جدیدترین مطالب

روزگار عجیب و غریبی است! چندی قبل، درست به خاطر ندارم، از سوی روزنامه قدس، گفت و شنودی با من انجام گرفت که تا همین دو سه هفته قبل از سرنوشت آن بی اطلاع بودم. اخیراً به واسطه نمایه یکی از نشریات پی بردم مصاحبه ای با عنوان «عدالت نباشد، آزادی هم نیست» از من منتشر شده است. از سر کنجکاوی و برای این که نسخه ای از آن در اختیار داشته باشم مطلب را از سایت این روزنامه برگرفتنم. به نظر، مصاحبه خوبی بود. اما متأسفانه مشکلی بزرگ در متن راه یافته بود و آن هم رخنه برخی اشتباهات روشن در متن مصاحبه بود. اشتباه این بود که به عمد یا به غفلت(!) جای دو دیدگاه مورد اشاره در گفت و گو تغییر یافته بود.به گونه­ای که اگر خواننده آشنا به مباحث مشروطیت متن را مطالعه کند به سرعت پی خواهد برد که دیدگاه مورد اشاره نادرست است. به هر حال جای دو اندیشمند در متن منتشره جا به جا شده بود. با مطالعه متن منتشره به این اشتباه پی خواهید برد. تعجب می­کنم که چرا و چگونه چنین متنی به نام اینجانب منتشر شده است. خوب است این گونه نشریات حرف­هایشان را با قلم نویسندگان خود بگویند نه این که متن گفت و شنود با دیگران را دست کاری کنند! با عنایت به این اشتباه آشکار، در ادامه، ضمن تصحیح اشتباه وارده در متن مصاحبه منتشره، لازم است خاطر نشان کنم مصاحبه روزنامه قدس با اینجانب که در تاریخ 21 خرداد 1385 در این روزنامه منتشر شده است، به ویژه بخش­های انتهایی آن، فاقد اعتبار است. امید می­برم بخش دیگر این مصاحبه اگر منتشر شده باشد درست منتشر شده باشد.

 

 

در گفت وگو با يك پژوهشگر بررسي شد

عدالت نباشد، آزادي هم نيست!

 


٭ رضا مهدوي

 

اشاره:
چيستي آزادي از آن دسته پرسشهاي فرا زماني و هميشگي است كه انديشه سياسي قصد پاسخگويي به آن را دارد.

مفهوم آزادي، هم در حوزه اجتماعي و هم در حوزه سياسي، ضمن برخورداري از ابهام همواره داراي تكثر معنايي بوده است.

آزادي در حوزه انديشه سياسي اسلام نيز از اين امر مستثني نبوده است.

شريف لك­زايي، که محقق و پژوهشگر پژوهشكده علوم و انديشه سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اسلامي است در اين گفت وگو قصد دارد تا به چيستي آزادي در انديشه سياسي اسلام بپردازد.

٭ به عنوان پرسش نخست، بفرماييد برداشت شما از ماهيت و چيستي آزادي در فلسفه سياسي اسلام چيست؟
٭٭ بحث آزادي، بسيار گسترده است؛ زيرا از گذشته بشريت با آن مواجه بوده و در زندگي فردي، اجتماعي و سياسي با آن درگير بوده است. اما نكته قابل توجه، ابهام در معنا و تكثر معنايي آن است. لذا قبل از پرداختن به چيستي آزادي، تكثر معنايي آن را مورد بررسي قرار مي دهم. پرسشي كه درباره معناي آزادي مطرح مي شود اين است كه چرا آزادي تكثر معنايي دارد؟ معناهاي بسياري از آزادي بيان شده است، به گونه اي كه معناي ثابتي از آن نداريم؛ البته مي توانيم تئوريهايي را ارايه بكنيم كه در آن تئوريها معنا و برداشت واحدي از آزادي صورت گرفته است.

 

 

٭ پس از نظر شما شكي در وجود تكثر معنايي آزادي وجود ندارد؟!

