چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 6485

یکی از مباحث بسیار مغفول واقع شده که نه تنها در کشور ما بلکه در کشورهای غربی نیز از کاوش جدی بی نصیب مانده است، دوره قرون وسطی است که معمولاً با بیان چند عبارت کلی در مورد آن از کنار آن به راحتی می گذریم. آنچه از این دوره غالباً در اذهان جاری است، حکومت مستبدانه کلیسا و شیوه بسیار بیرحمانه و خشن آن در خفه کردن اذهان بیدار و علم دوستی است که دستاوردهای فکری آنها مخالف نظرات علمای دینی تلقی شده است. روشن است که با چنین تصویری، کسی شوق و رغبت مطالعه و بررسی این دوره از تاریخ را نخواهد داشت.

*************

گاه مفاهیمی در خاطرمان وجود دارد که با شنیدن و تکرار آنها و بدون تأمل و دقت، ذهن بی مهابا در مورد آن داوری کرده و ما را به انجام آن راغب یا از توجه بدان منع می کند. چنین مواردی به مرور و در طی تجربیات و معلومات گوناگون حاصل آمده است و چه بسا ذهن به طور مشخص از وجود آنها اطلاع نداشته باشد. برای مثال همه ما از کلماتی مانند انصاف، سعادت و خیر تصویر روشنی در ذهن داریم اما ممکن است هنگام بحث در مورد آنها مطالب زیادی برای گفتن نداشته باشیم. همین مطلب در مورد مفاهیم ناخوشایندی مانند ظلم، استبداد و مواردی از این قبیل نیز وجود دارد. اما جدای از چنین مفاهیمی گاه این مسأله در مورد برخی وقایع و رخدادهای تاریخی پدید می آید. باز هم پیش داوری ذهن در چنین مواردی به ویژه تعصب و نفرت، مانع جدی برای فهم صحیح آن واقعه به شمار می رود. نمونه آن در جامعه ما فراوان است. هر از چند گاهی اظهار نظر تازه در مورد برخی اشخاص یا وقایع تاریخی و مذهبی کشورمان مورد بحث یا مناقشه واقع می شود. گاه تعصب و تقدیس زیاد یک مسأله مانع از ارزیابی دقیق و موشکافانه آن می گردد و گاه ساده انگاشتن و بی اهمیت دانستن برخی امور و حوادث، سد راه پژوهش و بررسی عمیق است.

در این بین یکی از مباحث بسیار مغفول واقع شده که نه تنها در کشور ما بلکه در کشورهای غربی نیز از کاوش جدی بی نصیب مانده است، دوره قرون وسطی است که معمولاً با بیان چند عبارت کلی در مورد آن از کنار آن به راحتی می گذریم. آنچه از این دوره غالباً در اذهان جاری است، حکومت مستبدانه کلیسا و شیوه بسیار بیرحمانه و خشن آن در خفه کردن اذهان بیدار و علم دوستی است که دستاوردهای فکری آنها مخالف نظرات علمای دینی تلقی شده است. روشن است که با چنین تصویری، کسی شوق و رغبت مطالعه و بررسی این دوره از تاریخ را نخواهد داشت.

آنچه در این بین مایه تعجب بیشتر می گردد، نادیده گرفتن این بخش از تاریخ توسط ما مسلمانان است که به تبع غربیان از این دوره غفلت کرده ایم. شاید مغرب زمین به تبع تفکر سکولاریستی و غیر دینی اش و به خاطر سرپوش نهادن بر نقش بزرگی که مسلمین در روشن نمودن اذهان غربیان داشته اند، توجیحات زیادی در بی توجهی به این مسأله داشته باشند. اما ما مسلمانان به جهات بسیاری نیازمند آنیم که به این دوره تاریخی بها دهیم. از مهمترین این دلایل، استقرار حکومت دینی در بخشی بزرگی از این دوره است که به رغم تفاوت نظرات مسیحیت و اسلام در زمینه های فراوان، نمی توان از مباحث جدی و مهمی که در این عصر جریان داشت چشم پوشید. از مباحث با اهمیتی که در این دوره جریان داشت، چگونگی رابطه عقل و وحی بود. چرا که مسیحیت پس از دوره ای طولانی تحت سیطره فکری و فلسفی یونان واقع شده بود. جاذبه فلسفه افلاطون و ارسطو هنوز پابرجا بود و چگونگی جمع زدن میان فلسفه و ایمان مسیحی مسأله ساز بود. نمونه بارز آن اگوستین است که کشمکش های درونی او در گزینش راه درست در میانه این دو به خوبی در نوشته هایش انعکاس یافته است. پس از وی نیز متفکرین مسیحی بزرگی به بحث در این خصوص پرداختند که توجه به نظرات آنها خالی از فایده نیست.

در طی این دوره و به ویژه پس از وقوع جنگ های صلیبی، باب آشنایی غربیان با اندیشه های مسلمین گشوده شد. بدان حد که دوره ای در غرب به نام دوره ابن رشد گرایی معروف است. متفکرین غربی به ویژه متکلمین مسیحی آن بهره زیادی از دانش مسلمین بردند تا آنجا که تأثیرات جدی در خطوط فکری و اذهان آنان ایجاد شد و بسیاری آغاز رنسانس در غرب را نتیجه این آشنایی می دانند.