چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 301
لک‌زایی بر این باور است که بهره‌گیری امام‌موسی صدر، به عرصه نظر، محدود نمانده و وی در مقابله با مشکلات فکری و علمی و حتی «عملی»، از این مکتب فکری بهره‌های فراوان برده است و موجبات «تغییراتی» در جامعه لبنان شده است.
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کتاب فاخر «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر» نوشته دکتر شریف لک‌زایی، اخیرا وارد بازار نشر شده است. این کتاب، در هفت فصل تنظیم شده و به مهم‌ترین مولفه‌های اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر نظیر آزادی، عدالت، گفت‌وگو و همبستگی و ولایت و حکومت می‌پردازد و در هر کدام از آنها، مباحث مهم و بعضا نو و بدیعی را مطرح می‌کند. این کتاب را می‌توان اولین کار نظام‌مند یا اولین صورت‌بندی جامع از مهم‌ترین عناصر و مولفه‌های اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر دانست.

به غیر از عنصر «نظام‌مندی»، نوعی «نگرش منظومه‌ای» نیز بر کتاب حاکم است به این معنا که یکی از استلزامات نگاه منظومه‌ای توجه توامان به هر دو بعد نظام بینشی و نظام کنشی است که مورد امعان نظر نویسنده محترم بوده است و بخشی از آن نیز به دلیل جامعیت شخصیت امام صدر است که توانسته هم‌زمان هر دو بعد را در طول حیات فکری، فرهنگی و سیاسی خود خصوصا در جامعه لبنان، به تصویر بکشد و عیان کند.

در این نوشته، نوعی تمرکز «گزینشی» روی برخی از بخش‌های کتاب و نه همه آن، صورت گرفته و بحث مفصل درخصوص مولفه‌های اندیشه سیاسی امام صدر که در کتاب آمده (و بسیار مهم است) به فرصتی دیگر موکول می‌شود. در اینجا عمدتا به این پرسش پاسخ داده می‌شود که چرا نویسنده محترم، در این برهه زمانی، از میان متفکران مسلمان معاصر، بر امام‌موسی صدر تمرکز و او را انتخاب می‌کند؟ چرا امام صدر برای او، تبدیل به یک «مساله» و «اولویت» می‌شود؟ در نسبت با کدام «خلأ»هاست که امام‌موسی صدر، به‌عنوان یک «پاسخ» و یک «راه»، حل معما می‌کند و در کانون توجه نویسنده قرار می‌گیرد؟ اینها سوالات مهمی است که باید به آنها پاسخ گفت. پاسخ به این سوالات، دو مساله را روشن خواهد کرد: اولا مشخص خواهد کرد که طرح این دغدغه (امام صدر و واکاوی منظومه فکر سیاسی او)، صرفا پاسخی به یک حساسیت فکری مقطعی شکل گرفته نزد نویسنده؛ آن هم در یک برهه زمانی خاص است یا نقطه‌ای بود که وی به‌طور طبیعی ‌باید به آن می‌رسید؟ درواقع این مساله، خروجی طبیعی مرحله‌ای از مراحل مختلف حیات فکری یک نویسنده است یا خیر؟ نگارنده در پاسخی اجمالی جواب این پرسش را مثبت می‌داند و در ادامه به تفصیل و از رهگذر زمانه و زمینه فکری نویسنده محترم کتاب، نشان می‌دهد که امام‌موسی صدر، محصول طبیعی سیر تاریخی حیات فکری نویسنده است. ثانیا از این طریق می‌توان به این پرسش پاسخ داد آیا این پروژه فکری، حاصل نوعی کار اجتهادی (به معنای گفتن ناگفته‌ها و نه تکرار گفته‌ها) است و دارای وجوه نو آورانه (حداقل در برخی موارد) است یا صرفا پرداخت‌های کلیشه‌ای به متفکری نظیر امام‌موسی صدر است که چونان برخی آثار دیگر، نو‌آوری را به‌روز شدن اسناد ربایش امام‌صدر و کشف زوایای پنهان این مساله تعریف می‌کنند یا آن را در نقل خاطرات تاریخی از صدر می‌دانند؟ (گرچه همین‌ها هم در نوع خود بسیار حائز اهمیت هستند اما چنین وجهی از نظر نگارنده، نوآوری محسوب نمی‌شود) پاسخ اجمالی به این پرسش نیز این است که کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر»، حاوی وجوه نوآورانه و ابعاد اجتهادی درخصوص اندیشه‌شناسی صدر است.