 

٭٭ بله، بنده تكثر را مي پذيرم. همان طور كه عرض كردم، معاني بسياري براي آزادي بيان شده است. به نظر مي رسد برداشتها و منظرهاي مختلفي كه از آزادي عنوان شده به اين اتفاق كمك كرده است. به عنوان نمونه يك جامعه شناس از منظر جامعه شناسي و نهادهايي كه مولد آزادي بوده، آن را نهادينه و محدود يا مقيد كرده اند، آزادي را تعريف و تفسير كرده است. حوزه ديگري كه منظر خاصي را براي تعريف آزادي ارايه مي كند، حوزه فلسفي است كه يك فيلسوف نظر خودش را در اين رابطه مطرح مي كند. در واقع، بحث از چيستي، اهميت و ضرورت آزادي و مباحثی از این دست در حوزه فلسفه سياسی مطرح است؛ بدين معنا كه آزادي يك حق است و همه افراد بشر از آن برخوردارند و... اين مباحث، از مباحثي است كه از منظر يك فيلسوف مي تواند مطرح بشود. اين موضوع در ساير علوم انساني نيز قابل تعريف است، لذا به خودي خود تكثر در معناي آزادي را مي توان معلول در تعاريف آن توسط علماي هر رشته علمي دانست.

 

از منظر فقهي نيز اين مسأله قابل بررسي است. در فقه حدود و تقييداتي مطرح است اما فقيه سیاسی هيچ گاه از مفهوم آزادي بحثی به ميان نمي آورد، آنچه در فقه سياسي مطرح است، بحث تكليف است. فقيه، مقيدات و محدوديتهاي آزادي را مطرح مي كند مثل آنچه در بحث امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود.

 

حوزه ديگري كه قابل بحث است، حوزه روان­شناسي است. در روان شناسي بحث از احساس آزادي است. در اين رشته 5 تيپ شخصيتي و رفتاري مورد بررسي قرار مي گيرد كه مفهوم آزادي را مي توان بر اين اساس ارتقا بخشيد يا تنزل داد. پايين ترين تیپ شخصیتی در اين تقسيم بندي "تيپ بدني" و بالاترين آن "تيپ قلبي" است. نوع نگاه هر فرد ( در هر نوع اين تقسيم بنديها) نسبت به آزادي با ديگري متفاوت است.

 

بعد حقوقي و قانوني نيز بعد ديگري است كه مفاهيم متفاوتي از آزادي را براي ما ارايه مي دهد. آنچه در اين خصوص تاكنون عنوان شد، چرايي تكثر معناي آزادي بود. اين مسأله يعني وجود تكثر در معناي آزادي باعث شده تا در فهم معناي آزادي ابهامهايي به وجود بيايد، فرقي هم نمي كند اين واژه در يك جامعه اسلامي به كار گرفته شود يا غير اسلامي.

 

به عبارت ديگر يك فقيه سياسي برداشت خاصي از چيستي آزادي دارد و فقيهي برداشتي ديگر اما از لحاظ روش شناسي هيچ كدام از اين عناصر به تنهايي نمي تواند آزادي را تبيين كند. براي زدودن ابهام از معناي آزادي بايد با يك نگاه تركيبي روش شناختي همه حوزه ها را يك جا در نظر بگيريم تا بتوانيم به برداشت و تصوير درستي از معنا و مفهوم آزادي دست يابيم.

 

 

٭ آيا اين عقيده درست است كه در طي يك دوره از ادوار تاريخي به دليل وجود نظامهاي سياسي اسلامي، آزادي جايي نداشته است؟

 

٭٭ براي بررسي اين موضوع نخست بايد به معرفي سه دوره تاريخي بپردازيم. به عبارت ديگر بحث آزادي از آغاز اسلام تا دوره مشروطه سه دوره زماني را شامل مي شود. دوره اول، دوره آزادي و عدالت است كه به دوران صدر اسلام اختصاص دارد و حوزه اجتماع و عرصه عمومي را در برمي گيرد. در واقع، تمدن اسلامي با آزادي و عدالت آغاز شد.

 

در دوره دوم كه از دوران خلافت خلفاي بني اميه و بني عباس آغاز مي شود به دليل حاكميت نظامهاي استبدادي و تعريف و تفسير انحرافي از آزادي، فضيلت و عدالت اين مفاهيم تحت الشعاع نظامهاي اقتدارگرا قرار گرفته و آزادي رو به ركود مي گذارد؛ نه تنها آزادي و عدالت بلكه تمدن اسلام هم رو به رکود مي نهد تا اينكه در عصر مشروطه دوره جديدي آغاز مي شود. این دوره همزمان با دوره میانه در غرب است.

 

و دوره سوم دوره انحطاط جوامع اسلامی است. این دوره با دوره رنسانس همزمان است. در واقع از وقتی که غرب ره به سمت پیشرفت گام می­نهد جوامع اسلامی به سمت انحطاط پیش می­روند.

 

آيةالله نائيني در كتاب "تنبيه الامامه" به اين بحث اشاره مي كند و بهترين راه رسيدن جامعه به حريت و آزادي را عدالت مي داند. به عقيده وي، افول تمدن اسلامي همزمان با افول آزادي، مساوات و عدالت در جامعه بود و تمدن اسلامي اين توانايي را دارد كه دوباره احيا شود؛ البته بايد اين مفاهيم را به صورت نهادينه شده در جامعه محقق كرد.

 

 

٭ اگر ممكن است، كمي هم درباره متفكران قبل از مشروطه و تبلور آزادي در آثارشان صحبت كنيد.

 

٭٭ به اعتقاد برخی تاريخ انديشه سياسي مسلمانان، تاريخ عدالت است؛ يعني انديشمندان مسلمان بيش از آنكه به مفهوم آزادي توجه داشته باشند، به مفهوم عدالت توجه داشته اند. فارابي، مسکویه، خواجه نصير و ساير انديشمندان برجسته جهان اسلام مباحث و رساله هايي در باب عدالت دارند. در واقع، انديشه اسلامي بيشتر مبتني بر عدالت بوده زيرا درون عدالت آزادي هم نهفته است؛ يعني اگر جايي عدالت وجود نداشته باشد، آزادي هم نيست و هر كجا آزادي هست عدالت هم حتماً هست. اما فيلسوفان سياسي ما مثل فارابي و ديگران نتوانسته اند مفهوم آزادی را به خوبي باز كنند؛ شايد هم دغدغه اين كار را نداشته اند.

 

گرچه همين فيلسوفان هنگام بحث از مدينه فاضله و مدينه جاهله را مورد بحث قرار می­دهند و وقتی از مدينه احرار بحث می­کنند در واقع سطح نازلي از جامعه اي را كه در آن آزادي به وفور وجود دارد تشريح مي كنند و البته چنین جامعه­ای را نقد و رد می­کنند.

 

 

٭ عصر مشروطه، دوران تبلور تجدد و سنت بود. آزادي در اين عصر چه وضعيتي دارد؟

 

٭٭ با آغاز نهضت مشروطه، نهضت فكري جديدي ايجاد شد. در واقع، مشروطيت فضاي جديدي را از غرب به جامعه ما منتقل كرد و جامعه با يك ابهام مواجه گرديد؛ يعني وقتي در اين دوره بحث آزادي و مساوات مطرح مي شود، جامعه با اين ابهام مواجه مي گردد كه اين آزادي به چه معناست؟ آيا منظور از اين آزادي، آزادي معنوي و دروني است؟

 


٭ البته، اين ابهام هنوز هم در اذهان مطرح است...

 

٭٭ بله، و اين مسأله نشان مي دهد كه ما هنوز پس از مشروطيت كه افكار جديدي وارد جامعه ما شد، در اين زمينه به تعادل و توازن نرسيده ايم. تا پيش از مشروطه در جامعه ما پارلمان كه مظهري از آزادي و مردم سالاري است، انتخابات و بحث انتقاد و اعتراض و به طور كلي مشاركت سياسي كه از مصاديق آزادي محسوب مي شوند، وجود نداشت. از سوي ديگر، در دوره مشروطيت مطبوعات اوج گرفتند و بحثهاي جديدي مانند آزادي مطبوعات مطرح شد. همچنين، در اين دوره ديدگاههاي مختلفي درباره رابطه آزادي با گذشته و سنتها عنوان گرديد.

 


٭ منظورتان چه ديدگاههايي است؟

 

٭٭ از آنجا كه آزادي از ديرگاه دغدغه بشر بوده، دو ديدگاه مهم در اين زمينه از سوي دو مجتهد برجسته ما مطرح شده است.

