مهمترین نکتهای که بایستی یادآور شد این است که مُلک سلیمان نبی، نامی فاقد مسمی است؛ زیرا فیلم نشان نمیدهد ایشان چگونه حکومتداری میکند. به جز چند صحنه مهرورزی با مردم و کودکان و جمعآوری محصول، باقی قضایا به حملات اجنه شیطانی به ملک سلیمان و مقابله با آنها باز میگردد و تماشاچی بیش از هر چیز شاهد صحنههای وحشت و خشونت حمله اجنه به مردم در شهرهای مختلف است که اینها مربوط به موارد استثنایی یک مُلک است و موضوعات روزمره یک حکومت را شامل نمیشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشاره
بعد از مدتی که از اکران فیلم ملک سلیمان نبی میگذشت توفیقی دست داد تا فیلم ملک سلیمان نبی را در سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به تماشا بنشینم. پس از پایان نمایش فیلم تعدادی از عوامل و دست اندرکاران ساخت فیلم به برخی پرسشهای حضار پاشخ گفتند. این گونه بود که تمامی هیاهوها درباره این فیلم و تبلیغات گسترده درباره آن را به تجربه نشستم. این تبلیغات البته در بسیاری از موارد صحت داشت و اولین باری بود که برخی از تبلیغات البته درباره یک فیلم سینمایی آن هم از نوع دینی دروغ از آب در نیامد!
فیلم ملک سلیمان نبی فیلم خوشساخت و خوشفرمی به نظر میآید. بازیگران توانمندی دارد که به زعم من برخی از آنان به خوبی از پس بازیگری برآمدهاند. کیفیت صدای آن اگر سالن مجهز به ابزارهای لازم باشد تماشاگر را همراه با وحشت با حس و حال واقعی همراه با فیلم با خود میبرد. من اما تخصصی درباره مسائل فنی فیلم ندارم و برآنم در حوزه علایق خودم نکاتی را درباره این فیلم نسبتاً ارزشمند یادآوری کنم. این نکات را در دو بخش نکات مثبت فیلم و برخی ملاحظات یادآور خواهم شد.
ابعاد مثبت
نخستین نکته این است که سلیمان نبی در حکومتداری خویش، بسیار مردمی است و جانب مردم را به خوبی رعایت میکند. حتی در بخشهای اصلی فیلم که دائم به جنگ و گریز و درگیری با دشنمان و مخالفان همراه است تمامی تلاشها از آن رو است که بتواند مردم را از خطر مهلکی که در آن گرفتار خواهند شد رهایی بخشد. وی حتی در این راه همسر و فرزند قریب المولد خویش را یکجا از دست میدهد. محبت و مهرورزی سلیمان نبی با مردم و به ویژه با کودکان در فیلم به گونه برجستهای و از همان آغاز فیلم نمود یافته و نشانه یک حکومت مطلوب دینی است. درواقع اگر دین را محبت و مهرورزی به شمار آوریم، مشی مهرورزانه سلیمان در بخشهایی از فیلم به خوبی برجسته شده است. ضمن این که توجه وی به خانواده و به ویژه مادر و همسر نیز بسیار قابل توجه است. اگرچه مانند مجموعههای داود میرباقری البته نقش زن در فیلم پررنگ نیست. کار کردن سلیمان در کنار سایر مردم و همراهی با آنان یکی از مهمترین ویژگیهایی است که نشان میدهد حاکم دینی همراه و در کنار مردم است و باید باشد. حاکم دینی و کارگزاران منسوب و منصوب به دین در کار و تلاش از سایر مردم متمایز نیستند و برای گذران زندگی همپای سایر مردم به کار و تلاش میپردازند.
