دکترشریف لکزایی در گفتگو با خبرگزاری قرآنی ایکنا گفت: شهید بهشتی باور داشت که خدمت ما به جامعه در قالب یک گروه و تشکیلات با برنامه منظم و حساب شده و تصمیمات مبتنی بر خرد جمعی میتواند مؤثرتر باشد؛ لذا اساسا انجام کار تشکیلاتی در نظام «امام ـ امت» را متناقض نمیدانست.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) هفتم تیرماه مصادف با سالروز شهادت آیتالله شهید بهشتی و 72 تن از یارانش است، به همین مناسبت گفتوگویی با شریف لکزایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره جایگاه حزب و ولایت فقیه در اندیشه شهید بهشتی داشتهایم که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا: در نگاه شهید بهشتی حزب در طول رهبری تعریف میشود و نه در عرض آن که تحققبخش نظام امت - امامت است. از طرفی ایشان وظیفه حزب را زمینهسازی برای مشارکت بیشتر امت در امامت بیان میکنند که به تعبیری تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی است. با این اوصاف این دو نگاه به حزب متناقض نیست؟
طبیعتا نمیتوان این را تناقض دانست. زیرا ایشان فلسفهدان و منطقدان بود و در این گونه فضاها حرف متناقض نمیزد. نکته بسیار مهم این است که آموزههای اسلامی و تحققبخشی به آنها منوط به یک سری الزامات است. یکی از این الزامات وجود تشکیلات و کار جمعی و نهادی است. شهید بهشتی از دهه 30 در این اندیشه بود که این آموزهها با کار تشکیلاتی و جمعی تحقق پیدا کند، لذا خود ایشان هم تصریح میکنند که نگاه من به مباحث و آموزههای اسلامی اینگونه است که بتوانم از طریق کار تشکیلاتی و نهادی آنها را عملی کنم. برای همین از همان زمان که این دغدغه برای ایشان بوجود میآید به سمت تحقق این مسئله در جامعه میروند.
ایکنا: نقش مفهوم «امت-امامت» در این میان چیست؟
بحث «امت- امامت» یک وجه بسیار بزرگی از آن آموزههاست که میتواند در این قالب عملی شود و تحقق پیدا کند. شهید بهشتی در این زمینه اقدامات مهمی هم انجام دادند. هم در حوزه و آموزش و پرورش و هم در سطح دانشگاهها کادرسازی و نیروسازی کردند. این یک کار بسیار مهمی است که اگر بخواهیم کار تشکیلاتی انجام دهیم باید نیرو تربیت کنیم و به تعبیر کار تشکیلاتی و حزبی کادرسازی کرده باشیم. ایشان در فرآیندی که به اصطلاح برای تحقق این نگاه تلاش کردند این کار را به صورت خیلی روشنی عملی کردند. مدارسی که در قم تاسیس کردند یا حتی در خود حوزه تشکیلات آموزشی و تحصیلی به سبک جدید راهاندازی کردند و مدرسه علمیه «المنتظریه» معروف به مدرسه «حقانی» مشخصترین نمونه این اقدامات است که آنجا ایشان در مباحث تحصیلات حوزوی هم ورود پیدا میکنند و در واقع یک تشکیلات منظمی برای آموزشهای بهروز شکل میگیرد تا بهرهدهی مناسبی داشته باشد و به صورت عملی و کاربردی در جامعه تاثیرگذار باشد. پس از انقلاب اسلامی نیز تشکیلات حزب جمهوری اسلامی در این راستا بروز و ظهور پیدا میکند.
ایکنا: نگاه شهید بهشتی به کار تشکیلاتی و حزبی در کنار استفاده از ظرفیتهای انسانی خارج از حزب و گروه چگونه بود؟
ایشان به دلیل نگاهی که به کار حزبی و تشکیلاتی داشت به الزامات چنین کاری واقف بود و اینگونه نبود که ایشان بگوید من مؤسس حزب هستم لذا باید از حرف من پیروی شود و مبنای عمل قرار بگیرد. این اتفاق در اندیشه و سیره ایشان به هیچ وجه مشاهده نمیشود. موارد متعددی هم بود که تصمیماتی در حزب اتخاذ میشد که مخالف نظر ایشان بود ولی وقتی این تصمیم مبنای عمل قرار میگرفت ایشان هم آن را میپذیرفت و از آن پیروی میکرد.
این حلقه مفقوده کارهای تشکیلاتی و گروهی ماست و هنوز کسانی که در فضای کار تشکیلاتی و حزبی عمل کنند به این وضعیت نرسیدند که از الزامات یک کار جمعی در وهله اول احترام به تصمیماتی است که در آن جمع و گروه گرفته میشود.
از طرفی شهید بهشتی با آنکه یک مجتهد مسلم در مباحث شرعی و دینی بود اما با فضای دانشگاه نیز آشنا بود و در مقطع دکتری از رساله خودش دفاع کرده بود و فرد ناآشنایی با مراکز حوزوی و دانشگاهی نبود و میتوان گفت یک روشنفکر حوزوی خالص بود که برمبنای آموزههای اسلامی و دینی تصمیم میگرفت و عمل می کرد، درعین اینکه به الزامات یک کار جمعی توجه داشت.
نکته دیگر اینکه، ایشان در این بحثها برآن تاکید میکند که همه این کارها برای خدمت به جامعه و مردم است، لذا اگر خدمت ما به جامعه در قالب یک گروه و تشکیلات با برنامه منظم و حساب شده و تصمیمات مبتنی بر خرد جمعی پیش برود میتواند مؤثرتر باشد. بنابراین هم به لحاظ نظری بین این دو تناقضی نمیدید و هم به لحاظ عملی نیز خدمت از طریق کار جمعی و تشکیلاتی را مؤثرتر تلقی میکرد.
با وجود این، ایشان در بحثهای حزبی معتقد بود اگر افرادی خارج از حزب هستند اما افراد خدمتگزار و متعهدی هستند باید از ظرفیت و اندیشه آنها استفاده شود و تاکید ایشان این بود که ما بتوانیم از همه نیروهایی که میتوانند به جامعه و پیشرفت آن کمک کنند استفاده کنیم و نگاه حزبی ما باعث نشود افراد شایسته را کنار بگذاریم.
این یک نگاه تحولآفرین است که میتواند دیدگاهها را به هم نزدیک کند و در جامعه ایجاد مهر، محبت و الفت کند و در راستای نزدیکسازی امت و امامت است. فکر میکنم ایشان هم به لحاظ اندیشه و هم به لحاظ سیره عملی معتقد بود که هیچ تناقضی میان کار حزبی با نظام امام-امت وجود ندارد.
ایکنا: در مورد مسئله ولایت فقیه بر خلاف دیدگاهی که ولایت را بینیاز از قانون اساسی میدانست، شهید بهشتی در جلسات خبرگان قانون اساسی اظهار میکنند که: «فرق است بین قانون اساسی و قوانین دیگر، قانون اساسی دست دولتها را در بعضی جاها می بندد، یعنی قانون اساسی مقداری از ولایت آینده را محدود میکند» و در واقع ولایت فقیه را نیز در یک چارچوب میبینند. این عقیده را چگونه تفسیر میکنید؟
اینکه ما یک فضای بسیار گسترده پیش روی رهبری و امامت ببینیم یک مسئله است، اما اینکه چه مقدار از این فضا و حیطه را بتوانیم در عرصه عمل پیش ببریم و اجرایی کنیم مهم است. لذا قوانین تصویب و وضع میشود و تصمیماتی گرفته میشود و در قالب آن برنامهها و تصمیمات باید کار عملی صورت بگیرد؛ کاری که منسجم و کارشناسی شده باشد.
نکته مهم در بحثهای شهید بهشتی این است که مردم باید خودشان به آن میزان رشد دست پیدا کنند تا در این گونه فعالیتها مشارکت کنند. زیرا شهید بهشتی نگاه تحمیلی به مردم ندارد و رابطه امت و امامت را یک رابطه انتخابی، ارادی و عقلانی تلقی میکند که امت، امام را با اراده و انتخاب خود میپذیرند و مشارکت گستردهای صورت میگیرد تا جامعه پیشرفت کند. به هرحال مسئله ولایت فقیه در اندیشه شهید بهشتی بحث مفصلی است که در این گفتوگوی نمیگنجد و مجال دیگری را میطلبد.