شریف لک‌زایی در طول دو دهه اخیر، روی دو پروژه مهم و جدی در فلسفه ‌سیاسی اسلام، تمرکز کرده است. پروژه اول، مساله «آزادی» است. کتاب‌هایی نظیر «آزادی و دانش»، «آزادی در اندیشه شهید مطهری»، «آزادی سیاسی و اجتماعی در اندیشه بهشتی و مطهری» و ده‌ها مقاله دیگر، موید تمرکز وی بر پروژه آزادی و تلاش او در این مسیر است. دومین پروژه مهم لک‌زایی، «فلسفه سیاسی صدرالمتالهین» است که در اواخر سال 95، مطالبی پیرامون آن در کتابی با همین عنوان به چاپ رسید. نگارنده بر این باور است که یکی از نتایج مهم -و البته طبیعی- تلفیق این دو پروژه فکری، «امام‌موسی صدر» است. البته تلفیق دو کلان پروژه پیش‌گفته و صورت‌بندی دقیق تمامی نتایج آن و نسبت میان آن دو، کاری است سخت و پیچیده و شاید به زمان نیاز باشد تا این نتایج یک‌به‌یک پدیدار شوند و در یک شبکه منطقی بازیابی مفهومی شوند و هم ارتباط‌شان با یکدیگر مشخص شود.

لکن آنچه در اینجا در باب یکی از این ثمرات، یعنی اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر، به اجمال می‌توان گفت این است که در نگاه نویسنده، امام‌موسی صدر از جهتی هم متفکر آزادی و هم در عرصه نظر، آزاداندیش است و هم در عرصه عمل، آزادمنش و البته در متن کتاب، نگاه متفکرانه صدر به آزادی، آزاداندیشی و آزادمنشی او برجسته و به مخاطب نشان داده می‌شود. از طرف دیگر، لک‌زایی بر این باور است که امام‌موسی صدر، یک «متفکر صدرایی» است (چنانکه یکی از وجوه نوآورانه کتاب نیز همین است) و دلایل آن را هم در حوزه کنش و هم در حوزه بینش و نظر نشان می‌دهد. در ادامه این هر دو مورد را قدری بسط خواهیم داد.

1. یکی از وجوه برجسته و نقاط قوت کتاب «اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر»، صورت‌بندی‌ای است که از آزادی در اندیشه امام صدر ارائه می‌شود. نویسنده محترم به دلیل تمرکز ویژه‌ای که روی مساله آزادی در دو دهه اخیر داشته، یکی از فصول کتاب را به آن اختصاص داده است. ایشان در یک گفت‌وگوی شفاهی با نگارنده، نقطه عزیمت آشنایی و پیوند فکری و روحی خود با امام‌موسی صدر را مساله آزادی عنوان می‌کند: «زمانی که با اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر آشنا شدم، با بحث آزادی آشنا شدم.

مرحوم آقای دکتر صادق طباطبایی، نوشته‌ای دردهه 80 منتشر کرده بود راجع به اندیشه امام‌موسی صدر. من وقتی آن نوشته را خواندم چون قبلا بحث آزادی شهید بهشتی را مطالعه کرده بودم متوجه شدم بحث ایشان شباهت بسیاری با بحث شهید بهشتی دارد، همانجا یادداشتی برای آقای دکتر طباطبایی نوشتم و گفتم بحث ایشان خیلی با مباحث آزادی شهید بهشتی شباهت دارد و از بحث امام‌موسی صدر تعریف و تمجید کردم. آقای دکتر طباطبایی بعدا برای من ایمیل فرستاد که چرا این شباهت وجود دارد و توضیح داد که امام‌موسی صدر و شهید بهشتی با هم ارتباط و مراوده داشتند و در اواخر دهه 20 یا اوایل دهه 30 این دو نفر دو طلبه جوانی بودند که برای اولین‌بار به دانشگاه تهران رفتند و دانشجو شدند و هم‌زمان با تحصیل در حوزه، در دانشگاه تا مقطع کارشناسی خواندند و با همدیگر مدرک دانشگاهی گرفتند، البته رشته‌های‌شان متفاوت بود.