عدم تحمیل دیدگاه خود به مخالفان سیاسی از دیگر نکاتی است که میتوان بر محسّنات فیلم افزود. سلیمان در گفتگویی بیپیرایه و بیتشریفات که با سران قبایل و علمای بلاد دارد و خطر قریب الوقوع مهمی را که برای مملکت رخ خواهد نمود مطرح میکند اما این گفتگو به سرانجامی نمیرسد و مخالفان با پرخاش به وی و متهم ساختن او با دیدگاهش به مخالفت میپردازند و از او برای ادعایش سند میخواهند. در این میان، سلیمان هرگز درصدد برنمیآید که نظرش را بر رؤسای قبایل و علما تحمیل نماید و یا حتی آنان را به سبب مخالفت، تهدید کند و یا مجازات نماید. گو این که در قامت یک پیامبر ظاهر شده و نقش پیامبرانه خویش را ایفا کرده و تنها به ابلاغ پیامی الهی بسنده میکند و حتی حاضر نمیشود که به مخالفتهای آنان پاسخ دهد که البته این مسأله جای بحث دارد. این مسأله و آزادی مردم در ملک سلیمان را در تجارت و داد و ستد آزادانه مردم هم میتوان مشاهده کرد. به ویژه آنجا که برخی بر رباخواری تأکید کرده و حتی آن را به دین هم نسبت میدهند و البته از رباخواری دفاع محکمی هم به عمل میآورند. تا آنجا که یکی از مدافعان رباخواری به صراحت میگوید: «ربا، نمک معاملات است»! با این وصف کارگزاران سلیمان اگرچه آنها را از این عمل نهی میکنند اما در عمل، درست یا نادرست، متعرض آنها نمیشوند.
شاید فراتر از همه حسنهایی که ملک سلیمان دارا است تأکید فیلم بر این نکته اساسی است که دشمن هر مُلکی، داخلی است و نه خارجی. درواقع فیلم به خوبی نشان میدهد که غالب ناکامیها به سبب تفرقه، دو دستگی و گسیختگی داخلی است که دامنگیر حکومتها میشود. در اینجا البته این تفرقه در قالب گناه و ظلم به یکدیگر در جامعه و به ویژه رشد و گسترش برخی از گناهان مانند رباخواری ترسیم شده است که میتواند جامعهای را از پای دربیاورد. با این تأکید که در فیلم مستتر است، نگارنده به یاد دیدگاه امام موسی صدر میافتد که در نظرش مهمترین دشمن یک جامعه همانا تفرقه، پراکندگی و گسستگی داخلی است که میتواند مسیر مطلوب یک جامعه را تغییر دهد و انسانها را با یکدیگر دشمن سازد و قوه مساعدت و تعاون برای رشد و توسعه را از یک ملت سلب نماید. در نتیجه این مسأله ظرفیتهای اعضای جامعه به جای این که صرف رشد و توسعه و تعالی فردی و اجتماعی شود در راه تخریب یکدیگر مصرف میشود. درواقع ملک سلیمان نبی به خوبی نشان میدهد که چگونه جامعه دچار تغییر و تحول میشود. این در حالی است که حاکم در قامت پیامبری به مملکتداری میپردازد ولی این باعث نمیشود که جامعه از کاستی و نقصان در امان باشد. درواقع همه چیز به اراده آزاد انسانها بازمیگردد. اگر انسانها طالب خیر و خوبی باشند جامعه به همان سمت خواهد رفت و اگر رفتارهای شرارت آمیز در جامعه رونق گیرد جامعه رو به انحطاط و سقوط میرود. هیچ امر جبری بر جامعه و انسان حاکم نیست تا انسان و جامعه به صورت اجباری به سمتی سوق یابند که انسان ها در آن هیچ گونه آزادی و اختیاری ندارند.
برخی ملاحظات
در کنار همه حسنهایی که این فیلم دارد و به برخی از آنها اشاره شد، اما میتوان خردههایی بر آن وارد کرد. از جمله این که نزدیکترین یاران سلیمان همانا نزدیکان نسبی وی هستند. عمده کسانی که از وی حمایت به عمل میآورند برادران وی هستند و تقریباً غالب مأموریتها به آنان و چند نفر از نزدیکان محول میشود. اگرچه میتوان گفت این به سبب پیروی تام و تمام آنان از سلیمان نبی است اما این دلیل نمیشود که همه مناصب در اختیار آنان باشد. به ویژه این که مخالفان، مسأله را قومی و قبیلهای برشمرده و بر آناند که با بهانههای واهی سلیمان را از تخت پادشاهی به زیر کشند. جالب این که سلیمان خود در گفتگویی با سرکرده مخالفان که در سِلک علما است بر این مطلب تأکید میکند که آل داود در فکر هدایت آنان است اما مخالفان در فکر نابودی آل داود. به هر حال اگر هم فرض مسؤولیت گرفتن آنان بر شایستگی و همراهی آنان با سلیمان نبی است اما انحصار آنان در همین تعداد قدری تأمل برانگیز است. جالب این که وقتی سلیمان به الهام در مییابد برای همسرش واقعهای رخ داده است بر آن است تا با یارانش به اورشلیم بازگردد که درایت برادر وی منجر به این میشود که سلیمان تنها به همراه چند تن به اورشلیم بازگردد! و مابقی نیروها به مأموریت خویش برای از بین بردن اجنه شیاطین ادامه دهند. ضمن این که تعداد اندک نیروهای در رکاب سلیمان نیز جای تعجب و پرسش دارد.
متأسفانه گفتگوهای بازیگران از نثری فاخر بیبهره است. این مسأله به رغم نظر کارگردان و نویسنده فیلمنامه است مبنی بر این که فیلمنامه 39 بار بازنویسی شده است. با این حال اگرچه فیلمنامه بارها و بارها بازنویسی شده و ظاهراً از مشورت و نظرات کارشناسانه بسیاری بهره برده است اما به زعم نگارنده نتوانسته است دیالوگهای فاخری را ترتیب دهد. ضمن این که به کارگیری برخی از واژگان، امروزی است. در فیلم چند بار از واژه کشور توسط سلیمان استفاده میشود که میتوانست و میبایست از واژه مملکت و یا وازههای دیگر کهن بهره ببرد. افزون بر این گفتگوهای سلیمان با برخی از مخالفان، در عین این که مخالفان از آزادی کامل در ابراز نظر برخوردارند، اما وی پاسخی در مقابل آنان ندارد و در صدد قانع کردن و پاسخ داده به آنان نیست! ظاهراً حذف نیمی از متن فیلمنامه به تصریح کارگردان تا حدی به دیالوگها ضربه زده است. ضمن این که روشن نیست موارد حذف شده چرا و چگونه حذف شدهاند و آیا واقعاً آن گونه که کارگردان مدعی است صحنههای تصویری توانسته است این موارد را جبران نماید؟ همین مسأله موجب شده است در برخی موارد به دلیل کشدار شدن صحنههای تصویری فاقد وجود دیالوگ، برای تماشاگر فیلم تا حدی خستهکننده میشود و شاهد هنرنمایی موسیقی برای همراه کردن بیننده با فیلم و جبران ضعفهای پنهان و آشکار شود.
مهمترین نکتهای که بایستی یادآور شد این است که مُلک سلیمان نبی، نامی فاقد مسمی است؛ زیرا فیلم نشان نمیدهد ایشان چگونه حکومتداری میکند. به جز چند صحنه مهرورزی با مردم و کودکان و جمعآوری محصول، باقی قضایا به حملات اجنه شیطانی به ملک سلیمان و مقابله با آنها باز میگردد و تماشاچی بیش از هر چیز شاهد صحنههای وحشت و خشونت حمله اجنه به مردم در شهرهای مختلف است که اینها مربوط به موارد استثنایی یک مُلک است و موضوعات روزمره یک حکومت را شامل نمیشود. جالب این که حتی در صحنهای که یکی از شهروندان به تظلم و دادخواهی آمده و از حیف و میل کردن مزرعه وی توسط چهارپایان همسایه به نزد سلیمان شکایت آورده است به منازعه آنان رسیدگی نمیشود و دلیل آن این گونه عنوان میشود که «اکنون کارهای مهمتری در پیش داریم؛ بروید و مصالحه کنید»!
نکته دیگری که باید به مباحث گذشته افزود این است که ابعاد معنوی چنین حکومتی در ملک سلیمان نبی کمتر برجسته شده است. طبیعتاً حکومتی که پیامبری بر آن حکمرانی میکند بایستی با سایر حکومتهای رایج متفاوت باشد اما در ملک سلیمان به این مسأله توجه کافی نشده است. میتوان گفت ابعاد معنوی آن تنها مهرورزی سلیمان با مردم و کودکان و خانواده و برخی ادعیه قابل توجه است اما بیش از این چیز دندانگیری مشاهده نمیشود که چنین حکومتی را از سایر حکومتها متمایز سازد. شاید بتوان گفت مجموعه یوسف پیامبر به رغم این که از ابزارهای بهروز برای ساخت آن بهره گرفته نشده است اما در نشان دادن چنین ابعادی بسیار موفقتر از ملک سلیمان نبی است.
فارغ از همه اینها، مُلک سلیمان ملکی زمینی نیست؛ زیرا توانایی و قدرتی به سلیمان داده شده است که هر بنی بشری تا کنون فاقد آنها بوده و از این رو چنین ملکی نمیتواند الگویی برای بهرهبرداری بشر باشد. بهرهبرداری مداوم سلیمان از قدرتهای ماورایی به گونهای است که فقدان ابعاد بشری را در چنین مُلکی برجسته میسازد. ضمن این که بایستی توجه داشت که با همین تواناییهای ماورایی سلیمان، مخالفان در فقدان حضور او در مقرّ حکومتش در اورشلیم، در پی شورش برمیآیند و تا مرز براندازی حکومت سلیمان هم پیش میروند. میتوان گفت فیلم در برزخ و حیرت آسمان و زمین، سلیمان را نگاه میدارد و روشن نمیشود که اگر او دارای قدرتهای ماورایی است پس چگونه مخالفان عرض اندام کرده و حتی سر به شورش برمیدارند و تا نزدیکی فتح حکومت وی گام برمیدارند؟ این مسألهای اساسی است که برخی از ابعاد حکومت سلیمان کاملاً زمینی است و سلیمان مقید است در قالبهای زمینی به حکومتداری بپردازد اما در پارهای از موارد هم بر آن است تا از قدرتهای مافوق بشری وام گیرد و پادشاهیاش را پیش برد.
نکته پایانی طرح این پرسش است که آیا سلیمان نبی توانسته است جامعه مطلوبی تدارک ببیند و انسانهای شایستهای تربیت کند و تحویل جامعه دهد یا خیر؟ آنچه در فیلم گویا است این است که سلیمان نتوانسته است همه مردم را با خود همراه سازد و جامعهای مطلوب و به سامان تدارک ببیند. نمونههایی از آشفتگیها در بالا اشاره شد. به ویژه این که گسیختگی داخلی بر اثر گناهانی است که در جامعه رواج یافته است و همین مسأله موجبات حمله اجنه را فراهم آورده است. این مسأله نشان میدهد چنین ملکی نتوانسته است مردم را به گونهای تربیت کند تا از گناهان دوری کنند و جامعه مطلوبی سامان یابد. حضور تأثیرگذار مخالفان و دشمنان در ملک سیلمان به رغم جنبه مثبت آن یعنی بهرهمندی مخالفان از حق آزادی در چنین ملکی، اما معلوم میسازد که ملک ایشان نتوانسته است بر اقشار مختلف تأثیرگذار باشد.
خاتمه
سخن در این باب بسیار است که برخی از آنها میبایست با رجوع به آموزههای دینی تحلیل و بررسی شود به ویژه این که آموزههای قرآنی درباره ملک سلیمان نبی مطالب ذیقیمتی دارد که بایستی در جای خود و به منظور تحلیل این فیلم مورد توجه قرار گیرد. آنچه به قلم آمد تنها اشاراتی بود نسبت به آنچه با عنوان «فیلم ملک سلیمان نبی» بر روی پرده سینما در معرض نمایش قرار گرفت. از آنجا که این فیلم دو قطعه ساخته نشده هم دارد که هنوز مراحل مختلف خود را طی نکردهاند، امیدواریم برخی مشکلات ساختاری و محتوایی در قطعههای بعدی وجود نداشته باشد.
شریف لک زایی