جدیدترین مطالب

روابط و مناسباتی که تاکنون در مورد اخلاق و سیاست پیشنهاد شده است کم نیست. مکاتب و مناظر فکری گوناگون، انواع خاصی از رابطه میان اخلاق و سیاست را پیشنهاد نموده اند. مکاتب دینی اغلب بر نوعی از رابطه تنگاتنگ میان این دو نظر داده اند و دیگر مکاتب فکری انواع مختلفی از ارتباط از عدم رابطه ضروری و لازم میان این دو گرفته تا رابطه دو سویه یا یکطرفه میان این دو را پیشنهاد داده اند. آنچه در مورد مک اینتایر جالب توجه است این ا ست که در میان نظرات زیادی که در غرب کنونی در خصوص امتناع رابطه ضروری میان اخلاق و سیاست ارائه شده است، وی اساساً سیاست را نیز از طریق نوع اخلاق مورد بررسی قرار می دهد.

وی عمده انتقادات خود به غرب را از چشم انداز مکتب عاطفه گرایی انجام می دهد و معتقد است که این مکتب ملاک فعل اخلاقی را بر احساسات و عواطف فرد قرار می دهد و چون احساسات افراد با یکدیگر و در شرایط گوناگون متفاوت ا ست، بنابراین هیچ ملاک و معیار ثابتی برای سنجش و داوری در مورد افعال اخلاقی برجای نمی ماند. بنابراین افراد نمی توانند عقیده و باور خود را در مقابل دیگری به کرسی بنشانند و چیزی که به وجود می آید موج اعتراضات فزاینده افراد است که بدون هیچ نتیجه ای فراموش می شود. او تبعات چنین عقیده ای را در سیاست غرب می بیند که از نظر او هیچ پاسخی در مقابل عقاید متفاوت بیان شده در جامعه ندارد. وی عقیده دارد غرب با مکتب عاطفه گرایی و نیز با سیاست لیبرالی اش که دولت از هر گونه دخالت در تعیین خیر عمومی برای افراد برکنار است و خود را تنها حافظ سود و امنیت مردم می داند، در عرصه بین الملل نیز دچار مشکل می شود و نمی تواند بجز منافع ملی خود به منافع سایر انسان ها بیندیشد زیرا اساساً مبنای فکری و اندیشه ای محکمی برای آن ندارد و لذا پرداختن به مقولاتی همچون حقوق بشر در غرب بی معنا است و از عجایب است زیرا شهروندان جوامع غربی قرادادی برای مراعات سود و احترام مردم سایر نواحی نبسته اند و به چنین چیزی نیز تن نخواهند داد.

مک اینتایر راه حل اساسی غرب برای این مشکل را رجوع دوباره به اخلاق فضیلت مدار ارسطو می داند و اصلاحاتی را بر آن می افزاید برای نمونه (با وجود اختلافات اساسی اندیشه اش با نظرات فلاسفه اسلامی و به ویژه حکمت متعالیه)، اساساً به نوعی زندگی اعتقاد می یابد که در مسیر تعالی و شدن قرار دارد. الگوی مورد پذیرش او زیستنی است فضیلتمندانه که برای هر یک از اقشار جامعه میسر است. شرط چنین زیستنی این است که فرد در هر حرفه و جایگاهی، به فضایل اساسی همچون عدالت، صداقت و شجاعت متصف شود تا بتواند انتقاد پذیر باشد و خود نیز انتقاد کند و از سویی شجاعت پذیرش انتقاد های دیگران را داشته باشد. به اعتقاد او چنین انسانی در مسیری قرار خواهد گرفت که هر روز به سمت تکامل و پیشرفت خواهد رفت. به نظر می رسد طرح مک اینتایر الگوی جالبی در مطالعات اخلاق و سیاست باشد و می توان با الگوی وی به بررسی اخلاق دینی که بسیار غنی تر از الگوی ارسطویی است پرداخت و به نتایج پربارتری دست یافت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید