جدیدترین مطالب

فرضيه چهارم علاوه بر اين كه متغيرهاي فرضيه سوم را تا حدي مي پذيرد؛ معتقد است كه هدف اصلي از تشكيل شوراي همكاري خليج فارس ايجاد يك انسجام و تشكل واحد در كشورهاي ضعيف و پاره پاره ي حوزه خليج فارس بود. اين تشكل واحد به آنان امكان مي داد كه در تصميم گيري هاي خود از يك انسجام دروني برخوردار باشند و به مثابه يك صف واحد در مقابل تهديدها و تهاجمات عمل نمايند. بنابراين ايجاد انسجام و تمركز در تصميم گيري هدف اصلي بوده است.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شریف لک زایی

شوراي همكاري خليج فارس در سال 1981 پس از جلسات متعدد شش كشور حوزه ي خليج فارس رسما تشكيل شد. شش كشور عضو عبارتند از: 1ـ عربستان؛ 2ـ كويت؛ 3ـ قطر؛ 4ـ امارات؛ 5 ـ عمان؛ 6ـ بحرين. تشكيل اين شورا در شرايطي اتفاق افتاد كه دو سال از پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران مي گذشت. اين مسأله همزمان با خلأ قدرت ناشي از سقوط رژيم شاه كه به عنوان ژاندارم منطقه عمل مي كرد و نيز اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي سابق و بروز جنگ بين ايران و عراق هم چنين همكاري امريكا و بلوك غرب با اعراب بود. بنابراين در تشكيل شورا نمي توان متغيرهاي ياد شده را ناديده گرفت.

اما جاي اين پرسش باقي است كه ـ به طور دقيق ـ چه عناصري در تشكيل شوراي همكاري خليج فارس مؤثر بوده اند و آيا هدف شورا آن گونه كه اعلام شده، اقتصادي است و يا انگيزه هاي امنيتي و متغيرهاي ديگري نيز در آن دخيل بوده اند؟ هدف اين نوشته پاسخ به اين پرسش است كه شوراي همكاري خليج فارس چرا و در چه شرايطي تشكيل شد و اين شورا چه مقدار از انقلاب اسلامي ايران متأثر بوده است؟ فرضيه هاي مختلفي براي پاسخ به پرسش فوق مطرح شده است كه در ذيل به نقد و بررسي هر يك پرداخته خواهد شد. البته گفتني است كه به رابطه ي ايران با اين شورا نيز توجه خواهد شد.

فرضيه هاي مطرح جهت تشكيل شوراي همكاري خليج فارس

نخستين فرضيه اين است كه تأسيس شوراي همكاري خليج فارس، محصول طبيعي تلاش هاي شش كشور عضو شورا است و هدف آن وحدت در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. اين فرضيه با توجه به عملكرد شورا نسبت به جنگ ايران و عراق و نيز جايگاه خاص شورا در استراتژي هاي دفاعي ـ امنيتي غرب از ضعف آشكاري برخوردار است، اما اكنون سؤال اين است كه اگر شورا يك فرايند طبيعي را براي پيدايش طي كرده است، تا كنون چه خلأيي را در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي پر كرده است. روشن است كه در زمينه ي اقتصادي، همه ي كشورهاي عضو متكي به درآمدهاي نفتي هستند كه به خارج صادر مي شود. بنابراين زمينه ي ديگري براي همكاري اقتصادي باقي نمي ماند. در زمينه هاي سياسي و فرهنگي نيز هر يك ساختار مخصوص به خود را دارد و از قوّت و ضعف خاصي برخوردار است.

دومين فرضيه معتقد است كه شوراي همكاري خليج فارس به خاطر يك نياز برخاسته از منافع مشترك شكل گرفت. اين نيازمندي، ضعف امنيتي و سياسي اعضاي شورا بود كه اقتضا مي كرد به خاطر حفظ منافع خود، دور هم گرد آيند و شورايي متشكل و واحد را تأسيس نمايند. در واقع در فكر تشكيل «ايالات متحده ي خليج فارس» بوده اند. و به عبارتي تأسيس شورا برآيند طبيعي تلاش هاي دسته جمعي كشورهاي عضو، جهت حفظ، برقراري و تداوم امنيت بود. بنابراين شاخص اصلي اين فرضيه، امنيت و مسايل سياسي مرتبط با امنيت است. در بررسي اين فرضيه مي توان گفت: درست است كه اعضاي شورا از لحاظ نظامي، سياسي و امنيتي توسعه نيافته و كشورهايي ضعيف و عقب مانده هستند، اما آيا تشكيل شورا توانسته است اين ضعف و عقب افتادگي آشكار را جبران و برطرف كند؟ به نظر مي رسد تصرف چند ساعته ي كويت از سوي عراق براي بطلان و نقض اين فرضيه كافي باشد. گذشته از اين مسأله، كشورهاي عضو، اختلافات مرزي تاريخي با يكديگر دارند كه هنوز نتوانسته اند به حل آن ها مبادرت ورزند. بنابراين نمي توان به تنهايي اين فرضيه را كامل دانست.

