلاب اسلامى. با مقدمهاى از سيد محمدعلى ابطحى. چاپ نخست، تهران: طرح نو، 1379، ص 24 ).
در ادامه همين تلقى از جامعه مدنى مىخوانيم: «مدار و محور جامعه مدنى مورد نظر ما، فكر و فرهنگ اسلامى است، اما در آن از استبداد فردى و گروهى و حتى ديكتاتورى اكثريت و كوشش در جهت اضمحلال اقليت خبرى نيست . در اين جامعه، انسان از آن جهت كه انسان است، مكرم و معزز است و حقوق او محترم شمرده مىشود . شهروندان جامعه مدنى اسلامى صاحب حق تعيين سرنوشت خود و نظارت بر اداره امور و بازخواست از متصديان امر هستند. حكومت در اين جامعه خدمتگزار مردم است، نه ارباب آنان و در همه حال، در برابر مردمى كه خداوند آنان را بر سرنوشت خود حاكم كرده است، پاسخگو است.» (همان، ص 25).
در واقع اين ديدگاه مىكوشد تلقى خاصى از دانشواژههاى وارد شده بر فرهنگ ملى - اسلامى ارائه كند و به چالش فراروى سنت و مدرنيته پاسخ دهد . چالشى كه عمدتا فراروى نظام سیاسی و اساسا جامعه ديندار نيز وجود دارد.
ترديدى نيست كه جامعه مدنى محصول تفكرات مدرن غربى است اما هنگامى كه وارد جامعه اسلامى - ايرانى ما شده است، پارهاى در پى تبيين نسبت آن با فرهنگ ملى - اسلامى برآمدهاند . از اين رو قيدهايى بر آن زدهاند و طبيعى است كه اين دانش واژه را تنها با گستره معنايى مورد نظر خود مىپذيرند و نه به صورت آن چه در غرب رخ نموده است.
البته مىتوان از يك تلقى سوم نيز سخن گفت و آن اين كه اساسا اين مفهوم و مفاهيم مشابه به دليل اين كه اسلامى نيستند و جايى در فرهنگ دينى ندارند، بايد آنها را به كنارى نهاد. در واقع اين ديدگاه در برخورد با پديدهها و چالشهاى جديد، سادهترين گزينه يعنى انكار آن را برمىگزيند . طبيعى است كه اين تلقى نيز همانند تلقى نخست در يك راستا قرار مىگيرد. زيرا در هر دو به گونهاى مناسبات اين مفاهيم و پديدهها را به دليل بسترها و شرايط رشد تاريخى آن با دين ناسازگار مىدانند.
واژه جامعه مدنى ترجمه Civil Society است كه همانند بسيارى مفاهيم ديگر همچون آزادى، تلقىها و تعريفهاى مختلفى از آن شده است. جامعه مدنى واژه رايج در قرن هجدهم است كه بعد از معرفى و توضيح \"نظريه قرارداد اجتماعى\" وارد انديشه سياسى شد و دلالت بر وضعى از جامعه دارد كه در آن آدمى از حالت طبيعى (يعنى پيش از درآمدن در زير قدرت و حكومت و قانون) خارج شد و با دست كشيدن از آزادىهاى طبيعى و عمل آزادانه، به دولت و قانونگذارى گردن نهاد. هگل (1770 - 1831) فيلسوف آلمانى جامعه را به مدنى و سياسى تقسيم مىكرد و اولى را مركب از شهرها و گروههاى گوناگون با حرفههاى مختلف آنها مىدانست و از جامعه سياسى، دولت و دستگاه ادارى آن را در نظر داشت و آن را محصول تاثير متقابل اجزاى تشكيلدهنده جامعه مدنى مىپنداشت. تا پيش از مباحث هگل، جامعه مدنى معادل جامعه سياسى بود. اما به تدريجبا بحثهاى هگل آن بخش از جامعه كه از كنترل دولتبيرون بود به عنوان جامعه مدنى خوانده شد.
در تعريفى ديگر از جامعه مدنى مىخوانيم: «جامعه مدنى مجموعه تشكلهاى صنفى، اجتماعى و سياسى قانونمند و مستقل گروهها، اقشار و طبقات اجتماعى است كه از يك طرف تنظيمكننده خواستها و ديدگاههاى اعضاى خود بوده از طرف ديگر منعكسكننده اين خواستها و ديدگاهها به نظام سياسى و جامعه جهت مشاركت موثر در تصميمگيرىهاى اجتماعى و سياسى است.»
امروزه تعريف مذكور نشاندهنده مشخصه جامعه مدنى است. در واقع جامعه مدنى «حوزه روابط اجتماعى فارغ از دخالت مستقيم دولت و مركب از نهادهاى عمومى و گروهى است. جامعه مدنى عرصه قدرت اجتماعى است، در حالى كه دولت عرصه قدرت سياسى و آمرانه است.» در اين تعريف نيز دو حوزه مدنى و سياسى تصور شده است كه هر يك در عين تعامل با ديگرى به گونهاى مستقل از ديگرى و داراى گستره قدرت ويژهاى است. جامعه مدنى چون برخاسته از عرصه اجتماع است، از عرصه قدرت اجتماعى بهرهمند است و دولت، عرصه قدرت سياسى را در اختيار دارد و اين قدرت آمرانه است. جامعه مدنى در واقع به اين معنا است كه دولت، تنها تصميمگيرنده نباشد و عرصه اجتماعى كه همان نهادهاى برآمده از مردم و غيروابسته به دولت است نيز در امر تصميمسازى و تصميمگيرى مشاركت داشته باشند.
در يك جمع بندى كه از سوى پژوهشگران درباره جامعه مدنى به عمل آمده است، به سه مفهوم عمده جامعه مدنى در انديشه غربى در طول حيات آن اشاره شده است: يكم به عنوان وضعيتى كه پيش از تكوين دولت وجود داشته است. اين مفهوم اساس انديشه قرارداد اجتماعى به ويژه در تفكر جان لاك بوده است. در اين مفهوم جامعه مدنى پيش از پيدايش دولت وجود دارد و دولت محدوديتهايى بر فعاليت آن وضع مىكند. دوم به عنوان وضعيتى در مقابل دولت كه آن را مىتوان در انديشههاى ماركس و انگلس يافت كه جامعه مدنى را به عنوان عرصه مبارزات طبقاتى در مقابل دولت قرار مىدهد. سوم به عنوان وضعيتى كه پس از زوال دولت پديد مىآيد. اين مفهوم در انديشههاى آنارشيستى رايج بوده است كه جامعه مدنى را جانشين دولت در آينده تلقى و به نفى دولتحكم مىكردند. (حسين بشيريه، جامعه مدنى و توسعه سياسى در ايران معاصر: گفتارهايى در جامعهشناسى سياسى، چاپ نخست، تهران: موسسه نشر علوم نوين، 1378).
اما با وجود تلقىهاى سهگانه تاريخى فوق از جامعه مدنى امروزه مفهوم رايج جامعه مدنى به حوزه منازعات اجتماعى و فكرى و عوامل و كارگزاران اين منازعات يعنى طبقات اجتماعى، نيروهاى سياسى، جنبشهاى اجتماعى، نهادها، سازمانها، انجمنها و گروههاى سياسى و اجتماعى اشاره دارد. البته در خصوص احزاب سياسى و جايگاه آنها در جامعه مدنى اختلافنظر است. از يك ديدگاه احزاب سياسى بعضا در حوزه دولت قرار دارند و از سوى ديگر پارهاى ديدگاهها و تلقىها آن را در حوزه جامعه مدنى به شمار مىآورد.
پارهاى صاحبنظران براى تعريف و توضيح جامعه مدنى به مولفههاى ديگرى اشاره كردهاند از جمله در يك ديدگاه، جامعه مدنى در برابر جامعه بدوى فرض شده است. از اين منظر، جامعه بدوى جامعهاى است كه آدمى در آن خودسر است؛ يا اين كه انسان در آن به نحو طبيعى زندگى مىكند و يا اين كه جامعهاى است كه آدميان در آن به نحو وحشى زندگى مىكنند و نامتمدن هستند. در مقابل، در جامعه مدنى، انسانها متمدناند و از حالت طبيعى به حالت مصنوعى درمىآيند و ازحالت خودسرى به نظم ميل پيدا مىكنند و مطيع و متادب به آداب و مضبوط به ضوابط معيشتى مىگردند . (عبدالكريم سروش، \"دين و جامعه مدنى\"، در جامعه مدنى و ايران امروز، چاپ نخست، تهران: 1377، ص 106 – 140.)
در يك مورد ديگر نيز جامعه مدنى در مقابل جامعه تودهوار فرض شده است و از اين رو اوصاف و مشخصاتى براى هر يك برشمرده شده است. از جمله ويژگىهاى جامعه مدنى عبارتند از: فرديت و محفوظ ماندن هويت فردى، تاسيس مدينه با عضويت افراد، خردورزى و تعقل، تكثر، رقابت، اصالت قانون و قانونگرايى در دايره قرارداد اجتماعى، مشاركت شهروندان، رعايتحقوق و آزادىهاى شهروندان، مساوات در برابر قانون، كارگزارى دولت و نه كارفرمايى دولت. اين ويژگىها از جمله ذاتيات جامعه مدنى به شمار مىرود . (محسن كديور، دغدغههاى حكومت دينى، چاپ نخست، تهران: نشر نى، 1379، ص 258 – 263) در مقابل، جامعه تودهوار قرار دارد كه از مشخصاتى برخوردار است كه خلاف ويژگىهاى پيش گفته درباره جامعه مدنى است . در واقع در جامعه تودهوار در اين ديدگاه هيچ نهاد مستقلى از دولت وجود ندارد.
با توجه به آن چه آمد در يك جمعبندى مىتوان گفت كه جامعه مدنى به آن بخش از جامعه تلقى مىشود كه خارج از عرصه دولت و حوزه مستقل با كار ويژههاى متفاوت است. البته اين استقلال به معناى اين نيست كه جامعه مدنى مقيد به قوانين و مقررات نيست، بلكه مراد اين است كه درون نظام سياسى، عرصهاى وجود دارد كه در آن مىتوان به فعاليت پرداخت و اهداف خاصى را دنبال نمود. از اين رو مىتوان به پارهاى شاخصهاى جامعه مدنى اشاره كرد از قبيل: گردن نهادن به قانون و احترام به حقوق ديگران، استقلال نهادها و انجمنها از دولت، وجود آزادىهاى مشروع و اساسى در سطح جامعه و به ويژه آزادى بيان، قلم و مطبوعات، مشاركت و رقابت در تصميمگيرى و تصميمسازى در سطح جامعه و ... .
با توجه به مشخصه اصلى جامعه مدنى كه همانا جامعهاى استبه دور از عرصه جامعه سياسى، به نظر مىرسد "جامعه اسلامى" در برابر "جامعه مدنى" قرار نمىگيرد. اما اين پرسش امكان طرح دارد كه نسبت جامعه مدنى با انديشههاى اسلامى چيست؟
شریف لک زایی