چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 5282

تفألی به حافظ به یاد امام موسی صدر
چندی قبل، بعد از مدت ها فرصتی دست داد تا دیوان حافظ را در دست گرفته و برخی از غزلیاتش را مرور کنم. گفتم اکنون که بخت با من یار بوده و توفیق هم صحبتی با حافظ شیرین سخن نصیب شده است به یاد امام موسی صدر فالی بزنم و نظر حافظ را درباره غیبت و سرنوشت آن بزرگوار جویا شوم! از قضا این غزل مشهور آمد:

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید * که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
زاتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس * موسی آنجا به امید قبسی می آید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من * ناله ای می شنوم کز قفسی می آید
...

 ____________________________

چندی قبل، درست چند شب بعد از نشست اتحاد ملی و انسجام اسلامی در سیره نظری و عملی امام موسی صدر، که با سخنرانی دکتر سید صادق طباطبایی (در سالن همایش های پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) برگزار شد و نگارنده همانند سابق درگیر مطالعه برای نگارش اندیشه سیاسی امام موسی صدر بود، بعد از مدت ها فرصتی دست داد تا دیوان حافظ را در دست گرفته و برخی از غزلیاتش را مرور کنم. گفتم اکنون که بخت با من یار بوده و توفیق هم صحبتی با حافظ شیرین سخن نصیب شده است به یاد امام موسی صدر فالی بزنم و نظر حافظ را درباره غیبت و سرنوشت آن بزرگوار جویا شوم!

از قضا غزل مشهور «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» آمد. سرور و انبساطی پیدا شد؛ کلی ذوق کردم و خوشحال شدم که به خواست خدا خبری خوش از ایشان برسد و چشمان ما به جمال ایشان منور گردد و فراق پایان پذیرد. تصمیم گرفتم این اشتیاق و خوشحالی را قلمی کرده و دیگر علاقه مندان مباحث سیره و اندیشه امام موسی صدر را هم در آن سهیم سازم که به دلایلی توفیقی رفیق نشد و موضوع به تأخیر افتاد.

تا این که در شبی دیگر با دوست و استاد ارجمند جناب آقای دکتر محسن کمالیان، صدرپژوه و صدرشناس معاصر، در این زمینه صحبتی شد و ایشان پرسید این مطلب را در سایت هم گذاشته ام یا خیر. پاسخ منفی بود اما گفتم عزم آن دارم که اگر توفیقی فراهم آمد این کار را در اولین فرصت انجام دهم که دیگر تأخیر آن روا نیست.

به هر حال ایشان هم تشویق کرد که این مطلب را منتشر سازم تا در این وانفسای غربت سی ساله امام موسی صدر دلِ مشتاقان آن بزرگوار را به حضوری دوباره پرنشاط و امیدوار سازد و انرژی مضاعفی به مشتافان فکر و عمل امام موسی صدر ببخشد.

اینک، این شما و این هم غزل کامل و معروف و دلکش و روح افزای حافظ:

ناله ای می شنوم کز قفسی می آید

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید
زاتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس
موسی آنجا به امید قبسی می آید
هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست
هر کس آنجا به طریق هوسی می آید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می آید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بر ان خوش که هنوزش نفسی می آید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله ای می شنوم کز قفسی می آید
یار دارد سر آزردن حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی می آید

نگارنده امید می برد به همین زودی ها و با دعای خیرِ خیلِ مشتاقان راه و نظر امام موسی صدر و با «همت صاحبان همت و مسؤولیت» خبرهای خوبی از سرنوشت و به ویژه آزادی امام موسی صدر به ما برسد و هجران دیدار آن عزیز سفر کرده، که صد غافله دل هم ره او است، با رؤیت ایشان خاتمه یابد و دل مشتاقان شاد و مسرور شود.

شریف لک زایی
دوازدهم بهمن 1386