«و نشانه مرگ دوستي در انسان، دوريگزيدن از وسايل دنيوي و روگرداني از انس گرفتن با مردمان و نفرت از شهوتها و بياعتنايي به رسمهايي چون انس با اهل زمانه و رفتن به پيش حكام و سلاطين است و همچنين همعناننشدن به كم سالان و جوانان و در پي همنشيني آنان و ديگر افراد خوشگذران و بيكاره نبودن و دوري از كساني كه دلهايشان كشتگاه دنيادوستي و لذتجويي در دنياست؛ چراكه همعناني چنين كسان ماندگارشدن در دنيا را پيش انسان شيرين نمايد و نسبت به مرگ ايجاد كينه كند.»1
از نظر ملاصدرا يكي از نشانههاي رهبري جامعه و رسيدن به مقام هدايت خلق همانا آمادگي براي شهادت و به نوعي شهادت طلبي است. اين مطلب را ايشان علاوه بر رساله كسر اصنامالجاهليه در كتاب «الشواهد الربوبيه في المناهج السلوكيه» و رساله« المظاهر الالهيه» نيز مطرح كرده است. ايشان در كتاب المظاهر الالهيه بر اين نظر است كه يكي از دلايلي كه ميتوان بر باقي ماندن نفس پس از مرگ ذكر كرد، اين است كه اهل بيت رسول خدا(ص) نيز عقيده مذكور را باور داشتهاند. وي در تبيين مسأله به واقعه كربلا و قيام امام حسين(ع) اشاره كرده و مينويسد:
«به همين جهت در كربلا با اختيار و رضايت خويش، تن به كشتهشدن دادند و هرگز سر به فرمان يزيد و ابن زياد فرو نياوردند و چندان بر تشنگي و صدمات دشمن شكيبايي ورزيدند كه نفوس آنان از اجساد پاكشان جدا شد و به ملكوت آسمان پيوست و به اين وسيله آن بزرگواران به ديدار پدران خود نايل آمدند.»2
در فقره نقلشده. ملاصدرا به نوعي مسأله اختيار آدمي را با واقعه عاشورا مورد تحليل قرار داده است3 و بر آن است بگويد اين مسأله خود دليلي است بر اين كه نفس انسان جاودانه است و چون تعلق نفس از اين بدن منقطع شود، نفس باقي ميماند و با تلفشدن بدن، كار نفس اصلاح ميپذيرد.4 اين پذيرش به اين معناست كه در دنيا ذلت نميپذيرد و در مقابل گردنكشان سر خم نميكند و از لئيمان فرمان نميبرد.
ايشان در تحليل مسأله جهاد نيز به مبحث فوق اشارات خوبي دارد كه نشان ميدهد، مسأله شهادتطلبي و مرگدوستي يكي از مباحث مهم در فلسفه سياسي صدرالمتألهين است. وي در تبيين مسأله جهاد ميگويد جهاد وظيفهاي است كه در آن علاوه بر دفع شر دشمنان خدا و محاربه با راهزنان راه حق، نجات و رهايي خلق از مهالك آخرت و ترك توجه به اين نشأه ناپايدار و توطين و تشويق نفس بر بذل جان و مال و اهل و اولاد در راه خداست. در واقع ملاصدرا اين مسأله را همواره با بحث نفس و جاودانگي آن در آخرت همراه ميكند و بر اين باور است كه پس از رفتن روح از اين عالم آن هم به نحو شهادت كه با تحمل مشقت و درد و رنج همراه است، موجب حسن خاتمه و ورود بر خدا و حضور در حريم كبريا در زير ملائكه و نفوس قدسيه ملكوتيه است.5
صدرالمتألهين تصريح ميكند با فوز به شهادت و ترك اين جهان ناپايدار، چيزي از دست نداده است كه بر زوال و نابودي آن حسرت بخورد؛ زيرا امور دنيا همگي در معرض زوال است و در وجود آنها آفات بسياري است كه هر دم آنها را به زوال و نابودي ميكشاند و غرض از تحصيل آن امور، تحصيل زاد و توشه براي آخرت و مناسبت يافتن با اهل آخرت است و اين مقصود و غرض با فوز به شهادت حاصل شده است.6
پينوشتها:
1 ـ صدرالدين شيرازي، عرفان و عارفنمايان (ترجمه كسر اصنام الجاهليه)، ترجمه محسن بيدارفر، تهران، الزهرا، 1371، ص 97.
2 ـ صدرالدين شيرازي، المظاهر الالهيه، ترجمه و تعليق سيدحميد طبيبيان، تهران، اميركبير، 1364، ص 67 .
3 ـ نگارنده در مقالهاي با عنوان «آزادي و آزادگي در انديشه حسيني» به تحليل مسأله آزادي در نهضت عاشورا پرداخته است. نشريه پگاه حوزه، شماره 201، 14 بهمن 1385.
4 ـ صدرالدين شيرازي، المظاهر الالهيه، پيشين، ص 66 .
5 ـ صدرالدين شيرازي، الشواهد الربوبيه في المناهج السلوكيه، ترجمه و تفسير جواد مصلح، چاپ چهارم، تهران، سروش، 1384، ص 502 ـ 503.
6 ـ همان، ص 503.
دکتر شريف لكزايي / جامچم، دوم آذر 1391.