چاپ
دسته: گپ و گفت
بازدید: 2279
sharif_lakzaee.jpgعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه طبیعتا هر چقدر بتوانیم خود و جامعه را ارتقا ببخشیم می توان گفت نابردباری کمتر و کمتر می شود، گفت: با توجه به چالشهایی که وجود دارد و بداخلاقیهایی که صورت می گیرد جامعه ما فاقد این الگوست. علت این امر هم به خاطر این است که تربیت سیاسی نداشتیم و نداریم.
 بردباری سیاسی به عرف رایج تبدیل شود
دکتر شریف لک زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد بردباری سیاسی گفت:  بردباری یا به قولی صبر، فضائل اخلاقی هستند که در آموزه های دینی هم بر روی آنها بسیار تأکید شده است. انسانها توصیه شدند که صبر داشته باشند و به نوعی در این بحث در امور سیاسی صبر داشته باشند و صبور باشند.

وی با تأکید بر اینکه اصول و هسته مشترکی باید وجود داشته باشد تا در مورد آن بردباری اتفاق بیفتد و صورت گیرد، افزود: به نظر می رسد اگر لازم است چارچوب نظری برای این بحث ارائه شود می توان از بحث نظریه نهادی و ویژگیهایی که این نظریه دارد استفاده کنیم. وقتی می گوئیم چیزی تبدیل به نهاد شود؛ اول باید مختصاتی را به خود بگیرد تا تبدیل به نهاد شود. به عنوان مثال اگر قانون بخواهد در جامعه ترویج شود باید تبدیل به نهاد شود. اگر آزادی بخواهد گسترش پیدا کند و به امری رایج تبدیل شود باید در جامعه تبدیل به نهاد شود. در واقع در این صورت ارزشی به صورت مشترک تعریف می شود که همه به آن وفادارند و عرف رایج تلقی می شود و تخطی از آن تبعات دارد.

لک زایی با بیان اینکه بر فرض مثال تخطی از قانون تبعاتی دارد باید این تبعات وجود داشته باشد، تصریح کرد: در این بحث نگاه این است که بردباری به امری رایج در جامعه تبدیل شود و انسانها به گونه ای خودساخته شده باشند و خودسازی کرده باشند تا این مفهوم و ارزش در نهادشان ملکه شده باشد و به تعبیر امروزی در وجودشان نهادینه شده باشد.

نویسنده کتاب آزادی سیاسی در اندیشه آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی با بیان اینکه طبیعتا این کار نیاز به مقدماتی دارد، گفت: اگر این امر بخواهد اتفاق بیفتد و تحقق پیدا کند، طبیعتا باید غیر فردی باشد و به نوعی ساختاری تلقی شود یا به اصطلاح به عرف رایجی تبدیل شده باشد و همه به آن وفادار باشند و اولا آنرا در وجود خود محقق کنند و در ثانی در تعامل شان با افراد در اجتماع، نهادها و ارگانها در روابطشان با جامعه این را تحقق ببخشند. ضمن اینکه میزانی از ثبات باید وجود داشته باشد. کسی که بردبار است به هر حال در طول زمان این ویژگی در او وجود دارد و در نهاد و درون او نهادی شده است و این نهادی در وجود او به ثباتی رسیده است. کسی که کار سیاسی انجام می دهد در طی کار سیاسی و کسی که کار فرهنگی می کند طی کار فرهنگی و کسی که کار اقتصادی می کند طی کار اقتصادی، در وجودش ثبات داشته باشد. از این مهمتر بر رفتار افراد دیگر هم تأثیر گذارد.

این محقق و نویسنده کشورمان بیان کرد: اگر بگوئیم بردباری به عرف رایج تبدیل شود طبیعتا باید به شیوه ای به اعضایش جهت دهد. احساسی از ارزشها و معانی مشترک بین اعضای نهاد وجود داشته باشد. اگر این گونه تلقی کنیم هر مفهومی ازجمله بردباری سیاسی، تقوای سیاسی و ... می تواند در این چارچوب قرار گیرد که در واقع عنصر کلیدی و اصول و مبانی بردباری سیاسی و یا هر مفهوم دیگری که بخواهد از این منظر این را تحلیل کند و در واقع می تواند آنرا شکل دهد، «تمرین» است و در واقع نهادی شدن اخلاق در وجود انسانهاست.

وی با تأکید بر اینکه اخلاق به صورت فردی چندان حُسنی ندارد، گفت: طبیعتا اگر می گوئیم فردی باید فضائل اخلاقی را با خود رشد دهد به خاطر این است که در ارتباط با دیگران معنا و مفهوم پیدا می کند. برای مثال وقتی فردی تنها باشد، دروغ معنایی ندارد. طبیعتا در ارتباط و تعامل با دیگران دروغ معنا پیدا می کند. بردباری هم به این صورت است در واقع در ارتباط با دیگران و با حضور در جامعه نقش آفرینی می کند و می تواند فرد را به سمت و سو و جهت خاصی هدایت کند و از این منظر افکار او را شکل دهد.

نویسنده کتاب آزادی و دانش تأکید کرد: بنابراین اینجا ساختاری و نهادی بودن، عرف تلقی می شود و طبیعتا انسانها باید از رفتارهای فردی، اجتناب کنند و وقتی می خواهند کار سیاسی و یا فرهنگی و اقتصادی انجام دهند باید به آدابی که وجود دارد ملتزم باشند که یکی از آنها ساختاری بودن است. ضمن اینکه وجود اصل و هسته مشترک که بین آنها وجود خواهد داشت می تواند نقطه قوت بخشی برای این مفهوم و وضعیتی که ممکن است به وجود بیاید.

وی با اشاره به اینکه در فلسفه از مراتب سه گانه یاد می شود که حسی، خیالی و عقلی است که مرتبه حسی بحث حقوق آنهاست که مربوط به حوزه مسلمانان می شود. بحث مرتبه عقلی که به حوزه عقاید و باورها بر می گردد مربوط به حوزه مسلمانان می شود، اما مباحث اخلاقی یا علوم اخلاقی در مرتبه خیال، مرتبه اخلاق و ارزشهاست که در اینجا اختصاص به دین خاصی ندارد. این یک وجهه جهانی دارد همان هسته و اصل مشترک است که در واقع می توان آنرا بیابیم و اختصاص به اسلام و دین خاصی ندارد. بنابراین، این مسأله در حوزه مشترک بین الاذهانی و بین الادیانی و بین فرهنگی خود را نشان می دهد و به هر حال بیانگر اهمیت آن است که به سمت و سوی آن در حرکت است.

این کارشناس علوم سیاسی با بیان اینکه روانشناسی از پنج الگوی شخصیتی و رفتاری نام می برد که به نظرم تفصیل یافته این مراتب سه گانه هم باشد، اذعان کرد: از الگوی بدنی نام می برند. از الگوی اجتماعی به عنوان دومین الگو نام می برند. الگوی فردی، سومین الگو و الگوی عقلی چهارمین الگو و الگوی قلبی که پنچمین الگو است. هر چقدر فرد خود را به سوی مراتب بالاتری ارتقا دهد طبیعتا آثار آن در بحث اخلاقی و ارزشهای اخلاقی خود را بیشتر نشان می دهد و طبیعتا کسی که از این مراحل بدنی و اجتماعی، فردی و عقلی عبور کرده و به مسأله قلبی رسیده، به مرتبه اعلی و عالی بردباری را دارد. هر چقدر به سطح پائین تری تنزل پیدا کرد و نتوانست خود را ارتقا ببخشد طبیعتا تنشها زیاد است و نابردباری و چالشها بیشتر شکل می گیرد. در اینجا همان الگوی بدنی، فردی و اجتماعی است، یعنی بیشتر در این سه سطح و تیپ شخصیتی سه گانه اول این منازعات نابردباری شکل می گیرد. طبیعتا هر چقدر بتوانیم خود و جامعه را ارتقا ببخشیم می توانیم بگوئیم نابردباری کمتر و کمتر می شود.

نویسنده کتاب آزادی در ادامه سخنانش تصریح کرد: استاد مطهری از منِ انسانی یاد می کنند که در واقع آن چیزی که مهم است انسانیت و در نظر گرفتن منفعت انسانهاست. این دیگر فراتر از منطقه، قبیله و قوم و کشوری خاص و حتی منطقه ای خاص است. چون در تعریف و تبیینی که ایشان دارند از منِ قومی، منِ ملی و منِ منطقه ای و منِ جهانی یاد می کنند.

لک زایی تصریح کرد: وقتی ایشان بحث منِ انسانی را مطرح می کنند می گویند ما باید فراتر از اینها حرکت کنیم، فراتر از منِ قومی، ملی و منطقه ای حرکت و در یک سطح جهانی حضور پیدا کنیم که در واقع همان تعریف و به اصطلاح منطقه سوم است که منطقه خیال را تبیین می کند. منطقه و حوزه ای است که به هر حال، وجود و اصول مشترک و هستی مشترک بین انسانهاست که می توانند یکدیگر را بفهمند و به سمت و سویی حرکت کنند که در جامعه آرامشی و آسایشی به وجود بیاید. طبیعتا وقتی این اتفاق می افتد بردباری هم شکل خواهد گرفت، یعنی بر این اساس اگر بخواهیم گسترش هم دهیم می توانم بگوئیم این مباحث در سطح فردی به ما هو فردی، معنا و مفهومی نخواهد داشت. طبیعتا در دل اجتماع می تواند این معنا و مفهوم پیدا کند و البته از منظر فلسفه اسلامی و آموزه های دینی، خودسازی می تواند مقدمه ای بر جامعه سازی باشد. کسی که خودساخته نیست طبیعتا در جامعه هم با مشکل مواجه می شود.

وی با بیان اینکه مشکل ما این است که حوزه خودسازی را جدی نمی گیریم اما می خواهیم در جامعه اثرگذار باشیم، گفت: این امر امکان پذیر نیست، طبیعتا این آموزشها باید از مرحله ای شروع شود تا بتواند مؤثر شود. چیزی که در جامعه مشاهده می شود این است که با توجه به چالشهایی که وجود دارد و بداخلاقیهایی که صورت می گیرد جامعه ما فاقد این الگوست.

طبیعتا به خاطر این است که تربیت سیاسی نداشتیم و نداریم، اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد مراحل قبلی باید شکل گیرد و تحقق پیدا کند یعنی ما از مرتبه حسی بالاتر برویم. از مرتبه یا الگوی بدنی یا اجتماعی قدری بالاتر برویم.

نویسنده کتاب بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه اذعان کرد: چالشها و نابردباریها زمانی صورت می گیرد که ما در مراحل پائین و نازل حرکت می کنیم و منافع خودمان و منافع قوم و قبیله خودمان و منافع شخصی و گروهی خودمان را صرفا مورد توجه قرار می دهیم نه منافع کشور و انسانیت و منافع و فضائل و ارزشهای انسانی. طبیعتا از این منظر نابردباری سیاسی خیلی مشهود است و به هر حال باید آموزشی وجود داشته باشد.

وی تأکید کرد: همان طور که در ابتدای بحث اشاره کردم بردباری باید در درون افراد نهادی شود. از عواملی که می تواند در این امر مؤثر باشد طبیعتا وجود تشکلهای قوی است که وقتی این تشکلهای قوی وجود داشته باشد افراد محدودیت تر می شوند و باید به سمت و سویی حرکت کند که این کار جمعی بتواند مؤفق باشد و به نتیجه و پیامدی منتهای شود، ولی فقدان حزب و تشکلهای قوی در جامعه منجر به این می شود که آموزشهای لازم و جمعی و التزامات کار گروهی منتقل نمی شود لذا بردباری هم بیشتر می شود. اگر افراد تمرین کرده باشند طبیعتا می تواند به آرامش و بردباری برسد و چالشها را در جامعه کم کند. اگر نگاه ها تغییر پیدا کند و ما از الگوی فردی و فردگرایی به سمت منافع جمعی و ملی و حتی فراتر از این منافع جهانی و انسانی حرکت کنیم می توانیم به این مسأله نزدیک شویم که راهش نهادی شدن و حرکت به سمت ایجاد تشکلها و احزاب قوی است.

وی با بیان اینکه ما همیشه به بردباری سیاسی نیاز داریم، گفت: ارزشهای اخلاقی همیشه در تعامل با افراد ضروری و نیاز جامعه و هر انسانی است که در تعامل با دیگران بتواند از حداکثر ارزشها و فضائل اخلاقی برخوردار باشد. این امر می تواند نقش اول خود را در رابطه بین مردم و دولت یا ملت و دولت نشان دهد که اگر چالشها در جامعه زیاد شود و نابردباری رشد کند قدری به نظر می رسد که رضایت مردم کاهش پیدا می کند.

این محقق و مترجم کشورمان با اشاره به اینکه طبیعتا اگر مردم رضایت داشته باشند نشان دهنده رابطه خوب ملت و دولت است، بیان کرد: اگر ناراضی باشند طبیعتا مشکلاتی وجود دارد، اگرچه ممکن است بروز و ظهور علنی هم نداشته باشد اما تأثیرات خودش را بر جامعه بر جای می گذارد و فکر می کنم مهمترین نکته ای که می تواند در اینجا تأثیرات خود را بگذارد همبستگی اجتماعی و ملی را از بین می برد. در واقع ناهمبستگی صورت می گیرد و بزرگ ترین اتفاقی هم که در اینجا رخ می دهد این است که بین مردم و دولت شکافی ایجاد می شود که طبیعتا آثار مخرب آن در اجتماع منتقل می شود و به همه افراد و گروه ها سرایت می کند و فضای نامطلوبی را در جامعه به وجود می آورد.

وی با اشاره به اینکه حوزه اخلاقی، حوزه ای است که همه فهمی از آن دارند و بر اساس آن جامعه باید مشی کند و اداره شود، گفت: از این رو آثارش در جامعه می تواند مخرب باشد. همیشه به بردباری سیاسی نیاز هست، باید به سمتی حرکت کنیم تا بردباری در همه عرصه ها در جامعه وجود داشته باشد. علی القاعده در ایامی که در فضای سیاسی اتفاق خاصی می افتد، طبیعتا انتظار و توقعی بیشتری وجود دارد تا این امر در جامعه وجود داشته باشد تا جامعه را به سمت ثبات سوق دهد.