در فرضيه اي ديگر، برخي بر اين باورند كه شكل گيري شوراي همكاري خليج فارس كه دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به وجود آمد، در واقع به خاطر شرايط خاصي بود كه در آن مقطع بر منطقه حاكم شد. بنابراين مي توان گفت كه خلأ قدرت ناشي از فقدان رژيم شاه، اشغال افغانستان توسط ارتش شوروي و شكستن سياست سدّ نفوذ امريكا، بروز جنگ بين ايران و عراق، همكاري گسترده ي امريكا و بلوك غرب با اعراب، خروج ايران از پيمان دفاعي ـ امنيتي سنتو و موارد ديگري از اين قبيل باعث تأسيس شوراي همكاري خليج فارس گرديد. بنابراين به نظر طرفداران اين فرضيه متغيرهاي فراواني در شكل گيري شورا مؤثر و دخيل بوده اند. به هر حال اين فرضيه اصل را بر اين مي گذارد كه تشكيل شوراي همكاري خليج فارس، برآيند طبيعي تلاش هاي دسته جمعي كشورهاي منطقه جهت حفظ امنيت نيست، بلكه نتيجه ي فعل و انفعالات و تحولات سال 1979 و بعد از آن و به ويژه پيروزي انقلاب اسلامي است.

فرضيه ي چهارم علاوه بر اين كه متغيرهاي فرضيه ي سوم را تا حدي مي پذيرد؛ معتقد است كه هدف اصلي از تشكيل شوراي همكاري خليج فارس ايجاد يك انسجام و تشكل واحد در كشورهاي ضعيف و پاره پاره ي حوزه ي خليج فارس بود. اين تشكل واحد به آنان امكان مي داد كه در تصميم گيري هاي خود از يك انسجام دروني برخوردار باشند و به مثابه ي يك صف واحد در مقابل تهديدها و تهاجمات عمل نمايند. بنابراين ايجاد انسجام و تمركز در تصميم گيري هدف اصلي بوده است. اين تمركز و انسجامِ در تصميم گيري در راستاي اهداف ديگري است كه عبارتند از: تحكيم همكاري هاي دفاعي ـ امنيتي شش كشور، جلوگيري از شكست عراق در جنگ عليه ايران و دفاع از منافع جهان غرب در منطقه و... .

بنابراين ترس از هجوم و حمله اي كه امكان داشت به كشورهاي عضو شورا صورت بگيرد، و نيز تهديدهاي امنيتي؛ نظير بروز انقلاب اسلامي در ايران و صدور ايده هاي انقلابي به خارج و به ويژه به كشورهاي همسايه ي عضو شورا ـ كه اتفاقا از پتانسيل پذيرش اين ايده ها نيز برخوردار بودند ـ اشغال افغانستان توسط ارتش اتحاد جماهير شوروي سابق و گسترش آن در منطقه و در نهايت جنگ ايران و عراق، از جمله دلايلي است كه يك تمركز و انسجام در تصميم گيري در ميان اين كشورهاي ضعيف و عقب مانده را ايجاب مي كرد.

البته در تشكيل شوراي همكاري خليج نمي توان مشتركات اين كشورها را ناديده انگاشت. اين مشتركات عبارتند از: زبان، مذهب، ساختارهاي اجتماعي، نظام هاي حكومتي و شرايط جغرافيايي. نكته ي مهم اين است كه شورا در غياب دو كشور مهم منطقه؛ يعني ايران و عراق به وجود آمد و اين مسأله به خاطر اين است كه دو كشور مذكور ازجمله كشورهاي مهم و قدرتمند در منطقه هستند و كشورهاي عضو شورا به طور سنتي از اين دو كشور بزرگ و قدرتمند وحشت و هراس داشته و دارند و پيروزي هريك از طرفين در جنگ، موجب برهم زدن موازنه ي قوا در منطقه و بدست گرفتن ژاندارمي منطقه مي شد. گرچه حس ناسيونالسيتي اين كشورها، آنان را واداشت كه در هنگام جنگ ايران و عراق به كمك عراق بشتابند، اما در كل خواستار تضعيف هردو كشور به ويژه ايران، يعني همسايه ي قدرتمند سواحل شمالي خود بودند.

نكته ي مهم ديگر درباره ي شكل گيري شورا، نقش امريكا است. از آن جا كه سقوط شاه در سال 1357 معادلات و دكترين هاي امريكا در منطقه را برهم زد و ضربه ي سختي بر منافع امريكا وارد آورد، اين كشور درصدد برآمد تا كشورهاي منطقه را دور هم گردآورد و يك انسجام در ميان آن ها به وجود آورد. با بروز انقلاب اسلامي، ايران از پيمان دفاعي ـ امنيتي سنتو خارج شد و به جنبش عدم تعهد پيوست. هم چنين ايران ديگر ژاندارمي خليج فارس را عهده دار نبود و اين امر به سياست سدّ نفوذ امريكا خلل وارد مي آورد. لغو قراردادهاي تسليحاتي ايران با امريكا و خروج مستشاران نظامي و غيرنظامي امريكا از ايران را نيز بايد به اين مجموعه اضافه كرد.

محور اصلي شوراي همكاري، عربستان سعودي بود. چراكه با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط شاه، عربستان به علت موقعيت برتر نسبت به ساير كشورها، عامل مهمي در تأمين امنيت در منطقه بود. از سويي عربستان تنها كشوري بود كه مي توانست خلأ سياسي ناشي از سقوط شاه را برطرف كند. لذا به شدت مورد حمايت غرب قرار گرفت و ساير كشورهاي حوزه ي خليج فارس نيز بر گرد عربستان جمع شدند و در راستاي اهداف مورد نظر غرب حركت كردند.

شوراي همكاري در 25 مه 1981 رسما تأسيس شد و مهم ترين بند منشور، ماده ي چهار آن است كه هدف نهايي شش كشور را نيل به وحدت و سربرآوردن اتحاديه اي از درون شوراي همكاري عنوان مي كند. عالي ترين مرجع شورا، شوراي عالي است كه از سران شش كشور تشكيل يافته است. در صورت لزوم، شوراي عالي مي تواند به عنوان مرجع حل اختلاف ميان اعضا عمل نمايد. بعد از شوراي عالي، شوراي وزيران قرار دارد كه گروه كاري شورا محسوب مي شود و متشكل از وزيران خارجه ي شش كشور عضو است. مقر دبيرخانه ي شورا در «رياض» قرار دارد.

برخي معتقدند كه شورا در مسير اوليه ي خود بيشتر در امور اقتصادي و اجتماعي فعاليت نموده و اين مسأله به دو دليل بوده است: 1. اقدام در جهت هماهنگي اقتصادي و اجتماعي نسبت به هماهنگي امنيتي و دفاعي ساده تر؛ 2. اين امر مي توانست تا مدتي بر حساسيت برانگيز بودن شورا سرپوش بگذارد.

استراتژي هاي شوراي همكاري خليج فارس در ضديت ايران و عراق

1. تقويت سياسي و اقتصادي عراق جهت جلوگيري از نفوذ هرچه بيشتر ايران؛

2. كمك هاي بلاعوض كه در حدود 35 تا 45 ميليارد دلار تخمين زده شده است؛

3. انتقال اطلاعات؛

4. تبديل بنادر برخي كشورهاي عضو شورا به مراكز عمده ي ترابري دريايي براي عراق؛

5. كمك هاي لجستيكي و تداركات؛

6. اعلام حمايت اعضاي شورا از عراق، توسط اعلاميه هاي صادره از سوي اجلاس وزيران خارجه ي شورا؛

7. حمايت هاي تبليغاتي توسط رسانه هاي گروهي كشورهاي عضو شورا.

البته شوراي همكاري خليج فارس استراتژي ثابتي را در قبال ايران اتخاذ نكرده است. شورا به رغم اين كه از عراق حمايت مي كرد، اما خواستار ادامه ي جنگ تا زماني بود كه به ساير كشورهاي همسايه سرايت نكند. هم چنين شورا تا قبل از فتح خرمشهر به شدت پشتيبان عراق بود، اما بعد از آن در مواضع شورا تغيير محسوسي ايجاد شد و ارتباط مستقيمي با ايران برقرار نمود. در نتيجه ي اين وضعيت گفته مي شود كه كمك هاي شورا به عراق كاهش يافته است. البته با توجه به شرايط به وجودآمده مصالح و منافع برخي كشورهاي عضو؛ مانند امارات و عمان، نزديكي به ايران را ايجاب مي كرد. البته با تصرّف بخش هايي از خاك عراق توسط ايران، شورا احساس خطر بيشتري نمود و كمك هاي خود را به عراق افزايش داد و حتي سعي در كشاندن قدرت هاي بزرگ به منطقه را داشت.

عوامل تيرگي روابط ميان ايران و عرب ها

1. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ايران به دخالت در كشورهاي حوزه ي خليج فارس متهم شد؛

2. جنگ تحميلي باعث حمايت عرب ها از عراق گرديد؛

3. با شروع جنگ خليج فارس و حضور ناوگان هاي خارجي روابط هم چنان تيره بود؛

4. اختلاف ايران و امارات بر سر جزاير سه گانه ي ايراني.

دوره ي كنوني از جمله سياست هاي موفق جناب آقاي خاتمي است كه در قالب سياست تنش زدايي، روابط ايران با كشورهاي حوزه ي خليج فارس روبه بهبود گذاشته است. از جمله دلايل نزديكي ايران و عرب ها مي توان به عواملي نظير: موفق نبودن طرح صلح خاورميانه، سقوط شديد بهاي نفت، بهبود روابط ايران با غرب و گسترش روابط شوراي همكاري و كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز اشاره كرد.

* یادداشت فوق از نوشته های قدیمی شریف لک زایی است که اکنون به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی و برای نخستین بار در اینجا منتشر می شود.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید