جدیدترین مطالب

يکي از بحث‌هايي که مطرح مي‌شود اين است که صدراالمتألهین فاقد انديشه سياسي نظام مندي است ولي اين ديدگاه مورد خدشه قرار گرفته است. ما حکمت متعاليه را يک فلسفه زنده مي‌دانيم که هم به کار امروز ما مي‌آيد و هم در آينده مي‌توانيم از آن استفاده کنيم. ملاصدرا در جمله مهمي مي‌گويد: «انسان ناچار از اختيار است». همين جمله مي‌تواند پايه نظام انديشگي را شکل دهد.  

چندی قبل (یکم خرداد 1385) روزنامه خراسان گفت و گویی را درباره پروژه پژوهشی «وجوه سیاسی حکمت متعالیه» با اینجانب منتشر کرد. این پروژه یکی از پژوهش هایی است که در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی با مدیریت اینجانب در حال انجام است و جمعی از دوستان پژوهشگر و اساتید ارجمند در این پروژه با من همکاری می کنند. هم اکنون غالب مقالات این مجموعه توسط دوستان پژوهشگرم نگارش شده و مراحل ارزیابی و آماده سازی را می­گذراند. امید می رود که این تحقیق هر چه زودتر سامان یابد و در اختیار جامعه علمی قرار گیرد. گفت گوی حاضر نخستین گفت و گو درباره این پروژه و طبیعتاْ اطلاع رسانی درباره آن است. ان شاء الله از این پس به تدریج درباره این پژوهش به ویژه موضوعات مقالات و نویسندگان آن اطلاع رسانی صورت گیرد. خوشبختانه مجموعه نشست­ها و گفت و گوها و اقتراح­هایی در موضوع وجوه سیاسی حکمت متعالیه در سال جاری به تصویب رسیده که از روزهای آینده به اجرا گذاشته خواهد شد. هدف عمده این نشست­ها و گفت و شنودها و اقتراح­ها فضاسازی برای برگزاری همایشی با عنوان وجوه سیاسی حکمت متعالیه است که در آینده­ای نزدیک در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار خواهد شد.

اشاره

يکي از مباحث مورد اختلاف در ميان انديشمندان ايراني، آن است که آيا فيلسوفان، عالمان و فقيهان اسلامي ايراني، در عرصه سياست از انديشه و مکتب سياسي خاصي برخوردار بوده‌اند يانه؟ گروهي به اين سوال پاسخ مثبت مي‌دهند و گروهي که بيشتر در هواي شرق‌شناسي و مستشرقان سير مي‌کنند پاسخ منفي مي‌دهند. اکنون سوال اين است که مگر مي‌شود که مکتبي همه وجوه انسان را بررسي کند و در پي پاسخ به همه سوالات بنيادين انسان باشد لکن، از حکمت عملي و سياست مدن غفلت ورزد و هيچ گونه متعرض حيات اجتماعي و نظام‌هاي حاکم بر آن نشود؟ مگر مي‌شود مکتبي تام و کامل در فلسفه تاسيس کرد اما تنها به حکمت نظري پرداخت و حکمت عملي را يکسره رها کرد و هيچ حرف وحديثي و لو بالتبع ارائه ننمود؟ به گمان ما اندک توجهي به پيوند ميان حکمت نظري و عملي، چنين گسستگي را منتفي مي‌سازد و موضع گروه اول را تثبيت مي‌نمايد. آثار منتشر شده از سوي پژوهشکده و انديشه‌سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم نيز به خوبي مويد اين مدعاست.
البته واضح و روشن است که ظهور و بروز عيني حکمت عملي مستلزم مستعد بودن شرايط اجتماعي است که متاسفانه ملاصدرا، موسس «حکمت متعاليه» از آن بي‌بهره بود و نه تنها مورد اقبال نظام سياسي صفوي قرار نگرفت که مبغوض حکومت واقع شد و پس از کش‌وقوس‌هاي فراوان راي به تبعيد وي به کهک قم داده شد. در آن جا بود که ملاصدرا نيز فرصت تنهايي را غنيمت شمرد و به تاليف کتاب پرداخت و آثار ارزشمندي را براي فرداها به يادگار گذاشت.
 در روز بزرگداشت اين فيلسوف برجسته که انديشه او يکي از آبشخورهاي مهم نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران به شمار مي‌آيد، با شريف لک زايي محقق و نويسنده جوان درباره فلسفه سياسي ملاصدرا و درباره مجموعه‌اي که او و همکارانش در اين خصوص در حال فراهم آوردن هستند، گفت و گويي انجام داده‌ايم که اميدواريم مورد توجه شما خوانندگان عزيز قرار گيرد.   