دکتر طباطبایی در این نوشته به نوعی همراهی این دو اندیشمند و نزدیک بودن افکار آنان را مطرح و یادآوری کردند که این دو متفکر، دو صاحب‌نظر و دو فعال سیاسی آن دوره، چقدر اندیشه‌های‌شان به هم نزدیک است و شباهت‌های زیادی دارند؛ هم در حوزه اندیشه و فکر و هم در حوزه عمل. وقتی این دو متفکر را با هم مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که در حوزه عمل، امام‌موسی صدر در لبنان مجالی برای‌شان فراهم می‌شود و ایشان به مدت 20 سال خیلی خوب پیش می‌روند و کارهایی که می‌تواند جامعه را متحول کند، در لبنان انجام می‌دهند و به موفقیت‌هایی می‌رسند. شهید بهشتی هم بخشی در ایران (در قم و تهران)، بخشی در آلمان (هامبورگ) و بعد هم در چند سال ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در چنین فضای عملی حرکت می‌کند و وجه عمل‌گرایی ایشان زیاد است. تاکیدم بر این است که بگویم من اصولا با بحث آزادی با اندیشه امام‌موسی صدر آشنا شدم و کتابی هم که راجع به اندیشه سیاسی امام‌موسی صدر نوشتم به‌نوعی نقطه ثقل بحث را بر «آزادی» قرار دادم.» ایشان حتی سایر عناوینی که به‌عنوان سرفصل در کتاب آمده را چنان‌که خود اشاره می‌کنند، از دریچه آزادی می‌بینند: «اندیشه ایشان از این منظر(آزادی) برای من جذابیت پیدا کرد، چون هر بحث ایشان را که می‌خواندم حتما این دغدغه برایم وجود داشت تا ببینم با این تصوری که من از ایشان پیدا کردم راجع به بحثی که خواندم، سایر بحث‌هایش چگونه است؟ من نکته‌ای ندیدم که برداشت من را نقض کند. این چیزی که در ذهن من ایجاد شد، این بود که ایشان یک آزادی‌خواه‌، آزادی‌منش، آزاداندیش و آزادی‌گرای به تمام معنا است؛ هم در اندیشه و هم در عمل ایشان مشهود است و تا اندازه‌ای تلاش کردم در اثرخودم این وجه آزادی را برجسته کنم.»

به نظر راز این جذابیت برای نویسنده، صرفا محدود به جذابیت «ایده» آزادی ارائه شده توسط صدر نیست (البته صدر در همین ایده‌پردازی، خلاقیت‌های مهمی خصوصا در مفهوم‌شناسی آزادی داشته است که نویسنده به آنها اشاره می‌کند). این جذابیت، بیش از عرصه نظر، در عرصه عمل و کنش و مواجهه با «دیگری» است که خود را نشان می‌دهد (چنان‌که در جامعه متکثر و چندقومیتی لبنان، این دیگری از حساسیت ویژه‌ای نیز برخوردار است) و ما عموما امام‌موسی صدر را با همین جاذبه‌های رفتاری می‌شناسیم. بینش آزاد اندیشانه و رفتار آزادمنشانه و در هم تنیدگی این دو ساحت، امام‌موسی صدر را نسبت به بسیاری از متفکران و مصلحان اجتماعی مسلمان معاصر، پرجاذبه‌تر کرده و نویسنده محترم نیز در فصل آزادی به‌طور توامان به این دو وجه بینشی و کنشی توجه داشته است.

تعابیری که از امام‌موسی صدر در تعریف آزادی ارائه می‌شود، نو، بدیع و کمتر تکراری‌ هستند. مترادف دانستن آزادی با جهاد خصوصا جهاد اکبر، تعریف آزادی به سازوکار فعال کردن همه توانایی‌ها و ظرفیت‌های انسانی، معادل ‌بودن حق و آزادی، غیر‌ممکن بودن صیانت از آزادی جز با آزادی، ابتکاراتی است که کمتر متفکر معاصر مسلمانی تا قبل از امام صدر، این‌گونه به آن نظر داشته است. به‌عنوان مثال، این گزاره امام صدر که «صیانت از آزادی ممکن نیست، مگر با آزادی»، تا جایی که نگارنده اطلاع دارد قبل از امام‌موسی صدر، در بیان هیچ‌کدام از متفکران قبل یا هم‌عصر او نیامده است.

2. وجه دوم و برجسته‌ای که نویسنده محترم بر آن تاکید کرده، نسبتی است که وی میان حکمت متعالیه از یک‌طرف و بینش و منش امام صدر از طرف دیگر برقرار کرده است. دکتر لک‌زایی، به صراحت، امام‌موسی صدر را دانش‌آموخته مکتب فلسفی حکمت متعالیه می‌داند و دلالت‌های تاریخی آن را در زندگی امام صدر می‌آورد؛ از قبیل اینکه صدر، برخی مباحث فلسفی از‌جمله اسفار اربعه ملاصدرا را در قم نزد علامه‌طباطبایی آموخته است. همچنین در ایام تحصیل در نجف، اندوخته‌های دیگری از حکمت متعالیه را به‌طور مستقیم نزد آیت‌الله صدرا بادکوبه‌ای فرا گرفته است.

نویسنده، دلالت‌های «محتوایی» نیز در این خصوص می‌آورد از‌جمله به نوشته مفصل امام صدر تحت عنوان «اسلام و فرهنگ قرن» بیستم اشاره می‌کند که در آن، صدر با مقایسه اجمالی مبحث زمان در فلسفه ملاصدرا با نظریه‌های فلسفی معاصر نشان می‌دهد که هم به فلسفه متعالیه اشراف دارد و هم با نظریه‌های غربی بیگانه نیست؛ ضمن اینکه در مقام داوری، تفوق حکمت متعالیه را بر بسیاری از مکتب‌های فلسفی جدید، نتیجه می‌گیرد. نویسنده، مخاطب را به این مساله توجه می‌دهد که توجه امام صدر به فلسفه صدرا، صرفا احترام کلی و تجلیل از کلیت فلسفه صدرایی نبوده بلکه وی از میان مشرب‌های متعدد و متنوع فلسفه اسلامی، اقبالی هشیارانه به حکمت متعالیه داشته است، چنانکه به وجوه نو‌آورانه حکمت متعالیه نظیر اصل جسمانیه الحدوث، روحانیه البقاء واصل حرکت جوهری کاملا توجه داشته و حتی در مواردی در مباحث خود، به این اصول توجه تخصصی داشته است و حتی در مقام مقایسه، به تمایزات و نیز وجوه تفوق فلسفه صدرایی با برخی مکاتب فلسفی غرب نظیر ایده‌آلیسم فلسفی، اگزیستانسیالیسم، رئالیسم خام و... توجه داشته است و این حد از دقت، معمولا وقتی است که فرد واجد «تخصص» کافی در یک مکتب فلسفی خاص باشد.

لک‌زایی بر این باور است که بهره‌گیری امام‌موسی صدر، به عرصه نظر، محدود نمانده و وی در مقابله با مشکلات فکری و علمی و حتی «عملی»، از این مکتب فکری بهره‌های فراوان برده است و موجبات «تغییراتی» در جامعه لبنان شده است. نویسنده حتی همین پیوند اندیشه و عمل را برخاسته از بینشی می‌داند که از حکمت متعالیه ناشی شده است. اگر ملاصدرای شیرازی در قرن یازدهم نتوانست ابعاد عملی حکمت متعالیه را به بار نشاند، امام‌ خمینی(ره) در ایران و امام‌صدر در لبنان، توانستند ابعاد عملی این حکمت را اجرایی کنند و میان نظر و عمل، پیوندی ناگسستنی به وجود آورند.

 

* نویسنده : محسن جبارنژاد، پژوهشگر

مطلب مرتبط

اندیشه‌ای‌که ماند: معرفی کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر»

آرای امام موسی صدر درباره انقلاب و ولایت/ اندیشمند یا فعال سیاسی؟

انتشار «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر»