نگاهی به آرا و اندیشه های میرزای نائینی در گفت و گو با شریف لک زایی
محمدحسین نائینی از بارزترین عالمان دینی نهضت مشروطه است که توانسته
تصویر روشنی از حکومت مشروطه ارائه دهد. وی با تاکید بر لزوم وجود حکمران و
حکمرانی در جامعه، در تشریح دیدگاه فقهی خود درباره حکومت و سیاست، از دو
نوع سلطنت استبدادی و سلطنت مشروطه یاد میکند. نائینی، حکومت امام معصوم
را بهعنوان بهترین و کاملترین نوع حکومت، در زمره حکومت مشروطه قرار داده
است. نائینی چون دخالت در امور سیاست را از امور حسبیه میداند آن را از
وظایف عمومی بر میشمارد. بنابراین امور حسبی که نظم و انتظام جامعه به
اجرای آن وابسته است را در زمان غیبت از وظایف نواب عام تلقی کرده است. از
دیدگاه نائینی، مجتهدان جامعالشرایط و فقها، بهعنوان نواب عام در زمان
غیبت، میتوانند این وظیفه را به صورت مستقل اجرا کرده یا با واگذاری آن،
در چگونگی اجرای آن نظارت کنند. شریف لکزایی رمدیر گروه فلسفه سیاسی
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتوگو با فرهیختگان ضمن بیان اندیشه
نائینی اختلاف ایشان را با مشروعهخواهان بازگو میکند.
مرحوم نائینی در چه شرایط سیاسی- اجتماعیای شاکله فکری خود را ترسیم میکند؟
نقطه عطف اندیشه و دیدگاههای مرحوم نائینی در دوره مشروطه ترسیم و تصور
میشود. به جهات مختلف نهضت مشروطه دوره خاصی در تاریخ اندیشه سیاسی ما به
حساب میآید. یکی از این ابعاد مهم در اندیشه سیاسی نائینی متبلور شده است.
اتفاق مهمی که در این نهضت میافتد این است که برخی مفاهیم و مباحث از
سنت و اندیشه غیر وارد جامعه ما میشوند. طبیعتا عالمان بزرگی مثل ایشان
وظیفه خود میدانند که این مفاهیم و مباحث را برای ما روشن کنند. ازجمله
این مفاهیم خود مشروطه است که مفاهیمی زیر بحث حریت، پارلمان و تفکیک قوا
مطرح و برای نخستین بار وارد سنت فکری ما میشوند. همچنین عالمانی مثل
ایشان قصد داشتند در تاملات فکری مواضع خود -که در واقع مواضع یک اندیشمند
شیعی و مسلمان است - را در قبال این آموزهها روشن و شفاف کنند. بنابراین
از این منظر نقطه عطفی در تاریخ نهضت مشروطه به حساب میآید. اتفاقاتی که
در اثر مشروطه در حوزه فکری و اندیشهای ایران میافتد، تاثیرات زیادی بر
جای میگذارد و بسیاری از علما درگیر میشوند و گفتمانهای مختلفی در جهت
موافقت و مخالفت با نهضت مشروطه شکل میگیرد.
مهمترین پیشفرضهای ایشان در امر قانونگذاری چه بود؟
اختلافنظری در آن دوره بین علمای دینی وجود داشت و آن این بود که آیا ما
صلاحیت قانونگذاری را داریم یا خیر؟ - قانونی که در مجالس و پارلمانها
قابل عرضه است- به نظر میرسد نائینی میخواسته معنای مفاهیم را روشن کند و
نگاه جدیدی در بحث قانونگذاری ارائه دهد، همین مساله در اندیشه این
بزرگوار شکل میگیرد. ایشان از منظر یک عالم مسلمان شیعی نگاه خود را به
موضوع قانون ارائه میکند در نتیجه بحثهای مختلفی پیش میآید چراکه سابقه
طرح چنین مباحثی در جامعه ما وجود نداشت که یک جمعی بنشینند و قانونی را
وضع و همه خود را ملزم به اجرای آن کنند، همین مساله باعث اختلافنظر بین
شیخ فضلالله نوری و نائینی میشود. دریافت و تفسیر نوری از مقوله قانون بر
اصالت شریعت استوار بود بهگونهای که مفاهیم جدید را طرد میکرد و بر
ناسازگاری آنها با نصوص دینی اصرار میورزید.
در مقابل نگاه نائینی این است که این مفاهیم اساسا اسلامی هستند و در
آموزههای اسلامی میتوان ریشه آنها را جستوجو کرد، مثلا مفاهیمی همچون
آزادی، مساوات و حتی تفکیک قوا. از دید نائینی اینها آموزههایی هستند که
غربیان از ما اتخاذ کردند و ما با آموزههایی مواجه شدهایم که میتوانیم
پی آنها را در اندیشه دینی خودمان بگیریم. مثلا تفکیک قوا را غربیان از
آموزههای امام علی(ع) اخذ کردهاند به هر حال اینها به شکل دیگری به ما
بازگشتند. بنابراین نگاه نائینی یک نگاه همدلانه است. ایشان از حریت
بهعنوان اصل مبارک حریت یاد میکنند. مواضعی که نائینی دارد در اصل در
فضای اسلامی معنا پیدا میکند.
سعی ایشان هم این است که مواضع خود را بهعنوان یک عالم دینی نسبت به
مشروطه بیان کند. بنابراین کتاب «تنبیهالامه» و «تنزیهالمله» را به نگارش
درآوردند. در برخی از موارد نگاه نائینی به سایر علما نزدیک میشود. درست
است که بعضیها نمیپذیرفتند این آموزهها اسلامی هستند - آنطور که در
جامعه نشر و انعکاس پیداکرده بودند- اما در کل از نگاه یک عالم دینی نگاه
میکنند و میبینند و خارج از آن را نمیپذیرند. کتاب تنبیهالامه بسیار
آموزنده است. به نظر میرسد نائینی مدافع مشروطه و نهضت مشروطه بوده و
بزرگترین متفکری است که در تایید مشروطه و تئوریزه کردن مشروطه متنی را به
نگارش درآورده است. از همین منظر مهمترین دغدغه ایشان تحلیل و تبیین
آموزههای مطرح در این دوره بود. همانطور که عرض کردم این مفاهیم شامل
حریت، برابری، تفکیک قوا و سایر مفاهیمی میشود که ایشان میخواستند
بومیسازی کنند. نائینی باتوجه به نگاه اجتهادی که داشت مباحث را تحلیل
میکرد و قلم میزد و بیش از این هم نمیتوان از یک عالم دینی انتظار
داشت.
بارزترین وجهاختلاف نائینی و نوری چه بود؟
در یکی از مقالات من به تفصیل بحث آزادی را از دیدگاه این دو عالم دینی
بررسی و وجهاختلاف آنها را بیان کردم. تفاوت دیدگاه این بزرگواران از این
جهت میتواند جالبتوجه باشد که مرحوم نوری در داخل ایران و در کانون حوادث
و اتفاقاتی که رخ میدهد وآنها را مشاهده میکند، اعلام موضع میکند و
مرحوم نائینی فارغ از این شرایط است و در یک فضای تئوریک به این مساله نگاه
میکند و از لحاظ تئوریک میخواهد سازگاری مفاهیم واردشده را بررسی کند.
وجه دیگری که میتوان مطرح کرد این است که مرحوم نوری در فضایی زیست میکند
که با ورود اندیشه مشروطه دچار ناامنی شده است. بعد از مشروطه یکسری
تحولات در جامعه ما اتفاق میافتد که باعث میشود همبستگی پیشین از بین
برود و ما درجامعه دچار گسست شویم. مرحوم نوری از این واقعه بهعنوان هرج و
مرج یاد میکند؛ هرج و مرجی که با خود ناامنی بههمراه میآورد. اولویت
مرحوم نوری هم این بود که امنیت جامعه مخدوش نشود.
نوری خود را ملزم به امنیتی میکند که در آن باورهای مردم حفظ میشوند و
خود را مدافع آنها معرفی میکند. میبینید که بعد از مشروطه اتفاقاتی که
میافتد باعث میشود امنیت فیزیکی و کلی جامعه ایران مخدوش شود تا اینکه
بعد از سالها رضاخان به قدرت میرسد با این پیشفرض که میخواهد امنیت را
در جامعه برقرار کند، از این نگاه اولویت شیخ فضلالله نوری این است که
امنیت جامعه در سطوح و لایههای مختلف مخدوش نشود و اگر از منظر مرحوم نوری
نگاه کنیم میبینیم که به جهات مختلف امنیت مخدوش شده است. در حالی که
مرحوم نائینی دغدغه امنیت ندارد. دغدغه ایشان تبیین تئوری مفاهیم است که
میخواهد از منظر اجتهادی به آنها بپردازد. البته مرحوم نائینی در مساله
جمعآوری کتابشان به نظر میرسد با شیخ فضلالله نوری به یک نقطه میرسند و
بهطور غیرمستقیم با ایشان همراه میشوند. شیخ فضلالله نوری از ابتدا
موافق مشروطه بود و در اثر مسائلی که بعدها با آنها مواجه میشود به طرح
مشروطه مشروعه مبادرت میکند. از نگاه فلسفی شاید اینطور بگویم که مشروطه
در همهجا به لحاظ وجودی مشروطه است با این حال این مفاهیم به لحاظ ماهیت
متفاوت میشوند. بنابراین میبینیم یک پسوندی به نام مشروطه مشروعه پیدا
میشود و به لحاظ ماهیت میتوان تلقیاش را از سایر تلقیهای رایج مشروطه
متمایز کرد. نوری میخواهد از اندیشهای که وجود دارد فاصله بگیرد. ما
میتوانیم بگوییم با توجه به اتفاقاتی که بهوجود میآمد مرحوم نائینی با
جمعآوری کتابشان (که در اثر سوءاستفادهها صورتگرفته) به نوعی راه شیخ
فضلالله نوری را ادامه داد و به ایشان پیوست. بنابراین میتوانیم بگوییم
اختلافات این دو اندیشمند زیاد بود که باعث جدایی این دو بزرگوار شده بود
اما ما میدانیم که مبانی هستیشناسی و مبانی انسانشناسی آنها متاثر از
آموزههای دینی بود و تفاوتی در آموزههای آنها وجود نداشت. بنابراین اگر
بخواهیم وجهاختلاف پیدا کنیم باید در جای دیگری جستوجو کنیم همچنین باید
اولویت آزادی و مفاهیم جدید و تدوین و تطبیق این مفاهیم مورد بحث قرار
گیرد.
بنابراین هم طرح مشروطه مشروعه توسط شیخ فضلالله نوری و هم جمعآوری کتاب
تنزیهالمله توسط نائینی این دو را به یک نقطه رساند که در برابر وضعیت
موجود واکنش نشان دادند و نقش خود را ایفا کردند. البته اینکه دیدگاههای
این دو بزرگوار در کنار هم مطرح شوند دیدگاه بنده است که برای نخستینبار
ارائه و طرح شده است.
سیرآنوش موسوی
روزنامه فرهیختگان، دوشنبه، 27 خرداد 1393.