چاپ
دسته: يادداشت ها
بازدید: 2682
يادم مي آيد در دوره راهنمايي معلم تاريخي به ما درس مي داد كه علاقه زيادي به او داشتم. اين علاقه تنها به ظاهر جذاب و دلنشين او مربوط نمي شد بلكه او شيفتگي زيادي به تاريخ داشت و با اشتياق فراواني به ما درس مي داد طوري كه من گذر زمان را در كلاس او احساس نمي كردم و از درس او به شدت خوشم مي آمد. نام فاميلي آن معلم صفارزاده بود. خاطره كلاس او هميشه در ذهن من باقي بوده است.

و باز يادم مي آيد كه هر وقت در جستجوهاي اينترنتي يا در برخي مجلات نام صفار زاده را مي ديدم آن خاطرات برايم زنده مي شد. حتي اوايل احساس مي كردم نويسنده مقاله همان خانم صفارزاده اي است كه با او كلاس داشتم و مشتاق مي شدم كه او را ببينم. اما بالاخره فهميدم كه اشتباه مي كنم. خانم صفارزاده اي كه من مي شناختم به لحاظ سني و به لحاظ رشته مطالعاتي از آن خانم صفارزاده مشهوري كه اسمش را زياد مي ديدم متمايز است.

اين روزها اطلاعات زيادي در مورد خانم صفارزاده ي مشهور بدست آوردم،‌ خبرهاي زيادي در مورد او مي شنوم. فهميدم كه طاهره صفارزاده، شاعر، نويسنده، محقق و مترجم است. او در شهرستان سيرجان متولد شده و پس از كسب مدرك ليسانس در رشته‌ زبان و ادبيات انگليسي، براي ادامه‌ تحصيل به خارج از كشور رفته است.

او در سال 1371 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي، استاد نمونه معرفي شده و در سال 80 پس از انتشار ترجمه‌ قرآن كريم، به افتخار خادم القرآن نائل آمده است. صفارزاده در ماه مارس 2006 هم‌زمان با برپايي روز جهاني زن، از سوي سازمان نويسندگان آسيا و افريقا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه‌ دانشمند مسلمان برگزيده شده و به عنوان زن نمونه آسيا و آفريقا معرفي شده بوده است. «قرآن حکیم»از موارد نادر ترجمه توأمان متن عربى قرآن، به دوزبان فارسى و انگليسى و حاصل سى سال مطالعه مشتاقانه وپژوهشگرانه او از متون عربى و انگليسى و تفاسير و منابع‏اسلامى و استادى دانشگاه در مقام تعليم و تعلّم است. پيوندهاي تلخ، رهگذر مهتاب، چتر سرخ، طنين دلتا، سد و بازوان، سفر پنجم و مردان منحني از ديگر آثار او هستند.

امروزه شاگردان او( همچون عليرضا قزوه) از مكتب ادبي كه خانم صفار زاده تاسيس كرده سخن به ميان مي آورند و با افتخار عنوان مي كنند كه شاگرد اين مكتب بودند.

من يادم مي آيد كه هميشه وقتي انديشه گذشتگان بويژه انديشمندان زن را مطالعه مي كردم،‌ با خودم مي گفتم كاش من آنجا بودم و از نزديك با او آشنا مي شدم و سوالاتم را و صحبتم هايم را حضوري با او در ميان مي گذاشتم. اما حالا مي بينم كه چنين انديشمند توانايي در بينمان بوده و من محروم از درك حضورش و حتي شناخت دقيق او بودم. تا وقتي هستيم قدر هم را نمي دانيم اما سوگواران خوبي شده ايم . اي دريغ و حسرت هميشگي....

روحش شاد باد

نجمه كيخا
در همين زمينه متن زير را مطالعه فرماييد:
 زني که همنام مادر من بود...