روزنامه فرهیختگان| «آیتالله جوادی آملی میراثدار حقیقی علامه طباطبایی است. بسیاری از مراجع در گذشته به تفسیر قرآن کریم نمیپرداختند و آن را کار طلاب و علمای ساده میدانستند، آیتالله جوادی آملی با ادامه راه علامه طباطبایی حقیقتاً تفسیر را در حوزههای علمیه زنده کرد.» این جملاتی بود که احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس موسسه سمت در چهارمین همایش «طبیب روحانی» که به بزرگداشت آیتالله جوادی آملی اختصاص داشت بر زبان آورد؛ همایشی که در آن بر نقش کلیدی جوادی آملی در مباحث مربوط به حکمت متعالیه و تفسیر قرآن در عصر کنونی تأکید شد. آنچه در یادداشت شریف لکزایی، عضو هیاتعلمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی خواهید خواند نگاهی به کارنامه آیتالله جوادی آملی و نسبت اندیشه او و علامه طباطبایی است.
به نظر میرسد این تعبیر که «آیتالله جوادیآملی میراثدار حقیقی علامه
طباطبایی است» تعبیر درستی باشد. اما پیش از آن شاید تعبیر درستتر این
باشد که علامه طباطبایی میراثدار حکمتی است که ملاصدرا آورد و علامه
جوادیآملی هم در ادامه همین سنت قرار دارد و این میراث را حیات میبخشد و
روزبهروز ابعاد تازهتری از آن را بروز و ظهور میدهد. اگر به این مساله
بنگریم که علامه طباطبایی چه کارهایی را انجام داد و علامه جوادیآملی
امروز مشغول انجام چه کارهایی است، میتوانیم ابعاد این بحث را به شکل
روشنتر نشان دهیم. همانطور که علامه طباطبایی مدافع فلسفه، فلسفهورزی و
توجه به اهمیت فلسفه در دوره معاصر بوده است، آیتالله جوادیآملی نیز بر
این نکته تاکید میکند و معتقد است که علوم انسانی ما نمیتواند فارغ از
فلسفه باشد و حتما پشتوانه و بنیاد اصلی و اساسی آن فلسفه است. فلسفهای که
ایشان از آن سخن میگویند حکمت متعالیه است که این ظرفیت را دارد و امکانی
را ایجاد میکند که بتواند پشتوانه دانشی بهعنوان دانش علوم انسانی قرار
بگیرد. این یک رکن حکمت متعالیه یا فلسفهای که اینها میراثدار آن هستند
تلقی میشود که وجه برهانی ماجراست.
رکن دوم این حکمت، قرآن است. بسط و گسترش مفاهیم و معارف قرآنی، همچنین داعیهداری تفسیر قرآن و توجه به نقش و اهمیت آن در زندگی انسان نکتهای است که در فضایی که این حکما در آن تنفس میکنند، حضوری جدی، عمیق و دقیق دارد. علامه طباطبایی فیلسوف بزرگ دوره معاصر است و از آن مهمتر یک مفسر قرآن در دوره معاصر تلقی میشود. آیتالله جوادیآملی هم در ادامه همین سنت در تفسیر دست بسیار گشادهای دارند و تفسیر قرآن ایشان بیش از دو دهه است که ابعاد تازهای را ارائه داده است.
همانگونه که علامه طباطبایی در مواجهه با رقبای فکری از فلسفه و قرآن - بیشتر از فلسفه - بهره میگیرد و حتی به نوعی احیاگر حکمت متعالیه در دوره معاصر تلقی میشود، میتوان گفت علامه جوادیآملی نیز این گونه بوده و تداوم بخش حکمت متعالیه در دوره کنونی است. این تداوم هم در حوزه فلسفی، هم در حوزه قرآنی و هم در ضلع سوم این حکمت که عرفان است، وجود دارد.
نکته تازهتری که در این میان وجود دارد و من به آن باور دارم این است که اگر حکمت متعالیه نظریه حرکت جوهری را ابداع و از آن دفاع و بر آن تاکید میکند، این نظریه در خود این حکمت نیز جاری است. یعنی خود این حکمت دائم در حرکت جوهری و حرکت رو به جلو است و از همین بابت هم میبینیم که توجه این بزرگواران به مباحث جدید بسیار پررنگ است و حضور ایشان در مباحث فکری و چالشبرانگیزی که در زمانهشان وجود دارد، بسیار نقشآفرینی میکند. این حضور از جمله در مباحث جدیدی که بهعنوان حقوق بشر، محیطزیست، روابط بینالملل، فلسفه سیاسی و... ارائه میشود بسیار پررنگ است و از طرف آنان ارائه میشود.
این مساله در دوره جدید به دلیل آنکه علامه جوادیآملی پیشتاز برخی مباحث ازجمله حکمت سیاسی، فلسفه سیاسی، فلسفه سیاسی متعالی، حکمت سیاسی متعالی و سیاست متعالیه است، پررنگتر دیده میشود. ایشان با مباحث خود در راه پیشبرد حکمت متعالیه گام بر میدارد و ابعاد تازه این حکمت را نشان میدهد و امکان طرح بحثهای جدید را در این حکمت مطرح میکند.
حکمت در مباحث مربوط به حکمت متعالیه معنای جامعی دارد. حکمت به تعبیر خود آیتالله جوادیآملی مجموعهای از فقه اکبر و فقه اصغر است که ما آن را حکمت میگوییم. حکمت اکبر به بحثهای کلامی، عرفانی و فلسفی میپردازد و مباحث فقهی زیر عنوان فقه اصغر مطرح میشود. فقه اصغر همین فقه معمول و رایجی است که وجود دارد، ولی فقه اکبر مجموعهای شامل کلام، عرفان و فلسفه است.
این نگاه جامع در حوزه زندگی هم حضور، بروز و ظهور دارد. به تعبیری دیگر زندگی ما فقط دعا و نیایش و... نیست، بلکه زندگی ما مبتنیبر معارفی است که باید بهخصوص در حوزه سبک زندگی متعالی حضور جدی داشته باشد. در واقع کتابی چون «مفاتیح الحیات» آیتالله جوادیآملی در ادامه بحثهای فقهی، تفسیری، فلسفی و عرفانی ایشان، یک نوع نگاه به زندگی و زیستن را ارائه میدهد که این نوع نگاه حیات دیگری را ایجاد میکند و در آنجا ما میبینیم که آن نگاه جامع باز هم حضور دارد. یعنی مباحث عبادی در کنار مباحث خاص زندگی اجتماعی و مباحث اخلاقی و فقهی حضور دارد. این نگاه جامع در خود حکمت متعا لیه و سه لایه عرفان، قرآن و برهان نیز حضور دارد و خود را نشان میدهد. اگر ما میخواهیم یک زندگی مفید و موثر داشته باشیم طبیعتا باید نگاهی چند لایهای و سه مرتبهای باشد، تا اینکه بتوانیم فضای جامعی را پوشش دهیم. از همینرو ایشان وقتی بحث ولایت فقیه را مطرح میکند، معتقد است که حکمت متعالیه یک ولایت فقیه متعالی را ترسیم میکند و تصریح میدهد که صدرالمتالهین برای فقیهی که فیلسوف نباشد، ولایتی قائل نیست.
این نگاه جامع در حوزه زندگی خود را بیشتر نشان میدهد، زیرا ما نمیخواهیم فقط یک انسان تکساحتی داشته باشیم و در بعد مادی هم فقط بحث فقه را مدنظر قرار دهیم. در حوزه معنوی هم بحث فقط صرف عبادات نیست. زندگی اگر بخواهد متعالی باشد باید نگاهی جامع در آن حضور داشته باشد و ایشان با ارائه مفاتیحالحیات قصد داشته کلیدهای حیات را ارائه کند و این تبیین یک نوع سبک زندگی متعالی است.
شریف لک زایی
روزنامه فرهیختگان، دوشنبه، 25 خرداد 1394.