مطلع شديم که شما به همراه گروهي سرگرم پژوهش در آراء و آثار ملاصدرا هستيد. به عنوان اولين سوال بفرماييد که شما روي چه بخشي و چه موضوعي از انديشه‌هاي اين فيلسوف و حکيم داريد کار مي‌کنيد؟ما مشغول پژوهش و بررسي « وجوه سياسي حکمت متعاليه» هستيم. تاکنون درباره حکمت متعاليه مباحث و پژوهش‌هاي زيادي صورت گرفته و فکر مي‌کنم که بر جامعه ما هم تاثير زيادي گذاشته است.
علاوه بر اين بسياري از انديشمندان ما از حکمت متعاليه متاثر هستند و از آن بهره فراوان برده‌اند. شايد بتوان گفت که امروزه سرآمد مکاتب فلسفي در جهان اسلام و يا قوي‌ترين فلسفه زنده اسلامي، همين جريان است.
در طرحي که به کمک عده‌اي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه در حال انجام است، چند لايه و چند وجه از حکمت متعاليه مورد توجه قرار گرفته ولي هدف اصلي اين بوده که بيش از هر چيز انديشه سياسي و اجتماعي ملاصدرا به کمک نقدهايي که احيانا هست و به کمک تشخيص نقاط قوت و ضعف بازسازي شود. ترديدي نيست نظرياتي در حکمت متعاليه وجود دارد که امروز مي‌تواند مورد بهره‌برداري قرار گيرد و نهايتا از آنها به نحوي که شايسته است در غناي انديشه سياسي امروز استفاده شود. 
 

آيا ملاصدرا فيلسوفي است که انديشمندان ساير کشورها با او آشنايند و آيا اهل سنت هم به فلسفه او توجه دارند و يا اين که ملاصدرا تنها براي ما مطرح است و شرايط انقلاب باعث شده که ما کماکان، اهميت ويژه اي براي حکمت متعاليه قائل باشيم؟از آنجا که برخي از متفکران و محققان ما، در عرصه بين‌الملل، مقالات و آثاري را نشر داده‌اند، توانسته‌اند ملاصدرا را تا حدي به جهان معرفي کنند و در نتيجه برخي از متفکران ساير ملل هم وي را مي‌شناسند. ولي نه تنها ملاصدرا بلکه خيلي از متفکران ما در جهان ناشناخته باقي مانده‌اند. درقبل از انقلاب و بعد از انقلاب به دلايل متفاوت نسبت به معرفي اين انديشمندان کوتاهي‌هايي صورت گرفته است. حقيقت اين است کارهايي انجام شده در رابطه با اين بزرگان عمدتا تفنني است و بزرگداشت‌ها و همايش‌هاي ما هم خيلي فرمايشي است. به عنوان مثال کنگره‌اي به عنوان بزرگداشت شهيد مطهري برگزار مي‌شود و مبالغ قابل توجهي هم به اين منظور هزينه مي‌گردد ولي جالب است محققي را که درباره شهيد مطهري کار کرده، مقاله نوشته، کتاب نوشته به اين همايش دعوت نمي‌کنند. آن هم در حالي که مقاله يا کتاب جزو آثار برگزيده چنان همایشی هم باشد. متاسفانه همه مسائل به جز همان مسئله اصلي در اين همايش‌ها لحاظ مي‌شود. اگر ما اين روند را تغيير بدهيم و همايش‌ها را از حالت اداري و فرمايشي خارج کنيم اميد هست که کارهاي انجام شده در شناساندن انديشمندان موثر باشد. براي اين که حرف‌هاي ما شنيده شود بايد با زبان علم و با زبان خود آنها با آنها سخن بگوييم. به دلايلي که ذکر شد چنان که انتظار مي‌رود حتي ملاصدرا هم به جهانيان شناسانده نشده چه برسد به ساير بزرگان و انديشمندان.


شما گفتيد که در حال پژوهش درباره « وجوه سياسي حکمت متعاليه» هستيد اکنون مي‌توان اين پرسش را مطرح کرد که آيا ملاصدرا طبق يک نگرش علمي نيز داراي «فلسفه سياسي» هست و يا اين که وي نظرات شخصي و نظام مندي در اين باره ندارد و شما سعي داريد که با توجه به برخي از اشاراتي که در آثار او به مباحث سياسي شده ، فلسفه‌اي را تدوين کنيد؟
بله، يکي از بحث‌هايي که مطرح مي‌شود همين است که ملاصدرا فاقد انديشه سياسي نظام مندي است ولي اين ديدگاه مورد خدشه قرار گرفته است چون مطرح‌کنندگان اين نظريه يا آثار ملاصدرا را نخوانده‌اند و يا با حجم اندک و ناچيز مطالعه‌اي که داشته‌اند و بدون آشنايي با فلسفه ايشان چنين ادعايي را مطرح کرده‌اند.
برخلاف اين ديدگاه برخي ديگر معتقدند که ملاصدرا نه تنهاانديشه سياسي دارد، بلکه اين انديشه کاملا منسجم و نظام‌مند هم هست و در چارچوب همان تعريفي قرار مي‌گيرد که ما از انديشه‌سياسي ارائه مي‌دهيم. به عبارتي اين طور نيست که ما گزاره‌اي را از صدرالمتالهين نقل کنيم و بگوييم چون او در اينجا واژه سياست را و يا حاکم را و يا فلان واژه را استعمال کرد، بنابراين او داراي فلسفه سیاسی و انديشه سياسي است. اساسا ما به کسي فيلسوف مي‌گوييم که داراي يک نظام فکري خاصي است. در بعد انديشه سياسي نيز همين‌ طور است. لذا اگر کسي از نظام انديشگي منسجمي برخوردار نباشد ما نمي‌توانيم بگوييم که او فيلسوف سياسي است.

البته يکي از چالش‌هاي فکري جامعه ما همين نامشخص بودن جايگاه افراد است. ما بايد بياييم يک نگاه و رويکرد جديدي نسبت به انديشه‌سياسي انديشمندان خود در طول تاريخ اسلام داشته باشيم و به بازسازي اين انديشه‌ها بپردازيم. ما اکنون نياز داريم که پشتوانه‌هاي فرهنگي و فکري خود را بشناسيم و آنها را براي آينده بازسازي کنيم. در همين باره و در اثبات اين که صدرالمتالهين داراي انديشه سياسي است کارهاي قابل توجهي صورت گرفته و کارهايي هم در دست انجام است.
همان‌طور که اشاره کرديم بنده هم با جمعي ديگري از پژوهشگران در واقع همين هدف را دنبال مي کنيم. البته ما در ملاصدرا توقف نمي‌کنيم. ما آراء او را به عنوان آغازگر حکمت متعاليه و آراء همه کساني را که در پس از وي در حوزه‌ اين فلسفه کار کرده اند تا دوره معاصر که سرانجام به انديشه‌سياسي حضرت امام‌(ره) می رسد، مورد بررسي قرار می دهیم. لذا اين پژوهش، يک طيف گسترده را شامل مي‌شود و به بخش خاصي محدود نمي‌ماند.


بنابراين به نظر شما صدرالمتالهين هم مثل فيلسوفان سياسي مثل ماکياول و مثل مونتسکيو داراي يک فلسفه منسجم است؟بله، افرادي که مدعي هستند صدرالمتالهين انديشه سياسي ندارد، نيامده‌اند يک اثر جدي بنويسند و بگويند که به اين دلايل او فاقد فلسفه سياسي است. گفته‌ها بيشتر در حد يک اشاره است. اگر چنين آثاري نوشته بشود همه از آنها استفاده مي‌کنيم و بهتر مي‌توانيم به نقاط قوت وضعف خودمان پي‌ببريم.
 

آيا تحقيق شما درباره وجوه سياسي حکمت متعاليه صرفا جنبه تاريخي دارد؟
تحقيق ما رويکردي تاريخي ندارد ولي مي‌تواند چنين استفاده‌اي هم داشته باشد. چون ما حکمت متعاليه را يک فلسفه زنده مي‌دانيم که هم به کار امروز ما مي‌آيد و هم در آينده مي‌توانيم از آن استفاده کنيم. اين تحقيق بيشتر مباحث عام انديشه سياسي را مطرح مي‌کند. منتهي همان طور که اشاره کردم در آنجا که به بيان و تبيين انديشه سياسي فيلسوفان حکمت متعاليه مي‌پردازد، تاحدي رنگ و روي تاريخي به خود مي‌گيرد. من و دوستاني که داريم با هم کار مي‌کنيم بر اين باوريم که از طريق ارائه اين نوع ازمباحث مي‌توانيم راه خروجي از بن‌بست فکري حاضر پيدا کنيم.
من در اينجا عناوين تحقيق را ذکر مي‌کنم تا سمت وسوي آن بهتر مشخص شود. يکي از اين موضوعات که نو هم هست، بسط‌ دهندگان انديشه سياسي حکمت متعاليه است. البته گفته شده که افرادي در انقلاب مشروطيت يا در انقلاب اسلامي متاثر از حکمت متعاليه بودند، ولي به طور مشخص روشن نشده که آنها از کدام گزاره‌ها متاثر بودند. در اين مقاله سعي شده اين نکات روشن شود. مقاله دوم به تاثير حکمت متعاليه بر انديشه سياسي عالمان نهضت مشروطيت مي‌پردازد. وجوه سياسي، اجتماعي حرکت جوهري، يکي ديگر از مقالات اين مجموعه است. مقاله ‌«نظريه اختيار در حکمت متعاليه » به گزاره‌هايي مي‌پردازد که در حکمت متعاليه درباره انسان مختار آمده است. در حاشيه اين مطلب ذکر کنم که ملاصدرا در جمله مهمي مي‌گويد: « انسان ناچار از اختيار است » به نظر من همين جمله مي‌تواند، پايه يک نظام انديشگي را شکل دهد.«ضرورت، ماهيت و آينده حکمت سياسي متعاليه»، «فرآيند همسويي کلام و فلسفه سياسي در حکمت متعاليه »، « مفهوم قدرت و ساز و کارهاي آن در حکمت متعاليه»، «مقام صدرالمتالهين در تاريخ فلسفه سياسي اسلامي»، «ادراکات اعتباري و حرکت جوهري»، « نسبت حکمت و شريعت» و « مفهوم مشروعيت و منابع مشروعيت بخش در حکمت متعاليه» از ديگر عناوين مقالات اين مجموعه است.
بنابراين بايد گفت: مطالب اين مجموعه داراي رويکرد تاريخي نيست و در مواردي اندک هم که چنين نگرشي ديده مي‌شود آن نگرش در چارچوب فلسفه سياسي و در قلمروي تاريخ فلسفه سياسي اسلامی است.


به نظر شما در دوره معاصر کدام انديشمند بيش از ديگران از فلسفه ملاصدرا متاثر است؟واقعيت اين است که کاري اصولي و علمي صورت نگرفته که ما بدانيم چه کساني و با چه کيفيتي از اين فلسفه متاثر هستند. به همين دليل با ترديد مي‌توان گفت که کدام انديشمند تحت تاثير حکمت متعاليه است. البته مي‌توان افرادي را نام برد و يا گفت آنهايي که انديشه‌هاي ملاصدرا را تدوين کرده‌اند و يا نوشته‌هايي درباره فلسفه او دارند کساني هستند که انديشه ملاصدرايي دارند و يا حکيم متعاليه هستند. ولي اين کار و اين قضاوت مستلزم طبقه‌بندي کساني است که متاثر بوده‌اند. به اين معنا که ببينيم که چه کساني و به چه شکلي تحت تاثير بوده‌اند. مثلا کساني هستند که صرفا مدرس بوده‌اند. کساني علاوه بر تدريس حاشيه‌نويسي هم کرده‌اند. کساني هم بوده‌اند که با حفظ اين جهات، نقدهايي بر آن داشته‌اند و حکمت متعاليه را چندگام جلو برده‌اند. به عنوان مثال، تنها کساني که مي‌توان گفت به خوبي وارد موضوع بحث ادراکات اعتباري شده ‌است، علامه طباطبايي است. استاد مطهري همين موضوع را شرح و بسط داده‌اند و نکاتي هم به آن افزوده‌اند. اين مباحث، موضوع «ادراکات اعتباري» را تا حدي جلوتر برده ‌است. ولي همان‌طور که گفتيم اين امر مستلزم تقسيم‌بندي و طبقه‌بندي موضوعات و شناخت حوزه‌هاي تاثيرپذيري افراد است و نيازمند يک کار علمي و تحقيقي است. 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید