چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 2195

رسول خدا، حضرت محمد مصطفي (ص)، که نه تنها امسال، که تمامي قرون و اعصار به نام زيبايش مزين است، تنها نه در عطوفت و دلسوزي نسبت به امت خويش نمونه و سرآمد بود، بلکه در تدبير و سياست‌ورزي و اداره درست جامعه نوپا و کوتاه‌مدت زمانه خود نيز الگويي ستودني است. او به واقع همچون همه انبيا که براي تحقق قسط و عدالت در جامعه مأمور بودند، براي تحقق اين پيام آسماني، کوشا و با همت بود. عدالت در واژه و تعريفي خاص خلاصه شدني نيست. دادورزي که برابري و احقاق حقوق و رفع همه انواع ظلم و ستم را جامع است، حيطه‌اي وسيع از حيات سياسي و اجتماعي و فردي و خصوصي را شامل است، به گونه‌ اي که معنويت و عقلانيت با وجوه گوناگون خويش در آن گنجانده مي‌شود.

امام علي (ع) که نماد آشناي عدالت است، در وصف عدالت‌ورزي پيامبر مي‌فرمايند: «سيرته القصد و سنته الرشد و کلامه الفصل و حکمه العدل؛ سيرتش ميانه‌روي است، آيينش راه نماينده، کلامش جداکننده حق از باطل و داوري‌اش قرين عدالت».

نخستين اقدام اساسي در جهت تحقق عدالت اجتماعي از سوي پيامبر، تشکيل حکومت متمرکز با ساختارها و قوانين معين و مشخص بود که کارگزاراني کارآزموده اجراي آنها را به عهده داشتند. عدالت، هم در شکل‌گيري اين بنيادها و هم در اداره و تداوم آنها تعيين‌کننده بود. او بنا بر آيات قرآن کريم، قانوني تنظيم كرد که در آن حقوق همه شهروندان مسلمان و غيرمسلمان جامعه در نظر گرفته شده و حدود روابطشان تعيين شده بود، به گونه‌اي که در غالب‌ بندهاي اين پيمان، حاکم بودن اصل عدالت و برابري و احترام و کرامت شهروندان به چشم مي‌خورد.

نامگذاري سال 1385 به نام پيامبر اسلام، چه ثمري مي‌تواند داشته باشد، جز اين که سيره و منش ايشان در حکومت‌داري را بيش از پيش مرور كرده و در اداره جامعه به کار بريم و اگر جز اين مي بود که روش او و کلام او کاربردي براي ما نمي‌داشت، چه معنايي در معناي خاتميت او نهفته بود؟ آن هم در دنياي نامتلاطم امروزي که انسان‌ها بيش از هر برهه‌اي از زمان در معرض تهديدهاي روحي و رواني قرار گرفته‌اند و مهم‌تر آن که بيش از هر زمان، تشنه عدالت و دادورزي واقعي‌اند و چنانکه از اخبار جهان به گوش مي‌رسد، بر شمار گرويدگان به اسلام همچنان افزوده مي‌شود.

از ميان تحولاتي که دنياي امروز پشت سر نهاده است و آنچه بيش از همه لزوم عدالت را طلب مي‌كند، مبحث اقليت‌ها و قوميت‌هاست که در دولت‌هاي ملي ساکنند. اهميت اين مسأله از آن روست که بحث قوميت‌ها از جمله تهديدات يک دولت به شمار مي‌رود. در اينجا، مرزي ظريف بين امنيت و عدالت ترسيم مي‌شود که آن دو را هم‌دوش و مکمل همديگر قرار مي‌دهد. آنگاه که عدل و برابري کاهش يابد، ناامني رو به فراز مي‌نهد. دولت‌ها در برابر عوامل ناامني به شيوه‌هاي گوناگوني عمل مي‌کنند، مباحث علمي بسيار پردامنه‌اي حول اين بحث صورت گرفته است و اکنون مجال پرداختن به آنها نيست، اما توجه به يک نکته ضروري به نظر مي‌رسد و آن اين که دولت‌ها بايد در برابر عوامل ناپايدار، استراتژي‌هاي امنيتي پايداري برگزينند.

اقليت‌هاي ساکن در چهارچوبه‌هاي ملي، اغلب تاريخ طولاني و بلندي از زيستن را در محل سکونت خويش تجربه کرده‌اند و داراي علقه‌هاي تاريخي و بومي مستحکم بوده و براي حفظ آيين و هويت خويش تلاش مي‌کنند. آنان مادامي که حقوق و منافع خويش را در خطر نبينند، تمايلي به ناسازگاري با ديگر اقوام و دولت مرکزي ندارند، اما هر از گاهي تحت تأثير تحولات بين‌المللي، سياست‌‌هاي داخلي و نخبگان مهم و تأثيرگذار در جامعه، مطالبات جديد طلب كرده و مخاطراتي را براي دولت ايجاد مي‌كنند.

جلوگيري از تنش ميان دولت و قوميت‌ها، نيازمند کاربست اصول گوناگوني است، اما بيش از همه، مي‌توان بر چند عامل تأکيد نمود: نخست اين که امنيت نه تنها امري عيني و ملموس، بلکه بيش از آن، ذهني است، براي همين، بايد در کنار تأمين عوامل مادي و فيزيکي انسان‌ها که خود از بروز ناآرامي‌ها مي‌كاهد، به عوامل رواني آنها نيز توجه نشان داد و ارزش‌هاي هر قومي را شناخت و احترام داشت. توجه به ميراث با افتخار اقوام و بي‌احترامي نكردن بدان و آگاهي از محروميت‌هاي آنان و تلاش در رفع آنها با اهميت است. آگاهي از فرصت‌ها و نقاط قوت آنها نيز منبع مهمي براي تأمين امنيت در دست دولت است.

مسأله قوميت‌ها و اقليت‌هاي ساکن دولت، از عمده مسائلي است که امروزه، دولت‌ها، به ويژه دولت‌هاي اسلامي با آنها دست به گريبانند. چنين عاملي، علت اصلي بسياري از ناآرامي‌هاي عراق و پاکستان و افغانستان که همسايگان ايران هستند، به شمار مي‌رود. ايران تاکنون از زيان اين مسأله بي‌بهره نبوده است، اما آنچه خطر بزرگتري به شمار مي‌رود، درگرفتن چنين نزاع‌هايي در ايران است. بي‌اعتنايي به خواسته‌هاي قوميت‌هاي مختلف موجود در ايران و ناديده گرفتن آنها و رعايت نكردن عدالت و برابري، بزرگ‌ترين عامل و بهانه براي شعله کشيدن چنين نزاع‌هايي است که هرگونه بي‌اعتنايي و سهل‌انگاري دولت و سرپوش نهادن بر چنين مسائلي، شعله آن را برافروخته‌تر خواهد نمود.

بهانه قرار دادن سال پيامبر اعظم و شيوه دادگرانه او در رفع اختلافات قوميتي و نژادي در جامعه و تحقق وحدت ميان اقشار آن، سرمايه‌اي گرانقدر است که مي‌توان و بايد از آن بهره برد، به ويژه که اغلب مردم ايران، مسلمان بوده و مذاهب گوناگون آن به پيامبري و عظمت شأن و مقام رسول اکرم ايمان دارند.

نجمه کیخا

به نقل از سایت بازتاب