چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 2971

شاید جامعه امروزین ما که با انبوهی از اطلاعات و داده های سنت و مدرنیته روبرو است و در دوره معاصر به ویژه از زمان مشروطه با چالش های فکری در زمینه سیاست و اجتماع دست به گریبان است، بیش از هر چیز نیازمند نظم بخشی و ساماندهی به افکار باشد تا هویت معین و آرامش فکری ملموسی به ارمغان آورد. بی شک نظریه پردازی و بالندگی علمی در سایه رفع چالش ها و ابهامات اندیشه و یافتن نظم و ثبات میسر خواهد بود.

________________________
از جمله شخصیت های برجسته مغرب زمین که از قضا در اواخر قرون وسطی زیسته است، آلبرت کبیر است. اغلب نام وی را با نام آکوئیناس شاگرد برجسته اش می شناسند و چیزی از خود وی ذکر نمی کنند. اما بسیاری از تحلیل گران این دوره معتقدند آلبرت که به جهت افزونی معلومات و خدمات وی به کبیر شهره شده است، ارزشی پایین تر از شاگرد خویش ندارد و شاید به علت خدمات و حضور وی فردی همچون آکوئیناس مجال رشد یافت.

وی حدوداً در اوایل قرن سیزده متولد شد. این دوره در مغرب زمین همزمان است با ترجمه روبه رشد آثار مسلمین به لاتین و ترجمه های جدیدی از آثار افلاطون و ارسطو که تاکنون ترجمه نشده بودند. گسیل چنین مطالبی به درون جامعه مسیحی و بسته آن روزگار خالی از مشکل نبود. برای مثال با ترجمه آثاری از ارسطو مانند طوبیقا، تحلیلات دوم، طبیعیات، سیاست و متافیزیک، مسائلی برای اندیشمندان مسیحی پدید آمد زیرا ارسطو عالم را قدیم و غیر مخلوق و خدا را تنها محرک فلک ثوابت می دانست که عنایت او عالم تحت قمر را شامل نمی شد. نفس انسان با تن زائیده می شد و با آن می مرد و لذا هیچگونه سرنوشت و تقدیر ماوراء طبیعی نداشت و قصه نجات و رستگاری بی معنا بود. خلق و هبوط و رستگاری و زندگانی جاوید برای ارسطو مجهول و منتفی بود. این مسائل سبب گردید تا البته علیرغم مخالفت کلیسا با بسیاری از این مباحث و ممنوع نمودن پاره ای از آنها، تنوع و کثرت پرسش ها و چالش های پدید آمده با محیطی مساعد برای تفکر و گفتگو همراه گردد که آلبرت از آن بهره فراوان برد.

در اين دوره برخى از متكلمان و از جمله آلبرت به اين فكر تمايل يافتند كه بررسى دقيقتر آثار ارسطو و تصحيح آنها، هم مى تواند مسأله تحريم را مرتفع كند و هم اين فرصت را فراهم مى آورد كه آراى ارسطو براى تنظيم يك نظام كلامى جديد به كار گرفته شود. دغدغه بزرگ آلبرت کنار آمدن و چگونگی مواجهه جهان مسیحی با آموزه های عربی و یونانی بود که به تازگی در جوامع غرب، ترجمه و معرفی می شدند و مهر کفر بودن را نیز با خود داشتند.

وی بیش از بنیان نهادن مباحثی تازه در پی نظم بخشی اذهان و مباحث گوناگون علمی بود. آثار وی بجز تالیفاتی مانند «در باب علل و روند عالم» و «جامع علم کلام»، اغلب تفاسیری است که وی بر کتب با اهمیتی مانند «جمل و جامع در باب مخلوقات»، تفاسیری بر آثار دیونیسیوس مجعول، تفاسیری بر آثارارسطو و ... نگاشته است. نگاشتن تفاسیر فراوان بر کتب با اهمیت موجود، نشان دهنده اشراف زیاد آلبرت بر علوم آن زمان دارد. این مساله همچنین سبب آن بود که آلبرت در حل مسائل مختلف از دیدگاه های مشرب های گوناگون بهره جوید و شیوه های با اهمیت آنان را در مواجهه با قضایای گوناگون بکار برد و به نوعی میان آنها هماهنگی ایجاد کند. برای مثال تحت تاثیر ابن سینا کوشید میان آراء نوافلاطونیان و ارسطو هماهنگی ایجاد کند و در این مسیر از ابن رشد بهره بسیار برد. همچنین با استفاده از مقاصدالفلاسفۀ غزالي و كتاب‌العلل همه چيز را ناشی از اصل اولي مي‌دانست که پس از صدور همة موجودات به اين علت اولي باز مي‌گردند. در نظريه‌ي صدور عقول و افلاك تأثير ابن‌سينا و فارابي و به‌طور مشخص كتاب‌العلل و اثولوجيا مشاهده مي‌شود و جهان‌شناسي آلبرت را به جهان‌شناسي نوافلاطوني همراه با مفاهيم مشائي نزديك مي‌كند.

آنچه در این مجال قصد بازگو کردن آن است نه توصیف اندیشه و عمل آلبرت بلکه سوق دادن محققین گرایش های مختلف اندیشه سیاسی و اجتماعی به این مطلب است که غایت تام و تمام یک اندیشمند در تلاش های علمی و فکری، نه ارائه نظریه ای بی بدیل و دور از نقص، بلکه درک شرایط زمانه و حرکت مطابق آن است. اندیشه ای به بار می نشیند و به کار می آید که گرهی از مشکلات بزرگ را باز نماید؛ چه این گره به مدد نظریه ای جدید و کارساز گشوده شود و چه با نظم بخشی به اذهان و حل پیچیدگی های ذهنی آنان حل گردد.

شاید جامعه امروزین ما که با انبوهی از اطلاعات و داده های سنت و مدرنیته روبرو است و در دوره معاصر بویژه از زمان مشروطه باچالش های فکری در زمینه سیاست و اجتماع دست به گریبان است، بیش از هر چیز نیازمند نظم بخشی و ساماندهی به افکار باشد تا هویت معین و آرامش فکری ملموسی به ارمغان آورد. بی شک نظریه پردازی و بالندگی علمی در سایه رفع چالش ها و ابهامات اندیشه و یافتن نظم و ثبات میسر خواهد بود.