 

ديدگاه اول متعلق به آيةالله نائینی است. وي معتقد است كه آزادي در اسلام هست و از آيات و روايات نیز برای آن می­توان شاهد آورد. آزادی در این دیدگاه براي اين است كه انسان را از درون و برون آزاد كرده و او را به سمت تعالي هدايت كند. به عقيده وي، اين كه مردم در صدر اسلام پيامبر(ص) را به عنوان رهبر ديني خويش پذيرفتند هم نوعي از آزادي سياسي است و مسأله بيعت هم جلوه اي از آزادي انتخابات است. حالا وارد اين بحث نمي شويم كه بيعت با انتخابات و آزادي چه نسبتي دارد.

 

ديدگاه دوم متعلق به آيةالله نوری است. وي مي گويد: ما در اسلام چيزي به عنوان آزادي نداريم؛ يعني مفهوم آزادي در انديشه سياسي قبل از مشروطيت به يك گونه بوده و پس از آن كاملاً تغيير كرده است. اصولاً بر اساس این تلقی آزادي به معناي كنوني در انديشه اسلام وجود ندارد.

 

 

٭ ريشه اين اختلاف چيست و چرا اين دو انديشمند و مجتهد برجسته جهان اسلام اين گونه موضع گرفتند؟

 

٭٭ اختلاف اين دو مجتهد را مي توان مناظره بين ديدگاه نظري و عيني و عملي دانست. آيةالله نوري به اين مقوله دو نگاه دارد؛ نگاه اول او جامعه شناسانه است كه به صورت عيني نهضت، شبكه ها و بازيگران آن را مي بيند و خودش در كنار بقيه نقش آفريني مي كند. نگاه دوم فقيهانه است؛ يعني به عنوان يك مجتهد حدود را مي بيند و به جاي فكر كردن به بسط آزادي، محدوديتها و موانع را بررسي مي كند، زيرا به طور عيني سوءاستفاده هايي را كه از مفهوم آزادي مي شود مي بيند و واكنش تكليف مدارانه نشان مي دهد.

 

 

در مقابل مرحوم نائینی عميقاً معتقد است كه دو اصل آزادي و مساوات باعث رشد و تعالي جامعه مي شوند. به عبارت ديگر، دغدغه اصلي نائینی رويارويي اسلام با انديشه غرب در دوره مشروطه و نحوه مواجهه با اين انديشه هاست. و البته  نگاه وي به مفاهيم و عناصري كه در اين دوره وارد جامعه شده بود، ايجابي است؛ يعني اين مفاهيم را نامطلوب تلقي نمي كند بلكه معتقد است كه فقدان اين عناصر و مفاهیم سبب ركود و انحطاط جامعه و تمدن اسلامي شده است.

 

آيةالله نوري علاوه بر نگاه جامعه شناختي و فقيهانه، نگاه امنيتي هم به اين مقوله دارد؛ يعني با مشاهده گسست انديشه ها و ترويج ناامني در حوزه هاي اجتماعي، اقتصادي، جغرافيايي و ديني جامعه، محدوديتها، ممنوعيتها، ثبات و نظم جامعه را بيشتر در نظر مي گيرد و بنابراين گفتماني كه طرح مي كند، امنيت محور است.

 

اما آيةالله نائيني در نجف به سر مي برد و از نزديك شاهد وقايع نيست، در نتيجه اخبار جامعه را به صورت تفسيرهاي گوناگون دريافت مي كند. بنابراين، ديدگاه و دغدغه­ای کاملاً متفاوت دارد که همان تطبیق مفاهیم غربی و جدید وارده به جامعه اسلامی و پاسخ به دغدغه­ها و مشکله­های تئوریک جامعه است.

 


٭ جناب عالي با كدام عقيده موافقيد؟

 

٭٭ من هيچ يك از اين ديدگاهها را نمي پذيرم. شايد دقيق تر باشد اگر بگويم كه در مفهوم و معناي آزادي، برداشتي انساني وجود دارد كه در همه دوره ها يكسان است؛ اما به مرور زمان كه جامعه به سوي پيشرفت و تعالي حركت مي كند و ابزار و تكنولوژي جديد مي آيد؛ مصاديق و ابعاد آزادي هم گسترده تر مي شود. در واقع، آزادي يك آموزه ديني و قرآني و قبل از مشروطه آزادي مفهوم خاصي است كه پس از مشروطيت با ابعاد گسترده تر و مصاديق عيني تري مطرح مي شود. مي توان از طريق آن پلي به گذشته زد و در اكنون زيست و آزادي را به سمتي حركت داد كه با آموزه هاي ديني هيچ منافاتي نداشته باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید