این روزها، لبنان، بی رحمانه، آماج گلوله قرار گرفته است. گلوله هایی که کوچک و بزرگ و پیر و جوان و زن و مرد نمی شناسد و اهدایی دولت های مدعی دفاع از حقوق بشر است. و اکنون بی رحمانه لبنان در زیر گلوله ها می گرید و کسی را یارای کمک نیست.
اما حزب الله که به واقع فرزندان امام موسی صدر هستند در این چند روز آغاز نبرد به خوبی ایستادگی کرده و توانسته اند دشمن را در دست یابی به اهداف از پیش طراحی شده اش سخت ناامید کنند. شاید هم از آغاز چنین مقاومتی را پیش بینی نمی کردند.
فرزندان امام موسی صدر این روزها باید در تنهایی با دشمن متجاوز مقابله کنند. از این رو رسالتی تاریخی را بر دوش احساس می کند. حزب الله آزمون خود را از آموخته های امام خود پس می دهد. در سهایی که امام موسی صدر در آخرین روزهای بیست و هفت سال پیش برای آنان به یادگار گذاشت. امامی که بیست و هشت سال پیش توسط دشمنان مقاومت ربوده شد و هنوز خبر روشنی از وی در دست نیست.
برای حمایت از مردم لبنان و درخواست پایان جنگ اینجا را کلیک فرمایید.
مرور سخنان آن مرد بزرگ در این روزها می تواند رموز پیروزی را بار دیگر نمایان سازد. امام صدر همواره در اندیشه لبنان و خطرات پیشاروی لبنان و در اندیشه حل مشکلات لبنان بود. سخنان زیر گویای اندیشه او است:
امام موسى صدر در ادامه بحثهايشان درباره لبنان، شب گذشته، در هتل كارلتون، بحث ارزشمندى تحت عنوان «آيا از آينده لبنان نگرانيم؟ چرا؟» ايراد كرد. شمارى از اديبان و انديشمندان و سياستمداران و روزنامه نگاران و نيز جمع كثيرى از جوانان، كه در سايه بلاغت، صدق و صراحت امام موسى صدر به حقيقت دست يافته اند، به اين سخنرانى گوش دادند. ايشان سخنرانى خود را با اين عبارت آغاز كرد كه ما هر قدر در علل و عوامل اين نگرانى با هم اختلاف نظر داشته باشيم، در ريشه با هم اختلافى نداريم. يعنى همه ما درباره لبنان احساس نگرانى مى كنيم. وى گفت: «ميان نگرانى و انتظار وقوع مشكلات فرق است. نگرانى احساسى است كه علاجى ندارد يا درمان آن بالاتر از سطح امكانات ماست.» سپس وى پاسخ داد كه چرا اين مشكلات بالاتر از امكانات و قوه انديشه و قدرت محدود ماست و اضافه كرد كسى كه خيال سرنوشتى روشن و تأمين كرامت بدون فداكارى و تحمل دشواريها و سختيها را در سر مى پروراند، مطمئناً اشتباه مى كند. خطرهايى كه لبنان را تهديد مى كنند، كدامند؟ نگرانى در كجاست؟ آيا خطرْ همان وجود حكومت نژادپرست و تجاوزگر اسرائيل است؟ يا اين قسمتى از خطر است؟ آيا اين خطر در استعمار است؟ اين نيز مى تواند قسمتى از خطر باشد. آيا اين خطر در كمونيسم است كه در روح و جان طبقات تحصيل كرده و طبقات محروم نفوذ كرده و آن را متوجه يك جنگ داخلى مى كند؟ فريبندگى كمونيسم قسمتى از همان خطر است. اين همه را مى توان مشكلات دانست، ولى نمىتوان آنها را خطرهايى قلمداد كرد كه ما از آن به نگرانى تعبير مى كنيم.
حقيقتِ امت يا جامعه در اين تعريف كه بگوييم مجموع هاى از افراد يا كميت منفعلى از بشر است، خلاصه نمى شود. ميان شَعْب (امت )و ناس (مردم) تفاوت است. شعب يعنى وجود وحدت و وجود فكر و رسالتى واحد كه بر دوش مردم قرار دارد و موارد اختلاف را در كورهاى مى گدازد و ذوب مى كند و همه را تبديل به وجودى منسجم و يگانه مى كند. اين مفهوم شعب يا امت است. اسرائيل و استعمار با يك امت چه مى توانند بكنند؟ آنان را آواره كنند يا بكشند؟
اينگونه تجاوزها تا وقتى كه حتى يك نفر از امتى وجود دارد و به وحدتى كه شكل دهنده شَعب است ايمان دارد، هيچ آسيبى نمى رساند.
ايشان سخنرانى خود را با اين عبارت به پايان رساند: «من از رسيدن به بنبست هشدار مى دهم. ما نسبت به آينده لبنان سخت نگرانيم.»
به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "، صفحه 361 تا 363، ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی
شریف لک زایی ، جمعه سی ام تیر 1385ساعت 22:42.